بحث:امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
==جواد محدثی==
'''امامت''' به معنای رهبری و پیشوایی است. امامت، منصب و مقامی که از سوی خداوند به بعضی انسان‌های پاک و دانا و شایسته داده می‌شود که مردم را به راه خدا هدایت کنند. در اسلام، برای تداوم مسؤولیت پیامبر خدا{{صل}} در بُعد حکومتی و دینی، امامت و وصایت قرار داده شده تا مردم پس از پیامبر، از امام تبعیّت کنند و رسول خدا{{صل}} و امامان پس از خویش را با نام و مشخصات تعیین کرده است. امامت یکی از اصول اعتقادی شیعه است و از سوی خدا و پیامبر{{صل}} است نه به انتخاب مردم. علم و عصمت از جمله شرایط آن است و امام، حق ولایت بر مردم دارد و حجت الهی بر همگان است. پذیرش امامتِ امامانِ معصوم واجب است و نشانه اطاعت از خدا و پیامبر است و هر کس بدون عقیده و ایمان به امامت امامِ معصوم بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. امام رضا{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ}} امامت، جانشینی خدا و جانشینی پیامبر است<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. روشن است کسی که به جای خدا و رسول بر مردم حکومت می‌کند، باید پاک و عادل و شبیه پیامبر در کمالات و فضایل باشد. به پیروان این عقیده، امامیه و شیعه گفته می‌شود<ref>جواد محدثی|محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۲.</ref>.
در کتاب فرهنگ غدیر


امامت: از اصول مهمّ تشيّع و دين، اعتقاد به امامت و پيشوايى امامان معصوم از اهل بيت پيامبر است. طبق دليل‌هاى متقن عقلى و نقلى، امامت از سوى خداوند به امام سپرده مى‌شود و از شرايط آن عصمت و علم است و براى اين رياست والاى دينى كه جانشينى رسول خدا و ادامۀ راه او و اجرا و تبيين احكام الهى را عهده‌دار است، چنين شرطى ضرورى است و مردم حق انتخاب امام ندارند، بلكه خدا تعيين مى‌كند و از زبان پيامبر به مردم ابلاغ مى‌شود، آنگونه كه در حادثۀ غدير خم، رسول خدا مأموريت ابلاغ امر خدا را در اين مورد بر مردم داشت (--> آيۀ تبليغ) . پس «امامت، عبارت است از رياست عامّه بر جامعۀ اسلامى در امور دين و دنيا» .<ref>راهنماشناسى، مصباح يزدى، ص 317</ref> علامۀ طباطبايى امامت را به حسب باطن، نوعى ولايت بر مردم در كارهايشان و هدايت آنان به مطلوب مى‌داند، نه فقط نشان دادن راه كه كار پيامبر و رسول و هرمؤمن هدايتگر است.<ref>2. الميزان، ج 1 ص 275</ref>
==تعریف امام و امامت==
برخلاف اهل سنّت كه امامت را در حدّ حكمرانى و زمامدارى مى‌دانند، شيعه معتقد است كه امامت، حفظ دين، پاسدارى از شرع، مقابله با بدعتها و تحريفها، پاسخگويى به نيازهاى فكرى و دينى، اجراى احكام قرآن و تدبير امور مسلمين است و اين نياز به  شرايطى فراتر از يك حاكم و والى دارد، ازاين‌رو از سوى خدا تعيين مى‌شود و انتصابى است، نه انتخابى از سوى مردم. امام، حجت از سوى خدا بر بندگان است و بايد داناترين، متّقى‌ترين و شجاع‌ترين فرد باشد و بتواند به جانشينى از خدا و رسول، هدايت مردم و تبليغ دين را عهده‌دار شود و بايد داراى عصمت و علم الهى و نصب شده از سوى خدا باشد.
===واژه‌شناسی لغوی===
چون احكام اسلام هميشگى است، نه محدود به زمان پيامبر خدا، پس برنامه و تدبيرى هم براى تداوم خطّ رسالت براى پس از رسول بايد باشد. تئورى و فلسفۀ سياسى اسلام در قالب «امامت امام معصوم» شكل مى‌گيرد و حكومت و زمامدارى، تنها بخشى از وظايف و مسؤوليتهاى امام است. به تعبير حضرت على عليه السّلام، امامت، سامان‌بخش و وحدت‌آفرين امّت است: «. . . و الإمامة نظاما للامّة»<ref>نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 252</ref> و در كتب حديث، بحثهاى مبسوطى دربارۀ امام و حجّت و نياز بشر به حجّت الهى و ويژگيها و اوصاف و بايستگيهاى امامان انجام گرفته است، كه بايد به آنها رجوع كرد.<ref> از جمله: «كافى» ، ج 1، «بحار الأنوار» ، ج 23 تا 27، «كفاية الموحدين» ، طبرسى، «الشافى فى الإمامه» ، سيّد مرتضى، «الحياة» ، حكيمى ج 2، «اهل البيت فى الكتاب و السنّه» ، رى‌شهرى، «خصائص الأئمه» ، سيّد رضى، «اثبات الهداة» شيخ حرّ عاملى، «الإحتجاج» و «اعلام الورى» ، طبرسى، «پاسداران وحى» ، اشراقى، «رهبرى در اسلام» ، رى‌شهرى، «اثبات ولايت» ، على نمازى شاهرودى، «امامت و رهبرى» ، شهيد مطهرى، «شيعه در اسلام» ، علامه طباطبايى، «خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت» ، محمّد تقى شريعتى، «امام‌شناسى» ، حسينى طهرانى، «معالم المدرستين» ، علامه عسكرى، «ميزان الحكمه» ، ج 1، رى‌شهرى، «بررسى مسائل كلّى امامت» ، ابراهيم امينى، «حق با على است» ، مهدى فقيه ايمانى، «خورشيد غدير» ، حشمت اللّه قنبرى، «جلوۀ ولايت» ، انصارى، «دانشنامۀ امام على» ، ج 3، «موسوعة الامام على بن ابى طالب» ، ج 2، «اهل البيت فى المكتبة العربيه» سيّد عبد العزيز طباطبايى، «رهبرى امام على در كتاب و سنّت» (ترجمۀ المراجعات) محمّد جعفر امامى، «الامامة فى ضوء الكتاب و السنّه» ، محمّد السماوى، «الشيعة و الامامه» ، محمّد حسين المظفّرى، «الامامة و اهل البيت» ، محمّد بيومى مهران، «الشافى فى الامامة» ، سيّد مرتضى، «دائرة المعارف تشيّع» ، ج 2 ص 378 و 331، «الميزان» ج 1 ص 273</ref> امامت، بر دوش امّت، تكليف اطاعت مى‌آورد. شناخت امام و اطاعت از او ضرورى است و مرگ بدون معرفت امام و داشتن امام، مرگى جاهلى است، به فرمودۀ امام على عليه السّلام: «من مات و لا امام له مات ميتة جاهليّة» .<ref>الملاحم و الفتن، سيّد بن طاووس، ص 327. به اين مضمون احاديث فراوانى است</ref>
در قرآن كريم، بحث امامت مطرح است و شرايط و ويژگيهاى آن و لزوم اطاعت از  پيامبر و اولى الأمر بيان شده است.<ref>از جمله ر. ك: نساء، آيه 59، بقره آيه 124، مائده، آيه 3 و 55 و 67</ref> آيۀ ولايت، آيۀ اطاعت، آيۀ مباهله، آيۀ تبليغ، حديث غدير، حديث ثقلين، حديث منزلت و. . . در اين زمينه‌هاست (به مدخل‌هاى خاص هريك از اينها در اين كتاب مراجعه شود.)
براى خالى نبودن كتاب، به چند حديث دربارۀ امامت اكتفا مى‌شود:
1--> امام صادق عليه السّلام: «انّ الأرض لا تخلو الاّ و فيها امام. . .»<ref>كافى، ج 1 ص 178</ref> زمين خالى از امام نمى‌ماند.
2--> امام باقر عليه السّلام: «إنّما يعرف اللّه عزّ و جلّ و يعبده من عرف اللّه و عرف إمامه منّا أهل البيت. . .»<ref>كافى، ج 1 ص 1۸۱</ref> تنها كسى خدا را مى‌شناسد و مى‌پرستد كه خدا را و امام خود از ميان ما را بشناسد.
3--> امام صادق عليه السّلام: «نحن ولاة أمر اللّه و خزنة علم اللّه و عيبة وحى اللّه» .<ref>كافى، ج 1 ص ۱۹۲</ref>
ما صاحبان ولايت الهى و خازنان علم پروردگار و دارندگان وحى خداييم.
4--> امام رضا عليه السّلام: «الأئمّة خلفاء اللّه عزّ و جلّ في أرضه» ،<ref>كافى، ج 1 ص ۱۹۳</ref> امامان، خلفاى خداى متعال در زمين اويند.
5--> امام رضا عليه السّلام: «إنّ الإمامة هي منزلة الأنبياء و إرث الأوصياء، إنّ الإمامة خلافة اللّه و خلافة الرّسول. . . إنّ الإمامة زمام الدّين و نظام المسلمين و صلاح الدّنيا و عزّ المؤمنين إنّ الإمامة أسّ الإسلام النّامي و فرعه السّامي» <ref>كافى، ج 1 ص ۲۰۰</ref>امامت، جايگاه پيامبران و ميراث اوصياست، امامت جانشينى خدا و پيامبر است، امامت، سررشتۀ دين و سامان بخش مسلمانان و صلاح دنيا و عزت و اقتدار مؤمنان است. امامت ريشۀ بالندۀ اسلام و شاخۀ رفيع آن است.
6--> پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله: «الأئمة بعدى إثنا عشر، تسعة من صلب الحسين و منّا مهدىّ هذه الأمّة، من تمسّك من بعدى بهم فقد استمسك بحبل اللّه. . .»<ref> اهل البيت فى الكتاب و السنه، ص 369</ref> امامان پس از من دوازده نفرند، نه نفرشان از نسل حسين عليه السّلام‌اند و مهدى اين امّت از ماست، هركس پس از من به  آنان تمسك جويد، به ريسمان استوار الهى چنگ زده است.
7--> پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله: «تمسّكوا بطاعة أئمّتكم و لا تخالفوهم، فإنّ طاعتهم طاعة اللّه و إنّ معصيتهم، معصية اللّه»<ref> اهل البيت فى الكتاب و السنه، ص 369</ref>، به اطاعت امامانتان چنگ بزنيد و با آنان مخالفت نكنيد، چراكه اطاعت آنان اطاعت خداست و نافرمانى ايشان، نافرمانى خدا.
«امامت، اكسيرى است كه اگر به امّتى بزنند، از همه سلب جهت كرده و همه را در يك جهت قرار مى‌دهد. امامت، نظام‌بخش جامعه است و امام، نگهبان اسلام از تحريفها و حافظ مسلمين از گمراهيها. امام، ضمانت اجراى احكام قرآن است، قطب كنترل‌كنندۀ حركات اجتماع است، مشعل هدايت شبهاى تيره و فروغ يقين‌افروز در پيچ‌وخمهاى شك و اضطراب است.»<ref>قطعات، از نويسنده، ص 81</ref>
شيخ مفيد نيز دربارۀ امام چنين مى‌گويد: امام، انسانى است كه به نيابت از پيامبر، رياست كلّى در امور دين و دنيا دارد و بايد معصوم باشد؛ وگرنه ايمن از كاستى و افزونى در دين نخواهيم بود.<ref>النكت الاعتقاديه، شيخ مفيد، ص 139.</ref> امامت از ديدگاه شيعه، رياست عامه در امور دين و دنيا به نيابت از پيامبر و عهدى از سوى خدا به امامان است و با نصّ خدا و رسول تعيين مى‌شود و امام على عليه السّلام نخستين امام بر حق است، و پس از او امام حسن و سپس امام حسين، سپس امامان نه‌گانه از نسل آن حضرت كه آخرين آنان امام زمان حضرت مهدى عليه السّلام است كه در غيبت به‌سر مى‌برد و روزى به امر خدا ظهور مى‌كند و جهان را پر از عدالت مى‌سازد.<ref> دربارۀ امامت، كتابهاى بسيارى با عنوان «الامامة» نگاشته شده كه اهتمام علماى دين را به اين موضوع مى‌رساند. از جمله در «دائرة المعارف تشيّع» عنوان 110 كتاب با معرفى آنها آمده است، ج 2 ص 384</ref>


امام بايد معصوم باشد و در صفات كمال مثل علم، تقوا، شجاعت، فقاهت، عقل، حسن خلق و سياست، برترين فرد زمان خويش باشد. امام در آنچه مى‌گويد و مى‌كند براى مردم حجّت است و اطاعتش بر امّت واجب. عقيده به امامت، عقيده به «شايسته‌سالارى» است و با وجود انسان افضل، تقدم و پيشوايى ديگران شايسته نيست.
===امامت در کلام اسلامی|تعریف مشهور متکلمان===
علامه طباطبايى مى‌گويد: امامت، والاتر و بالاتر از نبوت و رسالت و خلافت و مطاع بودن و وصىّ بودن يا رياست دينى و دنيوى است. امامت به اين است كه انسان به  گونه‌اى باشد كه ديگران به او اقتدا كرده، گفتار و كردارشان را برطبق عمل و سخن امام، منطبق سازند و پيروى كنند. در قرآن غالبا وقتى سخن از امام و أئمه و امامت است، به عنوان قيد توضيحى به دنبالش مفهوم هدايت را بيان مى‌كند، آن هم هدايتى با امر خدا كه از اين «امر» الهى كه ملكوت و قدرت خلاقيت الهى است به امام نيز بگونه‌اى اعطا شده است. پس هدايت امام با امرى ملكوتى است كه همراه اوست و امامت نوعى ولايت بر مردم است در كارهايشان، به نحو رساندن به مطلوب، نه‌تنها راهنمايى. اين امامت را خدا در سايۀ «صبر و يقين» عطا مى‌كند (سجده، آيه 24) ، پس امام بايد انسانى صاحب يقين باشد كه عالم ملكوت برايش مكشوف باشد (ملكوت، آن بعد باطنى اين جهان است، يعنى فراتر از جنبه ظاهرى‌اش) . اين امامت در كسى خواهد بود كه سرشتى پاك و سعيد داشته باشد و امام بايد از گناه و خطا معصوم باشد. . . از آنچه گفته شد، چند مسأله آشكار مى‌شود:
1--> امامت، بايد مجعول از سوى خداوند باشد.2--> امام بايد با عصمت الهى معصوم باشد.
3--> زمين كه مردم در آن به‌سر مى‌برند، هرگز خالى از امام حق نمى‌باشد.4--> امام بايد از سوى خدا تأييد شود.5--> كارهاى بندگان بر علم امام پوشيده نيست.6--> امام بايد به همۀ چيزهايى كه مورد نياز مادّى و معنوى مردم است، دانا باشد.7--> امام در فضايل نفسانى، بالاتر و برتر از همۀ انسان‌هاى زمان خودش است.<ref>الميزان، ج 1 ص 274 تا 277.</ref>


ص88 تا 92
==رابطه مفهوم امامت با مفاهیم دیگر==
===رابطه با حجت الهی===
===رابطه با ولایت===
===رابطه با نبوت و رسالت===
===رابطه با خلیفه الهی===
===رابطه با خلیفه رسول الله===
===رابطه با وصی رسول الله (وصایت)===
===رابطه با عهد الهی===
===رابطه با پادشاهی (ملک)===
===رابطه با ریاست===


===رابطه با خلافت، نبوت و رسالت===
*در قرآن کریم هر چهار کلمه خلیفه، امام، نبوت و رسالت یا مشتقات آن، استعمال شده است که آیات دارای کلمه خلیفه در ذیل عنوان مفهوم خلیفه در قرآن مطرح شد.
*اما کلمه امام، در قرآن مجید، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
#مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>
#کتاب آسمانی: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref>.
*مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
#امام حق: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>
#امام باطل: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
*امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران{{عم}}، عنایت می‌شود.
*اما کلمه نبوت، ۵ بار {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref> «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ}} <ref>«و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ}}<ref>«و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.</ref> در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده<ref>تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.</ref> و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.</ref>؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه آیه شریفه {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> دو گونه می‌شود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیام‌آور برای خَلق بود.
*ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده‌ای والامقام بود.
*اما کلمه رسالت فقط‍ یک بار{{متن قرآن|فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ}}<ref> «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.</ref> و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود<ref>عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.</ref>.


==امامت در اصطلاح==
*مراد از "امامت" و "ولایت"، "ولایت امر" است؛ به این معنا که اینکه فرمان دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ نزاع‌ها، چه داخل و چه بیرون از جامعه اسلامی، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از طاغوت‌ها و سردم‌داران استکبار جهانی ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس جنگ‌ها و کشمکش‌های این مستکبران با رقبای خود در دنیا همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، نزاع و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع دینی اسلام از آن به "ولایت امر" تعبیر شده است. "امامت" همان "ولایت امر" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد<ref>محسن اراکی|اراکی، محسن، https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»</ref>
*امامت در اصطلاح، تعاریف متعدّدی برای آن ارائه شده است که شاید مناسب‌ترین آن تعریف زیر باشد:
*"امامت عبارت است از ریاست و رهبری جامعه در امور دینی و دنیوی". از این تعریف چند نکته استفاده می‌شود:
# امامت یک منصب الهی و به تعبیر قرآن کریم عهد خداوند است{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
# امام ریاست کلّی جامعه را در همه جنبه‌ها و تمام شئون آن بر عهده دارد. اعم از: رهبری سیاسی و حکومت، رهبری قضایی و فصل خصومت، رهبری و مرجعیّت دینی و مقام افتاء و زعامت تقنینی و قانون‌گذاری.
# مردم در تعیین و نصب امام دخالتی ندارند، امّا برای به فعلیت رسیدن زعامت او و به اصطلاح "مبسوط الید" شدن امام، بدیهی است که نقش اصلی از آن مردم است. بر این که امامت نیز همچون نبوّت خارج از محدوده انتخاب و تشخیص مردم است علاوه بر قرآن و روایات، عقل نیز دلالت دارد؛ چون امام نیز – چنان‌که خواهد آمد- باید دارای صفاتی همچون عصمت و علم خاصّ باشد که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست و اینکه تحقّق و فعلیت امام وابسته به مردم و حضور آنها در صحنه است امری روشن است؛ زیرا حاکم بدون رعیت و امام بدون مأموم معنا ندارد و از طرفی انسان موجودی مختار است و امور خود را با اراده خود انجام میدهد و خدای متعال نیز بنا ندارد امور خارج از مجاری عادّی به انجام برسد: {{متن حدیث|أبى اللّه أن يجرى الأمور إلّا بأسبابها}}؛ بنابراین حضور مردم و به تعبیر امیر المؤمنین{{ع}} "حضور حاضر"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref> است که امکان تصدّی امور توسّط امام را فراهم می‌کند. به همین دلیل اکثر ائمّه{{عم}} در حقیقت دارای منصب امامت بودند، ولی در عمل متصدّی بخشی از شئون امامت نبودند و نه تنها مردم از رهبری سیاسی آنها محروم بودند که حتّی در امور مذهبی نیز مرجع عمومی مردم نبودند و مردم به دیگران مراجعه می‌کردند<ref>رضا محمدی|محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی، ص:۳۰-۳۱.</ref>.
*واژۀ امام از ریشۀ "أ م م" است و در لغت به معانی زیر آمده است: "هر کسی که مورد اقتدا و تبعیت گروهی قرار بگیرد چه در راه مستقیم باشند یا گمراه؛ قیم و مصلح، مقدم، طریق و راه"<ref>لسان العرب، ج۱، ص۱۵۰؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۵.</ref>.
* ابن منظور در لسان العرب معتقد است که أمامَ (جلو و مقدم) با امام (پیشوا) هم ریشه است هردو ریشۀ "ام یوم" به معنی قصد کردن و پیشی گرفتن است<ref>لسان العرب، ج۱، ص۱۵۰.</ref>.
*واژۀ امام در قرآن در معانی لغوی آن به کار رفته است، تفلیسی در وجوه قرآن بر آن است که "امام" در قرآن بر پنج وجه به کار رفته است:
*'''وجه نخستین''' امام به معنای پیشرو است چنان که خدای متعال در سورۀ بقره آیۀ ۱۲۴ فرموده است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و نیز در سورۀ فرقان آیۀ ۷۴ فرموده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref> {{عربی|یعني قائداً في الخير}}.
*'''وجه دوم''' به معنای "نامه" آمده است چنان که در سورۀ بنی اسرائیل، آیۀ ۷۱ فرموده است: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> {{عربی|یعنی بکتابهم الذی عملوا فی الدنیا}}.
*'''وجه سوم''' به معنای "لوح محفوظ" است چنان که در سورۀ یس فرموده است: {{متن قرآن|كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> {{عربی|يعني في اللوح المحفوظ}}.
*'''وجه چهارم''' به معنای "تورات" است چنان که در سورۀ هود فرموده است: {{متن قرآن|مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref> {{عربی|يعني التوراة}} و در سورۀ احقاف فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود» سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref> {{عربی|يعني التوریه}}.
*وجه پنجم به معنای راه روشن و پیداست، چنان که در سورۀ حجر فرمود: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref> {{عربی|يعني الطریق الواضح}}<ref>وجوه قرآن، ص۲۸-۲۹؛ اسماعیل بن احمد، وجوه القرآن، ص۲۸-۲۹ و ص۹۸-۹۹.</ref>.
*"غالباً معنای آن در نزد عرب امری است که مورد تبعیت باشد چه انسان باشد که کردار و گفتارش مورد تبعیت است و چه کتاب باشد (مانند آیین نامه)، چه محق باشد یا مبطل"<ref>ر.ک: المفردات، ج۱، ص۱۹۷.</ref>.
*بنابر آنچه گذشت امامت به معنای پیشوا و مقتدای مردم بودن است که آنان را به سویی هدایت می‌کند حال اگر امام بر حق و منصوب از طرف خداوند متعال و نبی مکرم اسلام باشد آنان را به سوی خیر و نیکی هدایت می‌نماید<ref>آرزو شکری|شکری، آرزو، حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت، ص۱۵۴- ۱۵۶.</ref>.
* اندیشمندان و متکلمان مسلمان درباره امامت و ولایت تعاریف زیادی ذکر کرده‌اند. در اینجا به برخی از این تعاریف مهم اشاره می‌شود:
# سید مرتضی علم الهدی از عالمان بزرگ شیعی در این زمینه می‌نویسد: امامت، ریاست فراگیر در امور دین است به صورت اصلی و استقلالی، نه به نیابت از کسانی که در دار تکلیف هستند<ref>مراد از قید «بالاصالة لا بالنیابة» در تعریف امامت این است که امامت مورد نظر اسلام و شیعه، امری اصلی و منصبی الهی است، نه امری نیابتی و وکالتی از سوی مردم، که امامت و رهبری مطرح در حکومت‌های رایج در گذشته و حال از این قسم است.</ref><ref>{{عربی|اَلاِمَامَهُ رِیَاسَهٌ عَامَّهٌ فِی الدِّینِ بِالاِصَالَهِ لا بِالنِّیَابَهِ عَمَّن هُوَ فِی دَارِ التَّكلیِفِ}}؛ الحدود والحقایق، سید مرتضی علم الهدی، ص۴۱.</ref>.
# قاضی عبدالجبار معتزلی همدانی از اهل سنت در تعریف امامت می‌نویسد: "امام، نامی است برای کسی که حق ولایت و صاحب اختیاری بر امّت و (نیز) حق تصرّف در کارهایشان را دارد، به صورتی که قدرتی برتر از او - در میان امت - نیست"<ref>{{عربی|الإمام اسم لمن له الولايه علی الأمة و التصرف في أمورهم علی وجه لا يكون فوق يده يدٌ}}؛ شرح الأصول الخمسة، ص۵۰۹.</ref>.
# سعدالدین تفتازانی از اهل سنت می‌گوید: امامت، ریاست عام و فراگیر بر امر دین و دنیا پس از پیامبر{{صل}} است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.</ref>.
# شیخ طوسی از بزرگان شیعه می‌نویسد: "امام، همان کسی است که عهده‌دار ریاست عمومی در دین و دنیا با هم است"<ref>{{عربی|الامام هو الذي يتولي الرئاسة العامّة في الدين و الدنيا جميعاً}}؛ شرح العبارات المصطلحة بین المتکلمین، به نقل از امامت‌ پژوهی، ص۴۲.</ref>.
# امامت در تعریفی دیگر، عبارت است از: ریاست و سرپرستی توسط امام معصوم بر امور دین و دنیای مردم و حفظ مصالح دنیوی‌شان از راه جلوگیری از ظلم و فساد و اخلال امور واجب دینی. وجود چنین امامی لطفی از سوی خدای متعال بر مردم است<ref>برگرفته از تمهید الأصولی فی علم الکلام، ابی جعفر محمد بن حسن طوسی، ص۳۴۸ - ۳۴۹.</ref>.
# عضدالدین ایجی از اهل سنت نیز می‌گوید: "امامت، ریاست عام بر امور دین و دنیاست"<ref>{{عربی|الامامة رياسة عامة في امور الدين و الدنيا}}؛ شرح المواقف، شرح از سید شریف علی بن محمد جرجانی، ج۸، ص۲۴۵.</ref>.
# علامه حلی از بزرگ عالمان شیعی، می‌گوید: "امام، همان انسانی است که برایش ریاست عمومی بالاصالة بر امور دین و دنیا در دار تکلیف است"<ref>{{عربی|الأمام هو الانسان الذي له الرياسة العامة في أمور الدين و الدنیا بالأصالة فی دار التکلیف}}؛ الاَلفین (دو هزار دلیل) فی امامة امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب{{ع}}، جمال الدین حسن بن یوسف المطهر الحلّی، ص۲.</ref>.
# ماوردی اشعری از اهل سنت، می‌گوید: امامت، ریاست عمومی در امر دین و دنیا، و جانشینی پیامبر{{صل}} است<ref>به نقل از امامت‌پژوهی، ص۴۱.</ref>.
# خواجه نصیرالدین طوسی از مشاهیر عالمان شیعی می‌گوید: "امامت، ریاست عام دینی است که مشتمل بر ترغیب و تشویق عموم مردم بر حفظ مصالح دینی و دنیوی‌شان و بازداشتن آنها از آنچه که به حالشان مضر است"<ref>{{عربی|الامامة رئاسة عامة دينية مشتملة علی ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية و زجرهم عما يضرهم بحسبها}}؛ قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، ص۱۰۸.</ref>.
# ابن‌میثم بحرانی، دیگر عالم فرهیخته شیعی نیز می‌گوید: امام، همان انسانی است که برایش امامت و رهبری می‌باشد و امامت، ریاست عامی در امور دین و دنیا بالاصاله است<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، میثم بن علی بن میثم البحرانی، ص۱۷۴.</ref><ref>عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری، ص:۱۷-۱۹.</ref>


