توحید در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'خروج' به 'خروج') |
جز (جایگزینی متن - 'تجلی' به 'تجلی') |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
===[[توحید اسلام]] (اساس [[اعتقادی]] [[اسلام]])=== | ===[[توحید اسلام]] (اساس [[اعتقادی]] [[اسلام]])=== | ||
اساس اعتقادی اسلام عبارت است از توحید. توحید اسلام، یعنی همچنانکه مثلاً [[خانه]]، سازندهای دارد متغایر و متمایز از خود، [[جهان]] نیز سازندهای دارد جدا و منفصل از خود. اساس رابطه [[انسان]] با متاعهای جهان از نظر اسلام [[زهد]] است، زهد یعنی [[اعراض]] از متاعهای فانی [[دنیا]] برای وصول به [[نعیم]] جاویدان [[آخرت]]. از اینها که بگذریم به یک [[سلسله]] مقررات ساده [[علمی]] میرسیم که [[فقه]] متکفل آنها است. از نظر این گروه آن چه عرفا به نام توحید گفتهاند مطلبی است وراء توحید [[اسلامی]]؛ زیرا توحید [[عرفانی]] عبارت است از [[وحدت وجود]] و اینکه جز [[خدا]] و [[شؤون]] و [[اسماء]] و صفات و تجلیات او چیزی وجود ندارد. [[سیر و سلوک]] عرفانی نیز وراء زهد اسلامی است؛ زیرا در سیر و سلوک یک سلسله معانی و مفاهیم طرح میشود، از قبیل [[عشق]] و [[محبت خدا]]، فناء در خدا، | اساس اعتقادی اسلام عبارت است از توحید. توحید اسلام، یعنی همچنانکه مثلاً [[خانه]]، سازندهای دارد متغایر و متمایز از خود، [[جهان]] نیز سازندهای دارد جدا و منفصل از خود. اساس رابطه [[انسان]] با متاعهای جهان از نظر اسلام [[زهد]] است، زهد یعنی [[اعراض]] از متاعهای فانی [[دنیا]] برای وصول به [[نعیم]] جاویدان [[آخرت]]. از اینها که بگذریم به یک [[سلسله]] مقررات ساده [[علمی]] میرسیم که [[فقه]] متکفل آنها است. از نظر این گروه آن چه عرفا به نام توحید گفتهاند مطلبی است وراء توحید [[اسلامی]]؛ زیرا توحید [[عرفانی]] عبارت است از [[وحدت وجود]] و اینکه جز [[خدا]] و [[شؤون]] و [[اسماء]] و صفات و تجلیات او چیزی وجود ندارد. [[سیر و سلوک]] عرفانی نیز وراء زهد اسلامی است؛ زیرا در سیر و سلوک یک سلسله معانی و مفاهیم طرح میشود، از قبیل [[عشق]] و [[محبت خدا]]، فناء در خدا، تجلی خدا بر [[قلب]] [[عارف]] که در زهد اسلامی مطرح نیست. [[طریقت]] عرفانی نیز امری است وراء [[شریعت اسلامی]]، زیرا در [[آداب]] طریقت مسائلی طرح میشود که فقه از آنها بیخبر است<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۸۹.</ref> | ||
توحید [[مسلمان]] واقعی، صرفاً یک اندیشه و [[عقیده]] خشک نیست. همانطور که ذات احدیّت از [[مخلوقات]] خود جدا نیست، با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز میشود و به او پایان مییابد، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک [[موحّد]] واقعی احاطه دارد، بر همه [[اندیشهها]]، [[ملکات]]، رفتارهای او [[سیطره]] پیدا میکند و به همه آنها جهت میبخشد. این است که یک مسلمان واقعی، اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را [[شریک]] خدا قرار نمیدهد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۱.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۹۳.</ref> | توحید [[مسلمان]] واقعی، صرفاً یک اندیشه و [[عقیده]] خشک نیست. همانطور که ذات احدیّت از [[مخلوقات]] خود جدا نیست، با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز میشود و به او پایان مییابد، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک [[موحّد]] واقعی احاطه دارد، بر همه [[اندیشهها]]، [[ملکات]]، رفتارهای او [[سیطره]] پیدا میکند و به همه آنها جهت میبخشد. این است که یک مسلمان واقعی، اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را [[شریک]] خدا قرار نمیدهد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۱.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۹۳.</ref> |
نسخهٔ ۱۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۶
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توحید (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
جایگاه و اهمیت توحید
- توحید، اعتقاد به یکتایی و یگانگی خداوند، اقرار به خالقیت و ربوبیت مطلق و انحصاری او، یکتاپرستی و پرستش و ستایش خالصانه و دور از شرک است.توحید اوّلین و مهمترین اصل اعتقادی و زیربنای نظام اعتقادی و ارزشی اسلام است که بدون فهم درست آن، بازشناختن صفات خداوند متعال ممکن نیست و نخستین دعوت همۀ پیامبران الهی، دعوت بشر به سوی خدای یگانه است. آیین صحیح عقیده به خدای یکتایی است که هم جهان را آفریده و هم تدبیر و ادارۀ آن به دست اوست، فرزند و شریک و همسر و همتایی ندارد. شعار توحید جملۀ ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۱] است. به یکتاپرستان "موحّد" گفته میشود. قرآن به موضوع توحید اهمیتی ویژه میدهد و به هیچ موضوعی بدین پایه توجه نکرده است توحید نام یکی از سورههای قرآن نیز هست که در آن از یکتایی و بیهمتایی و بیفرزندی خداوند سخن به میان آمده است. پایه همۀ ادیان آسمانی بر توحید است و اگر پیروان برخی آیینها به خدایان متعدّد معتقدند، انحرافی است که بعدها پدید آمده است[۲].
