آزادی تکوینی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = فقه سیاسی (پرسش)|بانک جمع پرسش و پاسخ فق...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]] | [[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[آزادی]] گاهی مقابل [[جبر]] است و مقصود از آن اینکه [[انسان]] فاعلی [[آزاد]] و مختار است و کس یا شیئی او را مجبور به اعمالش نمیکند؛ به عبارت دیگر، انسان از جهت [[خلقت]] و [[تکوین]]، موجودی آزاد است<ref>در فلسفه و کلام برای آزادی فلسفی تعاریف مختلفی ارائه شده است که این جا تنها به عناوین آن بسنده میکنیم: ۱- استقلال و عدم اجبار خارجی؛ ۲۔ خودانگیختگی؛ ۳۔ خود مجبورسازی؛ ۴- ضرورت دینی؛ ۵- ارادی بودن؛ ۶۔ فقدان مانع؛ ۷۔ قوه و قدرت؛ ۸- صدفه و علتناگرایی؛ و پیشناپذیر، ۱۰۔ علم و رضایت کامل، ۱۱۔ حکم عقل و روح؛ ۱۳- اتحاد مجبر و مجبور. (برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، انسان و اختیار).</ref>. این تعریف از آزادی، “آزادی تکوینی” یا “آزادی [[فلسفی]] - کلامی” است که در [[فلسفه]] و [[کلام]] به کار میرود؛ اما در این که آیا انسان حقیقتاً فاعل آزاد و مختار است، بین [[فلاسفه]] و [[متکلمان]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد و در سدههای اخیر از موضوعات پیچیده و جنجالی در [[غرب]] بوده است، به طوری که [[عالمان]] [[تجربی]] مانند فیزیکدانان و [[روانشناسان]] را نیز به چالش فراخوانده | ::::::«[[آزادی]] گاهی مقابل [[جبر]] است و مقصود از آن اینکه [[انسان]] فاعلی [[آزاد]] و مختار است و کس یا شیئی او را مجبور به اعمالش نمیکند؛ به عبارت دیگر، انسان از جهت [[خلقت]] و [[تکوین]]، موجودی آزاد است<ref>در فلسفه و کلام برای آزادی فلسفی تعاریف مختلفی ارائه شده است که این جا تنها به عناوین آن بسنده میکنیم: ۱- استقلال و عدم اجبار خارجی؛ ۲۔ خودانگیختگی؛ ۳۔ خود مجبورسازی؛ ۴- ضرورت دینی؛ ۵- ارادی بودن؛ ۶۔ فقدان مانع؛ ۷۔ قوه و قدرت؛ ۸- صدفه و علتناگرایی؛ و پیشناپذیر، ۱۰۔ علم و رضایت کامل، ۱۱۔ حکم عقل و روح؛ ۱۳- اتحاد مجبر و مجبور. (برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، انسان و اختیار).</ref>. این تعریف از آزادی، “آزادی تکوینی” یا “آزادی [[فلسفی]] - کلامی” است که در [[فلسفه]] و [[کلام]] به کار میرود؛ اما در این که آیا انسان حقیقتاً فاعل آزاد و مختار است، بین [[فلاسفه]] و [[متکلمان]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد و در سدههای اخیر از موضوعات پیچیده و جنجالی در [[غرب]] بوده است، به طوری که [[عالمان]] [[تجربی]] مانند فیزیکدانان و [[روانشناسان]] را نیز به چالش فراخوانده است»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۲۳.</ref> | ||
==پرسشهای وابسته== | ==پرسشهای وابسته== |
نسخهٔ ۱۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۱
آزادی تکوینی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | آزادی تکوینی |
آزادی تکوینی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در اینباره گفته است:
- «آزادی گاهی مقابل جبر است و مقصود از آن اینکه انسان فاعلی آزاد و مختار است و کس یا شیئی او را مجبور به اعمالش نمیکند؛ به عبارت دیگر، انسان از جهت خلقت و تکوین، موجودی آزاد است[۱]. این تعریف از آزادی، “آزادی تکوینی” یا “آزادی فلسفی - کلامی” است که در فلسفه و کلام به کار میرود؛ اما در این که آیا انسان حقیقتاً فاعل آزاد و مختار است، بین فلاسفه و متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و در سدههای اخیر از موضوعات پیچیده و جنجالی در غرب بوده است، به طوری که عالمان تجربی مانند فیزیکدانان و روانشناسان را نیز به چالش فراخوانده است»[۲]
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ در فلسفه و کلام برای آزادی فلسفی تعاریف مختلفی ارائه شده است که این جا تنها به عناوین آن بسنده میکنیم: ۱- استقلال و عدم اجبار خارجی؛ ۲۔ خودانگیختگی؛ ۳۔ خود مجبورسازی؛ ۴- ضرورت دینی؛ ۵- ارادی بودن؛ ۶۔ فقدان مانع؛ ۷۔ قوه و قدرت؛ ۸- صدفه و علتناگرایی؛ و پیشناپذیر، ۱۰۔ علم و رضایت کامل، ۱۱۔ حکم عقل و روح؛ ۱۳- اتحاد مجبر و مجبور. (برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، انسان و اختیار).
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۳.