==بررسی دیدگاه‌ها==
*چنانکه از ظاهر تعاریف امامت نزد عالمان شیعی و سنّی برمی‌آید، به نظر چنین می‌آید که تفاوت چندانی میان عالمان و متکلمان شیعه و سنّی در این خصوص وجود ندارد. از این رو، اگر ملاک بررسی و داوری درباره دیدگاه‌های شیعه و سنّی درباره امامت همین تعاریف باشد بر حسب ظاهر عبارات، نمی‌توان گفت از امامت دو تصویر و دیدگاه متمایز و متخالف میان شیعه و سنّی وجود دارد.
*به این تشابه ظاهری تعریف است که ممکن است تصور شود که در حقیقت و واقع امر نیز شیعه و سنّی در اصل مسئله امامت و چیستی آن، اختلاف عقیده ندارند و اختلاف آنها فقط به مصداق خارجی برمی‌گردد<ref>یعنی اختلاف فقط در این است که امام کیست و نه امامت چیست.</ref>، در حالی که تفاوت دیدگاه تشیّع و تسنّن در تصور و تعریف امامت نیز تفاوت آشکار و غیر قابل جمعی است؛ زیرا تفاوت و اختلاف دیدگاه دو گروه در مسائل امامت (از وجوب و ضرورت امامت و شیوه نصب گرفته تا ویژگی‌ها و شرایط امام از علم، عصمت و...) به حدی است که نمی‌توان اختلاف آنها را تنها در تعیین مصداق دانست.
*توضیح آنکه اگر در تعریف امامت از سوی عالمان شیعه و سنّی دقت شود، روشن می‌شود که هسته مرکزی و نقطه محوری تعریف دو گروه درباره امامت، عبارت "ریاست عامه بر مسلمانان در امور دین و دنیا" است. اما تشابه ظاهری و وحدت لفظی آنها در مفهوم امامت نباید مایه این اشتباه و پندار غلط شود که آنها حداقل تصوّر امامت وحدت نظر دارند؛ زیرا تصوّر این دو گروه از امامت نیز کاملاً متفاوت است. چه اینکه ریاست عامه و مطلق بر امور دین و دنیای مسلمانان می‌طلبد که امام و حاکم مسلمانان از شایستگی لازم و کافی برای احراز این منصب خطیر و حساس برخوردار باشد؛ از قبیل اسلام‌شناسی به تمام معنا، عدالت و تقوا و مجاز و مأذون بودن از سوی خدا و رسول، تا حکومت و رهبری او از مشروعیت و وجاهت دینی و شرعی کافی ـ و بلکه کامل ـ برخوردار باشد. در غیر این صورت حاکمیت او غیر شرعی و طاغوتی می‌شود.
*اما اهل سنت به هیچ یک از این شایستگی‌ها که از الزامات غیر قابل اغماض تعریف امامت به معنای یاد شده است، ملتزم نبوده و هیچ یک از آنها را برای امام و رئیس عامه مسلمانان در امور دین و دنیا قائل نیستند. از این‌رو، اهل سنت در تعریف امامت، دچار نوعی تضاد و تناقض‌گویی گشته‌اند. به همین خاطر، متکلم شیعی معروف قرن یازدهم "عبدالرزاق لاهیجی"، تشابه ظاهری تعاریف شیعه و سنّی از امامت را "معمّایی" تلقی کرده که باید حل شود؛ زیرا در باطن این تشابه ظاهری، تخالف و تفاوت آشکار و غیر قابل جمعی وجود دارد. وی در این زمینه می‌نویسد: و از عجایب امور آن است که تعریف مذکور برای امامت متفق علیه است میان ما و مخالفین ما، و حال آنکه هیچ یک از خلفا و ائمه (ای) که ایشان مختّص‌اند به قول به امامت ایشان، متصف نیستند به جمیع امور معتبره در مفهوم امامت به تعریف مذکور. چه ریاست در امور دین لا محاله موقوف است بر معرفت امور دینیه بالضرورة و ایشان عالم بودن امام را شرط نمی‌دانند در امامت؛ و مدّعی آن هم نیستند که هیچ یک از ائمه (مورد قبول) ایشان عالم به جمیع امور دین بوده‌اند.
*مرحوم لاهیجی در ادامه می‌گوید: "و نیز ریاست در امور دین موقوف است به عدالت بالضرورة؛ و ایشان آن را (نیز) شرط ندانسته‌اند؛ و تصریح به عدم اشتراط این دو امر، در اکثر کتب ایشان موجود است. از جمله در "شرح مقاصد" گفته که یکی از اسباب انعقاد خلافت، قهر و غلبه است و هر کس متصدی امامت به قهر و غلبه شود بدون بیعت، اگرچه فاسق یا جاهل باشد علی الاظهر منعقد شود خلافت برای او؛ و نیز گفته: "و واجب است اطاعت و فرمانبری از امام تا جایی که مخالف حکم شرع نباشد، چه اینکه امام عادل باشد یا جائر و فاسق"<ref>{{عربی|و يجب طاعة الإمام ما لم يخالف حكم الشرع سواء كان عادلاً أو جائراً}}؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۳-۳۳۴.</ref>؛ "و همچنین در سایر کتب ایشان، چنانکه بر ادنی متتبعی پوشیده نیست؛ و نیز خلیفگی از پیغمبر موقوف است به اذن پیغمبر بالضرورة؛ و از آنچه از شرح مقاصد نقل شد، عدم اعتبار این شرط نیز ظاهر است..."<ref>گوهر مراد، ملا عبدالرزاق لاهیجی، ص۴۶۲.</ref>.
*بنابراین، اهل سنت در مسئله امامت و خلافت، به وحدت نظر و دیدگاه یکسان و متفق القولی نرسیده‌اند. از طرفی، به تعریفی پایبندند که امام و خلیفه پس از پیامبر{{صل}} را اسلام‌شناسی عادل و مجاز از سوی خدا و رسول{{صل}} معرفی می‌کند و در آن جایگاه قرار می‌دهد، از سوی دیگر، در واقع امر و در مقام تعیین مصداق، خلاف آن عمل کرده و نه این شرایط را مد نظر قرار می‌دهند و نه چنین شرایط و شایستگی‌هایی در خلفای آنها وجود دارد!
*از آنچه گفته شد، این حقیقت مهم و کلیدی نیز آشکار گشت که به رغم تشابه ظاهری شیعه و سنّی در تعریف امامت، ولی اختلاف این دو مذهب مهم و محوری در میان مسلمانان در مسئله امامت، اختلافی شدید است؛ چه اینکه اساساً ریشه همه اختلافات شیعه و سنّی در مسائل اصولی و فروعی دین، به هیمن اختلاف دیدگاه آنها در مسئله امامت و خلافت پس از پیامبر{{صل}} برمی‌گردد و از آن نشأت می‌گیرد؛ زیرا شیعیان بنا به دلایل عقلی و نقلی، امامت را اصلی از اصول دین و مذهب خود می‌دانند، ولی اهل سنّت آن را تا آنجا تنزل داده‌اند که فرعی از فروع فقهی می‌شمارند؛ هر چند در عمل، با واجب الاطاعه دانستن هر حاکم حتی فاقد صلاحیت، او را در جایگاه امام و پیامبر معصوم قرار داده و قداست و منزلت والایی برای او قائل شده‌اند!<ref>عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری، ص:۲۰-۲۲.</ref>


==نظام امامت و نظام خلافت==


==اهمیت بحث امامت==


==نخست: حقیقت امامت==
===امامت در قرآن===
{{اصلی|امامت در قرآن}}
* لفظ "امامت" در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه "امام{{ع}}" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی: {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و گاهی به پیشوایی باطل: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}} <ref> روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> اشاره دارد<ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
*افزون بر آیاتی که واژه امام{{ع}} یا اولی‌الامر در آن به‌کار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} <ref> و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} <ref> بگو آیا از شریکانتان  کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد  مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.</ref>، آیه‌ای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا می‌خواند {{متن قرآن|الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}} <ref> مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.</ref>، آیه ولایت {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} <ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.</ref>، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند {{متن قرآن|الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ}} <ref> همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.</ref> و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است. {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا }} <ref> آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی  به کسی (چیزی) نمی‌دهند.  یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی  دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ }} <ref> و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
*در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند: {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }} <ref> پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴۱.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}} <ref> بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.</ref><ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.</ref> و {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} <ref> و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم  باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.</ref><ref> الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵.</ref> امامان{{عم}} دانسته شده‌اند<ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
*در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه "امام"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: {{متن قرآن|وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}} <ref> و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.</ref> حق مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> و باطل مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ }} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref>؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند<ref>http://lib.eshia.ir/27255/6/214 محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث،  ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.</ref>
* خدای سبحان در آیات متعددی به موضوع امامت اشاره و برای امام ویژگی‌هایی آورده است. این ویژگی‌ها در تعریف امامت، تأثیر بسزایی دارد.
*نمونه‌های زیر، برخی از مهم‌ترین آیات است:
#{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند  برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>.
*بر پایه آیات یاد شده، چند ویژگی برای امامت دست‌یافتنی است:
# امامت به جعل الهی است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ}}، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ}}، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ}}. 
# گستره امامت امام، مردم است: {{متن قرآن|جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ}}.
# امامت، عهد الهی است: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي}}.
# امامت به ظالمان نمی‌رسد: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.
# امام، دارای هدایت تکوینی یا هدایت به امر است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}. 
# هدایت به امر، دو مقدمه دارد: کمال علمی‌ یا یقین: {{متن قرآن|وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}؛  کمال عملی یا صبر: {{متن قرآن|لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>مهدی مقامی|مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی، ص:۲۲-۲۳.</ref>.


===امامت در اصطلاح===
{{ستون-شروع|3}}
{{اصلی|امامت در کلام اسلامی}}
{{اصلی|امامت در حکمت اسلامی}}
{{اصلی|امامت در عرفان اسلامی}}
{{اصلی|حقیقت امامت}}
{{پایان}}
===امامت از دیدگاه فرق و مذاهب ===


==دوم: ضرورت امامت==
{{اصلی|ضرورت امامت}}
{{اصلی|استمرار امامت}}
*وجود امام{{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسان‌ها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} <ref> تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسان‌ها حضور دارد<ref>الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام{{ع}} آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام{{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
===اثبات ضرورت وجود امام ===
===اصل اعتقادی بودن امامت ===
{{اصلی|اصل دین بودن امامت}}
===فرع فقهی بودن امامت ===
===جایگاه امامت===
====جایگاه امامت در نظام معارف دینی====
====جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام====
*مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل{{ع}}، یادآور شده است که او پس از آنکه دارای مقام نبوت بود، مورد آزمون‌های ویژه‌ای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref><ref>علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.</ref>.
*در روایات اهل بیت{{عم}} بر این مطلب تصریح و تأکید شده است <ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۴۹ـ ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷ـ ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۱.</ref><ref>علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.</ref>.
*اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار می‌گردد. پس از پیامبر{{صل}} مهم‌ترین و حساس‌ترین مسئله‌ای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزه‌های دینی‌، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است <ref>الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.</ref><ref>علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.</ref>.
*در اهمیت امامت همین بس که در مکتب تشیع امامت یکی از اصول دین است؛ از این‌رو در ادامه چند نکته ذکر می‌شود.
#اهداف و اغراضی که با نبوت حاصل می‌شد با امامت حقه نیز به دست آید به گونه‌ای که به انتفای امامت، اغراض و اهداف نبوت، منتفی می‌شود پس همان طور که نبوت از اصول دین است امامت نیز از اصول دین است.
#با امامت، اساس شریعت حفظ می‌شود و نظام اجتماعی قوام می‌یابد.
# زندگی بدون معرفت به امام، در واقع زندگی جاهلانه است و نه حیات طیبه‌ای که ادیان، ارمغان‌آور آن هستند. از حضرت رسول از خاصه و عامه چنین روایت شده است: "هر کس که از دنیا برود و امام زمانش را نشناخته باشد در حقیقت (مسلمان نیست) به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}</ref>. این حدیث به وضوح دلالت می‌کند که نفی امامت مستلزم کفر است پس امامت از اصول دین اسلام است.
* امامت یک منصب الهی و فراتر از گزینش است همان طور که مقام نبوت، یک مقام و منصب الهی است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند هرگز امکان ندارد فردی از طریق گزینش مردم به مقام نبوت رسد و هم‌چنین، مقام امامت یک مقام الهی است که هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حل و عقد و دایرۀ شورا به مقام امامت نمی‌رسد<ref>محمود یزدی مطلق و جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، ص۷۸-۷۹ با تلخیص.</ref>.
*آخرین مرحلۀ سیر تکاملی انسان، امامت است که قرآن مجید نیز آن را بیان می‌کند که تنها خواص به آن مقام می‌رسند: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
* کتاب بدایة المعارف (کتاب)|بدایة المعارف این‌گونه عقیدۀ شیعه را در مورد امامت بیان می‌کند: "ما معتقدیم که امامت یک اصل از اصول دین است که ایمان کامل نمی‌شود الا به وسیلۀ اعتقاد به آن و اینکه تقلید در عقیده از آباء واهل و معلمان هنگامی که به سن تکلیف میرسند و بزرگ میشوند کفایت نمی‌کند بلکه واجب است تفکر در امامت کما اینکه که واجب است تفکر در توحید و نبوت"<ref>محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.</ref>.
*باز هم می‎گوید: همان طوری که ما معتقدیم امامت مانند نبوت از خدای تعالی است پس چاره نیست از این که در هر عصری امام هدایت کننده‌ای که جانشین نبی باشد در وظایفش مثل هدایت بشر، ارشاد بشر به آن چیزی که صلاح و سعادت در دو جهان است و برای امام است آن چیزی که برای نبی از ولایت عامه است بر مردم، به خاطر تدبیر شوون آنها، مصالحشان و اقامه عدل بین مردم و رفع ظلم و دشمنی از بین مردم.
*بنابراین امامت استمرار برای نبوت است و دلیلی که موجب ارسال رسل و بعثت انبیا{{عم}} است همان دلیل موجب نصب امام بعد از رسول است. همانا امامت نمی‌باشد الا بالنص از طرف خدای تعالی برلسان نبی یا زبان امامی که قبل از او است و امامت به اختیار و انتخاب مردم نیست و این طور نیست که مردم هنگامی که خواستند امام نصب کنند او را نصب کنند و هنگامی که خواستند او را ترک کنند ترکش کنند؛ بنابراین جایز نیست این که خالی بماند عصری از عصرها از امام مفروض الطاعه منصوب از جانب الله تعالی فرقی نمی‌کند که مردم اباء کنند از پذیرشش یا اباء نکنند و فرقی نمی‌کند که یاری بکنند او را یا نه، اطاعت بکنند یا نکنند. فرقی نمی‌کند که امام حاضر باشد یا نباشد زیرا همان طور که صحیح است غیبت نبی مثل غیبت در غار و دره، صحیح است که امام نیز غایب شود هیچ فرقی نیست در حکم عقل بین طولانی بودن غیبت و کوتاه بودن آن<ref>محسن خرازی، بدایه المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.</ref><ref>آرزو شکری|شکری، آرزو، حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت، ص۱۵۸- ۱۶۰.</ref>.
* انسان به مقدار شناخت خود از یک موضوع در برابر آن واکنش نشان می‌دهد؛ به عنوان مثال، کسی که شناختش نسبت به خدای متعال، سطحی است، چه بسا نسبت به انجام اعمال و وظایفش کوتاهی کند و به آنها اهمیت ندهد؛ ولی اگر فردی شناختش نسبت به خداوند متعال در مرتبه بالاتری باشد، به طور حتم دید و نگرش او نسبت به مقام ربوبیّت به گونه دیگر بوده و با تمام وجود می‌کوشد که به دستوراتش عمل کند. این مطلب در رابطه با جایگاه رفیع امامت و مقام و منزلت امام{{ع}} نیز جاری است.
*اینکه در روایات نشناختن امام و جایگاهش موجب کفر و بی‌ایمانی اعلام شده، رازش در همین نهفته است. به عنوان نمونه، پیامبر اکرم{{صل}} فرمود: "هرکس بمیرد و امام خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت (و کفر) مرده است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۰ - ۲۱، روایات ۶ و ۹. نیز ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۳۷۱، روایت ۵ و ص۳۷۶، روایت ۱ و ۲ و ص۳۷۷، روایت ۳ و ص۳۷۸، روایت ۲ و ص۳۷۹، روایت ۱؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۹.</ref>.
* امام باقر{{ع}} در بیان اهمیت و ضرورت شناخت امام{{ع}} فرمود: اگر کسی شب‌ها را به عبادت قیام کند و روزها را روزه بگیرد و همه اموالش را در راه خدا انفاق کند و تمام عمر خویش را حج بجای آورد (ولی) ولایت ولی خدا را نشناسد، تا به ولایتش ملتزم گشته، پیرویش کند و همه اعمال و رفتارش با دلالت و راهنمایی او باشد، بهره‌ای از پاداش برای او نزد خدا نیست و از اهل ایمان نخواهد بود<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۹، دنباله روایت مفصّل شماره ۵.</ref>.
*بنابراین، تبیین جایگاه امامت و معرّفی شخصیت و مقام امامان معصوم{{عم}}، کاری بسیار ضروری است؛ زیرا از این طریق می‌توانیم مقام شامخ و والای آن انسان‌های کامل را تا حدودی بشناسیم و زندگی فردی و اجتماعی خویش را تا حد ممکن با زندگی آنان تطبیق دهیم؛ و آن وقت است که میتوان مدّعی شد پیرو مکتب اهل بیت{{عم}} هستیم.
*پیشاپیش زبان به عجز و ناتوانی خود در شناخت و شناساندن کامل امام معصوم{{عم}} می‌گشایم و اعتراف می‌کنیم که نمی‌توانیم مقام امامت را آن‌چنانکه شایسته و بایسته است درک کنیم. چنانکه رسول اکرم{{صل}} خطاب به امیرمؤمنان{{ع}} فرمود: "غیر از خدا و من، کسی تو را آن گونه که شایسته است، نشناخت"<ref>{{متن حدیث|مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي}}؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۸۴.</ref>.
*ولی می‌توانیم برای معرفی مقام و منزلت آن قلّه‌نشینان کمال انسانی و نایل‌شدگان به مقام والای "انسان کامل" و مقام "خلیفة الهی"، از خودشان استمداد بطلبیم و از سخنان وحی‌گونه‌شان در این زمینه استفاده کنیم.
* امیرمؤمنان علی{{ع}} درباره جایگاه معنوی و شخصیت الهی اهل بیت{{عم}} (= ائمه اهل بیت و فاطمه زهرا{{س}}) می‌فرماید: "هرگز کسی از این امت مسلمان با خاندان پیامبر{{صل}} مقایسه نمی‌شود و آنانی که پروردۂ نعمت هدایت اهل بیت{{عم}} هستند با آنها برابر نیستند. خاندان رسالت، اساس دین و ستون‌های استوار یقین‌اند"<ref>{{متن حدیث|لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ{{صل}} مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ}}؛ نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲، ص۴۷.</ref>.
* امام رضا{{ع}} نیز در یک بیان طولانی به شرح و تبیین جایگاه امامت و مقام و منزلت والای امامان{{عم}} پرداخته است. آن حضرت این سخنان را زمانی بیان کرد که در هنگام ورود به شهر مرو خراسان مردمی را مشاهده نمود که در مسجد جامع شهر گرد هم نشسته و درباره مسئله امامت گفت‌وگو می‌کنند و اختلاف شدیدی در آن پیدا کرده بودند. امام{{ع}} این‌گونه آغاز سخن کرد و فرمود: مگر مردم مقام و منزلت (امام و) امامت را در میان امّت می‌دانند تا روا باشد که - گزینش امام - به اختیار و انتخاب آنان سپرده شود؟! شکوه مقام امامت و برتری مکان و جاه و جلال و حقیقت آن، بالاتر از آن است که این مردم بتوانند با عقل ناقصشان به ارزیابی آن بپردازند؛ یا اندیشه درستی درباره آن داشته باشند؛ یا به اختیار خود پیشوایی را برای سر و سامان دادن به کارهای خویش انتخاب کنند.
* امامت، مقام و منصب ویژه‌ای است که خداوند پس از منصب نبوّت و خلّت مقام خلیل اللهی، در مرتبه سوم به حضرت ابراهیم{{ع}} ارزانی داشته و او را به این فضیلت و مقام مشرّف ساخته و نامش را بلندآوازه و سرافراز گردانیده و (در آیه ابتلا: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>) فرمود: همانا من تو را امام مردم گردانیدم... این آیه پیشوایی هر فرد ستمکاری را تا روز قیامت باطل کرد و آن را ویژه پاکان برجسته قرار داد...<ref>آیه ابتلا و نفی امامت و رهبری در جامعه اسلامی از انسان‌های فاسد و ستمکار در آن، دلیل روشنی است بر نادرستی دیدگاه علمای اهل سنّت و جماعت درباره امامت و جانشینی پیامبر{{صل}} که این مقام راحتی برای انسان‌های فاسدم و ستمکار روا می‌دانند!</ref>.
*همانا امامت، مقام انبیا و میراث اوصیاست. امامت، خلافت خدا، جانشینی رسول خدا{{صل}}، مقام امیرمؤمنان{{ع}} و میراث حسن و حسین{{عم}} است. امامت، زمام دین، موجب نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. امامت، ریشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امام است که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، دریافت بیت‌المال، اجرای حدود و احکام، دفاع از مرزها و سرحدات به طور کامل انجام می‌شود... امام مانند خورشید روشنی‌بخش است که نورش فراگیر عالم (و آدم) است... امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‌ای است تابان و راهنمای در شدّت تاریکیها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی راهنما و روشنگر زمان تاریکی‌های فراگیر جهل و نادانی، حیرت و سرگردانی، فتنه و آشوب‌های اجتماعی). امام آب گوارای زمان تشنگی، رهبر به سوی هدایت و نجات‌بخش از (گمراهی و) هلاکت است... امام، ابری است بارنده، بارانیست شتابنده، خورشیدی است فروزنده... امام، همدم و رفیق، پدری مهربان، برادری برابر، مادری دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتاری‌های سخت است....
* امام، امین خدا در میان خلقش و حجّت او در میان بندگانش و خلیفه او در سرزمین‌هایش است و مردم را به دین خدا دعوت و از حریم او، حراست می‌کند. امام، کسی است که از گناهان، پاک و از عیوب به دور است. به علم، مخصوص و به حلم، موسوم است. رشته اتصال دین، عزّت مسلمین، مایه خشم منافقین و نابودی کافرین است....
* امام، یگانه روزگار خویش است و هیچ کس به پای او نمی‌رسد و هیچ عالمی با او برابر نیست. جانشینی برای او یافت نمی‌شود و نظیر و مانندی برایش نیست. تمام فضایل و نیکی‌ها را داراست؛ بدون این که خود در طلبش رفته و کسب کرده باشد، بلکه امتیازی است که از سوی خداوند به او عطا شده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟! هیهات، در اینجا خردها گم گشته... وعقل‌ها سرگردان و دیده‌ها بیدید است، بزرگان در این جا کوچکند و حکیمان در حیرت و بردباران کوتاه نظر، هوشمندان گیج و نادان، شاعران، لال و گنگ (یعنی ناتوان از توصیف امام) و سخندانان بی‌زبانند؛ شرح یک منزلتش را نتوانند و وصف یکی از فضایلش را ندانند و همگی به عجز و ناتوانی معترفند. چگونه می‌توان تمام اوصاف و ویژگی‌های امام و حقیقت وجود او را بیان کرد و اسرارش را فهمید... او که از وصف واصفان، فراتر است....
*آن حضرت در فراز دیگری در توصیف امام معصوم، فرمود: امام، عالمی است که چیزی بر او پوشیده نیست؛ پاسداری است که از انجام وظایف و تکالیف، کوتاهی نمی‌کند. معدن قداست، پاکی، پارسایی، علم و عبادت است... امام، مورد تأیید الهی و به دور از هر لغزش و خطایی است. بدین گونه، خداوند به وی مقام و منزلتی ممتاز بخشید، تا حجّتی باشد بر بندگان و گواهی باشد بر مخلوقات؛ و این فضل خداست که به هر کس خواهد، عطا نماید و خداوند صاحب فضل عظیمی است<ref>اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، روایت اول:</ref>.
* امام هادی{{ع}} نیز در فرازهایی از زیارت معتبر و گرانسنگ "جامعه کبیره"<ref>زیارت جامعه کبیره از ادعیه معتبره‌ای است که علاوه بر کتب ادعیه به ویژه مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، در کتب روایی نیز آمده است. (ر.ک: بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷ - ۱۴۴؛ روضة المتقین، محمدتقی مجلسی، ج۵، ص۴۵۰ - ۴۵۳، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۸۵ –۳۹۲.</ref>، مقام و منزلت ائمه اهل بیت{{عم}} را چنین تبیین می‌کند: "درود بر شما ای خاندان نبوّت، جایگاه (و خاستگاه) رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، فرودگاه وحی، سرچشمه‌های رحمت (خداوند)، دارندگان برترین درجه تقوا و پرهیزکاری، حجّت‌های خداوند بر تمام اهل دنیا، آخرت و مردم نخستین (و پیشینیان)؛ و شمایید نور (دیده و دل) خوبان و هدایت‌کنندگان نیکوکاران. برای شماست محبّت واجب، درجات والا، مقام ستوده، جایگاه آشکار نزد خدای عزّوجلّ و جاه و جلال بزرگ و منزلت بسیار عالی"<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ... وَ أَعْلَامِ التُّقَى... وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى... وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ... وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ}}.</ref><ref>عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری، ص:۲۸-۳۳.</ref>.
====جایگاه امامت در نظام فرهنگی اسلام====
====جایگاه امامت در نظام اخلاقی اسلام====
====جایگاه امامت در نظام سیاسی اسلام====
====جایگاه امامت در نظام اقتصادی اسلام====