- توحید در لغت به معنای یکی ساختن چیزی و حکم به یکتایی آن[۳] و در اصطلاح، خدا را به ربوبیت شناختن و به وحدانیتش اقرار داشتن و اضداد و امثال را از او نفی کردن است[۴]. عارفان توحید را اصل علوم، سرّ معارف، مایه دین، بنای مسلمانی و فارق دوست از دشمن میدانند و هر طاعتی را بدون توحید، بیارزش و سرانجام آن را تاریکی میشمارند.انسان با توحید، به بالاترین مرتبه کمال میرسد و درجات موحّدان در قرب و بعد، کمال و نقص، فضیلت و رذیلت و شرافت و خسّت، به تفاوت مراتب توحید است، بنابراین مدار سعادت و شقاوت انسان، توحید و شرک است[۵].
- احادیث نیز توحید را در جایگاهی بس رفیع قرار داده است: رسول اکرم(ص) فرمودند: «هیچ بندهای نیست کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ را بر زبان جاری سازد و گناهانش همانند برگ درختان نریزد»[۶]. همچنین فرمودند: «توحید، قیمت بهشت است»[۷]؛ «خداوند به وسیله توحید، بدنهای امّت مرا بر جهنّم حرام گردانید»[۸]. امام رضا(ع) نیز فرمود: «خداوند میفرماید: کلمه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ دژ استوار من است و هر کس به دژ من پناه آورد، از عذاب من ایمن است»[۹].[۱۰]
- توحید از ارکان اصول اعتقادی است، به گونهای که در میان تمامی صفات الهی، تنها توحید در زمرۀ اصول دین قرار گرفته است. البته توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، توحید کامل است و موحد کامل نیز کسی است که به همه مراتب آن، اعتقاد داشته باشد. چنین توحیدی است که میتواند بستر نظام سیاسی قرار گیرد؛ زیرا کسانی که به توحید کامل معتقد شدند این اعتقاد را در تمام جنبههای زندگی، از جمله نظام سیاسی آن، باید بروز دهند؛ به این معنا که نظام اداره کنندۀ جهان را نظام واحد بدانند؛ همچنان که به مقتضای برهان عقلی، کمال انسان در این است که از کسی اطاعت کند که بر حقیقت انسان و جهان و ارتباط متقابل انسان و جهان آگاه است و او کسی نیست جز خدا، پس قهراً ولایت منحصر به او خواهد شد؛ یعنی تنها ولی حقیقی انسان خداست. بنابراین، توحید تنها یک عقیده و اندیشه خنثی نیست که تأثیری در حوزۀ رفتار و کردار انسانی نداشته باشد و در رابطه با سایر اندیشهها و تئوریهای وی قرار گیرد و گسسته از نظامات اجتماعی و سیاسی و ارزشهای اخلاقی او باشد، بلکه توحید از یک سو، نظام ارزشی انسان موحد را پدید میآورد (اخلاق) و از سوی دیگر تنظیم کننده مناسبات اجتماعی، حقوقی و سیاسی اوست، بدین ترتیب مقوله سیاست نیز یکی از ساحتهایی است که اندیشه توحید نسبت به آن تأثیرگذار است؛ یعنی اندیشه توحیدی در سه حوزه معرفت، اخلاق و سیاست دخالت میکند[۱۱].
