خشونت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==خشونت در قرآن== | ==خشونت در قرآن== | ||
واژه خشونت در [[قرآن]] نیست؛ ولی واژههای دیگری با معانی نزدیک به آن به کار رفته است؛ مانند همخانوادههای "غلظ"،<ref> مفردات، ص ۶۱۲، "غلظ".</ref> "شدد"<ref>لسان العرب، ج ۳، ص ۲۳۲؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۴۹۰، "شدد".</ref> و "[[قهر]]"؛<ref>مفردات، ج ۱، ص ۶۸۷، "قهر".</ref> همچنین واژگان بسیاری بر [[اعمال]] خشونتآمیزی مانند [[قتل]]، بهرهکشی، [[تهدید]] و [[ترور]] دلالت دارند که در داستانها یا گزارشهای [[قرآنی]] فراوان دیده میشوند | واژه خشونت در [[قرآن]] نیست؛ ولی واژههای دیگری با معانی نزدیک به آن به کار رفته است؛ مانند همخانوادههای "غلظ"،<ref> مفردات، ص ۶۱۲، "غلظ".</ref> "شدد"<ref>لسان العرب، ج ۳، ص ۲۳۲؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۴۹۰، "شدد".</ref> و "[[قهر]]"؛<ref>مفردات، ج ۱، ص ۶۸۷، "قهر".</ref> همچنین واژگان بسیاری بر [[اعمال]] خشونتآمیزی مانند [[قتل]]، بهرهکشی، [[تهدید]] و [[ترور]] دلالت دارند که در داستانها یا گزارشهای [[قرآنی]] فراوان دیده میشوند: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ}}<ref>«و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref>، {{متن قرآن|فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى}}<ref>«بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانهای از سوی پروردگارت آوردهایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند» سوره طه، آیه ۴۷.</ref>. | ||
مشتقات ریشه "غ ـ ل ـ ظ" ۱۳ بار در [[قرآن]] به کار رفته که تنها ۴ تای آن به معنای مورد نظر نزدیکاند و بقیه یا در [[وصف]] [[عذاب]] [[آخرتی]] یا وصف [[میثاق]] خدایند و از این ۴ کار بست نیز یک بار برای سلب صفت [[خشونت]] از [[پیامبر]]{{صل}}: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و سه بار برای [[رویارویی]] و [[جنگ]] با [[کافران]] و [[منافقان]] استفاده شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.</ref>. | مشتقات ریشه "غ ـ ل ـ ظ" ۱۳ بار در [[قرآن]] به کار رفته که تنها ۴ تای آن به معنای مورد نظر نزدیکاند و بقیه یا در [[وصف]] [[عذاب]] [[آخرتی]] یا وصف [[میثاق]] خدایند و از این ۴ کار بست نیز یک بار برای سلب صفت [[خشونت]] از [[پیامبر]]{{صل}}: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و سه بار برای [[رویارویی]] و [[جنگ]] با [[کافران]] و [[منافقان]] استفاده شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.</ref>. |
نسخهٔ ۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۴۸
مقدمه
خشونت، واژهای عربی از ریشه "خ ـ ش ـ ن" و به معنای درشتی، زبری و سختی و ضد نرمی و انعطافپذیری است [۱] و در فارسی نیز در همان معنای عربی آن به کار میرود.[۲] این واژه در وصف پدیدههای طبیعی مانند خشکی و ناهمواری زمین یا کوههای دشوار، همچنین رفتارهای انسانی به کار میرود؛ چه کارهایی که مانند چگونگی پوشش، نوع خوراک و سبک زندگی در زندگی شخصی قرار میگیرد؛ یا اعمالی که در حیطه اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران.[۳] تعریف همهپذیر از خشونت در حیطه رفتارهای اجتماعی در دست نیست. این مفهوم، هرچند از گذشته، کم یا بیش، نگاههای فلسفی را به خود جلب کرده بود، تنها در قرن ۲۰ موضوع فلسفی مستقلی شد و در پی ظهور جنبشهای اجتماعی خشونتزدای اخیر، توجه به بهرهگیری کارامد از خشونت دوخته شد. خشونت در کاربرد سادهاش بهرهوری قهرآمیز از زور است که به شکلی معمول به دیگران یا اموال آنها آسیب میرساند و میتواند مانند ضرب و شتم فرد یا نظیر جنگ میان ملتها انجام گیرد.