==چیستی و حقیقت [[امامت]]==
===اهمیت امامت در قیامت===
*لغت: در لسان العرب "إمام" و "أمام" هر دو از ریشه "أمّ یؤمّ" به معنای قصد کردن و پیشی گرفتن است.
[ص 134 سعید مهر] [ص 45 امامت پژوهی]
*واژه [[امام]] در لغت به معانی زیر آمده است:
*الف) آنچه مورد اقتدا و تبعیت قرار گیرد؛
*ب) مقدّم؛
*ج) قیّم و سرپرست؛
*د) طریق و راه؛
*هـ) ناحیه .
[ص 45 امامت پژوهی]
*واژه [[امام]] در قرآن در غالب معانی لغوی آن به کار رفته است:
# به معنای پیش رو: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا }}﴾}}<ref> ما را پیشوای پرهیزگاران کن؛ سوره فرقان، آیه: ۷۴.</ref> یعنی {{عربی|اندازه=150%|" قائداً فی الخیر‏ ‏"}}.
#به معنای نامه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ }}﴾}}<ref> روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم ؛ سوره اسراء، آیه: 71.</ref>
#«لوح محفوظ»: «کل شیء أحصیناه فی امام مبین»
#«تورات»: «و من قبله کتاب موسی اماماً»
#به معنای راه روشن: «و انهما لبأمام مبین»
غالباً معنای امام نزد عرب، امری است که مورد تبعیت باشد .
[ص 45 و 46 امامت پژوهی]
امام کسی یا چیزی است که مورد تبعیت باشد خواه بر صراط مستقیم باشند و یا بر طریق ضلالت.
[ص 187 ربانی] [ص 46 امامت پژوهی]
مؤلفه‌های حقیقت امامت
الف) جانشینی پیامبر اکرم
ب) ولایت و سرپرستی همه مکلفان: برخی از متکلمان مسأله ولایت بر امت و تصرف در امور آنها را هم در امور دینی و هم دنیوی آورده‌اند امام برخی، خرق اجماع کرده‌اند و قائل شدند که ولایت بر امت فقط در امور دینی است نه دنیوی.
در نقد این دیدگاه، ذکر چند نکته لازم است:
اولاً، اخذ ولایت در امور دینی و دنیوی در تعریف امامت، امر مستحدثی نیست، بلکه اجماع متکلمان شیعه است.
ثانیاً، انحصار دعوت انبیاء در امور دینی، قابل نقد است.
برخی متکلمان در ذیل مفهوم ولایت، قید «دینی» را آورده‌اند که فرق اساسی ولایت طاغوت با ولایت امام را می‌رساند.
ج) واجب الاطاعه بودن: اطاعت از فرمان امام در حد اطاعت از فرمان
پیامبر وجوب دارد زیرا امام جانشین پیامبر و ولی امت است و امت در امور دین و دنیا باید از او اطاعت کنند .
[ص 48 و 50 امامت پژوهی]
خلاصه امام کسی است که به جانشینی پیامبر اکرم عهده‌دار ریاست عامه، در امور دین و دنیای مردم است .
[ص 324 خسروپناه]
بخش دوم: امامت در نگاه اهل سنت
قاضی عبدالجبار معتزلی: امام، نامی برای صاحب ولایت بر امت است ک حق تصرف بر امور مردم را دارد به گونه‌ای که قدرتی فوق آن نیست.
ماوردی: امامت، به عنوان جانشینی پیامبر در حفاظت دین و سیاست دنیاست. در نگاه کلی اهل سنت، امامت، منصبی الهی نیست و از این رو، امام با آرای مردم یا نمایندگان و یا حتی با توسل به نیروی نظامی بر مسند قدرت می‌نشیند اما در نظر شیعه، امام باید تمام ویژگی‌های پیامبر را، به جز نبوت، دارا باشد. [ص 325 خسروپناه] [ص 132 سعیدی مهر]
مؤلفه‌های مشترک امامت نزد شیعه و اهل تسنن:
1- ولایت و ریاست، به معنای ریاست حکومتی و دنیایی امام نزد شیعه و اهل تسنن مشترک است لکن به معنای سرپرستی تکوینی و تشریعی و اجتماعی، مخصوص شیعه است.
2- خلافت و نیابت از رسول خدا: خلافت و امامت مفهوماً متفاوتند یعنی گاه شخصی امام هست اما خلیفه کسی نیست. خلافت از مشترکات شیعه و سنی است.
3- وجوب پیروی همه مردم از امام: فرقی بین شیعه و سنی در وجوب پیروی از امام معینی نیست بلکه اختلاف در دو نکته است: الف: آیا ولایت، تنها زمانداری است یا شامل ولایت تکوینی و تشریعی هم می‌گردد؟ ب: آیا امام به نیابت از مردم، عهده دار مقام امامت است یا امامت برایش اصالت دارد؟
4- امامت، خلافت از صاحب شرع است (رهبری شرعی).
5- امام، شخص است، نه حزب و گروه و شورایی خاص.
6- قلمرو زعامت، امور دین و دنیاست .
[ص 326 و 327 خسروپناه]


==سوم: غایت امامت (چرایی امامت) ==
{{اصلی|چرایی امامت}}
* چرایی امامت در دو سطح قابل بررسی است:
# غایت امامت: والاترین و نهایی ترین هدف الهی از تعیین امام (رسیدن بشر به مقام خلافت الهی که در خود امام با تربیت الهی صورت می‌گیرد و در غیر امام با تربیت امام و تبعیت از امام|تبعیت از او حاصل می‌گردد)؛
# حکمت امامت: به معنای بیان اهداف و راهبردهای کلان الهی (چرایی فعل خدا در جعل امامت)، شمردن شؤون (جایگاه ها و مقامات) و همچنین تشریح وظایف (رسالت ها و مأموریت ها) و کارکردهای امام و کارکردهای امامت|نظام امامت (فواید امامت|فواید و منافع مترتب بر جعل امامت|منافع مترتب بر جعل و منافع مترتب بر پیاده‌سازی امامت|پیاده‌سازی امامت).
*در روایات از امامت، به عنوان غایت خلقت تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد <ref>{{متن حدیث|لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.</ref>. از این روایت و نظایر آن به دست می‌آید که سرنوشت زندگی انسان و سایر جانداران در زمین به وجود امام بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در زمین حیات وجود داشته، امام نیز بوده است و تا هنگامی‌ که زندگی جریان دارد، امام نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، امام در نظام خلقت نقش علیت دارد. علیت امام در نظام طبیعت و در سطحی فراتر در نظام خلقت، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی وجود امام در سلسله علل فاعلی و غایی جهان قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله خداوند متعال است. بدین جهت است که درباره امام مهدی|امام عصر{{ع}} آمده است: "بقای دنیا به بقای امام عصر{{ع}} است، و به یُمن و برکت او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست"<ref>{{متن حدیث| الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء‏}}؛ دعای عدیله.</ref><ref>علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.</ref>.
* صدرالمتألهین در شرح این گونه احادیث گفته است: خداوند سبحان موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر برتری و پست تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری زمین است که دورترین فاصله را از لطافت وجودی دارد، اما قابلیت تحول و تکامل وجودی را دارد. اراده حکیمانه خداوند اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر تکامل را طی کرده و به غایات وجودی خود "مرتبه بالاتر وجود" برسند. بر این اساس، در مسیر تکامل موجودات که از طریق علت غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، زمین را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای انسان، و از آنجا که در میان افراد انسان نیز مراتب کمال و نقص وجود دارد، کامل‌ترین انسان را غایت وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در حقیقت غایت همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از انسان قرار دارند. او همان انسان کامل است که در مرتبه امامت است، او جانشین خداوند در زمین است و چون وجود چیزی بدون غایت آن محال است، وجود جهان بدون وجود امام ناممکن خواهد بود<ref>شرح اصول کافی، ص۴۶۲.</ref><ref>علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.</ref>.


دیدگاه اهل سنت درباره مرجعیت دینی
==چهارم: صفات امام (شروط امامت)==
به اعتقاد اهل سنت، پیامبر اکرم، همه آنچه را که لازم بود، بازگفته و با رفتن او بیان واقعی و عاری از خطا درباره دین، تمام شد همانند انقطاع وحی. به تدریج این اندیشه که صحابۀ پیامبر در تفسیر دین از صلاحیت برخوردارند، قوت گرفت اما تنها هم زمانی عده‌ای با پیامبر نمی‌تواند مبنای صلاحیت علمی و اخلاقی صحابه باشد. مجتهد دانستن صحابه و اینکه اگر رأیشان در امور اصابت کند، مأجورند و اگر خطا کنند، معذورند، تأثیرات بسیار عمیقی بر جامعه اسلامی نهاد. خلفای وقت در عین حال که در ظاهر، از اهل بیت احترام می‌کردند، در باطن تا می‌توانستند در تضعیف موقعیت اجتماعی آنها می‌کوشیدند؛ از سوی دیگر، روز به روز بر احترام صحابه می‌افزودند و مردم در فراگرفتن حدیث از آنها تشویق می‌شدند. البته صحابه در شعاع کلمه «حسبنا کتاب الله» خود را از هر کتاب علمی مستغنی می‌دانستند. ولی نبودن روح تحقیق در عامه صحابه و قدغن نمودن از کتابت و پیدا شدن ظاهر الاسلام های اسرائیلی دست به دست داده و حدیث را از ارزش واقعی اندختند؛ زیرا: احادیث مجعول یا ضعیف، داخل معارف اسلامی گردید و ثانیاً، کمیت قابل توجهی از حدیث به دست فراموشی سپرده شد و از میان رفت. ثالثاً با این همه تظاهر که در صدر اسلام به دین می‌شده از هر صد صحابی چهار یا پنج حدیث بیشتر در دست نیست .
{{ستون-شروع|3}}
[ص 91 تا 95 معارف اسلامی]
{{اصلی|صفات امام}}
رهبری اجتماعی در دیدگاه اهل سنت
{{اصلی|عصمت امام}}
اهل سنت بر این عقیده‌اند که پیامبر اکرم لازم ندیدند بعد از خود کسی را بر منصب ریاست عامه بگمارند. خلیفه اول با بیعت پنج نفر از صحابه و خلیفه دوم نیز به دستور و صلاحدید خلیفه اول و خلیفه سوم بر مبنای شورای 6 نفره‌ای که خلیفه دوم تعیین کرد و خلیفه چهارم نیز با بیعت مردم حکومت را تصدی نمودند. نووی محدث اهل سنت گفته است: همه اهل سنت از فقها و محدثان و متکلمان بر این عقیده‌اند که خلیفه و حاکم به دلیل فسق و ظلم و تعطیل احکام خدا، عزل و خلع نمی‌شود و خروج و قیام علیه او جایز نیست .  
{{اصلی|علم خدادادی}}
[ص 91 تا 95 معارف اسلامی]
{{پایان}}
جایگاه خلیفه در نگاه سنت
===شروط عام===
از نگاه اهل سنت، خلیفه از مقام و منزل قدسی برخوردار نیست و امامت جزء فروع دین قرار گرفته. اما وقتی خلافت و امامت را منصبی خدایی دانستیم، جایگاه آن در علم کلام خواهد بود .
===شروط خاص===
[ص 96 معارف اسلامی]
====شرط اول: نصب الهی امام (اصطفاء)====
اهل سنت و مسأله نصب امام یا خلیفه
====شرط دوم: علم ویژه الهی (علم لدنی)====
از نظر اهل سنت، مسأله خلافت دارای اهمیت زیادی نبوده تا پیابر بیان فرماید: برخی نیز گفته‌اند: پیامبر صلاح امت خود را بر مردم واگذارده تا مطابق مقتضیات زمان خود، تصمیم بگیرند. عمق روحیات قبیله گرایی و توطئه‌های دشمنان خارجی، ظهور مدعیان دروغین و...، نظریه اهمال امر امامت توسط پیامبر را به شدت تضعیف می‌کند. چگونه ممکن است در چنین شرایط حساسی، امر حکومت رها شود؟ تأملی در واقعیت‌های تاریخی روشن می‌کند که شیوه انتخاب، معهود و معمول نبوده و نوعِ به حکومت رسیدن سه خلیفه اول، شاهد این کلام است .  
* امامان{{عم}} حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref> و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند پیامبر|رسول خداست{{صل}} <ref>الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. و مصادیق آن بر اساس روایات، اماماناند{{عم}}<ref>روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: {{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه:  ۸۳.</ref> و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. از دیگر آیاتی که علم امام{{ع}} از آن استفاده می‌شود آیه {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب  بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید انسان‌ها اموری را که نمی‌دانند از اهل ذکر بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.</ref>؛ ولی کامل‌ترین مصداق «اهل ذکر» امامان{{عم}} هستند  <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از اهل ذکر ائمه‌اند{{عم}} <ref>روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم: {{متن قرآن|وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که علم کتاب نزد اوست: {{متن قرآن|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان علم داده شده: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها امامان{{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از امامان{{عم}} آنان به غیب و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند: تحدیث و الهام، وراثت از پیامبر|پیامبر اکرم{{صل}} و امام{{ع}} پیش از خود، جفر و جامعه، مصحف فاطمه{{س}} و صحیفه امیرمؤمنان، امام علی{{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
[ص 97 معارف اسلامی]
====شرط سوم: عصمت====
واقعیت خلافت
* بر اساس آموزه‌های قرآن، امام{{ع}} دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها عصمت است<ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. خدای سبحان در پاسخ حضرت ابراهیم{{ع}} که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }} <ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام{{ع}} لازم می‌دانند و لزوم عصمت را این‌گونه تبیین می‌کنند که امام{{ع}} مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام{{ع}} معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام{{ع}}، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو عصمت در امامان{{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام{{ع}} در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. نیز خداوند در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با صادقان باشند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>. همچنین در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت پیامبر{{صل}} و اطاعت پیامبر{{صل}} در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر{{صل}} و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت آیه بر عصمت چنان واضح و روشن است که برخی از اهل سنت نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند  <ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از عصمت بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
مطابق نظر اهل سنت، کارکرد خلیفه بیرون از اجرای مقررات دینی نیست؛ اما عدم لحاظ عصمت، راه را برای اشتباهات بسیاری گشود مصلحت اندیشی‌های صحابه، به تدریج باب عدول از سنت دینی پیامبر را باز می‌کرد. بنی امیه – که دشمنی آنان با پیامبر سابقه‌ای روشن و طولانی داشت از همان ابتدا در مراکز قدرت، داخل شدند. البته همین گروه از بنی امیه نیز جزو صحابه محسوب می‌شدند. به تدریج حکومت اسلامی به امپراتوری تبدیل شد و دیگر مردم انگیزه و رغبتی برای مراجعه به اهل بیت پیامبر نداشتند .  
[ص 98 و 99 معارف اسلامی]


====شرط چهارم: افضلیت====
=====امامت افضل یا امامت مفضول؟=====


بخش سوم: امامت در نگاه شیعه
==پنجم: تعیین امام==
مؤلفه‌های اختصاصی امامت شیعی:
===راه تعیین امام===
1. ولایت مطلقه: أعم از ولایت تکوینی، تشریعی و زمامداری.
====نصب امام====
2. عصمت
====انتخاب امام====
3. ریاست اصالتی نه به نیابت از مردم: البته بیعت مردم، وجوب پیروی از امام را عملی می‌سازد نه اینکه مشارکتشان مشروعیت ساز باشد؛
====غلبه و استیلا====
شیخ طوسی دو ویژگی دیگر را برای امام بیان می‌کند: نخست، مقتدا و پیشوای مردم در اقوال و افعال دوم، زعامت و حاکمیت. به نظر شیخ طوسی، گوهر نبوت، دریافت وحی بدون واسطۀ بشری است و گوهر امامت، سیاست، رهبری و مدیریت جامعه است.
استاد شهید مطهری در تکمیل نظریه شیخ طوسی می‌فرمایند: نبوت، راهنمایی است و امامت، رهبری وظیفه راهنما، ارائه طریق است و کار رهبر، به فعلیت در آوردن استعدادهای اوست.
پیامبران اولوالعزم؛ چهار وظیفه داشتند: 1- تلقی و ابلاغ وحی 2- مرجعیت -3- ولایت تکوینی 4- زعامت سیاسی اجتماعی قضائی
امام نبوت تبلیغی تنها 3 وظیفه را داراست.
طبق نظر اهل سنت، امام، فقط در وظیفه چهارم، جانشین پیامبر است و نبابر نظر شیعه در وظیفه دوم، سوم و چهارم منحصر است .
[ص 328 تا 330 خسروپناه]
سه پرسش اساسی
سوال 1- اگر امام حقائق را مستقیم از پیامبر دریافت می‌کند، پس فرقش با راوی در دریافت حقایق چیست؟
جواب: فرق امام با راوی در 3 جهت است:
الف- امام از ولایت سیاسی و اجتماعی برخوردار است.
ب- راوی از طریق سمع و بصر، به طور محدود، حقایق دینی را از پیامبر دریافت می کند.
ج- در کار راویان، احتمال خطا وجود دارد.
خلاصه: کلام امام، عین دین است پس امام ولایت تشریعی دارد ولی کلام راوی و عالم دینی، تفسیر دین و معرفت دینی است.
امام به لحاظ کیفی به ابزار الهی، حقایق را به صورت دفعی از پیامبر دریافت می‌کند و به لحاظ کمی نیز تمام حقایق دینی را می‌یابد، به خلاف راویان حدیث که از هر دو حیث محرومند.
سوال 2- آیا پیامبر در تلقی و ابلاغ وحی کوتاهی کرده و همه حقایق دینی را به مردم بان نکرده است؟
پاسخ این است که امامت و خاتمیت دو روی کمال دین هستند. خدا همه حقایق را به پیغمبر ابلاغ کرده اما برای تحقق کمال دین، بخشی از حقایق دینی را
را در اختیار امام گذاشته لذا کمال دین به امامت است. پس تمام حقایق دینی در قرآن موجود است و تمام تفسیر و تبیین قرآن به امامان رسیده.
آموزه‌هایی که از ائمه به دست ما رسیده به سه قسم است:
اول: تفسیر آیه یا شرح حدیث نبوی.
دوم: تطبیق کلی بر مصداق و کبری بر صغری، مثل کار مجتهدان ولی بدون خطا
سوم: ابداع ظاهری: بعضی از کلمات ائمه علی الظاهر، مطالب جدیدی هستند که نه تطبیق است و نه تفسیر، ولی در واقع همه آنها تبیین قرآن هستند.
دسته سوم آموزه‌های امامان، تشریع جدید نیستند و امام به مثابه رهبر و مجری، این بخش از برنامه را اجرا می‌کند. پس امامت، تکمیل کننده خاتمیت است .
[ص 331 تا 335 خسروپناه]
مرجعیت دینی امام، اثباتی است، یعنی آموزه‌های دینی در اختیار امام هست و در وقت مقتضی آن را بیان می‌کند. اما مرجعیت دینی پیغمبر، ثبوتی است به همین بیان، قال الباقر، همان قال النبی است.
سوال سوم: اینکه امام با واسطه به حقایق دینی می‌رسد با روایات نزول فرشتگان بر ائمه، جهت بیان برخی حقایق، چگونه قابل جمع است؟
وجه جمع این است که پیامبر حقایق دینی را به علی (ع) دادند تا به مقتضیات زمان آن‌ها را به مردم برساند. ائمه بر طبق این حقایق دینی عمل می‌کردند و به جایی می‌رسیدند که محل نزول ملائکه می‌شدند و می‌توانستند با فرشته‌ها ارتباط برقرار کنند و تنها حقایق غیر دینی را دریافت می‌کردند.
امامت، حقیقت مستقلی است که هم حقایق دینی را از طریق علم لدنی از پیامبر دریافت می‌کند و هم می‌تواند با ملائکه برای دریافت امور غیر دینی ارتباط برقرار کند .
[ص 336 و 337 خسروپناه]
قیود تفکیک منصب امامت از سایر مناسب دینی در نگاه برخی متکلمان:
1. نیابت از پیامبر گرامی اسلام، که امامت را از نبوت متمایز می‌کند.
2. ریاست عامه، که امامت را از دیگر منصبهای تحت ولایت امام مانند قضاوت و حکومت در ایالتهای مختلف متمایز می‌کند.
مراد از ریاست عامه این است که امامت، عالی ترین منصب در جامعۀ دینی پس از پیامبر گرامی اسلام است.
3. ریاست الهیه یا ریاست دینی
حاصل جمع تعریفهای یادشده:
امامت، پیشوایی و ریاست عامه دینی بر امت مسلمان در امور دینی و دنیوی آنهاست که به جانشینی پیامبر گرامی، حافظ شریعت و تداوم‌گر هدایت الهی است.
تفاوت شیعه و سنی در تعریف امامت
اساس اختلاف دو گروه اهل تشیع و اهل تسنن در همه مسائل امامت (نحوه وجوب، نحوه نصب، عصمت و ویژگی‌های امام ...) آشکار و بیّن است.
متکلمان شیعه و سنی در تعریف امامت دو اختلاف نظر دارند:
اولاً، کلامی بودن مسأله امامت نزد شیعه و فقهی و فرعی بودن آن نزد اهل سنت.
ثانیاً، نزد شیعه، وجوب نصب امام، بر خداست و نزد اهل سنت، بر امت و مکلفان.
دلیل وجوب نصب امام بر خدا نزد شیعه، لطف بودن امام است؛ همانگونه که مهمترین دلیل بر وجوب بعثت انبیاء بر خدا، لطف بودن نبی است.
لطف، آن است که خدا در حق مکلفان جهت تقرب آنها به انجام تکالیف، انجام می‌دهد. بنابراین، لطف بودن امام، هویت الهی او را نشان می‌‌دهد، هویتی که اگر متکلمان اهل سنت، آن را در تعریف امام اخذ می‌کردند، هرگز نمی‌توانستند آن را منصوب ملت و یک مسئله فرعی فقهی تلقی کنند.
لطف بودن امام، بیانگر این است که: امامت، اولاً و بالذات، رابطۀ خدا با انسان است، در پی این رابطه، مسأله هدایت انسان به سوی خدا و تنظیم مناسبات بین انسان‌ها می‌آید. به همین دلیل نصب آن بر خدا واجب است و نه بر مکلفان؛ درست مانند نبوت .
[ص 51 تا 55 امامت پژوهی]
اختلاف دیگر این است که شیعه و سنی دو مفهوم متخالف از جانشینی پیامبر را قصد می‌کنند؛ هر دو گروه برای پیامبر اکرم 3 مقام قائلند:
1- تلقی و ابلاغ وحی
2- تبیین وحی
3- اداره امور جامعه اسلامی
همچنین از نظر هر دو گروه، پس از وفات پیامبر اسلام وحی به معنای وحی نبوت، منقطع شده است. اما در خصوص دو مقام دیگر، پس از پیامبر، چه کسی عهده‌دار آنهاست شیعه می‌گوید، عهده‌دار این دو مقام، شخصی است که از طرف خدا تعیین می‌شود و اهل سنت با این پاسخ، مخالفند.
امامت در مفهوم سنی، تداوم نبوت نیست، اما در مفهوم شیعی، تداوم نبوت نبی خاتم است. لذا شیعه معتقد است که ائمه باید معصوم باشند.
به اعتقاد شیعه انسان‌ها دو دسته‌اند:
1- هابط (سقوط یافته): انسانی که مورد خطاب «اهبطوا إلی الارض» قرار گرفته.
2- هادی: آمدن انسان هادی از مقوله فرستاده شدن و ماموریت الهی است.
همان‌گونه که انسان هابط نمی‌تواند پیامبر را انتخاب کند، نمی‌تواند وصی پیامبر را نیز انتخاب کند .
[ص 55 و 56 امامت پژوهی]