اقسام و مراتب توحید
- توحید دارای مراتبی است که ملاحظه تمام مراتب آن، توحید کامل است و موحد کامل کسی است که به همه مراتب آن، اعتقاد داشته باشد. تقسیماتی که برای توحید شده عبارت است از:
- توحید ذاتی: یعنی تمام موجودات، وجودشان از خداوند است، لذا برخی، توحید ذاتی را همان معنای عبارت شریف ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ دانستهاند. در توحید ذاتی گاه نظر به یگانگی و شریک نداشتن خداوند است و گاه نظر به احدیت اوست، یعنی یکتایی و بساطت و جزء نداشتن. از توحید در صورت نخست به "توحید واحدی" و در صورت دوم به "توحید أحدی" تعبیر میکنند. در توحید واحدی گاه نظر به وحدت عددی است که مستلزم محدودیت و تقابل خداوند با دیگر موجودات است و گاه نظر به وحدت حقیقی "صمدی" است که با هر محدودیتی در تعارض و مستلزم احاطۀ وجودی خداوند بر همۀ کثرات و موجودات است. امام علی(ع) فرمود: «هرچه را واحد نامند اندک و تنهاست، جز او که یگانه است و بر همگان فرمانروا»[۱۲].[۱۳]
- توحید صفاتی: مراد از "توحید صفاتی" آن است که صفات خداوند عین ذات اوست. صفات اثبات شده برای خدا، کثرت بردار نیست بدین معنی که علم و قدرت و حیات و دیگر صفات خدا همه عبارت از ذات است و از اینرو ذات او مرکب نبوده و بسیط صرف است؛ او وجود یگانه و یگانه وجودِ عالم است. از دیدگاه امام علی(ع)توحید، کمالی دارد که هرکسی به آن کمال نمیرسد. ایشان میفرماید: «درست باور داشتن او یگانه انگاشتن اوست و یگانه انگاشتن، او را به سزا اطاعت کردن و به سزا اطاعت کردن او، صفتها را از او زدودن»[۱۴].[۱۵]
- توحید افعالی: مراد از "توحید افعالی" آن است که هیچ چیزی به جز از او در عالم وجود مؤثّر نیست و تمامی تأثیرها تنها از آن خداوند است. عالم با همه دقایق و تفصیلاتش، اعم از أفعالی که مستقیم به خدا منسوباند و أفعال و تأثیراتی که به دیگران نسبت داده میشوند، در حقیقت از خدا و اراده او صادر شدهاند و بنابر قول مشهورِ لا مؤثّر فی الوجود إلّا اللّه. در دایره هستی کسی جز خدا اثرگذار نیست که خود به صورتهای گوناگون تجلّی مییابد و عمده آنها عبارتاند از: توحید در خالقیت؛ توحید در مالکیت؛ توحید در حاکمیت؛ توحید در ربوبیت؛ توحید در ولایت؛توحید در رازقیت؛ توحید در شفاعت؛ توحید در استعانت؛ توحید در محبت و توحید در خوف و رجاء[۱۶].
- توحید عبادی: یعنی هیچ موجودی جز خداوند، شایستگی پرستیده شدن را ندارد. این سخن همان معنی عبارت ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ است که انسان تنها خدا را شایستۀ پرستش میداند[۱۷].
توحید در قرآن
- واژه "توحید" و مشتقات آن در قرآن به کار نرفته است. قرآن از یگانگی خدا با تعابیری نظیر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾، ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾[۱۸]و ﴿إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ﴾[۱۹] یاد کرده است. قرآن کریم از آنجا که کتاب هدایت است: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ﴾[۲۰] و انسانها را به استوارترین طریقه، یعنی کلمۀ توحید، ایمان به خدا و پیامبران و اطاعت از او هدایت میکند: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾[۲۱] در جای جای آن به نوعی سخن از اثبات توحید و نفی شرک است تا حدّی که برخی غرض نهایی عموم آیات قرآن را اثبات توحید دانستهاند، زیرا اصل اعتقاد به وجود خدای خالق آسمانها و زمین امری بدیهی و فطری است و به اثبات نیازی ندارد، از این رو عنایت ویژۀ قرآن به اثبات صفات خدا و در رأس آنها بارزترین صفت، یعنی وحدت، معطوف است[۲۲].
- قرآن در آیات بسیاری به بیان ابعاد مختلف توحید پرداخته است که مهمترین آنها عبارتاند از:
- توحید ذاتی به معنای یگانگی، واحد بودن و ثانی نداشتن: ﴿هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۲۳]؛ ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۲۴]؛ ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۲۵] و توحید ذاتی به معنای أحدیت، یکتایی، بساطت و جزء نداشتن: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۲۶].
- توحید صفاتی: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۲۷].
- توحید افعالی با همه جلوههایش یعنی:
- توحید در خالقیت: ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾[۲۸]، ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۲۹]؛
- توحید در ربوبیت: ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۳۰]؛ ﴿وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۱].
- توحید در حاکمیت: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۳۲]؛ ﴿وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۳۳].
- توحید در مالکیت: ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۳۴]؛ ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[۳۵].
- توحید در رازقیت: ﴿قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾[۳۶]؛ ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[۳۷]؛
- توحید در ولایت: ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۳۸]؛ ﴿لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ﴾[۳۹].