در سالهای اخیر، توجه فلسفی ویژهای به گسترش معنایی خشونت، از گونه آشکار به خشونت سازمان یافته و پنهان، مانند تبعیض نژادی و جنسیتی و آسیبهای روانی شده است.[۴] جواز دستیازی به خشونت همواره در میان فیلسوفان بحث برانگیز بوده است؛ اما در نظامهای حقوقی، خشونت را دو گونه ناپسند یا نامشروع و پسندیده یا مشروع دانستهاند که نشانگر دو سویه بودن آن از نظر آنهاست.[۵].[۶]
خشونت در قرآن
واژه خشونت در قرآن نیست؛ ولی واژههای دیگری با معانی نزدیک به آن به کار رفته است؛ مانند همخانوادههای "غلظ"،[۷] "شدد"[۸] و "قهر"؛[۹] همچنین واژگان بسیاری بر اعمال خشونتآمیزی مانند قتل، بهرهکشی، تهدید و ترور دلالت دارند که در داستانها یا گزارشهای قرآنی فراوان دیده میشوند: وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۱۰]، أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا[۱۱]، وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ[۱۲]، فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى[۱۳].
مشتقات ریشه "غ ـ ل ـ ظ" ۱۳ بار در قرآن به کار رفته که تنها ۴ تای آن به معنای مورد نظر نزدیکاند و بقیه یا در وصف عذاب آخرتی یا وصف میثاق خدایند و از این ۴ کار بست نیز یک بار برای سلب صفت خشونت از پیامبر(ص): فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۱۴] و سه بار برای رویارویی و جنگ با کافران و منافقان استفاده شده است: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۱۵]؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ[۱۶].
واژه "شدید" نیز بسیار به کار رفته است که در همه موارد، جز آیه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا[۱۷] بر اعمال خشونت خدا و عذاب ستمکاران و گردنکشان دلالت دارد و در این آیه نیز به صورت جمع [۱۸] و در وصف همراهان پیامبر(ص) در رویارویی با کافران استفاده شده است.
مشتقات ریشه "قهر" ۱۰ بار در قرآن به کار رفته که تنها دو مورد آن به معنای مورد نظر نزدیک است: یکی درباره عدم رفتار قهرآمیز با یتیم: فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ[۱۹] و دیگری درباره خشونت فرعون با بنیاسرائیل وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ[۲۰] و بقیه درباره قهاریت خدای متعالی است که خود مدخلی جدا دارد.[۲۱]
ارزشگذاری خشونت
قرآن، نگرش مطلقی بر پدیده خشونت ندارد و کنار نکوهش برخی مظاهر خشونت، مانند تندی بر ناتوانان (ضحی / ۹۳، ۱۰؛ شعراء / ۲۶، ۴۹)، کشتن بیگناهان (آل عمران / ۳، ۲۱) به ترک رحمت و رأفت در رفتار با گروهایی خاص تأکید میکند (نور / ۲۴، ۲)؛ حتی خدا خود را مجری مجازات خشن بر ستمکاران میخواند (فرقان/ ۲۵، ۳۷)، بنابراین ارزشگذاری خشونت در فرهنگ قرآنی را باید از دیدگان عنوان ظلم و عدل کاوید.