مرجعیت دینی امامان از دیدگاه شیعه
==اثبات امامت==
امامت منزلتی است دینی و ادامۀ مناصب پیامبر، و گفتار و کردار او برای فهم دین منبع و سند است و امر تدبیر مردم به او واگذار شده است. شیعه بر این باور است که همان‌گونه که پیامبر معارف دینی را از منبعی خطا ناپذیر گرفته، در اختیار مردم می‌گذاشت بعد از او افرادی خاص دارای همین منزلت و منصبند.
امام، از یک طریق رمزی و غیبی، اسلام شناس است.
در مدت زمان پیامبری نبی مکرم، این ظرفیت نبود که همه احکام را ایشان برای مردم بیان کند و امکان هم ندارد که چنین دینی، ناقص بیان شده باشد. پس نیاز به امام و واضح است. این بیان، با نظریه ختم نبوت و دین کامل، منافات ندارد، زیرا آنچه پیغمبر، کامل بیان کرد، همه آنهایی نبود که به عموم مردم گفت، بلکه همه دستورات را به شاگرد خاص خودش گفت.
سید مرتضی: نگهبان دین، یا باید مردم باشند یا امام. شق اول ممکن نیست بنابراین امامی لازم است.
طبیعی است که نمی‌توان با اجتهاد و استنباط، اموری را که تنها در حیطه علم خدا و پیامبر است و فراتر از گفته‌های موجود در قرآن و سنت، دریافت و باز گفت.
البته ما نمی‌توانیم تفسیر کنیم که چه نوع ارتباط معنوی میان پیغمبر و علی بود که پیامبر حقایق را –کما هو حقه و بتمامه- به علی آموخت.
لذا در حدیث ثقلین، امامان را به عنوان عدل و همتای قرآن معرفی می‌کند.
منبع بسیاری از این نوع روایات، کتب حدیثی اهل سنت است .
[ص 101 تا 104 معارف اسلامی]
امام علی در مورد امامان: «مخزن علم پیامبرند و احکام شریعت او را بیانگر و دین را نگهبان...
پس همچون قرآن، نیک حرمت آنان را در دل بدارید ... اگر ایستادند بایستید و اگر برخاستند برخیزید...» .
[ص 105 معارف اسلامی]


بخش چهارم: جایگاه امامت نزد مذاهب اسلام (روایات شیعه)
==قلمرو امامت==
در پاره‌ای از روایات تاکید شده که جهان هیچ گاه از رهبر الهی خالی نخوهد ماند: «ما زالت الارض الا و لله فیها الحجة، یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الی سبیل الله»
===امامت شأنی===
در برخی نیز بر ضرورت شناسایی امام تاکید شده:
===امامت فعلی===
«من مات لا یعرف امامه مات میتة جاهلیة»
====امامت صامت====
در برخی روایات هم به اوصافی بلدنی برای امام اشاره شده: «منزل امامت و شأن آن والاتر از این است که مردم با عقول و آرای خویش بدان راه یابند یا با انتخاب خود امامی برگزینند..... مایۀ انتظام مسلمانان و رستگاری دنیا و عزت مومنان است.... کمال نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فراوانی غنیمت و صدقات و اجرای حدود و احکام و نگاهبانی مرکزها به وسیله امام است... امام همچون خورشید درخشان است... و خود چنان در افق بلند مرتبگی قرار دارد که دست‌ها و دیدگان به او نرسد.... امام از گناهان پاک و از نقایص به دور است...» .
====امامت ناطق====
[ص 139 و 140 سعیدی مهر]
معرفت دینی، مجموعه باورهای پراکنده و بی ارتباط نیست، بلکه نظام منسجم و سامان یافته‌ای از باورها و اعتقادات دینی است، به گونه‌ای که برخی از باورهای، اصل و برخی دیگر، فرع هستند.
امامت در مکتب شیعه، جزء اصول دین است و از نظر لزوم اعتقاد، در ردیف توحید، نبوت و معاد قرار دارد. منصب امامت در این مکتب، امتداد وظایف رسالت پیامبر می‌باشد و امام، به تمام وظایفی که بر عهده پیامبر بود، قیام می‌کند و همه را انجام می‌دهد و همچنین نصب امامت مانند نبوت بر عهده خداست نه مردم.
در مکتب اهل تسنن، مقام امامت، یک مقام فرعی و اجتماعی است. لزوم انتخاب
آن، به خاطر اجرای احکام الهی است. آنان شیوه روی کار آمدن خلفای پیشین را ملاک و ضابطه انتخاب خلیفه قرار داده‌اند.
مقام امامت نزد اهل سنت، به طور کلی یک منزلت اجتماعی و منصب عادی و غیر الهی است که توده مردم، به ویژه اهل حل و عقد (مدیران و مسئولان)، این مقام را انتخاب می‌کنند.
بر این مبنا، شرط مهم خلیفه، صرفاً برخورداری از شایستگی اداره کرده امور جامعه نه نه عدالت و پیراستگی از گناه و خطاست و برخی تصریح کرده‌اند که خلیفه می‌تواند فاسق یا جاهل باشد.
وظایف امام از منظر علمای اهل سنت منحصر به مدیریت جامعه است که عمده ترینش:
ا) تأمین عدالت اجتماعی
2) تأمین امنیت عمومی
3) پاسداری از مرزهای جامعه اسلامی
4) توسعه و گسترش اسلام در جهان
و همچنین تأمین ارزاق عمومی، گسترش بهداشت و درمان، توسعه آموزش‌های همگانی، نظارت بر داد و ستد و به طور کلی، ارتباط‌های عمومی جامعه.
لذا بر این اساس اما در بسیاری از شؤون وسائل دیگر از جمله آموزش و کسب معارف و احکام اسلامی، فاقد نقش می‌گردد.
در نتیجه رابطۀ امت با امام در میان اهل سنت، چنین نیست که امت برای تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی، امام را به عنوان اسوه و نمونه عینی تخلق قرار دهند که عاری از هرگونه خطا و گناه است .
[ص 61 تا 67 امامت پژوهی]


==اثبات امامت ==


بخش چهارم: لزوم وجود دائمی امام
امام باقر: «اگر زمین، لحظه‌ای از امام خالی بماند، اهل خود را فروخواهد برد چون دریایی که با موجش، اهلش را مضطرف و بی قرار سازد، در موج اضطراب افتند.» بنابراین تا هنگام رستاخیز، زمین از وجود حجت الهی خالی نخواهد بود .
[ص 89 تا 90 امامت پژوهی]


==زمینه‌های جعل امامت==
{{ستون-شروع|3}}
{{اصلی|صبر امام}}
{{اصلی|یقین امام}}
{{اصلی|ابتلای امام}}
{{اصلی|بندگی امام}}
{{اصلی|هدایتگری امام}}
{{پایان}}
* جعل امامت منوط به وجود زمینه‌هایی است<ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>:
#'''صبر و شکیبایی:''' هدایت انسان‌ها به توحید و به ثمر رساندن آن، با دشواری‌هایی همراه است، از این رو برای عهده‌داری این امر خطیر، باید امامت به کسی سپرده شود که از مشکلات نهراسد و با شکیبایی این بار سنگین را به مقصد برساند<ref> نمونه، ج ۱۷، ص ۱۶۶.</ref>: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا }} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
#'''یقین معصوم|یقین به آیات الهی:''' انسانی که به آیات الهی یقین دارد در کار هدایت امت موفق است و می‌تواند با نیروی یقین خط هدایت به امر الهی را تداوم بخشد<ref> نمونه، ج ۱۷، ص ۱۶۶.</ref>: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} <ref> و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref>، چنانکه حضرت ابراهیم{{ع}} ابتدا برای دستیابی به یقین، از رؤیت ملکوت بهره‌مند شد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}} <ref> و این‌گونه ما گستره  آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.</ref> و پس از رسیدن به مقام یقین و تحقق به کلمات اللّه امامت به او اعطا گردید<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} <ref> و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
#'''ابتلای معصوم|موفقیت در آزمونهای الهی:'''امامت زمانی به حضرت ابراهیم{{ع}} عطا شد که خدای متعال او را به انواع ابتلائات، از جمله ذبح فرزند آزمود و او در همه آنها پیروز گردید<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۶۸.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
#'''بندگی معصوم|عبودیت تام:''' کسانی که مقام امامت به آنان داده شده در عبودیت الهی استمرار داشته و با عبادت ملازم بوده‌اند<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۵.</ref>: {{متن قرآن|كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} <ref> آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، چنانکه بر پایه برخی احادیث خدای متعال ابراهیم را قبل از هرچیز عبد خود قرار داد و پس از آن مقام امامت را به او عطا کرد<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.
#'''هدایت معصوم|هدایت یافتگی بدون واسطه:''' رسالت اساسی امام{{ع}} هدایت است و ازاین‌رو در صورتی می‌تواند دیگران را هدایت کند که خود به طور مستقیم و بدون واسطه از ناحیه خدا هدایت شده باشد <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۵.</ref>: {{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}} <ref> آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.</ref> براساس روایاتی در ذیل این آیه پیامبران و امامان هدایت یافتگان‌اند<ref> نورالثقلين، ج ۲، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۵۶ ـ ۵۸.</ref><ref>محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.</ref>.


بخش پنجم: مراتب امامت
==مسئولیت‌های امامت (شؤون امام|شؤون و وظایف امام)==
الف) ریاست عامه و زعامت جامعه: این مرتبه از امامت، مورد وفاق شیعه و اهل سنت است.
===مرجعیت علمی و مرجعیت دینی===
ب) امامت به معنای مرجعیت دینی: امامت در این مرتبه، نوعی کارشناسی است که خیلی بالاتر از حد یک مجتهد می‌باشد. یعنی افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی، علوم اسلام را از پیامبر گرفته‌اند. علم معصوم، عاری از خطاست.
* نقل دین
اهل تسنن برای هیچ کس چنین مقامی قائل نیستند یعنی قائل به چنین امامت و وجود چنین امامی نیستند.
* حفظ دین
ج) مرتبه سوم امامت، به معنای ولایت است که مسأله انسان کامل و حجت زمان می‌باشد؛ امام نزد شیعه، انسان کاملی است که مقامات و درجات زیادی رای او قائلند. اهل سنت در این مرتبه نیز به امامت معتقد نیستند .
* تبیین معارف دینی
[ص 57 و 58 امامت پژوهی]
===رهبری اجتماع (ولایت امر)===
===ولایت باطنی===


==کارکردهای امامت ==
{{اصلی|کارکردهای امامت}}


بخش ششم: نسبت بین نبوت و امامت:
==امامت در کودکی==
سابقاً، روشن شد که امام در جهت با نبی مشترک است.
==دوران‌های امامت==
شیخ الطائفه: «نبی، پیام رسان از جانب خداوند متعال است، بدون واسطه بشری، چنین معنایی، مختص نبی است و لا غیر و ائمه و راویان حدیث، پیام‌رسان با واسطه هستند. از لفظ و واژه «امام» دو معنی قابل استفاده است: یک معنی مقتدا بودن امام در افعال و گفتارش است. معنای دیگر آن، کسی است که به تدبیر امت و سیاست آن قیام می‌کند؛ از حدیث معنای نخست، امام با نبی تفاوتی ندارد اما از حیث معنای دوم باید گفت: قیام به تدبیر و سیاست و به دست گرفتن امور حکومتی جامعه، بر هر نبی‌ای واجب نیست.
# دوره حضور؛
از مفاد آیۀ 247 سوره بقره نیز مدعای ما استنباط می‌شود. جمع بین نبوت و حکومت، تنها در خصوص برخی از انبیاء مانند داوود و سلیمان و پیامبر گرامی اسلام بوده است.»
# دوره غیبت؛
شیخ مفید، این دیدگاه را مطابق با نظر جمهور شیعه می‌داند.
# دوره ظهور؛
در خصوص امامت، اجماع شیعه و اهل سنت بر این است که پرداختن به دین و دنیا و تصرف در امور مسلمانان، در تعریف امامت اخذ می‌شود اما امام با واسطه بشری است و با نبی که بلا واسطه بشری است تباین خواهد داشت .  
# دوره رجعت.
[ص 58 تا 60 امامت پژوهی]


==سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه==
==فهرست مباحث امامت==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
===واژه‌شناسی و تعریف امامت===
* تعریف لغوی امامت‏؛
* کاربردهای امام در قرآن‏؛
* تعریف‏‌های متکلمان اسلامی‏؛
* الف) تعریف‏‌های عام‏؛
* ب) تعریف‏‌های خاص‏؛
*تعریف عام امامت؛
*تعریف خاص امامت؛
*معنای لغوی امام؛
*معنای اصطلاحی امام؛
* امامت از منظر اهل‌بیت
* امامت از منظر امامیه
* امامت از نظر اهل تسنن
* خلافت و بیعت؛
* امامت و سکولاریزم؛
*نسبت خلافت با امامت؛


===اهمیت و جایگاه امامت===
* قرآن و جایگاه امامت‏؛
* جایگاه امامت در احادیث اسلامی؛‏
* جایگاه امامت از منظر تاریخی‏.
====جایگاه امام در عقاید شیعه====
# امام حجت خدا و پرچم هدایت؛
# رهبری سیاسی و رهبری حکومتی|حکومتی امام در جامعه؛
# امام الگوی امت؛
# امام بیان‌کننده قرآن و بیان‌کننده معارف اسلامی|معارف اسلامی؛
* درجات ولایت تکوینی؛
* فلسفه ولایت تکوینی؛
* نقش امام در هدایت باطنی انسان؛
* ارائه اعمال امت به امام؛
* نقش امام در نظام زمین؛
* نقش امام در نظام جهان هستی.


الف) اهمیت و ضرورت امامت در مکتب امامیه:
===مراتب و شؤون امام و امامت===
مقدمه: از نظر امامیه، وجوب امامت «وجوب کلامی» است یعنی «وجوب علی الله» نه یک مسئله فقهی، یعنی «وجوب علی الناس». به عبارتی خداوند متعال به مقتضای صفات کمال و جمالش، نصب امام را بر خود واجب می‌کند: «إنّ علینا للهدی»
===وظایف امام===
[ص 191 ربانی]
===فلسفه امامت===
ادلۀ اینکه امامت، یک اصلی دینی است:
* بخش نخست: فلسفه امامت از دیدگاه اهل سنت‏؛
+ اولاً: اهداف و اغراضی که با نبوت حاصل می‌شد، با امامت حقه نیز به دست می‌آید پس همانطور که نبوت از اصول دین است، امامت هم چنین می‌باشد.
:۱. معتزله و فلسفه امامت‏؛
+ ثانیاً: با امامت، اساس شریعت، حفظ می‌شود و نظام اجتماعی، قوام می‌یابد.
:۲. ماتریدیه و فلسفه امامت‏؛
+ ثالثاً: زندگی بدون معرفت، در واقع زندگی جاهلانه است و نه حیات طیبه‌ای که ادیان، ارمغان‌آور آن هستند. حضرت رسول: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیة» .
:۳. اشعریه و فلسفه امامت‏؛
[ص 77 و 78 امامت پژوهی]
* بخش دوم: فلسفه امامت از نظر امامیه‏؛
اولین دلیل: امام و واسطه فیض
. حفظ نظام اجتماعی مسلمانان‏؛
هدف عالی انسان، نیل به کمالات ماورای طبیعت و اتصال به عالم غیب و تخلق به «اخلاق الله» است. طریق وصول به این کمال، همان «صراط مستقیم» است.  کسی می‌تواند رهبر رهروان طریق مستقیم باشد که خود، این مسیر را پیموده و لازم است همواره در میان انسان‌ها چنین فرد برگزیده‌ای وجود داشته باشد تا واسطه فیض میان عالم ربوبی و نوع انسانی گردد؛ چنین فرد برگزیده‌ای، در اصطلاح شرع، امام نامیده می‌شود. پس امام، مجرای فیوض الهی و واسطه بین انسان و عالم غیب است. فلاسفه بزرگ، همچون ابن سینا، در الهیات شفا و... خالی نماندن عالم را از وجود امام (که با مضمون احادث و استمرار فیض و قواعد عقلی دیگر، موافق است) با صراحت پذیرفته‌اند .
. برقراری عدالت اجتماعی؛‏
[ص 85 و 86 امامت پژوهی]
:۳. تکالیف اجتماعی‏؛
دومین دلیل: جهان هستی، وابسته به وجود امام
:۴. اجرای حدود الهی؛
وابستگی هستی و بقای سایر ممکنات به وجود امام هم از طریق عقل، قابل اثبات است و هم از طریق نقل.
:۵. امامت و لطف؛‏
دو دلیل عقلی:
:۶. حفظ شریعت؛
همه ممکنات، این استعداد را ندارند که بدون واسطه، تلقی فیض نمایند، قصور خودشان مانع از رسیدن فیض به طور مستقیم است لذا «امام» که در جنبه «یلی الربّی و یلی الخلقی» کامل است، واسطه ایصال برکات می‌باشد، همان‌طور که نبی اکرم در دریافت وحی واسطه است برای مردم.
:۷. بیان تفاصیل شریعت‏؛
ادله نقلی:
====امامت و فلسفه خلقت====
ابو حمزه ثمالی می‌گوید: به امام صادق عرض کردم: آیا ممکن است زمین، بدون امام بماند؟ فرمود: اگر زمین، بدون امام بماند، حتماً فرو می‌ریزد.»
* انسان کامل، فلسفه خلقت است‏؛
نسبت به وابستگی جهان هستی به وجود امام، در زیارت جامعه کبیره چنین آمده:
* انسان کامل خلیفه خداوند در زمین است‏؛
1. بکم فتح الله و بکم ؟؟؟
* پیامبران، امام و خلفای الهی در زمین بوده‏اند؛
2. بکم ینزل الغیث
* خلافت الهی و امامت بشر؛
3. بکم یمسک السماء أن تقع علی الارض إلّا باذنه.
* استمرار امامت و استمرار خلافت الهی|خلافت الهی پس از پیامبران‏؛
بنابراین، تا هنگام رستاخیز، آسمان و زمین از برکت وجود آن بزرگواران که حجج الهی در روی زمین هستند، برپاست و به خاطر ایشان قوای جاذبه در آنها حکفرماست.
* پاسخ به یک اشکال‏.
سومین دلیل: امام، قطب امت
* فلسفه امامت از نگاه روایات‏:
امامت به عنون هسته مرکزی خلاقت و نگه‌دارنده، نظم دهنده و کنترل کننده حرکت‌های انحرافی، نقش محوریت را در امت خواهد داشت. امام، قطب امت و قلب اجتماع است.
** روایات نبوی‏؛
امام علی در خطبه 118، در پاسخ به بهانه‌گیری‌های عده‌ای که می‌گفتند: «امام باید شخصاً در جنگ شرکت کند» می‌فرمایند: «برای من در موقعیت امامت، هیچ شایسته نیست، شهر و بیت المال و مالیات و دستگاه قضایی را به حال خودش بگذارم و به دشمن حمله برم و رشته کارها را از دست بدهم. موقعیت من، همچون محور آهنین سنگ آسیاب است. من باید در جایگاه خود ثابت باشم که اگر از مرکزیت جامعه بیرون آمدم، حرکت‌ها متوقف و بی‌هدف و دچار اضطراب و آشفتگی می‌گردد.»
** روایات اهل بیت{{ع}}؛
عدم حضور امام در مسائل جاری و دور بودنش از مجاری امور، موجب می‌شود که زمینه برای رشد حرکت‌های انحرافی و عوامل فرصت طلب، آماده و گسیختگی و بی‌نظمی و آشوبهای جبران ناپذیری دامنگیر امت می‌گردد .
* مسئولیت‌های اخلاقی، مسئولیت‌های دینی|دینی و مسئولیت‌های اجتماعی|اجتماعی‏؛
[ص 87 تا 92 امامت پژوهی]
* مصالح دینی و مصالح دنیوی|دنیوی‏؛
چهارمین دلیل: تجلی توحید در نظام امامت
* نظم، امنیت و عدالت اجتماعی‏؛
هدف اصلی از انگیختن پیامبران و فرود وحی، برپا داشتن دادگری در میان مردم سات. دادگری واقعی، وقتی است که حکومت از آن خدا باشد، نه انسان.
* اجرای احکام و اجرای حدود الهی|حدود الهی‏؛
خداوند، انسان کامل و شایسته را به عنوان پیامبر انتخاب می‌کند تا پیامبر حاکمیت خداوند را در زمین جاری سازد و پس از پیامبر، امام حاکم است.
* حفظ شریعت؛‏
نظام امامت و ولایت باید از جانب خدا ؟؟؟؟ شود تا حکومت، شرعی و اطاعت از اوامرش، واجب باشد. در این نظام امامت است که عقیده توحید، و حکومت واحد جهانی و همیشه نو و مترقیِ اسلام، محقق می‌شود.
* اتمام حجت بر مکلفان‏؛
نتیجه آنکه امامت هم مثل نبوت، به نصب و جعل الهی می‌باشد، در نظام امام است که عقیده توحید، متجلی و ظاهر می‌شود.
* ولایت و هدایت درونی‏؛
پنجمین دلیل: بقای اسلام
* امامت و غایت خلقت‏.
رسیدن انسان به کمال، اختیاری است پس لازم است که مسیر کمال را بشناسد اما قوای عقل و ادراک او محدود است لذا نیاز به وحی دارد و این وحی باید از تحریف، حراست گردد پس وجود امام برای حراست از وحی و حفظ اسلام ضروری است.
* تکامل معنوی در پرتو نصب امام معصوم؛
به عبارت دیگر، به اتفاق جمیع فرق اسلامی، دین اسلام، جاودانی و همگانی است و دینی که دارای چنین ویژگی‌ای باشد، نیازمند حافظی قابل اطمینان است تا آن را بی‌کم و کاست به اعصار بعدی منتقل کند.
* حفاظت از دین|حفاظت و پاسداری از دین؛
حافظ شرع، می‌تواند کتاب، سنت مقطوعه، اجماع، قیاس، خبر واحد و یا معصوم باشد.
* لزوم اتمام حجت؛
قرآن نیازمند به حافظ از تحریف است و تفاصیل شریعت در آن نیامده، سنت مقطوعه و اجماع هم تا شریعت را پوشش نمی‌دهند، خبر واحد و قیاس هم محل بحث و سوال است پس فقط شخص معصوم باقی می‌ماند .
* زمین هیچ‌گاه خالی از حجت نیست؛
[ص 144 امامت پژوهی]
* امام واسطه‌ای میان خدا و خلق؛
با تقسیم عقلی می توان مطلب پیشین را به صورت قطعی بیان کرد
* پیش‌گیری از انحراف فکری.
حافظ شرع یا:
• قطعی نیست
 اگر غیر معتبر باشد مثل قیاس: «إن الظن لا یغضی من الحق شیئاً»
 اگر ظن معتبر باشد مثل خبر واحد محل سوال است.
• قطعی است
 نیاز به بیان دارد مثل قرآن که گرچه قطعی الصدور است اما تفصیل شریعت در آن نیامده
 خودش مبیِّن است که یا:
• مثل خبر متواتر و اجماع در همه مسائل وجود ندارد
• یا مثل امام معصوم در همه جا قابل استفاده است که ثبت المطلوب.
ششمین دلیل: امامت، نظام امت
امیرالمومنین می‌فرماید: «خداوند، امامت را برای نظام اجتماع و امت، واجب کرده و اطاعت امام را به منظور بزرگداشت مقام امامت، فریضه قرار داده است.»
امام علی دقیقاً معنای نظام را روشن می‌کند و می‌فرماید:
زمامدار، رشته‌ای است که دانه‌های پراکنده یک جامعه را تحت نظام ویژه‌ای در می‌آورد و آنها را به هم پیوند می‌دهد. وقتی که این نخ، پاره شود، دانه‌ها پراکنده می‌شوند و هر یک به سویی می‌روند»
هفتمین دلیل: امام تنها عامل تربیت معنوی
امامت از نظر شیعه، مرتبه و شأن دیگری دارد که اوج مفهوم امامت است.
پیشوایان اسلام، پیوسته اساس و ایده خویش را بر تربیت معنوی انسان‌ها قرار می‌دهند. حقیقتِ جوهرِ والای انسانی چنان لطیف و دقیق است که جز به چشم روشن بین، نمی‌آید.
در این جهت، رهبری لازم است که مصون از خطا و بر مقام بلند معنوی ایستاده باشد.
این رهبری، پس از پیامبر اکرم از شؤون امامت و ولایت است .
[ص 99 امامت پژوهی]
هشتمین دلیل: قاعده لطف
حضور امام منصوب از جانب خدا، زمینه را برای روی آوردن مردمان به اطاعت الهی آماده‌تر می‌سازد و به حکم عقل چنین لطفی بر خداوند لازم است.
[ص 127 سعیدی مهر]
استدلال به قاعده لطف، توسط اشاعره و معتزله مورد مناقشه قرار گرفته است:
اشکال اول؛ صاحب مواقف: بر فرض که لطف بر خداوند، لازم باشد، لطف، تنها با امام ظاهر و قاهر، حاصل می‌شود، در حالی که شیعه، نصب چنین امامی را واجب نمی‌دانند.
علامه حلی در پاسخ اشکال می‌گوید: لطف بودن امامت، منوط به تمام بودن امور سه گانه زیر است:
یک) خلق کردن اما و تجهیز وی به قدرت، علم و نص بر اسم و نصب آن.
دو) قبول امامت و تحمل آن.
س) نصرت امام و دفاع از حریم امامت و قبول اوامر و نواهی او.
امر اول، بر خداوند لازم است که انجام شده است. امر دوم، بر امام واجب است و انجام شده، امر سوم بر امت واجب است که متأسفانه زیر بار مسئولیت آن نرفته‌اند. بنابراین، عدم تمکن امام از اعمال امامت به خاطر تقصیر امت است .
[ص 139 امامت پژوهی]
ثانیاً، غیبت امام، به معنای محرومیت مردم از همه کمالات امام نیست .
[ص 356 خسروپناه]
اشکل دوم؛ لطف بودن امامت، مشتمل بر تسلسل، تسلسل محال است، اگر امامت، لطف باشد، از دو حال بیرون نیست: یا برای همه لطف است و یا برای بعضی. فرض دوم باطل است زیرا اگر امامت برای بعضی لطف باشد، مسلماً آن بعض، غیر معصوم هستند پس اگر برهه‌ای، همه مردم معصوم باشند، دیگر امام برای آنها لطف نیست پس احتمال دارد که بعضی زمان‌ها از امام خالی باشد که بر خلاف رأی شیعه است. فرض اول هم صحیح نیست چون مشتمل بر تسلسل است زیرا امام هم یکی از مکلفان است پس باید امام داشته باشد و هلّم جرّاً...
پاسخ این است که علت احتیاج به امام، احتمال خطا در مکلفان است، پس اگر امام مصون از خطا باشد نیاز به امام دیگر نخواهد داشت تا تسلسل لازم آید .  
[ص 145 تا 141 امامت پژوهی]
اشکال سوم؛ برخی از امامیه، استدلال به قاعده لطف را کافی نمی‌دانند و می‌گویند: عقول آدمیان از ادراک غوامض الطاف الهی در حق بندگان، قاصر است.
پاسخ: لطفی که در میان متکلمان، مطلح است، به معنای مقرِّب و مبعِّد بودن
است و بی‌گمان، لطف به این معنا، هیچ‌گونه سختی در ادراک ندارد.
اشکال چهارم: حدالطف الهی تا کجاست؟ این اشکال، بر کبرای قاعده لطف است.
جواب: اگر فعلی تمام شرایط لطف را دارا باشد صدورش بر خداوند متعال واجب است و اگر برخی از افعال الهی انجام نمی‌گیرد معلوم است که مصداق لطف نیست.
اشکال پنجم: مصالح مترتب بر امامت، مصالح دنیوی، همچون عدالت است در حالی که قاعده لطف به مصالح دینی مربوط است.
پاسخ: عدالت از مهمترین مصالح دنیوی و اخروی و دینی است که بدون وجود امام معصوم تحقق پذیر نیست.
اشکال ششم: امامت برای همه افراد بشر لطف نیست و برخی مکلفان از ترس امام به تکالیف عمل می‌کنند.
جواب: اولاً، این گونه اشکال‌ها بر لطف بودن نبوت وارد می‌باشد.
ثانیاً، نبوت و امامت، زمینه‌ساز هدایت برای نوع انسان است.
ثانیاً، عمل کرد مکلفان از باب ترس از امام، منافاتی با آخرت گرایی ندارد .  
[ص 353 و 354 خسروپناه]
نهمین دلیل: قاعده امکان اشرف
ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی چنین استدلال می‌آورد:
در تمام مراتب وجود، لازم است، ممکن اشرف، مقدم بر ممکن اخس باشد. از این رو، هرگاه ممکن اخس، موجود شده باشد، باید مقدم بر آن، ممکن اشرف، وجود یافته باشد.
نوع نبی و امام عالی و اشرف از سایر انواع انسانی است لذا از نظر رتبه وجودی مقدم بر سایر انواع خواهد بود. پس نوع نبی و امام، مقدم بر سایر انواع انسانی در رتبه وجودی است.
مقدمه دوم، همان قاعده امکان
اشرف است که ثابت شده است، اما مقدمه اول باید اثبات شود که آیا نوع نبی و امام، نوع عالی و شریف است یا نه؟
از نظر منشأ روحانی، انسان‌ها تحت انواع مختلف قرار دارند و آیه شریفه «قل انّما أنا بشر مثلکم» ناظر به نشاة اولی است نه دوم. بنابراین نوع نبی و امام، اشرف از سایر انواع انسانی است.
نقد: قاعده امکان اشرف، تنها در ابداعیات که وجودشان به ماده قابله و استعداد نیاز ندارد، جاری است، نه در وجودهای زمانی و مادی.
پاسخ: حکم انواع و طبایع کلیه، ذاتاً همانند ابداعیات است چرا که نیاز نوع
طبیعی به استعداد، ذاتی نیست
بلکه عرضی است به دیگر سخن، نوعیت نوع، به ماده نیست هر چند که برای وجود در عالم مادی خارجی، نیاز به ماده دارد .
[ص 141 تا 143 امامت پژوهی]
دهمین دلیل: اتمام حجت
یکی از اهداف بعثت پیامبران، اتمام حجت است از این رو خداوند با فرستادن پیامبران و کتب آسمانی، اتمام حجت می‌کند، تا مبادا در قیامت و هنگام حساب‌رسی بگویند: ما نمی‌دانستیم.
همین اتمام حجت، که فرستادن پیامبران را ایجاب می‌کند، عیناً اقتضاء دارد که پس از گذشت پیامبر اکرم، کسی که در اوصاف کمال، مانند او باشد،
به جای وی گماشته شود تا مردم، به او مراجعه نمایند و از نعمت وجود حجت بی‌بهره نشوند .
[ص 147 امامت پژوهی]
یازدهمین دلیل: نیاز شرع به مفسر
مقدمه اول: نبی اکرم، خاتم پیامبران است و احکام ایشان، برای همیشه باقی است.
مقدمه دوم: قرآن کریم، معجزه جاویدان پیامبر اسلام است و برای همیشه نشانگر طریق سعادت و کمال خواهد بود.
مقدمه سوم: آیات قرآن کریم، نیازمند تبیین و توضیح است و یکی از وظایف رسول اکرم نیز همین بود.
مقدمه چهارم: بدون تردید، در حیات رسول اکرم تبیین احکام و معارف اسلامی و تفسیر و توضیح آیات قرآنی، به گونه‌ای که مردم را بی‌نیاز کند، انجام نشد.
حال در اینجا لازم است تا مرجعی باشد که بتواند احکام و دستورات نازل شده توسط خداوند به واسطه رسول اکرم را برای مردم تبیین کند زیرا تا وقتی که معارف آسمانی، برای مردم، ناشناخته باقی بماند، نمی‌تواند مورد استفاده آنها قرار گیرد و این با حکمت الهی سازگار نیست .
[ص 147 تا 148 امامت پژوهی]