- توحید در شفاعت: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾[۴۰]؛ ﴿لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ﴾[۴۱].[۴۲]
- توحید عملی با صورتها و وجوهش یعنی:
- توحید در عبادت: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[۴۳]؛ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا﴾[۴۴]؛
- توحید در حمد: ﴿فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۴۵].
- توحید در دعا: ﴿وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ﴾[۴۶].
- توحید در استعانت: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[۴۷].
- توحید در اطاعت: ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾[۴۸].[۴۹]
فطری بودن توحید
- توحید ریشه در فطرت انسانها دارد. اعتقاد یا رفتار غیرتوحیدی نشانۀ انحراف از فطرت و ناشی از عوامل روانی، محیطی، جغرافیایی و تاریخی است. زراره میگوید: از امام باقر(ع) درباره آیۀ ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[۵۰] سؤال نمودم. ایشان فرمودند: «خداوند در فطرت آنان علم به اینکه او پروردگارشان است را قرار داد، و اگر چنین نکرده بود، چون از آنان سؤال میشد که چه کسی پروردگار آنان است و چه کسی به آنان رزق میدهد، هیچ جوابی برای این سؤال نداشتند»[۵۱]. همچنین دربارۀ معنای آیۀ ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ﴾[۵۲] سؤال کرد، حضرت فرمودند: «مراد، فطرتی است که مردم بر اساس آن آفریده شدهاند. خداوند مردمان را بر اساس شناخت خود آفریده است»[۵۳].
- پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «هر طفلی برپایه فطرت و به همراه آن به دنیا میآید، یعنی برپایه شناخت خداوند به اینکه او خالق اوست؛ این آیه نیز اشاره به همین مطلب دارد: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[۵۴].[۵۵] امام صادق(ع) نیز درباره آیۀ ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[۵۶] فرمودند: «منظور از این فطرت، توحید است»[۵۷].[۵۸]
رهاوردهای توحید
- توحید خاستگاه همه فضایل و رهآوردهای مثبت علمی و عملی و شرک، ریشه همۀ رذایل، فسادها و تباهیهاست و همان گونه که شرک، ظلمی بس بزرگ است: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۵۹] و بنیان خوبی و فضیلت را ویران میکند، توحید عدلی است عظیم که بر پایۀ آن عقاید، اخلاق و رفتار جامعۀ انسانی سامان مییابند. قرآن کریم از باب تشبیه معقول به محسوس، حقیقت توحید را به درختی پاک تمثیل کرده است که ریشۀ آن به ژرفای زمین رفته و ساقه و شاخههایش سر به فلک کشیده و هر دم میوهای مناسب میدهد و آدمیان را بهرهمند میسازد: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۶۰]، توحید نیز حقیقت خلل ناپذیری است که اگر فهمیده شود در اعماق قلب ریشه میدواند و شاخههای خویش را به صورت فضایل خُلقی و اعمال صالح میگستراند و زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان را نظم بخشیده، در نهایت به سعادت ابدی میانجامد، زیرا صورت علمی و اعتقادی و عملی هیچ دانش و فنی مانند اعتقاد به اصول توحید و ایمان نیست که حقیقتی ثابت و پرثمر داشته باشد و رایحهاش در جامعۀ اسلامی و جهان انتشار یابد. اعتقاد به ارکان توحید والاترین کمال و فضیلت از کمالات و فضایل نفسانی و درخشانترین صفات اکتسابی است و انسان را با ساحت کبریایی آشنا میسازد و او را با پروردگار و عظمت و کبریایی او پیوند میدهد و در نتیجه صفات آدمی به صفات قدس ربوبی تشبّه مییابند[۶۱].