===ضرورت امامت===
:۱. مذهب امامیه‏؛
:۲. مذهب اسماعیلیه؛‏
:۳. مذهب زیدیه‏؛
:۴. معتزله‏؛
:۵. خوارج‏؛
:۶. اشاعره‏؛
:۷. ماتریدیه‏؛
:۸. وهابیت‏؛
*'''دلایل وجوب امامت‏:'''
:۱. آیه اولی الامر؛
:۲. حدیث من مات و لم یعرف امام زمانه...؛
:۳. سیره مسلمانان‏؛
:۴. اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی‏؛
:۵. وجوب دفع ضررهای عظیم‏.
*'''قاعده لطف و وجوب امامت‏:'''
* تعریف و اقسام لطف‏؛
* لطف و حکمت الهی‏؛
* فاعل لطف‏؛
* برهان لطف بر وجوب امامت‏؛
*خودسری، رمز سقوط فرد و جامعه؛
* عدالت اجتماعی؛
* استقلال، آزادی و امنیت؛
* حاکمیت نظم و حاکمیت قانون|قانون.
* قاعده لطف و وجوب امامت؛
**تعریف لطف؛
** دلیل وجوب لطف بر خداوند؛
** لطف امامت؛
====ضرورت شناخت امام====
* اعتقاد به خداوند، ملازم شناخت امام؛
* رهایی از ضلالت و رهایی از گمراهی|گمراهی؛
* نصب امام بر عهده ی کیست؟
* نصب امام از افعال الهی است؛
* خدا و رسول، منشأ شناسایی امام؛
*او کجا و انتخاب بشر؟!
* میزان اطاعت از امام.


بخش ششم: فلسفه وظایف امامت
===صفات امام|صفات و ویژگی‌های امام===
اساسی‌ترین فلسفه امامت این است که زمینه هدایت و رستگاری افراد بشر به گونه‌ای مطلوب فراهم گردد.
و هدف مزبور در گرو تبیین صحیح معارف و احکام اسلامی و تحقق حدود و مقررات شرعی است.
لذا امامت باید هم حیات دنیوی را آباد کند و هم حیات اخروی را.
اشکال: ابادی دنیا و دین با هم ممکن نیست زیرا با یکدیگر متضادند.
پاسخ: آنچه با دین در تعارض است، دنیا به معنای لذت گرایی و زیاده‌روی است نه دنیایی که قوام زندگی است.
خوجه نصیر الدین طوسی:
«باید امام و پیشوایی باشد که مکلفان را از ترک واجب و انجام محرم باز دارد.»
مصالح دنیوی و اخروی بشر، بدون وجود امامی از سوی شارع که مردم
در مشکلات دنیوی دینی، به او رجوع کنند، دست یافتنی نخواهد بود .
[ص 211 و 212 خسروپناه]


===شرایط امامت|شرایط و بایستگی‌های امامت===
* قریشی بودن امام‏؛
* پارسایی و عدالت‏؛
* دانایی و کفایت‏؛
* شیعه امامیه و علم امام‏؛
* معتزله و علم امام‏؛
* اشعریه و علم امام؛‏
* ماتریدیه و علم امام‏؛
* زیدیه و علم امام؛‏


==== نخست: عصمت امام====
* حقیقت عصمت|حقیقت و معنای عصمت؛
* خاستگاه عصمت؛
* عصمت علمی‏؛‏
* دلایل عصمت ائمه{{عم}}:
# ۱. دلایل نقلی؛
# آیه امامت؛
# آیه اطاعت؛
# آیه تطهیر؛
# آیه ابتلای ابراهیم{{ع}}؛
# آیه اولی الامر؛
* آیه صادقین؛‏
* دلایل عقلی؛
** برهان امتناع تسلسل‏؛‏
** برهان حفظ شریعت؛
** پیامدهای معصوم نبودن امام‏؛
** ضرورت امام معصوم؛
** مقام عقل در استنباط احکام شرعی؛
** نیاز به امام معصوم در عصر غیبت؛
**معنای گناه پیامبران؛
**عوامل مؤثر در دوری از گناه و معصیت:
# ۱. عذاب؛
# ۲. بهشت و درجات آن؛
# ۳. دوری از رحمت و رضای الهی؛
# ۴. هشدارهای دنیایی.
** عدم عصمت امام، مقتضی لزوم تسلسل؛
** امام پاسدار احکام شرع؛
** عصمت ملازم با اطاعت از امام؛
** فقدان عصمت، منافی با افضلیت امام؛
** برتری امام نسبت به دیگران؛


==== دوم: علم امام====
* علم و بصیرت؛
* چگونگی علم امام؛
*دلایلی نقلی بر علم حضوری امام؛
* آیات؛
* روایات؛
*دیدگاه نهج‌البلاغه درباره علم امامان؛
* اهل بیت معدن‌های علوم و گنجینه‌های رحمان؛
* امامان، استوانه‌های دین و چشمه‌های دانش و چشمه‌های حکمت|حکمت؛
* ائمه اطهار، قرآن ناطق‌اند؛
*چگونه از راه روشن بازتان می‌‌گردانند؟
# علم امام
*معنای لغوی غیب؛
* غیب در اصطلاح کتاب و سنت؛
* علم غیب ذاتی، ویژه خدا؛
* خاستگاه علوم غیبی:
# ابعاد دانش غیبی و گستره علم الکتاب؛
# شرایع آسمانی؛
# گذشته و آینده؛
# زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار؛
# رازهای پنهان و اسرار درونی آدمیان؛
# زبان همه آدمیان؛
# زبان حیوانات؛
* چگونگی آگاهی معصومان از امور غیبی:
# مطلق و بدون شرط؛
# وابسته به مشیت و اراده؛
* بداء و رابطه آن با علم غیب؛
* علم غیب و میدان عمل؛
* فرق امام و پیامبر.


بخش سوم: افضلیت و برتری بر دیگران
==== سوم: پاکزادی امام====
کلیات نظر شیعه
* پاکزادی؛
بنا به نظر شیعه، خداوند، کسی را به امامت منصوب می‌کند که از سایر مسلمانان افضل باشد و مفضول حق امامت ندارد .
 
[ص 163 امامت پژوهی]
==== چهارم: عدالت امام====
ملاک و گستره افضلیت
 
افضلیت به معنای کثرت ثواب، کثرت علم یا کثرت عمل است؟ آیا افضلیت در صفات، کمالات به کار می‌رود یا به معنای قرب به خداوند است؟
==== پنجم: افضلیت امام====
[ص 227 ربانی] [ص 163 امامت پژوهی]
* شیعه امامیه و افضلیت امام‏؛‏
از کلمات اشاعره و معتزله بر می آید که افضلیت را به معنای کثرت ثواب می‌دانند.
* قلمرو افضلیت‏؛‏
قاضی ایجی و قاضی عبدالجبار: افضل به معنای اکثر التواب است.
* امامت مفضول قبیح است‏؛‏
این چنین تفسیری از افضلیت، با آنچه شیعه می‌گوید، منافات ندارد، زیرا ثواب، مترتب نمی‌شود، مگر بر اعمال خیر و اخلاص و نصرت دین و هر کس که گوی سبقت را از دیگران در این میدان ربوده باشد، اکثر الثواب خواهد بود .  
* بررسی اشکالات‏؛‏
[ص 163 و 164 امامت پژوهی]
* نقد و نظر؛‏
پس امام در رویکرد امامیه، کسی است که در همه ابعاد شخصی و شخصیتی چه دنیوی و ظاهری و چه اخروی و معنوی و اخلاقی بر تمام آحاد امت خویش، برتر باشد. [ص 398 خسروپناه] [ص 149 سعیدی مهر]
* قرآن و افضلیت امام‏؛‏
در واقع، چند نوع افضلیت نداریم، افضلیت، یک معنی دارد و آن، برتر بودن در هر چیزی است که باعث برتری می‌شود. پس بین علم، عمل و ثواب و... ملازمه است اما اشاعره و حتی بسیاری از معتزله، افضلیت در امام را نمی‌پذیرند و معتقدند که می‌شود امام و امیر، مفضول باشد .
* نقد و نظر؛‏
[ص 164 امامت پژوهی]
* برتری اخروی‏؛‏
وجوه تقدیم مفضول در نگاه اهل تسنن
:۱. عصمت و افضلیت‏؛‏
1. علما اجماع دارند که امامت برای بعضی از افراد، منعقد شد، در حالی که افضل از آنها در بین مردم، موجود بود.
. تکلف سنگین‌تر و پاداش بیش‌تر؛‏
2. «عمر» امامت را بین شش نفر قرار داد، بدون اینکه افضل را تعیین کند، در حالی که عثمان و علی از دیگران افضل بودند.
:۳. امام، حجت خداوند بر بشر است‏؛‏
3. افضلیت، امری مخفی است که اهل حل و عقد، به ندرت از آن مطلع می‌شوند.
. تعظیم ویژه، مستلزم افضلیت است‏؛‏
4. استحقاق امامت، به عمل حاصل نمی‌گردد، پس ممکن است غیر امام با امام در فضل، برابر باشد.
:۵. برتری در کمالات، مستلزم برتری در پاداش است‏؛‏
5. چون عصمت در امام شرط نیست، لازم نیست که افضل اهل زمانش باشد.
* اشاعره و افضلیت امام‏؛‏
6. چه بسا که مفضول، در قیام به مصالح دین ملک، اقدر باشد؛ بر خلاف نبی .
 
[ص 165 پژوهی]
===تعیین امامت===
ادله تقدیم افضل
* انتصاب و انتخاب
الف) دلیل عقلی.
* اثبات نظریه انتصاب شیعه
اول: اگر امام در امور معنوی برتر از آحاد امت نباشد، پس یا مساوی است و یا پائین تر: در حالت اول مستلزم ترجیح بلا مرجح است و در حالت دوم نیز عقل سلیم به قبح این عمل حکم می‌کند.
 
در برخی آیات به این قاعده عقلی اشاره شده:
====راه تعیین امام از دیدگاه مذاهب اسلامی====
«أفمن یهدی إلی الحق أحق أن تیبع أم من لا یهدی إلا أن یُهدی ....»
* نص و معجزه‏؛
[ص 150 سعیدی مهر]
* کیسانیه و نص در امامت‏؛
پس صدور قبیح از خدای تعالی ممتنع است.
* بررسی و نقد؛
اشکال:
* بکریه و نص در امامت‏؛
در صورتی که بر نصب افضل، مفسده‌ای مترتب باشد، مقدم شدن مفضول، قبیح نخواهد بود.
* نص و دعوت؛‏
پاسخ:
* نص و وراثت‏؛
اولاً: این خلف است زیرا افضل آن است که در نصبش مفسده‌ای نباشد
* غلبه و استیلاء؛
ثانیاً: اگر منظور از مفسده، از ناحیه امت است، به افضلیت افضل ضرری .
* بیعت و انتخاب‏.
[ص 165 و 166 امامت پژوهی]
 
دوم: افضلیت در صفات و کمالات، برای دست یافتن به اهداف امامت، از نظر عقل امری لازم است تا احتمال تبعیت مردم از او بیشتر گردد.
====راه تعیین امام از دیدگاه امامیه====
[ص 227 ربانی] [ص 166 امامت پژوهی]
:۱. عصمت امام‏؛
سوم: افضلیت به معنای قرب به خداوند، هرگاه امام أقرب افراد به خداوند باشد، الگو بودن او کامل تر خواهد بود و نقش تربیتی بیشتری خواهد داشت. [ص 227 ربانی]
:۲. افضلیت امام‏؛
چهارم: علمای شیعه با توجه به دلایل عقلی عصمت و اعلمیت، افضلت امام را ثابت می‌کنند؛ زیرا چنانچه عصمت امام ثابت شود، یقین پیدا می‌شود بر اینکه امام از نظر ثواب از دیگران برتر است و همچنین، هر کس که از حیث علم و آگاهی، نسبت به دیگران برتر باشد، او افضل از دیگران خواهد بود.
. علم گسترده امام‏؛
پنچم: امام، لطف است، لذا امامی که می‌بایست در نزدیک کردن مردمان به طاعت و دور گرداندن آنها از گناه، تلاش کند، باید خود از هر نظر افضل از دیگران باشد تا بتواند دیگران را به سعادت سوق دهد .  
. سیره پیامبر خاتم|سیره پیامبر{{صل}}؛
[ص 400 و 401 خسروپناه]
. روش انتخاب فاقد مشروعیت است‏؛
ششم: چون صاحب امامت کبرا، براساس علم خطا ناپذیر، می‌تواند جامعه را به نحو احسن اداره نماید پس در واقع ممکن نیست که خداوند مفضول را بر افضل مقدم کند .
. امام خلیفه پیامبر{{صل}} است، نه وکیل مردم‏؛
[ص 107 معارف اسلامی]
. نظریه انتخاب اختلاف خیز است‏؛
پس هرگاه از طریق عصمت، لزوم منصوص بودن امام ثابت شود، از آنجا که خداوند بهترین فعل را همیشه انجام می‌دهد پس بهترین فرد را امام قرار می‌دهد. [ص 227 ربانی]
 
افضلیت در صفاتی که مربوط به امامت نیست، لزومی ندارد، ولی هرگاه امامت به عنوان رهبری عمومی امت اسلامی در امور دینی و دنیوی پذیرفته شود، باید کمالات نفسانی را در تحقق یافتن اهداف امامت، لازم دانست که برتری در آنها، برتری در امور مربوط به امامت رهبری است. [ص 228 ربانی]
====نظریه انتخاب در تعیین امام‏====
هفتم: از آنجا که امام، جانشین پیغمبر است، باید مثل پیغمبر افضل مردم باشد.
*''' گونه نخست: بیعت و اجماع'''
ب) دلیل نقلی
:۱. رفتار صحابه‏؛
آیه 35 سوره یونس، بیان می‌کند که کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، هدایت شده باشد نه این که محتاج به هدایت دیگران باشد.
:۲. اثبات خلافت ابوبکر از طریق بیعت‏؛
افضل، احتیاج به هدایت دیگران ندارد و مفضول محتاج هدایت دیگران است حتی ابوبکر هم اعتراف کرد که مرا از حکومت عزل کنید! چون من بهترین شما نیستم، در حالی که علی در بین شماست .  
* '''گونه دوم: انکار نص در امامت‏'''
[ص 164 امامت پژوهی]
. مقایسه نص در امامت با فرائض اسلامی‏؛
==محمد حسین فاریاب==
:۲. وجوب احتجاج و وجوب قیام|قیام‏؛
واژه امامت از ریشه أمّ گرفته شده و معانی متعددی برای این ریشه در متون لغوی بیان شده است که جمع میان آنها چندان آسان به‌نظر نمی‌رسد. برای نمونه، ابن‌فارس با تتبع در کاربردهای مختلف واژه «أمّ»، چهار اصل برای آن بیان می‌کند. وی بدون آنکه عنوانی خاص برای اصل نخست قرار دهد، چهار باب با عناوین «اصل»، «مرجع»، «جماعت» و «دین» از آن اصل متفرع می‌سازد. از دیدگاه وی، سه اصل دیگر عبارت‌اند از: «القامة»، «الحين» و «القصد» که هرکدام کاربردهایی خاص دارد.<ref>احمدبن‌فارس‌بن‌زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱.</ref>
:۳. تعارض نصوص امامت‏؛
فراهیدی نیز نخستین معنا برای این ریشه را چنین بیان می‌کند: «هر چیزی که سایر آنچه از پی او می‌آید، به او ضمیمه شود، پس همانا عرب آن را امّ می‌نامد».<ref>خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص426. همچنین ر.ک: صاحب‌بن‌عباد، المحيط فی اللغة، ج۱، ص458.</ref> به نظر می‌رسد این معنا، همان چیزی است که ابن‌فارس از آن به «اصل» یا «مرجع» یا حتى «قصد» تعبیر می‌کند؛ چرا که فروعات به اصل ضمیمه می‌شوند. أمّ مرجع سایر چیزهاست و سایر امور آن را قصد می‌کنند.<ref>البته در خصوص معنای «قصد» ممکن است گفته شود آنچه در تعریف «امّ» از فراهیدی نقل شد، به‌معنای دقیق کلمه با معنای «مقصود» سازگار است نه با معنای «قصد».</ref>
:۴. شواهد فقدان نص‏؛
برخی دیگر از محققان عرصه لغت با نگاهی جامع به کاربردها و مشتقات واژه «أمّ»، معنای «قصد مخصوص» - یا قصد همراه با توجه خاص - را برای آن در نظر گرفته‌اند و تمام مشتقات یادشده را به این معنا برگردانده‌اند<ref>حسن مصطفوی، التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۱۳۵.</ref> که به‌نظر می‌رسد کاربردهایی مانند «القامة» و «الحين» را - که در سخن ابن‌فارس به آن اشاره شد - نتوان به اصل یادشده برگرداند.
 