- رهاوردهای توحید همواره و برای همگان یکسان نیستند و با توجّه به انواع و مراتب توحید و استعداد موحّدان، گوناگون میگردند و هرکس به قدر مرتبه و استعداد خویش از برکات آنها بهرهمند میشود. قرآن کریم به بسیاری از این رهاوردها اشاره کرده است که مهمترین آنها عبارتاند از:
- تقوی و اطاعت الهی: نظام توحیدی ما را مکلّف میکند نه فقط در عبادات خویش تنها او را پرستش کنیم، بلکه در اطاعت هم تنها از او اطاعت کنیم و از هر اطاعتی جز اطاعت او بپرهیزیم. نظام توحیدی از ما تقوا میطلبد؛ تقوایی که محصول شناخت ذات خداوند است. امام علی(ع) فرمود: «بترسید از خدایی که شما را از موعظت خود بهرهمند ساخت و با فرستادن پیامبرانش پند داد و با نعمت خود، رشتۀ منت بر گردنتان انداخت. پس خود را با پرستش او خوار دارید و حق اطاعتش را بگزارید»[۶۲].[۶۳]
- رهایی از پریشانی و تشویش: بنابر آموزههای قرآنی، انسان موحّد مانند کسی است که تسلیم فرمان یک نفر است که مهربان بوده، وی را به تکالیف طاقتفرسا وانمی دارد و مشرک مانند شخصی است که ارباب گوناگونی دارد که همه مخالف یکدیگرند و هر یک از آنها او را به کارهای سخت میگمارد: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۶۴].[۶۵]
- توکل و اعتماد به خدا: هنگامی که اسباب ظاهری به موحدان پشت میکند و همۀ درها را بر روی خویش بسته میبینند، امید خود را از دست نمیدهند و به خدای یگانه اعتماد میکنند که بر همۀ موجودات و سراسر هستی "عرش"سلطه دارد.توکل از لوازم و آثار توحید افعالی است، زیرا وقتی انسان یقین کند تدبیر امور و حوادث جهان به ارادۀ پروردگار است و هیچ موجودی در شئون و آثار خود مستقل نیست، زمام امور خویش را به دست خدا میسپرد و در عین جدّیت و تلاش، بر نیروی غیبی اعتماد میکند و صلاح خود را از پروردگار میخواهد، از این رو خداوند به پیامبر(ص) میفرماید: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۶۶].[۶۷]
- صبر، رضا و تسلیم: بر اساس توحید افعالی هیچ مصیبتی رخ نمیدهد مگر به اذن خدا. قرآن کریم به این حقیقت تصریح و سپس تأکید میکند که هرکس به خدا ایمان دارد، خداوند قلب او را هدایت میکند: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۶۸]. این مژدهای است به اهل ایمان که هرکس به اصول توحید، به ویژه توحید افعالی معتقد باشد پروردگار قلب او را هدایت میکند و هنگام ورود مصیبتها و بروز ناملایمات، به او صبر میدهد. وقتی انسان ایمان میآورد که مصائب به اذن خدایند و درمی یابد صلاح او در چیزی است که برایش پیش میآید، در پیشامدهای ناگوار بیتابی نمیکند و به قضای الهی رضا میدهد و خدا نیز او را به مقام رضا و تسلیم راه مینماید[۶۹].
- دفع و رفع بدیها:توحید حسنهای است که همه بدیها و پلیدیها را دفع میکند و اگر بدی و پلیدی فرصت بروز یابد، با وجود توحید از میان میرود، زیرا اساس کژیهای اخلاقی و رفتاری انسان ظلمت شرک است که با نور توحید از صحنۀ زندگی محو میگردد. قرآن کریم گروهی از اهل کتاب را که به اسلام گرویدند، میستاید و میفرماید: اینان بدی را با نیکی دفع میکنند: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ﴾[۷۰].[۷۱]
توحید در فرهنگ مطهر
توحید، یعنی یگانگی خدا در ذات، صفات و فاعلیّت[۷۲]. از توست، همه چیز از توست و به توست و مال توست و به سوی توست[۷۳]. مقصود از توحید، منزه دانستن خداوند است از صفات اجسام و از مغایرت ذات با صفات[۷۴].[۷۵]
توحید اسلام (اساس اعتقادی اسلام)
اساس اعتقادی اسلام عبارت است از توحید. توحید اسلام، یعنی همچنانکه مثلاً خانه، سازندهای دارد متغایر و متمایز از خود، جهان نیز سازندهای دارد جدا و منفصل از خود. اساس رابطه انسان با متاعهای جهان از نظر اسلام زهد است، زهد یعنی اعراض از متاعهای فانی دنیا برای وصول به نعیم جاویدان آخرت. از اینها که بگذریم به یک سلسله مقررات ساده علمی میرسیم که فقه متکفل آنها است. از نظر این گروه آن چه عرفا به نام توحید گفتهاند مطلبی است وراء توحید اسلامی؛ زیرا توحید عرفانی عبارت است از وحدت وجود و اینکه جز خدا و شؤون و اسماء و صفات و تجلیات او چیزی وجود ندارد. سیر و سلوک عرفانی نیز وراء زهد اسلامی است؛ زیرا در سیر و سلوک یک سلسله معانی و مفاهیم طرح میشود، از قبیل عشق و محبت خدا، فناء در خدا، تجلی خدا بر قلب عارف که در زهد اسلامی مطرح نیست. طریقت عرفانی نیز امری است وراء شریعت اسلامی، زیرا در آداب طریقت مسائلی طرح میشود که فقه از آنها بیخبر است[۷۶].[۷۷]
توحید مسلمان واقعی، صرفاً یک اندیشه و عقیده خشک نیست. همانطور که ذات احدیّت از مخلوقات خود جدا نیست، با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز میشود و به او پایان مییابد، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک موحّد واقعی احاطه دارد، بر همه اندیشهها، ملکات، رفتارهای او سیطره پیدا میکند و به همه آنها جهت میبخشد. این است که یک مسلمان واقعی، اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمیدهد[۷۸].[۷۹][۸۰]
توحید افعالی
توحید در افعال عبارت است از اینکه مؤثر و فاعل حقیقی در نظام موجودات منحصراً ذات او است. هر فاعل و مؤثری به خواست او و به مشیّت او فاعل و مؤثر است. هیچ موجودی اعمّ از مجرد یا مادی. با اراده یا بیاراده از خود استقلال ندارد. نظام علّت و معلول تنها مجرای اراده و مشیّت ذات حقّ است، هستی ملک او است و او در ملک خویش شریک ندارد. ﴿لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا﴾[۸۱][۸۲]. توحید افعالی، یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات، سنن، علل، معلولات، اسباب و مسبّبات فعل او و کار او ناشی از اراده اوست[۸۳]. یعنی نه تنها همه ذاتها، بلکه همه کارها (حتی کارهای انسان) به مشیّت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدّس اوست[۸۴].[۸۵]
توحید افعالی شیعه به معنی این است که نظام اسباب و مسبّبات اصالت دارد و هر اثری در عین اینکه قائم به سبب نزدیک خودش است، قائم به ذات حقّ است و این دو قیام در طول یکدیگر است نه در عرض یکدیگر[۸۶].[۸۷]
توحید در استعانت
توحید در استعانت، یعنی تنها از او کمک خواستن و تنها از او استمداد کردن و تنها به او اعتمادکردن[۸۸].[۸۹]
توحید در عبادت
توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و ایدهآل قراردادن و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایدهآل دیگر؛ یعنی برای خدا خم شدن و راست شدن، برای خدا قیام کردن، برای خدا خدمت کردن، برای خدا زیستن، برای خدا مردن، آنچنانکه ابراهیم گفت: ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ...﴾[۹۰]. ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا اول الْمُسْلِمِينَ﴾[۹۱]. این توحید ابراهیمی، توحید عملی است. کلمه طیبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بیش از هر چیزی ناظر بر توحید عملی است. یعنی جز خدا شایسته پرستش نیست[۹۲]. توحید در عبادت مربوط است به عکسالعمل بنده در برابر خالق، یعنی همان طور که او یگانه در ذات و در صفات و در افعال است، انسان نیز در مقام پرستش باید تنها او را پرستش کند و به او ملتجی شود. ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾[۹۳][۹۴].[۹۵]
توحید ذاتی
توحید ذات، عبارت است از بیمانندی ذات حقّ از لحاظ وجوب و جود و قدم ذاتی و استقلال و لایتناهی بودن، همه ماسوا اعمّ از مجرّد و مادّی ممکن بالذّات است و حادث بالذّات است و قائم به او و محدود است. ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ﴾[۹۶]، ﴿وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى﴾[۹۷][۹۸]. به عبارت دیگر توحید ذاتی، یعنی این حقیقت “دوئی” بردار و تعدّدپذیر نیست؛ مثل و مانند ندارد﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ﴾؛ در مرحله وجود او موجودی نیست ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ﴾[۹۹]. اینکه موجودی فرد یک نوع شمرده میشود، مثلاً حسن فردی از نوع انسان است- و قهراً برای انسان افراد دیگر قابل فرض است - از مختصّات مخلوقات و ممکنات است؛ ذات واجبالوجود از این معانی منزّه و مبرّاست[۱۰۰]. توحید ذاتی، یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. اولین شناختی که هر کسی از ذات حق دارد. غنا و بینیازی اوست؛ یعنی ذاتی است که در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست و به تعبیر قرآن “غنی” است؛ همه چیز به او نیازمند است و از او مدد میگیرد و او از همه غنی است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ﴾[۱۰۱] و به تعبیر حکما واجبالوجود است[۱۰۲]. توحید ذاتی به معنی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است[۱۰۳].[۱۰۴]