صرف‌نظر از این اختلافات، اغلب ارباب لغت، «امام» را از مصدر «ائتمام»، به‌معنای تقدم و پیشوایی دانسته‌اند. بنابراین امام کسی است که یک قوم یا گروه به او اقتدا می‌کنند و او پیشوای آن قوم باشد؛ ازاین‌رو به پیامبر، امام گفته می‌شود؛ چرا که پیشوای امت است؛ چنان‌که به خلیفه نیز ازاین‌رو که پیشوای رعیت، امام می‌گویند. قرآن نیز از آنجا که پیشوای مسلمانان است، امام خوانده می‌شود.<ref>برای نمونه، ر.ک: خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص428 و 429؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج5، ص1865.</ref>
====نظریه انتصاب در تعیین امام‏====
همچنین برخی لغويون بر این باور شده‌اند که «امام» گاه به‌معنای طریق نیز وارد می‌شود؛ چنان‌که در قرآن کریم می‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref>حجر، 79.</ref>.<ref>خلیل‌بن‌احمد فراهيدی، العین، ج۸، ص429؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص1865.</ref>
* تبیین نظریه‏؛
البته به‌نظر می‌رسد «امام» - که از ریشه أمّ گرفته شده است - چه آن‌گاه که به‌معنای پیشوا به‌کار می‌رود و چه آن‌گاه که به‌معنای طریق مدنظر است، باز هم بریده از معنای «قصد» نیست؛ چرا که پیشوا کسی است که مورد قصد مردم است و طریق نیز مورد قصد رهپوی آن است.
* قرآن و صحابه پیامبر خاتم|صحابه پیامبر{{صل}}؛
از آنچه بیان شد، می‌توان گفت که «امام» آن‌گاه که بر فردی اطلاق می‌شود، کسی است که اصل، مرجع و پیشوا، و در یک سخن، مورد قصد مردم است. بنابراین، امامت نیز به‌معنای پیشوایی است.
* صحابه پیامبر خاتم|صحابه پیامبر{{صل}} از نگاه احادیث‏؛
در اصطلاح، تعاریف متعدد اما نزدیک به هم و فراوانی برای امامت از سوی عالمان شیعه و سنی ارائه شده است. برای نمونه، برخی متکلمان شیعی، همچون سید مرتضی (436ق) و سديدالدين حمصی (قرن ششم) در تعریف امامت می‌نویسند: الأمامة رئاسة عامة فی الدين بالأصالة لا بالنيابة عمن هو فی دار التكليف.<ref>سیدمرتضی علم‌الهدی، الرسائل، ج۲، ص264.</ref>
* صحابه پیامبر خاتم|صحابه از نگاه تاریخ‏؛
براساس این تعریف، اولاً حوزه ریاست امام، عام و مربوط به تمام امور دینی است، ثانياً رئيس یادشده چنین نیست که نیابت از جانب کسی داشته باشد، بلکه ریاست او اصیل است.
* تاویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص‏؛
البته تعریف یادشده با این اشکال مواجه بود که بر شخص نبی نیز قابل اطلاق است. به همین دلیل علامه حلی (۷۲۶ق)، این تعریف را ترجیح داد: الإمامة رئاسة عامة فی أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابة عن النبی{{صل}}.<ref>حسن‌بن‌یوسف حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰؛ فاضل مقداد سیوری حلی، النافع یوم الحشر، ص93. گفتنی است تعاریف سایر متکلمان شیعی هم نزدیک به همین تعریف است. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: محمدحسین فاریاب، معنا و چیستی امامت در قرآن، سنت و آثار متکلمان، ص393-404.</ref>
 
در سوی مقابل، دانشمندان اهل سنت نیز تعاریفی از امامت ارائه کرده‌اند که شباهت فراوانی با یکدیگر دارد. برای نمونه، سیف الدین آمدی (۶۳۱ق) از متکلمان نامدار اشعری در تعریف امامت می‌نویسد: ان الإمامة عبارة عن خلافة شخص من الأشخاص للرّسول{{صل}} فی إقامة قوانين الشّرع و حفظ حوزة الملة على وجه يجب اتّباعه على كافة الأمة.<ref>سیف‌الدین علی‌بن‌ابی‌علی آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج5، ص121.</ref>
====مقام امامت====
تفتازانی (۷۹۲ق) نیز دراین‌باره می‌نویسد: هی ریاسة عامة فی أمر الدين والدنيا خلافة عن النبی{{صل}}.<ref>مسعودبن‌عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص232. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: محمدحسین فاریاب، معنا و چیستی امامت در قرآن، سنت و آثار متکلمان، ص404-407.</ref>
* تفکر مادی درباره رهبری و اختلاف بنیادین آن با تفکر اسلامی؛
باید توجه داشت که تعاریف متکلمان امامیه در مواردی، دقیقاً همان تعریف متکلمان اهل سنت از امامت است که تعریف علامه حلی و تفتازانی از همین باب است. با وجود این، تفاوتی بنیادین، اما ظریف میان آن دو قابل ملاحظه است.
* سطوح متعدد رهبری در اسلام:
این تفاوت با توجه به رویکرد دو مذهب اهل سنت و شیعه به مسئله امامت آشکار می‌شود؛ بدین معنا که امام در ادبیات کلامی اهل سنت، وظیفه اجرای دین و پاسداری از آن را بر عهده دارد. به دیگر سخن، ضرورت وجود امام در اندیشه اهل سنت بر اجرای احکام دین و نیز تشکیل حکومت، جهت ایجاد نظم اجتماعی استوار است؛ چنان‌که ابوبکر باقلانی (۶۰۳ق) در تبیین دلیل نیاز به امام می‌نویسد: «به دلیل آنچه که پیش‌تر گفتیم، یعنی مدیریت لشکر و بستن مرزها و دفع ظالم و گرفتن حق مظلوم و پیاده کردن حقوق و تقسيم فیء میان مسلمانان و...».<ref>ابوبکر محمد‌بن‌طیب باقلانی، تمهيد الاوائل، ص ۴۷۷.</ref>
# ۱. سطح کار برای زندگی دنیا؛
ابوالحسن ماوردی (۴۵۰ق) در کتاب خود، وظایف ده‌گانه‌ای را متوجه امام می‌داند که همگی از سنخ اجرای احکام و مدیریت جامعه اسلامی است.<ref>علی‌بن‌محمد ماوردی، الاحکام السلطانية، ص۲۵ و ۲۶.</ref> ابومعین نسفی (۵۰۸ق) نیز دراین‌باره بر این باور است که «همانا مسلمانان باید امامی داشته باشند تا به تنفيذ احكام و پیاده کردن حدود و بستن مرزها و تجهیز لشكر و گرفتن صدقات و... اقدام کند».<ref>ابومعین میمون‌بن‌محمد نسفی، تبصرة الادلة، ج۲، ص۸۲۳ و ۸۲۴ و نیز ر.ک: محمدبن‌عبدالكریم شهرستانی، نهاية الاقدام، ص۲۶۷.</ref>
# ۲. سطح کوشش برای زندگی آخرت؛
ازهمین‌روست که سیف‌الدین آمدی مدعای یادشده را به صراحت در تعریف خود از امامت گنجانده است: أن الإمامة عبارة عن خلافة شخص من الأشخاص للرّسول{{صل}} فی إقامة قوانين الشّرع و حفظ حوزة الملة... .<ref>سیف‌الدین علی‌بن‌ابی‌على آمدی، ابکار الافكار فی اصول‌الدين، ج ۵، ص ۱۲۱.</ref>
# ۳. سطح کمال و رشد معنوی و رسیدن به رضوان الهی؛
این در حالی است که به باور امامیه، امام افزون بر وظیفه اجرای دین، مسئول تبیین و تفسیر دین نیز می‌باشد. ازاین‌روست که مبیّن و مفسر دین را لزوماً معصوم دانسته، آن‌گاه لزوم نصب را نتیجه گرفته‌اند.
* حقانیت انتصاب و نادرستی انتخاب امام در اسلام؛
با توجه به آنچه گفته شد، نمی‌توان تعریف متکلمان امامیه و متکلمان اهل سنت در تعریف امامت را منطبق بر یکدیگر دانست.
* دلایل انتخاب؛
البته تعریفی که از متکلمان امامیه نیز نقل شد، تعریفی است که بیشتر بر دو بُعد حاکمیت سیاسی و مرجعیت دینی تأکید دارد و تعریفی جامع از حقیقت امامت نیست. تعریف جامع از امامت آن‌گاه حاصل می‌شود که دیگر شئون امامت نیز در نظر گرفته شود و این نوشتار، کوششی در همین راستاست.
* آیات خلافت؛
* روایت اجماع مسلمانان؛
* دو آیه شوری؛
* دلایل ضرورت انتصاب:
# ۱. احادیث اهل بیت در مورد امامت؛
# ۲. حدیث غدیر.
 
===ولایت امامان===
* ولایت تکوینی
* ولایت تشریعی
* ولایت امر
===مرجعیت دینی امامان===
 
====وظیفه امت در قبال امام====
# شناسایی، رجوع و پیروی از امام؛
# دلبستگی و محبت به امام؛
# بیزاری جستن از دشمنان امام؛
* ولایت و شرط قبولی اعمال.
 
====امامت در قرآن====
*'''مفهوم امامت در قرآن|امامت از منظر قرآن'''
** ویژگی‌های امامت در قرآن کریم؛
** توحید|امامت و حقیقت توحید؛
** آیات عبادت؛
** آیات امر؛
** آیات حکم؛
** آیات ملک؛
*'''نصب امام|امامت و گزینش الهی در قرآن کریم'''
** آیات امر؛
** آیات حکم؛
** آیات ملک؛
** آیات ولایت؛
** آیات اطاعت؛
** آیه اختیار؛
** آیه تحکیم؛
** آیات ایتاء؛
*'''نص|نص بر امامان{{ع}} و گزینش الهی آنان در قرآن کریم'''
** نصوص عام؛
** نصوص خاص بر امامت برگزیدگان آل ابراهیم؛
** اهل بیت در قرآن|نصوص دال بر امامت اهل بیت{{عم}}؛
** آیه ولایت؛
** آیه تطهیر؛
** آیه مودت؛
** آیه تبلیغ؛
** آیه شهادت.
{{پایان}}
{{پایان}}
 
==منابع==
{{فهرست اثر}}
{{ستون-شروع|2}}  
# [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 [[دانشنامه]] [[قرآن]] و [[حدیث]] ج ۱۰]'''؛
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
{{پایان}}
{{پایان}}
 
==پانویس==
{{پانویس}}
==یادداشت==
{{پانویس|گروه=یادداشت}}

نسخهٔ ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۵

امامت به معنای رهبری و پیشوایی است. امامت، منصب و مقامی که از سوی خداوند به بعضی انسان‌های پاک و دانا و شایسته داده می‌شود که مردم را به راه خدا هدایت کنند. در اسلام، برای تداوم مسؤولیت پیامبر خدا(ص) در بُعد حکومتی و دینی، امامت و وصایت قرار داده شده تا مردم پس از پیامبر، از امام تبعیّت کنند و رسول خدا(ص) و امامان پس از خویش را با نام و مشخصات تعیین کرده است. امامت یکی از اصول اعتقادی شیعه است و از سوی خدا و پیامبر(ص) است نه به انتخاب مردم. علم و عصمت از جمله شرایط آن است و امام، حق ولایت بر مردم دارد و حجت الهی بر همگان است. پذیرش امامتِ امامانِ معصوم واجب است و نشانه اطاعت از خدا و پیامبر است و هر کس بدون عقیده و ایمان به امامت امامِ معصوم بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. امام رضا(ع) می‌‌فرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ» امامت، جانشینی خدا و جانشینی پیامبر است[۱]. روشن است کسی که به جای خدا و رسول بر مردم حکومت می‌کند، باید پاک و عادل و شبیه پیامبر در کمالات و فضایل باشد. به پیروان این عقیده، امامیه و شیعه گفته می‌شود[۲].

تعریف امام و امامت

واژه‌شناسی لغوی

امامت در کلام اسلامی|تعریف مشهور متکلمان

رابطه مفهوم امامت با مفاهیم دیگر

رابطه با حجت الهی

رابطه با ولایت

رابطه با نبوت و رسالت

رابطه با خلیفه الهی

رابطه با خلیفه رسول الله

رابطه با وصی رسول الله (وصایت)

رابطه با عهد الهی

رابطه با پادشاهی (ملک)

رابطه با ریاست

رابطه با خلافت، نبوت و رسالت

  • در قرآن کریم هر چهار کلمه خلیفه، امام، نبوت و رسالت یا مشتقات آن، استعمال شده است که آیات دارای کلمه خلیفه در ذیل عنوان مفهوم خلیفه در قرآن مطرح شد.
  • اما کلمه امام، در قرآن مجید، بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۳]
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۴].
  • مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۵]
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۶] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۷].
  • امّا امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۸]. یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران(ع)، عنایت می‌شود.
  • اما کلمه نبوت، ۵ بار ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۹]؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۱۰]؛ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۱۱]؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ [۱۲]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ[۱۳] در قرآن استعمال شده و در اصل و ریشه آن، اختلاف است. بعضی گفته‌اند: از نَبَأ به معنای خبر مشتق شده[۱۴] و برخی دیگر نوشته‌اند: از نبوه (بر وزن نغمه) به معنای رفعت و بلندی مقام، مشتق شده است[۱۵]؛ لذا با لحاظ‍ ریشه، ترجمه آیه شریفه ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۱۶] دو گونه می‌شود؛ ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده حق و پیام‌آور برای خَلق بود.
  • ای پیامبر! در کتاب قرآن از موسی یاد کن که او بنده مخلَص و فرستاده‌ای والامقام بود.
  • اما کلمه رسالت فقط‍ یک بار﴿فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۱۷] و جمع آن "رسالات"، ۸ بار در قرآن مجید استعمال شده است؛ و معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۱۸].

امامت در اصطلاح

  • مراد از "امامت" و "ولایت"، "ولایت امر" است؛ به این معنا که اینکه فرمان دست چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ نزاع‌ها، چه داخل و چه بیرون از جامعه اسلامی، به این است که چه کسی دستور بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از طاغوت‌ها و سردم‌داران استکبار جهانی ادعا می‌کند که باید فرمان دست من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس جنگ‌ها و کشمکش‌های این مستکبران با رقبای خود در دنیا همین است که زیر بار فرمان آنان نمی‌روند. بنابراین، نزاع و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع دینی اسلام از آن به "ولایت امر" تعبیر شده است. "امامت" همان "ولایت امر" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب دستور باشد[۱۹]
  • امامت در اصطلاح، تعاریف متعدّدی برای آن ارائه شده است که شاید مناسب‌ترین آن تعریف زیر باشد:
  • "امامت عبارت است از ریاست و رهبری جامعه در امور دینی و دنیوی". از این تعریف چند نکته استفاده می‌شود:
  1. امامت یک منصب الهی و به تعبیر قرآن کریم عهد خداوند است﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۰].
  2. امام ریاست کلّی جامعه را در همه جنبه‌ها و تمام شئون آن بر عهده دارد. اعم از: رهبری سیاسی و حکومت، رهبری قضایی و فصل خصومت، رهبری و مرجعیّت دینی و مقام افتاء و زعامت تقنینی و قانون‌گذاری.
  3. مردم در تعیین و نصب امام دخالتی ندارند، امّا برای به فعلیت رسیدن زعامت او و به اصطلاح "مبسوط الید" شدن امام، بدیهی است که نقش اصلی از آن مردم است. بر این که امامت نیز همچون نبوّت خارج از محدوده انتخاب و تشخیص مردم است علاوه بر قرآن و روایات، عقل نیز دلالت دارد؛ چون امام نیز – چنان‌که خواهد آمد- باید دارای صفاتی همچون عصمت و علم خاصّ باشد که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست و اینکه تحقّق و فعلیت امام وابسته به مردم و حضور آنها در صحنه است امری روشن است؛ زیرا حاکم بدون رعیت و امام بدون مأموم معنا ندارد و از طرفی انسان موجودی مختار است و امور خود را با اراده خود انجام میدهد و خدای متعال نیز بنا ندارد امور خارج از مجاری عادّی به انجام برسد: «أبى اللّه أن يجرى الأمور إلّا بأسبابها»؛ بنابراین حضور مردم و به تعبیر امیر المؤمنین(ع) "حضور حاضر"[۲۱] است که امکان تصدّی امور توسّط امام را فراهم می‌کند. به همین دلیل اکثر ائمّه(ع) در حقیقت دارای منصب امامت بودند، ولی در عمل متصدّی بخشی از شئون امامت نبودند و نه تنها مردم از رهبری سیاسی آنها محروم بودند که حتّی در امور مذهبی نیز مرجع عمومی مردم نبودند و مردم به دیگران مراجعه می‌کردند[۲۲].
  • واژۀ امام از ریشۀ "أ م م" است و در لغت به معانی زیر آمده است: "هر کسی که مورد اقتدا و تبعیت گروهی قرار بگیرد چه در راه مستقیم باشند یا گمراه؛ قیم و مصلح، مقدم، طریق و راه"[۲۳].
  • ابن منظور در لسان العرب معتقد است که أمامَ (جلو و مقدم) با امام (پیشوا) هم ریشه است هردو ریشۀ "ام یوم" به معنی قصد کردن و پیشی گرفتن است[۲۴].
  • واژۀ امام در قرآن در معانی لغوی آن به کار رفته است، تفلیسی در وجوه قرآن بر آن است که "امام" در قرآن بر پنج وجه به کار رفته است:
  • وجه نخستین امام به معنای پیشرو است چنان که خدای متعال در سورۀ بقره آیۀ ۱۲۴ فرموده است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۵] و نیز در سورۀ فرقان آیۀ ۷۴ فرموده است: ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۲۶] یعني قائداً في الخير.
  • وجه دوم به معنای "نامه" آمده است چنان که در سورۀ بنی اسرائیل، آیۀ ۷۱ فرموده است: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۲۷] یعنی بکتابهم الذی عملوا فی الدنیا.
  • وجه سوم به معنای "لوح محفوظ" است چنان که در سورۀ یس فرموده است: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۲۸] يعني في اللوح المحفوظ.
  • وجه چهارم به معنای "تورات" است چنان که در سورۀ هود فرموده است: ﴿مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا[۲۹] يعني التوراة و در سورۀ احقاف فرمود: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۳۰] يعني التوریه.
  • وجه پنجم به معنای راه روشن و پیداست، چنان که در سورۀ حجر فرمود: ﴿وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۳۱] يعني الطریق الواضح[۳۲].
  • "غالباً معنای آن در نزد عرب امری است که مورد تبعیت باشد چه انسان باشد که کردار و گفتارش مورد تبعیت است و چه کتاب باشد (مانند آیین نامه)، چه محق باشد یا مبطل"[۳۳].
  • بنابر آنچه گذشت امامت به معنای پیشوا و مقتدای مردم بودن است که آنان را به سویی هدایت می‌کند حال اگر امام بر حق و منصوب از طرف خداوند متعال و نبی مکرم اسلام باشد آنان را به سوی خیر و نیکی هدایت می‌نماید[۳۴].
  • اندیشمندان و متکلمان مسلمان درباره امامت و ولایت تعاریف زیادی ذکر کرده‌اند. در اینجا به برخی از این تعاریف مهم اشاره می‌شود:
  1. سید مرتضی علم الهدی از عالمان بزرگ شیعی در این زمینه می‌نویسد: امامت، ریاست فراگیر در امور دین است به صورت اصلی و استقلالی، نه به نیابت از کسانی که در دار تکلیف هستند[۳۵][۳۶].
  2. قاضی عبدالجبار معتزلی همدانی از اهل سنت در تعریف امامت می‌نویسد: "امام، نامی است برای کسی که حق ولایت و صاحب اختیاری بر امّت و (نیز) حق تصرّف در کارهایشان را دارد، به صورتی که قدرتی برتر از او - در میان امت - نیست"[۳۷].
  3. سعدالدین تفتازانی از اهل سنت می‌گوید: امامت، ریاست عام و فراگیر بر امر دین و دنیا پس از پیامبر(ص) است[۳۸].
  4. شیخ طوسی از بزرگان شیعه می‌نویسد: "امام، همان کسی است که عهده‌دار ریاست عمومی در دین و دنیا با هم است"[۳۹].
  5. امامت در تعریفی دیگر، عبارت است از: ریاست و سرپرستی توسط امام معصوم بر امور دین و دنیای مردم و حفظ مصالح دنیوی‌شان از راه جلوگیری از ظلم و فساد و اخلال امور واجب دینی. وجود چنین امامی لطفی از سوی خدای متعال بر مردم است[۴۰].
  6. عضدالدین ایجی از اهل سنت نیز می‌گوید: "امامت، ریاست عام بر امور دین و دنیاست"[۴۱].
  7. علامه حلی از بزرگ عالمان شیعی، می‌گوید: "امام، همان انسانی است که برایش ریاست عمومی بالاصالة بر امور دین و دنیا در دار تکلیف است"[۴۲].
  8. ماوردی اشعری از اهل سنت، می‌گوید: امامت، ریاست عمومی در امر دین و دنیا، و جانشینی پیامبر(ص) است[۴۳].
  9. خواجه نصیرالدین طوسی از مشاهیر عالمان شیعی می‌گوید: "امامت، ریاست عام دینی است که مشتمل بر ترغیب و تشویق عموم مردم بر حفظ مصالح دینی و دنیوی‌شان و بازداشتن آنها از آنچه که به حالشان مضر است"[۴۴].
  10. ابن‌میثم بحرانی، دیگر عالم فرهیخته شیعی نیز می‌گوید: امام، همان انسانی است که برایش امامت و رهبری می‌باشد و امامت، ریاست عامی در امور دین و دنیا بالاصاله است[۴۵][۴۶]

بررسی دیدگاه‌ها

  • چنانکه از ظاهر تعاریف امامت نزد عالمان شیعی و سنّی برمی‌آید، به نظر چنین می‌آید که تفاوت چندانی میان عالمان و متکلمان شیعه و سنّی در این خصوص وجود ندارد. از این رو، اگر ملاک بررسی و داوری درباره دیدگاه‌های شیعه و سنّی درباره امامت همین تعاریف باشد بر حسب ظاهر عبارات، نمی‌توان گفت از امامت دو تصویر و دیدگاه متمایز و متخالف میان شیعه و سنّی وجود دارد.
  • به این تشابه ظاهری تعریف است که ممکن است تصور شود که در حقیقت و واقع امر نیز شیعه و سنّی در اصل مسئله امامت و چیستی آن، اختلاف عقیده ندارند و اختلاف آنها فقط به مصداق خارجی برمی‌گردد[۴۷]، در حالی که تفاوت دیدگاه تشیّع و تسنّن در تصور و تعریف امامت نیز تفاوت آشکار و غیر قابل جمعی است؛ زیرا تفاوت و اختلاف دیدگاه دو گروه در مسائل امامت (از وجوب و ضرورت امامت و شیوه نصب گرفته تا ویژگی‌ها و شرایط امام از علم، عصمت و...) به حدی است که نمی‌توان اختلاف آنها را تنها در تعیین مصداق دانست.
  • توضیح آنکه اگر در تعریف امامت از سوی عالمان شیعه و سنّی دقت شود، روشن می‌شود که هسته مرکزی و نقطه محوری تعریف دو گروه درباره امامت، عبارت "ریاست عامه بر مسلمانان در امور دین و دنیا" است. اما تشابه ظاهری و وحدت لفظی آنها در مفهوم امامت نباید مایه این اشتباه و پندار غلط شود که آنها حداقل تصوّر امامت وحدت نظر دارند؛ زیرا تصوّر این دو گروه از امامت نیز کاملاً متفاوت است. چه اینکه ریاست عامه و مطلق بر امور دین و دنیای مسلمانان می‌طلبد که امام و حاکم مسلمانان از شایستگی لازم و کافی برای احراز این منصب خطیر و حساس برخوردار باشد؛ از قبیل اسلام‌شناسی به تمام معنا، عدالت و تقوا و مجاز و مأذون بودن از سوی خدا و رسول، تا حکومت و رهبری او از مشروعیت و وجاهت دینی و شرعی کافی ـ و بلکه کامل ـ برخوردار باشد. در غیر این صورت حاکمیت او غیر شرعی و طاغوتی می‌شود.
  • اما اهل سنت به هیچ یک از این شایستگی‌ها که از الزامات غیر قابل اغماض تعریف امامت به معنای یاد شده است، ملتزم نبوده و هیچ یک از آنها را برای امام و رئیس عامه مسلمانان در امور دین و دنیا قائل نیستند. از این‌رو، اهل سنت در تعریف امامت، دچار نوعی تضاد و تناقض‌گویی گشته‌اند. به همین خاطر، متکلم شیعی معروف قرن یازدهم "عبدالرزاق لاهیجی"، تشابه ظاهری تعاریف شیعه و سنّی از امامت را "معمّایی" تلقی کرده که باید حل شود؛ زیرا در باطن این تشابه ظاهری، تخالف و تفاوت آشکار و غیر قابل جمعی وجود دارد. وی در این زمینه می‌نویسد: و از عجایب امور آن است که تعریف مذکور برای امامت متفق علیه است میان ما و مخالفین ما، و حال آنکه هیچ یک از خلفا و ائمه (ای) که ایشان مختّص‌اند به قول به امامت ایشان، متصف نیستند به جمیع امور معتبره در مفهوم امامت به تعریف مذکور. چه ریاست در امور دین لا محاله موقوف است بر معرفت امور دینیه بالضرورة و ایشان عالم بودن امام را شرط نمی‌دانند در امامت؛ و مدّعی آن هم نیستند که هیچ یک از ائمه (مورد قبول) ایشان عالم به جمیع امور دین بوده‌اند.
  • مرحوم لاهیجی در ادامه می‌گوید: "و نیز ریاست در امور دین موقوف است به عدالت بالضرورة؛ و ایشان آن را (نیز) شرط ندانسته‌اند؛ و تصریح به عدم اشتراط این دو امر، در اکثر کتب ایشان موجود است. از جمله در "شرح مقاصد" گفته که یکی از اسباب انعقاد خلافت، قهر و غلبه است و هر کس متصدی امامت به قهر و غلبه شود بدون بیعت، اگرچه فاسق یا جاهل باشد علی الاظهر منعقد شود خلافت برای او؛ و نیز گفته: "و واجب است اطاعت و فرمانبری از امام تا جایی که مخالف حکم شرع نباشد، چه اینکه امام عادل باشد یا جائر و فاسق"[۴۸]؛ "و همچنین در سایر کتب ایشان، چنانکه بر ادنی متتبعی پوشیده نیست؛ و نیز خلیفگی از پیغمبر موقوف است به اذن پیغمبر بالضرورة؛ و از آنچه از شرح مقاصد نقل شد، عدم اعتبار این شرط نیز ظاهر است..."[۴۹].
  • بنابراین، اهل سنت در مسئله امامت و خلافت، به وحدت نظر و دیدگاه یکسان و متفق القولی نرسیده‌اند. از طرفی، به تعریفی پایبندند که امام و خلیفه پس از پیامبر(ص) را اسلام‌شناسی عادل و مجاز از سوی خدا و رسول(ص) معرفی می‌کند و در آن جایگاه قرار می‌دهد، از سوی دیگر، در واقع امر و در مقام تعیین مصداق، خلاف آن عمل کرده و نه این شرایط را مد نظر قرار می‌دهند و نه چنین شرایط و شایستگی‌هایی در خلفای آنها وجود دارد!
  • از آنچه گفته شد، این حقیقت مهم و کلیدی نیز آشکار گشت که به رغم تشابه ظاهری شیعه و سنّی در تعریف امامت، ولی اختلاف این دو مذهب مهم و محوری در میان مسلمانان در مسئله امامت، اختلافی شدید است؛ چه اینکه اساساً ریشه همه اختلافات شیعه و سنّی در مسائل اصولی و فروعی دین، به هیمن اختلاف دیدگاه آنها در مسئله امامت و خلافت پس از پیامبر(ص) برمی‌گردد و از آن نشأت می‌گیرد؛ زیرا شیعیان بنا به دلایل عقلی و نقلی، امامت را اصلی از اصول دین و مذهب خود می‌دانند، ولی اهل سنّت آن را تا آنجا تنزل داده‌اند که فرعی از فروع فقهی می‌شمارند؛ هر چند در عمل، با واجب الاطاعه دانستن هر حاکم حتی فاقد صلاحیت، او را در جایگاه امام و پیامبر معصوم قرار داده و قداست و منزلت والایی برای او قائل شده‌اند![۵۰]

نظام امامت و نظام خلافت

اهمیت بحث امامت

نخست: حقیقت امامت

امامت در قرآن

  • لفظ "امامت" در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه "امام(ع)" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۵۱]، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۵۲] و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی: ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۵۳] و گاهی به پیشوایی باطل: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۵۴] و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۵۵] اشاره دارد[۵۶].
  • افزون بر آیاتی که واژه امام(ع) یا اولی‌الامر در آن به‌کار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۵۷]؛ ﴿قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۵۸]، آیه‌ای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا می‌خواند ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۵۹]، آیه ولایت ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [۶۰]، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند ﴿الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ [۶۱] و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است. ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا [۶۲]؛ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [۶۳][۶۴].
  • در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ [۶۵][۶۶]، ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۶۷][۶۸] و ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [۶۹][۷۰] امامان(ع) دانسته شده‌اند[۷۱].
  • در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه "امام"، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: ﴿وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً [۷۲] حق مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۷۳] و باطل مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۷۴]؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند[۷۵]
  • خدای سبحان در آیات متعددی به موضوع امامت اشاره و برای امام ویژگی‌هایی آورده است. این ویژگی‌ها در تعریف امامت، تأثیر بسزایی دارد.
  • نمونه‌های زیر، برخی از مهم‌ترین آیات است:
  1. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۷۶].
  2. ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۷۷].
  3. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۷۸].
  • بر پایه آیات یاد شده، چند ویژگی برای امامت دست‌یافتنی است:
  1. امامت به جعل الهی است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ. 
  2. گستره امامت امام، مردم است: ﴿جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ.
  3. امامت، عهد الهی است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي.
  4. امامت به ظالمان نمی‌رسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.
  5. امام، دارای هدایت تکوینی یا هدایت به امر است: ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا. 
  6. هدایت به امر، دو مقدمه دارد: کمال علمی‌ یا یقین: ﴿وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛ کمال عملی یا صبر: ﴿لَمَّا صَبَرُوا[۷۹].

امامت در اصطلاح

امامت از دیدگاه فرق و مذاهب

دوم: ضرورت امامت

  • وجود امام(ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسان‌ها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۸۰]: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۸۱] روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسان‌ها حضور دارد[۸۲]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام(ع) آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام(ع) در همه زمانهاست [۸۳][۸۴].

اثبات ضرورت وجود امام

اصل اعتقادی بودن امامت

فرع فقهی بودن امامت

جایگاه امامت

جایگاه امامت در نظام معارف دینی

جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام

  • مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل(ع)، یادآور شده است که او پس از آنکه دارای مقام نبوت بود، مورد آزمون‌های ویژه‌ای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید[۸۵][۸۶].
  • در روایات اهل بیت(ع) بر این مطلب تصریح و تأکید شده است [۸۷][۸۸].
  • اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار می‌گردد. پس از پیامبر(ص) مهم‌ترین و حساس‌ترین مسئله‌ای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزه‌های دینی‌، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است [۸۹][۹۰].
  • در اهمیت امامت همین بس که در مکتب تشیع امامت یکی از اصول دین است؛ از این‌رو در ادامه چند نکته ذکر می‌شود.
  1. اهداف و اغراضی که با نبوت حاصل می‌شد با امامت حقه نیز به دست آید به گونه‌ای که به انتفای امامت، اغراض و اهداف نبوت، منتفی می‌شود پس همان طور که نبوت از اصول دین است امامت نیز از اصول دین است.
  2. با امامت، اساس شریعت حفظ می‌شود و نظام اجتماعی قوام می‌یابد.
  3. زندگی بدون معرفت به امام، در واقع زندگی جاهلانه است و نه حیات طیبه‌ای که ادیان، ارمغان‌آور آن هستند. از حضرت رسول از خاصه و عامه چنین روایت شده است: "هر کس که از دنیا برود و امام زمانش را نشناخته باشد در حقیقت (مسلمان نیست) به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"[۹۱]. این حدیث به وضوح دلالت می‌کند که نفی امامت مستلزم کفر است پس امامت از اصول دین اسلام است.
  • امامت یک منصب الهی و فراتر از گزینش است همان طور که مقام نبوت، یک مقام و منصب الهی است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند هرگز امکان ندارد فردی از طریق گزینش مردم به مقام نبوت رسد و هم‌چنین، مقام امامت یک مقام الهی است که هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حل و عقد و دایرۀ شورا به مقام امامت نمی‌رسد[۹۲].
  • آخرین مرحلۀ سیر تکاملی انسان، امامت است که قرآن مجید نیز آن را بیان می‌کند که تنها خواص به آن مقام می‌رسند: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۹۳].
  • کتاب بدایة المعارف (کتاب)|بدایة المعارف این‌گونه عقیدۀ شیعه را در مورد امامت بیان می‌کند: "ما معتقدیم که امامت یک اصل از اصول دین است که ایمان کامل نمی‌شود الا به وسیلۀ اعتقاد به آن و اینکه تقلید در عقیده از آباء واهل و معلمان هنگامی که به سن تکلیف میرسند و بزرگ میشوند کفایت نمی‌کند بلکه واجب است تفکر در امامت کما اینکه که واجب است تفکر در توحید و نبوت"[۹۴].
  • باز هم می‎گوید: همان طوری که ما معتقدیم امامت مانند نبوت از خدای تعالی است پس چاره نیست از این که در هر عصری امام هدایت کننده‌ای که جانشین نبی باشد در وظایفش مثل هدایت بشر، ارشاد بشر به آن چیزی که صلاح و سعادت در دو جهان است و برای امام است آن چیزی که برای نبی از ولایت عامه است بر مردم، به خاطر تدبیر شوون آنها، مصالحشان و اقامه عدل بین مردم و رفع ظلم و دشمنی از بین مردم.
  • بنابراین امامت استمرار برای نبوت است و دلیلی که موجب ارسال رسل و بعثت انبیا(ع) است همان دلیل موجب نصب امام بعد از رسول است. همانا امامت نمی‌باشد الا بالنص از طرف خدای تعالی برلسان نبی یا زبان امامی که قبل از او است و امامت به اختیار و انتخاب مردم نیست و این طور نیست که مردم هنگامی که خواستند امام نصب کنند او را نصب کنند و هنگامی که خواستند او را ترک کنند ترکش کنند؛ بنابراین جایز نیست این که خالی بماند عصری از عصرها از امام مفروض الطاعه منصوب از جانب الله تعالی فرقی نمی‌کند که مردم اباء کنند از پذیرشش یا اباء نکنند و فرقی نمی‌کند که یاری بکنند او را یا نه، اطاعت بکنند یا نکنند. فرقی نمی‌کند که امام حاضر باشد یا نباشد زیرا همان طور که صحیح است غیبت نبی مثل غیبت در غار و دره، صحیح است که امام نیز غایب شود هیچ فرقی نیست در حکم عقل بین طولانی بودن غیبت و کوتاه بودن آن[۹۵][۹۶].
  • انسان به مقدار شناخت خود از یک موضوع در برابر آن واکنش نشان می‌دهد؛ به عنوان مثال، کسی که شناختش نسبت به خدای متعال، سطحی است، چه بسا نسبت به انجام اعمال و وظایفش کوتاهی کند و به آنها اهمیت ندهد؛ ولی اگر فردی شناختش نسبت به خداوند متعال در مرتبه بالاتری باشد، به طور حتم دید و نگرش او نسبت به مقام ربوبیّت به گونه دیگر بوده و با تمام وجود می‌کوشد که به دستوراتش عمل کند. این مطلب در رابطه با جایگاه رفیع امامت و مقام و منزلت امام(ع) نیز جاری است.
  • اینکه در روایات نشناختن امام و جایگاهش موجب کفر و بی‌ایمانی اعلام شده، رازش در همین نهفته است. به عنوان نمونه، پیامبر اکرم(ص) فرمود: "هرکس بمیرد و امام خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت (و کفر) مرده است"[۹۷].
  • امام باقر(ع) در بیان اهمیت و ضرورت شناخت امام(ع) فرمود: اگر کسی شب‌ها را به عبادت قیام کند و روزها را روزه بگیرد و همه اموالش را در راه خدا انفاق کند و تمام عمر خویش را حج بجای آورد (ولی) ولایت ولی خدا را نشناسد، تا به ولایتش ملتزم گشته، پیرویش کند و همه اعمال و رفتارش با دلالت و راهنمایی او باشد، بهره‌ای از پاداش برای او نزد خدا نیست و از اهل ایمان نخواهد بود[۹۸].
  • بنابراین، تبیین جایگاه امامت و معرّفی شخصیت و مقام امامان معصوم(ع)، کاری بسیار ضروری است؛ زیرا از این طریق می‌توانیم مقام شامخ و والای آن انسان‌های کامل را تا حدودی بشناسیم و زندگی فردی و اجتماعی خویش را تا حد ممکن با زندگی آنان تطبیق دهیم؛ و آن وقت است که میتوان مدّعی شد پیرو مکتب اهل بیت(ع) هستیم.
  • پیشاپیش زبان به عجز و ناتوانی خود در شناخت و شناساندن کامل امام معصوم(ع) می‌گشایم و اعتراف می‌کنیم که نمی‌توانیم مقام امامت را آن‌چنانکه شایسته و بایسته است درک کنیم. چنانکه رسول اکرم(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) فرمود: "غیر از خدا و من، کسی تو را آن گونه که شایسته است، نشناخت"[۹۹].
  • ولی می‌توانیم برای معرفی مقام و منزلت آن قلّه‌نشینان کمال انسانی و نایل‌شدگان به مقام والای "انسان کامل" و مقام "خلیفة الهی"، از خودشان استمداد بطلبیم و از سخنان وحی‌گونه‌شان در این زمینه استفاده کنیم.
  • امیرمؤمنان علی(ع) درباره جایگاه معنوی و شخصیت الهی اهل بیت(ع) (= ائمه اهل بیت و فاطمه زهرا(س)) می‌فرماید: "هرگز کسی از این امت مسلمان با خاندان پیامبر(ص) مقایسه نمی‌شود و آنانی که پروردۂ نعمت هدایت اهل بیت(ع) هستند با آنها برابر نیستند. خاندان رسالت، اساس دین و ستون‌های استوار یقین‌اند"[۱۰۰].
  • امام رضا(ع) نیز در یک بیان طولانی به شرح و تبیین جایگاه امامت و مقام و منزلت والای امامان(ع) پرداخته است. آن حضرت این سخنان را زمانی بیان کرد که در هنگام ورود به شهر مرو خراسان مردمی را مشاهده نمود که در مسجد جامع شهر گرد هم نشسته و درباره مسئله امامت گفت‌وگو می‌کنند و اختلاف شدیدی در آن پیدا کرده بودند. امام(ع) این‌گونه آغاز سخن کرد و فرمود: مگر مردم مقام و منزلت (امام و) امامت را در میان امّت می‌دانند تا روا باشد که - گزینش امام - به اختیار و انتخاب آنان سپرده شود؟! شکوه مقام امامت و برتری مکان و جاه و جلال و حقیقت آن، بالاتر از آن است که این مردم بتوانند با عقل ناقصشان به ارزیابی آن بپردازند؛ یا اندیشه درستی درباره آن داشته باشند؛ یا به اختیار خود پیشوایی را برای سر و سامان دادن به کارهای خویش انتخاب کنند.
  • امامت، مقام و منصب ویژه‌ای است که خداوند پس از منصب نبوّت و خلّت مقام خلیل اللهی، در مرتبه سوم به حضرت ابراهیم(ع) ارزانی داشته و او را به این فضیلت و مقام مشرّف ساخته و نامش را بلندآوازه و سرافراز گردانیده و (در آیه ابتلا: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۰۱]) فرمود: همانا من تو را امام مردم گردانیدم... این آیه پیشوایی هر فرد ستمکاری را تا روز قیامت باطل کرد و آن را ویژه پاکان برجسته قرار داد...[۱۰۲].
  • همانا امامت، مقام انبیا و میراث اوصیاست. امامت، خلافت خدا، جانشینی رسول خدا(ص)، مقام امیرمؤمنان(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است. امامت، زمام دین، موجب نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. امامت، ریشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امام است که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، دریافت بیت‌المال، اجرای حدود و احکام، دفاع از مرزها و سرحدات به طور کامل انجام می‌شود... امام مانند خورشید روشنی‌بخش است که نورش فراگیر عالم (و آدم) است... امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره‌ای است تابان و راهنمای در شدّت تاریکیها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی راهنما و روشنگر زمان تاریکی‌های فراگیر جهل و نادانی، حیرت و سرگردانی، فتنه و آشوب‌های اجتماعی). امام آب گوارای زمان تشنگی، رهبر به سوی هدایت و نجات‌بخش از (گمراهی و) هلاکت است... امام، ابری است بارنده، بارانیست شتابنده، خورشیدی است فروزنده... امام، همدم و رفیق، پدری مهربان، برادری برابر، مادری دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتاری‌های سخت است....
  • امام، امین خدا در میان خلقش و حجّت او در میان بندگانش و خلیفه او در سرزمین‌هایش است و مردم را به دین خدا دعوت و از حریم او، حراست می‌کند. امام، کسی است که از گناهان، پاک و از عیوب به دور است. به علم، مخصوص و به حلم، موسوم است. رشته اتصال دین، عزّت مسلمین، مایه خشم منافقین و نابودی کافرین است....
  • امام، یگانه روزگار خویش است و هیچ کس به پای او نمی‌رسد و هیچ عالمی با او برابر نیست. جانشینی برای او یافت نمی‌شود و نظیر و مانندی برایش نیست. تمام فضایل و نیکی‌ها را داراست؛ بدون این که خود در طلبش رفته و کسب کرده باشد، بلکه امتیازی است که از سوی خداوند به او عطا شده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟! هیهات، در اینجا خردها گم گشته... وعقل‌ها سرگردان و دیده‌ها بیدید است، بزرگان در این جا کوچکند و حکیمان در حیرت و بردباران کوتاه نظر، هوشمندان گیج و نادان، شاعران، لال و گنگ (یعنی ناتوان از توصیف امام) و سخندانان بی‌زبانند؛ شرح یک منزلتش را نتوانند و وصف یکی از فضایلش را ندانند و همگی به عجز و ناتوانی معترفند. چگونه می‌توان تمام اوصاف و ویژگی‌های امام و حقیقت وجود او را بیان کرد و اسرارش را فهمید... او که از وصف واصفان، فراتر است....
  • آن حضرت در فراز دیگری در توصیف امام معصوم، فرمود: امام، عالمی است که چیزی بر او پوشیده نیست؛ پاسداری است که از انجام وظایف و تکالیف، کوتاهی نمی‌کند. معدن قداست، پاکی، پارسایی، علم و عبادت است... امام، مورد تأیید الهی و به دور از هر لغزش و خطایی است. بدین گونه، خداوند به وی مقام و منزلتی ممتاز بخشید، تا حجّتی باشد بر بندگان و گواهی باشد بر مخلوقات؛ و این فضل خداست که به هر کس خواهد، عطا نماید و خداوند صاحب فضل عظیمی است[۱۰۳].
  • امام هادی(ع) نیز در فرازهایی از زیارت معتبر و گرانسنگ "جامعه کبیره"[۱۰۴]، مقام و منزلت ائمه اهل بیت(ع) را چنین تبیین می‌کند: "درود بر شما ای خاندان نبوّت، جایگاه (و خاستگاه) رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، فرودگاه وحی، سرچشمه‌های رحمت (خداوند)، دارندگان برترین درجه تقوا و پرهیزکاری، حجّت‌های خداوند بر تمام اهل دنیا، آخرت و مردم نخستین (و پیشینیان)؛ و شمایید نور (دیده و دل) خوبان و هدایت‌کنندگان نیکوکاران. برای شماست محبّت واجب، درجات والا، مقام ستوده، جایگاه آشکار نزد خدای عزّوجلّ و جاه و جلال بزرگ و منزلت بسیار عالی"[۱۰۵][۱۰۶].

جایگاه امامت در نظام فرهنگی اسلام

جایگاه امامت در نظام اخلاقی اسلام

جایگاه امامت در نظام سیاسی اسلام

جایگاه امامت در نظام اقتصادی اسلام

اهمیت امامت در قیامت

سوم: غایت امامت (چرایی امامت)

  • چرایی امامت در دو سطح قابل بررسی است:
  1. غایت امامت: والاترین و نهایی ترین هدف الهی از تعیین امام (رسیدن بشر به مقام خلافت الهی که در خود امام با تربیت الهی صورت می‌گیرد و در غیر امام با تربیت امام و تبعیت از امام|تبعیت از او حاصل می‌گردد)؛
  2. حکمت امامت: به معنای بیان اهداف و راهبردهای کلان الهی (چرایی فعل خدا در جعل امامت)، شمردن شؤون (جایگاه ها و مقامات) و همچنین تشریح وظایف (رسالت ها و مأموریت ها) و کارکردهای امام و کارکردهای امامت|نظام امامت (فواید امامت|فواید و منافع مترتب بر جعل امامت|منافع مترتب بر جعل و منافع مترتب بر پیاده‌سازی امامت|پیاده‌سازی امامت).
  • در روایات از امامت، به عنوان غایت خلقت تعبیر شده است؛ به گونه‌ای که اگر لحظه‌ای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد [۱۰۷]. از این روایت و نظایر آن به دست می‌آید که سرنوشت زندگی انسان و سایر جانداران در زمین به وجود امام بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در زمین حیات وجود داشته، امام نیز بوده است و تا هنگامی‌ که زندگی جریان دارد، امام نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، امام در نظام خلقت نقش علیت دارد. علیت امام در نظام طبیعت و در سطحی فراتر در نظام خلقت، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی وجود امام در سلسله علل فاعلی و غایی جهان قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله خداوند متعال است. بدین جهت است که درباره امام مهدی|امام عصر(ع) آمده است: "بقای دنیا به بقای امام عصر(ع) است، و به یُمن و برکت او موجودات روزی داده می‌شوند و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست"[۱۰۸][۱۰۹].
  • صدرالمتألهین در شرح این گونه احادیث گفته است: خداوند سبحان موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر برتری و پست تری دارند آفرید. پایین‌ترین مرتبه موجودات مواد عنصری زمین است که دورترین فاصله را از لطافت وجودی دارد، اما قابلیت تحول و تکامل وجودی را دارد. اراده حکیمانه خداوند اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر تکامل را طی کرده و به غایات وجودی خود "مرتبه بالاتر وجود" برسند. بر این اساس، در مسیر تکامل موجودات که از طریق علت غایی تحقق می‌یابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایین‌تر است. بدین ترتیب، زمین را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای انسان، و از آنجا که در میان افراد انسان نیز مراتب کمال و نقص وجود دارد، کامل‌ترین انسان را غایت وجود انسان‌های دیگر قرار داد که در حقیقت غایت همه موجوداتی است که در مرتبه پایین‌تر از انسان قرار دارند. او همان انسان کامل است که در مرتبه امامت است، او جانشین خداوند در زمین است و چون وجود چیزی بدون غایت آن محال است، وجود جهان بدون وجود امام ناممکن خواهد بود[۱۱۰][۱۱۱].

چهارم: صفات امام (شروط امامت)

شروط عام

شروط خاص

شرط اول: نصب الهی امام (اصطفاء)

شرط دوم: علم ویژه الهی (علم لدنی)

  • امامان(ع) حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۱۱۲] و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ [۱۱۳] مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند پیامبر|رسول خداست(ص) [۱۱۴][۱۱۵]. و مصادیق آن بر اساس روایات، اماماناند(ع)[۱۱۶] با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً [۱۱۷] و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود[۱۱۸][۱۱۹]. از دیگر آیاتی که علم امام(ع) از آن استفاده می‌شود آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۱۲۰] و ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۱۲۱] است که براساس آن باید انسان‌ها اموری را که نمی‌دانند از اهل ذکر بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است [۱۲۲]؛ ولی کامل‌ترین مصداق «اهل ذکر» امامان(ع) هستند [۱۲۳]، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از اهل ذکر ائمه‌اند(ع) [۱۲۴] در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم: ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۱۲۵][۱۲۶]، کسی که علم کتاب نزد اوست: ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۱۲۷][۱۲۸] و کسانی که به آنان علم داده شده: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ [۱۲۹][۱۳۰] به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها امامان(ع) هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از امامان(ع) آنان به غیب و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند [۱۳۱] و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند: تحدیث و الهام، وراثت از پیامبر|پیامبر اکرم(ص) و امام(ع) پیش از خود، جفر و جامعه، مصحف فاطمه(س) و صحیفه امیرمؤمنان، امام علی(ع) [۱۳۲][۱۳۳].