توحید صفاتی
توحید صفاتی، عبارت است از اینکه همه کمالات ذات عین ذات است، اگر عالم یا قادر یا حیّ یا نور است به معنی این است که عین علم و قدرت و حیات و روشنایی است، او به تمام معنی احد و واحد و فرد است. لازمه وجوب ذاتی و لایتناهی بودن ذات حق این است که هیچ غیری و ثانیی برای او در مرتبه او فرض نمیشود و به عبارت دیگر: لازمه کمال ذاتی حق عینیّت صفات با ذات است، مغایرت صفات ذات با ذات مستلزم محدودیّت ذات است. یعنی تنها در مورد امور متناهی و محدود فرض صفت مغایر با ذات ممکن است[۱۰۵]. توحید صفاتی، یعنی درک و شناختن یگانگی ذات و صفات حقّ[۱۰۶]. یعنی ذات او مغایر با صفات و نیز صفتی مغایر با صفت دیگر نیست. در عین بساطت و وحدت، همه کمالات را به نحو بساطت و وحدت دارد[۱۰۷]. یعنی صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک، سمعیّت، بصریّت، حقایقی غیر از ذات پروردگار نیستند، عین ذات پروردگارند، به این معنی که ذات پروردگار به نحوی است که همه این صفات بر او صدق میکند و یا (به قولی) به نحوی است که آثار این صفات بر او مترتّب است[۱۰۸].[۱۰۹]
توحید صفاتی شیعه به معنی عینیّت صفات با ذات است[۱۱۰].[۱۱۱]
توحید عبادی
یعنی جز ذات پروردگار هیچ موجودی شایسته عبادت و پرستش نیست، پرستش غیر خداوند مساوی است با شرک و خروج از دایره توحید اسلامی، توحید در عبادت، یعنی لزوم یگانهپرستی. یعنی یگانگی خداوند در شایستگی برای معبودیّت. پس او یگانه معبود به حق است. کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» همه مراتب توحید را شامل است و البته مفهوم ابتدائی آن، توحید در عبادت است[۱۱۲].[۱۱۳]
توحید عرفانی
توحید عرفانی، عبارت است از وحدت وجود و اینکه جز خدا، شؤون، اسماء، صفات و تجلیّات او چیزی وجود ندارد. سیر و سلوک عرفانی نیز وراء زهد اسلامی است؛ زیرا در سیر و سلوک یک سلسله معانی و مفاهیم طرح میشود، از قبیل عشق و محبت خدا، فنا در خدا، تجلّی خدا بر قلب عارف که در زهد اسلامی مطرح نیست. طریقت عرفانی نیز امری است وراء شریعت اسلامی، زیرا در آداب طریقت مسائلی طرح میشود که فقه از آنها بیخبر است[۱۱۴].[۱۱۵]
توحید عارف، یعنی موجود حقیقی منحصر به خدا است، جز خدا هر چه هست “نمود” است، نه بود. توحید عارف یعنی “جز خدا هیچ نیست”. توحید عارف، یعنی طی طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا ندیدن. از نظر عرفا رسیدن به این مرحله کار عقل و اندیشه نیست، کار دل و مجاهده و سیر و سلوک و تصفیه و تهذیب نفس است[۱۱۶].[۱۱۷]
توحید عملی
توحید عملی - اعمّ از توحید عملی فردی و توحید عملی اجتماعی - عبارت است از یگانه شدن فرد در جهت یگانهپرستی خدا و نفی هر گونه پرستش قلبی از قبیل هواپرستی، پولپرستی، جاهپرستی و غیره، و یگانه شدن جامعه در جهت یگانه پرستی حق از طریق نفی طاغوتها و تبعیضها و بیعدالتیها[۱۱۸]. به عبارت دیگر توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی یگانهپرستی، به عبارت دیگر، در جهت پرستش حق یگانه شدن[۱۱۹]. توحید عملی همان است که در اصطلاح علمای اسلامی توحید در عبادت میگویند، که مراد توحید در عینیت خارجی است.. یعنی آنکه واقعیّت وجود انسان هم یگانه شده است[۱۲۰]. یعنی شناختن و فهمیدن مقدمه شدن است. یعنی باید بشناسد و بفهمد تا بشود. (توحید عملی)[۱۲۱]. پس توحید عملی یعنی خود را در عمل یگانه و یک جهت و در جهت ذات یگانه ساختن. یعنی یگانه شدن انسان!![۱۲۲].[۱۲۳]
توحید نظری
توحید نظری مربوط به عالم شناخت و اندیشه است. یعنی خدا را به یگانگی شناختن. توحید نظری یعنی شناخت یگانه بودن خدا[۱۲۴]. به عبارت دیگر توحید نظری بینش کمال است. توحید نظری پی بردن به “یگانگی” خداست. توحید نظری دیدن است[۱۲۵].[۱۲۶]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹.
- ↑ المنجد، ص ۸۹۰؛ التعریفات، ص ۹۶، «التوحید».
- ↑ التعریفات، ص ۹۶.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
- ↑ «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَمُدُّ بِهَا صَوْتَهُ فَیَفْرُغُ إِلَّا تَنَاثَرَتْ ذُنُوبُهُ تَحْتَ قَدَمَیْهِ کَمَا یَتَنَاثَرُ وَرَقُ الشَّجَرِ تَحْتَهَا»؛ التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) التَّوْحِیدُ ثَمَنُ الْجَنَّةِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.
- ↑ «فِی خَبَرِ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ وَ أَوْصَافِهِ(ص):... فَبِالتَّوْحِیدِ حَرَّمَ أَجْسَادَ أُمَّتِی عَلَی النَّارِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۳.
- ↑ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»؛ التوحید صدوق، ص ۱۸ ـ ۳۰.
- ↑ ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۱؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۰.
- ↑ ر.ک: شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص ۳۲۹ تا ۳۶۹.
- ↑ «کُلُّ مُسَمّی بِالْوَحْدَةِ غَیْرَهُ قَلِیل»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۵.
- ↑ ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۱؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۱۹.
- ↑ «کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْه»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ – ۱۱۵؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۱۹.
- ↑ ر.ک: شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص ۳۲۹ تا ۳۶۹؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۱.
- ↑ ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۲۰؛ رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ «و خدای شما خدایی یگانه است» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵.
- ↑ «او خداوند یگانه دادفرماست» سوره زمر، آیه ۴.
- ↑ «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «و اوست آن کس که آسمانها و زمین را به درستی آفرید» سوره انعام، آیه ۷۳.
- ↑ «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
- ↑ «بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ «و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.
- ↑ «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۷۰.
- ↑ «آیا ندانستهای فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.
- ↑ «از آن خداست فرمانروايى آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و بازگشت همه به اوست.» سوره مائده، آیه ۱۸.
- ↑ «بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میرساند» سوره یونس، آیه ۳۱.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است» سوره هود، آیه ۶.
- ↑ «آیا ندانستهای فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.
- ↑ «در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نمی شود» سوره انعام، آیه ۷۰.
- ↑ «کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ «جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند» سوره انعام، آیه ۵۱.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵.
- ↑ «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
- ↑ «بگو: اى اهل كتاب، بياييد از آن كلمه اى كه پذيرفته ما و شماست پيروى كنيم: آنكه جز خداى را نپرستيم و هيچ چيز را شريك او نسازي» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «و سپاس خداوند راست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان» سوره جاثیه، آیه ۳۶.
- ↑ «و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی میرساند و نه زیانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.
- ↑ «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
- ↑ «و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ ـ ۱۱۵.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ! فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَی مَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْلَمُوا إِذَا سُئِلُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُمْ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
- ↑ «پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرکورزان به او» سوره حج، آیه ۳۱.
- ↑ «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) مِنْ قَوْلِ اللَّهِ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ مَا الْحَنِیفِیَّةُ؟ قَالَ هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها فَطَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَی مَعْرِفَتِهِ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
- ↑ «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ میگویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹.
- ↑ «بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ! فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا قَالَ: التَّوْحِیدُ»؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۷.
- ↑ ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۴۱-۳۴۲؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۱۸.
- ↑ «شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد. به اذن پروردگارش هر دم بر خود را میدهد و خداوند مثلها را برای مردم میزند باشد که پند گیرند.» سوره ابراهیم، آیه ۲۴ ـ ۲۵
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
- ↑ «فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ وَ وَعَظَکُمْ بِرِسَالَتِهِ وَ امْتَنَّ عَلَیْکُمْ بِنِعْمَتِهِ فَعَبِّدُوا أَنْفُسَکُمْ لِعِبَادَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَیْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِه»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۲۰.
- ↑ «خداوند به مردی (برده) مثل میزند که چند ارباب ناسازگار در (مالکیت) او شریکند و مردی (برده) که فرمانبر یک تن است؛ آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خداوند را، امّا بیشتر آنان نمیدانند» سوره زمر، آیه ۲۹.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
- ↑ «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
- ↑ «هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
- ↑ «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف میکنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
- ↑ ر.ک: رمضانی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۸۳.
- ↑ بیست گفتار، ص۶۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۸.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۶.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۳.
- ↑ «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۲۲۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۷۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۹۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۱۲.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹.
- ↑ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
- ↑ «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است * که او را شریکی نیست و به این فرمان یافتهام و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۲۲۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۹.
- ↑ «چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «و اوست که آفریدن (آفریدگان) را میآغازد سپس آن را باز میآورد و این بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین مثل برتر، او راست و او پیروزمند فرزانه است» سوره روم، آیه ۲۷.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۲۲۳.
- ↑ «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۷۰؛ ده گفتار، ص۱۱۷؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۰؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۵۱.
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۹۹.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۰.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۲۲۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ تکامل اجتماعی انسان، ص۱۱۷.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۷۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۱.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۹۸.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۱.
- ↑ مجموعه آثار، ج۳، ص۷۱؛ تکامل اجتماعی انسان، ص۱۱۸.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۲.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۶.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۲.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۳۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۱.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۱۶.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۹.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۴.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۲.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۰۰.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۹۳.