شرط سوم: عصمت

  • بر اساس آموزه‌های قرآن، امام(ع) دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها عصمت است[۱۳۴]. خدای سبحان در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۱۳۵] مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام(ع) لازم می‌دانند و لزوم عصمت را این‌گونه تبیین می‌کنند که امام(ع) مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام(ع) معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام(ع)، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو عصمت در امامان(ع) لازم است تا این محذور پیش نیاید[۱۳۶] ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام(ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت [۱۳۷][۱۳۸]. نیز خداوند در ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۱۳۹] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق [۱۴۰] با صادقان باشند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۱۴۱] بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۱۴۲][۱۴۳]. همچنین در ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۱۴۴]، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت پیامبر(ص) و اطاعت پیامبر(ص) در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر(ص) و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است [۱۴۵] دلالت آیه بر عصمت چنان واضح و روشن است که برخی از اهل سنت نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند [۱۴۶]؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از عصمت بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد[۱۴۷][۱۴۸].

شرط چهارم: افضلیت

امامت افضل یا امامت مفضول؟

پنجم: تعیین امام

راه تعیین امام

نصب امام

انتخاب امام

غلبه و استیلا

اثبات امامت

قلمرو امامت

امامت شأنی

امامت فعلی

امامت صامت

امامت ناطق

اثبات امامت

زمینه‌های جعل امامت

  • جعل امامت منوط به وجود زمینه‌هایی است[۱۴۹]:
  1. صبر و شکیبایی: هدایت انسان‌ها به توحید و به ثمر رساندن آن، با دشواری‌هایی همراه است، از این رو برای عهده‌داری این امر خطیر، باید امامت به کسی سپرده شود که از مشکلات نهراسد و با شکیبایی این بار سنگین را به مقصد برساند[۱۵۰]: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا [۱۵۱][۱۵۲].
  2. یقین معصوم|یقین به آیات الهی: انسانی که به آیات الهی یقین دارد در کار هدایت امت موفق است و می‌تواند با نیروی یقین خط هدایت به امر الهی را تداوم بخشد[۱۵۳]: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ [۱۵۴]، چنانکه حضرت ابراهیم(ع) ابتدا برای دستیابی به یقین، از رؤیت ملکوت بهره‌مند شد: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ [۱۵۵] و پس از رسیدن به مقام یقین و تحقق به کلمات اللّه امامت به او اعطا گردید[۱۵۶]: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۱۵۷][۱۵۸].
  3. ابتلای معصوم|موفقیت در آزمونهای الهی:امامت زمانی به حضرت ابراهیم(ع) عطا شد که خدای متعال او را به انواع ابتلائات، از جمله ذبح فرزند آزمود و او در همه آنها پیروز گردید[۱۵۹][۱۶۰].
  4. بندگی معصوم|عبودیت تام: کسانی که مقام امامت به آنان داده شده در عبودیت الهی استمرار داشته و با عبادت ملازم بوده‌اند[۱۶۱]: ﴿كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ [۱۶۲]، چنانکه بر پایه برخی احادیث خدای متعال ابراهیم را قبل از هرچیز عبد خود قرار داد و پس از آن مقام امامت را به او عطا کرد[۱۶۳][۱۶۴].
  5. هدایت معصوم|هدایت یافتگی بدون واسطه: رسالت اساسی امام(ع) هدایت است و ازاین‌رو در صورتی می‌تواند دیگران را هدایت کند که خود به طور مستقیم و بدون واسطه از ناحیه خدا هدایت شده باشد [۱۶۵]: ﴿أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى [۱۶۶] براساس روایاتی در ذیل این آیه پیامبران و امامان هدایت یافتگان‌اند[۱۶۷][۱۶۸].

مسئولیت‌های امامت (شؤون امام|شؤون و وظایف امام)

مرجعیت علمی و مرجعیت دینی

  • نقل دین
  • حفظ دین
  • تبیین معارف دینی

رهبری اجتماع (ولایت امر)

ولایت باطنی

کارکردهای امامت

امامت در کودکی

دوران‌های امامت

  1. دوره حضور؛
  2. دوره غیبت؛
  3. دوره ظهور؛
  4. دوره رجعت.

سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه

فهرست مباحث امامت

واژه‌شناسی و تعریف امامت

  • تعریف لغوی امامت‏؛
  • کاربردهای امام در قرآن‏؛
  • تعریف‏‌های متکلمان اسلامی‏؛
  • الف) تعریف‏‌های عام‏؛
  • ب) تعریف‏‌های خاص‏؛
  • تعریف عام امامت؛
  • تعریف خاص امامت؛
  • معنای لغوی امام؛
  • معنای اصطلاحی امام؛
  • امامت از منظر اهل‌بیت
  • امامت از منظر امامیه
  • امامت از نظر اهل تسنن
  • خلافت و بیعت؛
  • امامت و سکولاریزم؛
  • نسبت خلافت با امامت؛

اهمیت و جایگاه امامت

  • قرآن و جایگاه امامت‏؛
  • جایگاه امامت در احادیث اسلامی؛‏
  • جایگاه امامت از منظر تاریخی‏.

جایگاه امام در عقاید شیعه

  1. امام حجت خدا و پرچم هدایت؛
  2. رهبری سیاسی و رهبری حکومتی|حکومتی امام در جامعه؛
  3. امام الگوی امت؛
  4. امام بیان‌کننده قرآن و بیان‌کننده معارف اسلامی|معارف اسلامی؛
  • درجات ولایت تکوینی؛
  • فلسفه ولایت تکوینی؛
  • نقش امام در هدایت باطنی انسان؛
  • ارائه اعمال امت به امام؛
  • نقش امام در نظام زمین؛
  • نقش امام در نظام جهان هستی.

مراتب و شؤون امام و امامت

وظایف امام

فلسفه امامت

  • بخش نخست: فلسفه امامت از دیدگاه اهل سنت‏؛
۱. معتزله و فلسفه امامت‏؛
۲. ماتریدیه و فلسفه امامت‏؛
۳. اشعریه و فلسفه امامت‏؛
  • بخش دوم: فلسفه امامت از نظر امامیه‏؛
۱. حفظ نظام اجتماعی مسلمانان‏؛
۲. برقراری عدالت اجتماعی؛‏
۳. تکالیف اجتماعی‏؛
۴. اجرای حدود الهی؛
۵. امامت و لطف؛‏
۶. حفظ شریعت؛
۷. بیان تفاصیل شریعت‏؛

امامت و فلسفه خلقت

  • انسان کامل، فلسفه خلقت است‏؛
  • انسان کامل خلیفه خداوند در زمین است‏؛
  • پیامبران، امام و خلفای الهی در زمین بوده‏اند؛
  • خلافت الهی و امامت بشر؛
  • استمرار امامت و استمرار خلافت الهی|خلافت الهی پس از پیامبران‏؛
  • پاسخ به یک اشکال‏.
  • فلسفه امامت از نگاه روایات‏:
    • روایات نبوی‏؛
    • روایات اهل بیت(ع)؛
  • مسئولیت‌های اخلاقی، مسئولیت‌های دینی|دینی و مسئولیت‌های اجتماعی|اجتماعی‏؛
  • مصالح دینی و مصالح دنیوی|دنیوی‏؛
  • نظم، امنیت و عدالت اجتماعی‏؛
  • اجرای احکام و اجرای حدود الهی|حدود الهی‏؛
  • حفظ شریعت؛‏
  • اتمام حجت بر مکلفان‏؛
  • ولایت و هدایت درونی‏؛
  • امامت و غایت خلقت‏.
  • تکامل معنوی در پرتو نصب امام معصوم؛
  • حفاظت از دین|حفاظت و پاسداری از دین؛
  • لزوم اتمام حجت؛
  • زمین هیچ‌گاه خالی از حجت نیست؛
  • امام واسطه‌ای میان خدا و خلق؛
  • پیش‌گیری از انحراف فکری.

ضرورت امامت

۱. مذهب امامیه‏؛
۲. مذهب اسماعیلیه؛‏
۳. مذهب زیدیه‏؛
۴. معتزله‏؛
۵. خوارج‏؛
۶. اشاعره‏؛
۷. ماتریدیه‏؛
۸. وهابیت‏؛
  • دلایل وجوب امامت‏:
۱. آیه اولی الامر؛
۲. حدیث من مات و لم یعرف امام زمانه...؛
۳. سیره مسلمانان‏؛
۴. اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی‏؛
۵. وجوب دفع ضررهای عظیم‏.
  • قاعده لطف و وجوب امامت‏:
  • تعریف و اقسام لطف‏؛
  • لطف و حکمت الهی‏؛
  • فاعل لطف‏؛
  • برهان لطف بر وجوب امامت‏؛
  • خودسری، رمز سقوط فرد و جامعه؛
  • عدالت اجتماعی؛
  • استقلال، آزادی و امنیت؛
  • حاکمیت نظم و حاکمیت قانون|قانون.
  • قاعده لطف و وجوب امامت؛
    • تعریف لطف؛
    • دلیل وجوب لطف بر خداوند؛
    • لطف امامت؛

ضرورت شناخت امام

  • اعتقاد به خداوند، ملازم شناخت امام؛
  • رهایی از ضلالت و رهایی از گمراهی|گمراهی؛
  • نصب امام بر عهده ی کیست؟
  • نصب امام از افعال الهی است؛
  • خدا و رسول، منشأ شناسایی امام؛
  • او کجا و انتخاب بشر؟!
  • میزان اطاعت از امام.

صفات امام|صفات و ویژگی‌های امام

شرایط امامت|شرایط و بایستگی‌های امامت

  • قریشی بودن امام‏؛
  • پارسایی و عدالت‏؛
  • دانایی و کفایت‏؛
  • شیعه امامیه و علم امام‏؛
  • معتزله و علم امام‏؛
  • اشعریه و علم امام؛‏
  • ماتریدیه و علم امام‏؛
  • زیدیه و علم امام؛‏

نخست: عصمت امام

  • حقیقت عصمت|حقیقت و معنای عصمت؛
  • خاستگاه عصمت؛
  • عصمت علمی‏؛‏
  • دلایل عصمت ائمه(ع):
  1. ۱. دلایل نقلی؛
  2. آیه امامت؛
  3. آیه اطاعت؛
  4. آیه تطهیر؛
  5. آیه ابتلای ابراهیم(ع)؛
  6. آیه اولی الامر؛
  • آیه صادقین؛‏
  • دلایل عقلی؛
    • برهان امتناع تسلسل‏؛‏
    • برهان حفظ شریعت؛
    • پیامدهای معصوم نبودن امام‏؛
    • ضرورت امام معصوم؛
    • مقام عقل در استنباط احکام شرعی؛
    • نیاز به امام معصوم در عصر غیبت؛
    • معنای گناه پیامبران؛
    • عوامل مؤثر در دوری از گناه و معصیت:
  1. ۱. عذاب؛
  2. ۲. بهشت و درجات آن؛
  3. ۳. دوری از رحمت و رضای الهی؛
  4. ۴. هشدارهای دنیایی.
    • عدم عصمت امام، مقتضی لزوم تسلسل؛
    • امام پاسدار احکام شرع؛
    • عصمت ملازم با اطاعت از امام؛
    • فقدان عصمت، منافی با افضلیت امام؛
    • برتری امام نسبت به دیگران؛

دوم: علم امام

  • علم و بصیرت؛
  • چگونگی علم امام؛
  • دلایلی نقلی بر علم حضوری امام؛
  • آیات؛
  • روایات؛
  • دیدگاه نهج‌البلاغه درباره علم امامان؛
  • اهل بیت معدن‌های علوم و گنجینه‌های رحمان؛
  • امامان، استوانه‌های دین و چشمه‌های دانش و چشمه‌های حکمت|حکمت؛
  • ائمه اطهار، قرآن ناطق‌اند؛
  • چگونه از راه روشن بازتان می‌‌گردانند؟
  1. علم امام
  • معنای لغوی غیب؛
  • غیب در اصطلاح کتاب و سنت؛
  • علم غیب ذاتی، ویژه خدا؛
  • خاستگاه علوم غیبی:
  1. ابعاد دانش غیبی و گستره علم الکتاب؛
  2. شرایع آسمانی؛
  3. گذشته و آینده؛
  4. زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار؛
  5. رازهای پنهان و اسرار درونی آدمیان؛
  6. زبان همه آدمیان؛
  7. زبان حیوانات؛
  • چگونگی آگاهی معصومان از امور غیبی:
  1. مطلق و بدون شرط؛
  2. وابسته به مشیت و اراده؛
  • بداء و رابطه آن با علم غیب؛
  • علم غیب و میدان عمل؛
  • فرق امام و پیامبر.

سوم: پاکزادی امام

  • پاکزادی؛

چهارم: عدالت امام

پنجم: افضلیت امام

  • شیعه امامیه و افضلیت امام‏؛‏
  • قلمرو افضلیت‏؛‏
  • امامت مفضول قبیح است‏؛‏
  • بررسی اشکالات‏؛‏
  • نقد و نظر؛‏
  • قرآن و افضلیت امام‏؛‏
  • نقد و نظر؛‏
  • برتری اخروی‏؛‏
۱. عصمت و افضلیت‏؛‏
۲. تکلف سنگین‌تر و پاداش بیش‌تر؛‏
۳. امام، حجت خداوند بر بشر است‏؛‏
۴. تعظیم ویژه، مستلزم افضلیت است‏؛‏
۵. برتری در کمالات، مستلزم برتری در پاداش است‏؛‏
  • اشاعره و افضلیت امام‏؛‏

تعیین امامت

  • انتصاب و انتخاب
  • اثبات نظریه انتصاب شیعه

راه تعیین امام از دیدگاه مذاهب اسلامی

  • نص و معجزه‏؛
  • کیسانیه و نص در امامت‏؛
  • بررسی و نقد؛
  • بکریه و نص در امامت‏؛
  • نص و دعوت؛‏
  • نص و وراثت‏؛
  • غلبه و استیلاء؛
  • بیعت و انتخاب‏.

راه تعیین امام از دیدگاه امامیه

۱. عصمت امام‏؛
۲. افضلیت امام‏؛
۳. علم گسترده امام‏؛
۴. سیره پیامبر خاتم|سیره پیامبر(ص)؛
۵. روش انتخاب فاقد مشروعیت است‏؛
۶. امام خلیفه پیامبر(ص) است، نه وکیل مردم‏؛
۷. نظریه انتخاب اختلاف خیز است‏؛

نظریه انتخاب در تعیین امام‏

  • گونه نخست: بیعت و اجماع
۱. رفتار صحابه‏؛
۲. اثبات خلافت ابوبکر از طریق بیعت‏؛
  • گونه دوم: انکار نص در امامت‏
۱. مقایسه نص در امامت با فرائض اسلامی‏؛
۲. وجوب احتجاج و وجوب قیام|قیام‏؛
۳. تعارض نصوص امامت‏؛
۴. شواهد فقدان نص‏؛

نظریه انتصاب در تعیین امام‏

  • تبیین نظریه‏؛
  • قرآن و صحابه پیامبر خاتم|صحابه پیامبر(ص)؛
  • صحابه پیامبر خاتم|صحابه پیامبر(ص) از نگاه احادیث‏؛
  • صحابه پیامبر خاتم|صحابه از نگاه تاریخ‏؛
  • تاویل نصوص یا اجتهاد در برابر نص‏؛

مقام امامت

  • تفکر مادی درباره رهبری و اختلاف بنیادین آن با تفکر اسلامی؛
  • سطوح متعدد رهبری در اسلام:
  1. ۱. سطح کار برای زندگی دنیا؛
  2. ۲. سطح کوشش برای زندگی آخرت؛
  3. ۳. سطح کمال و رشد معنوی و رسیدن به رضوان الهی؛
  • حقانیت انتصاب و نادرستی انتخاب امام در اسلام؛
  • دلایل انتخاب؛
  • آیات خلافت؛
  • روایت اجماع مسلمانان؛
  • دو آیه شوری؛
  • دلایل ضرورت انتصاب:
  1. ۱. احادیث اهل بیت در مورد امامت؛
  2. ۲. حدیث غدیر.

ولایت امامان

  • ولایت تکوینی
  • ولایت تشریعی
  • ولایت امر

مرجعیت دینی امامان

وظیفه امت در قبال امام

  1. شناسایی، رجوع و پیروی از امام؛
  2. دلبستگی و محبت به امام؛
  3. بیزاری جستن از دشمنان امام؛
  • ولایت و شرط قبولی اعمال.

امامت در قرآن

  • مفهوم امامت در قرآن|امامت از منظر قرآن
    • ویژگی‌های امامت در قرآن کریم؛
    • توحید|امامت و حقیقت توحید؛
    • آیات عبادت؛
    • آیات امر؛
    • آیات حکم؛
    • آیات ملک؛
  • نصب امام|امامت و گزینش الهی در قرآن کریم
    • آیات امر؛
    • آیات حکم؛
    • آیات ملک؛
    • آیات ولایت؛
    • آیات اطاعت؛
    • آیه اختیار؛
    • آیه تحکیم؛
    • آیات ایتاء؛
  • نص|نص بر امامان(ع) و گزینش الهی آنان در قرآن کریم
    • نصوص عام؛
    • نصوص خاص بر امامت برگزیدگان آل ابراهیم؛
    • اهل بیت در قرآن|نصوص دال بر امامت اهل بیت(ع)؛
    • آیه ولایت؛
    • آیه تطهیر؛
    • آیه مودت؛
    • آیه تبلیغ؛
    • آیه شهادت.

منابع

پانویس

  1. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۰.
  2. جواد محدثی|محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۲.
  3. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  4. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷؛ سوره احقاف، آیه ۱۲.
  5. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  6. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  7. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  9. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  10. «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۹.
  11. «و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  12. «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶
  13. «و نوح و ابراهیم را فرستادیم و در فرزندان آنان پیامبری و کتاب (آسمانی) نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۶.
  14. تبیان، ج۷، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۳۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۳۹.
  15. مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۰؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۵۴.
  16. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  17. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
  18. عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن، ص:۵۶-۵۸.
  19. محسن اراکی|اراکی، محسن، https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  20. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  22. رضا محمدی|محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی، ص:۳۰-۳۱.
  23. لسان العرب، ج۱، ص۱۵۰؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۵.
  24. لسان العرب، ج۱، ص۱۵۰.
  25. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  26. «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  27. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  28. «هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  29. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.
  30. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  31. «و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  32. وجوه قرآن، ص۲۸-۲۹؛ اسماعیل بن احمد، وجوه القرآن، ص۲۸-۲۹ و ص۹۸-۹۹.
  33. ر.ک: المفردات، ج۱، ص۱۹۷.
  34. آرزو شکری|شکری، آرزو، حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت، ص۱۵۴- ۱۵۶.
  35. مراد از قید «بالاصالة لا بالنیابة» در تعریف امامت این است که امامت مورد نظر اسلام و شیعه، امری اصلی و منصبی الهی است، نه امری نیابتی و وکالتی از سوی مردم، که امامت و رهبری مطرح در حکومت‌های رایج در گذشته و حال از این قسم است.
  36. اَلاِمَامَهُ رِیَاسَهٌ عَامَّهٌ فِی الدِّینِ بِالاِصَالَهِ لا بِالنِّیَابَهِ عَمَّن هُوَ فِی دَارِ التَّكلیِفِ؛ الحدود والحقایق، سید مرتضی علم الهدی، ص۴۱.
  37. الإمام اسم لمن له الولايه علی الأمة و التصرف في أمورهم علی وجه لا يكون فوق يده يدٌ؛ شرح الأصول الخمسة، ص۵۰۹.
  38. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.
  39. الامام هو الذي يتولي الرئاسة العامّة في الدين و الدنيا جميعاً؛ شرح العبارات المصطلحة بین المتکلمین، به نقل از امامت‌ پژوهی، ص۴۲.
  40. برگرفته از تمهید الأصولی فی علم الکلام، ابی جعفر محمد بن حسن طوسی، ص۳۴۸ - ۳۴۹.
  41. الامامة رياسة عامة في امور الدين و الدنيا؛ شرح المواقف، شرح از سید شریف علی بن محمد جرجانی، ج۸، ص۲۴۵.
  42. الأمام هو الانسان الذي له الرياسة العامة في أمور الدين و الدنیا بالأصالة فی دار التکلیف؛ الاَلفین (دو هزار دلیل) فی امامة امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)، جمال الدین حسن بن یوسف المطهر الحلّی، ص۲.
  43. به نقل از امامت‌پژوهی، ص۴۱.
  44. الامامة رئاسة عامة دينية مشتملة علی ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية و زجرهم عما يضرهم بحسبها؛ قواعد العقائد، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، ص۱۰۸.
  45. قواعد المرام فی علم الکلام، میثم بن علی بن میثم البحرانی، ص۱۷۴.
  46. عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری، ص:۱۷-۱۹.
  47. یعنی اختلاف فقط در این است که امام کیست و نه امامت چیست.
  48. و يجب طاعة الإمام ما لم يخالف حكم الشرع سواء كان عادلاً أو جائراً؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۳-۳۳۴.
  49. گوهر مراد، ملا عبدالرزاق لاهیجی، ص۴۶۲.
  50. عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری، ص:۲۰-۲۲.
  51. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  52. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  53. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  54. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  55. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  56. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  57. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.
  58. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  59. مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.
  60. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  61. همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.
  62. آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.
  63. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  64. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  65. پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.
  66. نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۴۱.
  67. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  68. نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.
  69. و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.
  70. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵.
  71. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  72. و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.
  73. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  74. و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  75. http://lib.eshia.ir/27255/6/214 محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
  76. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  77. «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
  78. «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.
  79. مهدی مقامی|مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی، ص:۲۲-۲۳.
  80. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
  81. تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
  82. الکافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  83. نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲.
  84. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  85. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  86. علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
  87. اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۴۹ـ ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷ـ ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۱.
  88. علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
  89. الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.
  90. علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
  91. «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
  92. محمود یزدی مطلق و جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، ص۷۸-۷۹ با تلخیص.
  93. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  94. محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.
  95. محسن خرازی، بدایه المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.
  96. آرزو شکری|شکری، آرزو، حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت، ص۱۵۸- ۱۶۰.
  97. «مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۰ - ۲۱، روایات ۶ و ۹. نیز ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۳۷۱، روایت ۵ و ص۳۷۶، روایت ۱ و ۲ و ص۳۷۷، روایت ۳ و ص۳۷۸، روایت ۲ و ص۳۷۹، روایت ۱؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۹.
  98. اصول کافی، ج۲، ص۱۹، دنباله روایت مفصّل شماره ۵.
  99. «مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي»؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۸۴.
  100. «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ(ص) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ»؛ نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲، ص۴۷.
  101. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  102. آیه ابتلا و نفی امامت و رهبری در جامعه اسلامی از انسان‌های فاسد و ستمکار در آن، دلیل روشنی است بر نادرستی دیدگاه علمای اهل سنّت و جماعت درباره امامت و جانشینی پیامبر(ص) که این مقام راحتی برای انسان‌های فاسدم و ستمکار روا می‌دانند!
  103. اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، روایت اول:
  104. زیارت جامعه کبیره از ادعیه معتبره‌ای است که علاوه بر کتب ادعیه به ویژه مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، در کتب روایی نیز آمده است. (ر.ک: بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷ - ۱۴۴؛ روضة المتقین، محمدتقی مجلسی، ج۵، ص۴۵۰ - ۴۵۳، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۸۵ –۳۹۲.
  105. «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ... وَ أَعْلَامِ التُّقَى... وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى... وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ... وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ».
  106. عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری، ص:۲۸-۳۳.
  107. «لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۷.
  108. « الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء‏»؛ دعای عدیله.
  109. علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
  110. شرح اصول کافی، ص۴۶۲.
  111. علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
  112. خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  113. و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  114. الميزان، ج ۵، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.
  115. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  116. روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵، ص ۲۳ ـ ۲۴.
  117. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  118. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
  119. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  120. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  121. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.
  122. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹، ۲۸۵.
  123. الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.
  124. روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.
  125. و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  126. الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.
  127. و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  128. مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.
  129. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  130. الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.
  131. الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.
  132. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.
  133. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  134. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  135. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  136. التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
  137. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
  138. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  139. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  140. المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.
  141. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  142. التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵.
  143. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  144. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  145. الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.
  146. التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵، ص ۲۰۳.
  147. الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.
  148. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  149. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  150. نمونه، ج ۱۷، ص ۱۶۶.
  151. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  152. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  153. نمونه، ج ۱۷، ص ۱۶۶.
  154. و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  155. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  156. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۳.
  157. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  158. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  159. الميزان، ج ۱، ص ۲۶۸.
  160. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  161. المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۵.
  162. آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  163. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۵.
  164. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.
  165. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۵.
  166. آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  167. نورالثقلين، ج ۲، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۵۶ ـ ۵۸.
  168. محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۳۲.

یادداشت