خشونت به معنای رفتارهای قهرآمیز و ناعادلانه در جهان بینی اسلامی ممنوع و ناپسند است؛ ولی خشونت قانونی به معنای قاطعیت و سختگیری در اجرای قانون و عدالت، نه تنها مذموم نیست، بایسته و ضروری است و مصداقی از اجرای عدالت و مطابق با حق از نگاه قرآن است. در این موارد، مقابل خشونت، یعنی مدارا مصداق ستم است، از این رو امری ناپسند و باطل شمرده شده است: "... ولاَتَأخُذکُم بِهِما رَأفَةٌ فی دینِ اللّهِ اِن کُنتُم تُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ."... (نور / ۲۴، ۲) در وصف موارد ظالمانه خشونت، بر صفت "غیر حق" بودن آنها نیز تأکید شده است: "ویَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم" (آلعمران / ۳، ۲۱؛ همچنین نک: آل عمران / ۳، ۱۱۲؛ نساء / ۴، ۱۵۵)[۲۲]؛ حتی اعمالی به ظاهر خشونتزا مانند قصاص را ضامن خشونتزدایی از جامعه میشناساند.((بقره / ۲، ۱۷۹)[۲۳].[۲۴]
خشونتزدایی و همزیستی
بر پایه قرآن، خدا رحمت را بر خویش واجب میداند: "... کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ.".. (انعام / ۶، ۱۲)[۲۵] و مردم را در حقوق شخصی به چشمپوشی از خطای دیگران سفارش میکند: "واِن تَعفوا وتَصفَحوا وتَغفِروا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم". (تغابن / ۶۴، ۱۴) از دیدگاه قرآن، خشونت و تندمزاجی در اوضاع عادی و در مراوده با مردم ناپذیرفته است و بیشک، دعوت به دین با گفتار یا رفتار خشن، نادرست، چنانکه خدای متعالی به پیامبر اکرم(ص) میفرماید که اگر خشن و سنگدل بودی، از گرد تو پراکنده میشدند: "... ولَو کُنتَ فَظـًّا غَلیظَ القَلبِ لاَنفَضّوا مِن حَولِکَ."... (آلعمران / ۳، ۱۵۹) قرآن، کشتن بیدلیل انسانها را نکوهیده و آن را سبب غضب الهی و جاودانگی در عذاب جهنم میشمرد: "ومَن یَقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ ولَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذابـًا عَظیمـا"(نساء / ۴، ۹۳)[۲۶] و کشتن یک انسان را برابر با کشتن همه انسانها میداند: "مِن اَجلِ ذلِکَ کَتَبنا عَلی بَنی اِسرءیلَ اَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفسـًا بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَسادٍ فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعـًا."...(مائده / ۵، ۳۲)[۲۷] افزون بر آن، حتی از خشونت در گفتار نیز نهی میکند، زیرا دیگران را از شنیدن سخنان حق میپراکند و نرمی در سخن گفتن بیشتر بر مخاطب اثر میگذارد: "اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ.".. (نحل / ۱۶، ۱۲۵)[۲۸]؛ "وقُل لِعِبادی یَقولُوا الَّتی هِیَ اَحسَنُ اِنَّ الشَّیطـنَ یَنزَغُ بَینَهُم اِنَّ الشَّیطـنَ کانَ لِلاِنسـنِ عَدُوًّا مُبینـا" (اسراء / ۱۷، ۵۳)[۲۹]؛ "اِدفَع بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ السَّیِّئَةَ نَحنُ اَعلَمُ بِما یَصِفون" (مؤمنون / ۲۳، ۹۶)[۳۰]؛ "فَقولا لَهُ قَولاً لَیِّنـًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اَو یَخشی". (طه / ۲۰، ۴۴)[۳۱] دستورهای اخلاقی قرآن در پرهیز از خشونت و رعایت عدالت در رفتار با فرودستان جامعه در آیات فراوانی بروز یافته است. آیات قرآنی از تندخویی با یتیمان (ضحی / ۹۳، ۹)، تکبر و درشتی با مردم (لقمان / ۳۱، ۱۸)، ترشرویی با فقیران (عبس / ۸۰، ۱)، خشونتهای خانگی (نساء / ۴، ۳۴ و ۱۲۸) و رفتارهای خشن در طلاق (احزاب / ۳۳، ۴۹) نهی میکنند؛ همچنین داستانهایی از خشونتزدایی در قرآن دیده میشوند؛ مانند پاسخ و واکنش حضرت ابراهیم(ع) به تهدید کنندهاش که اگر حضرت از دعوت خویش دست برندارد، او را سنگسار خواهد کرد: "قالَ اَراغِبٌ اَنتَ عَن ءالِهَتی یـاِبرهیمُ لـَن لَم تَنتَهِ لاََرجُمَنَّکَ...* قالَ سَلـمٌ عَلَیکَ سَاَستَغفِرُ لَکَ رَبّی اِنَّهُ کانَ بی حَفیـّا". (مریم / ۱۹، ۴۶ـ۴۷) هابیل نیز در برابر احتمال تعدی برادرش، به اقدام پیشگیرانه دست نمییازد: "لـَن بَسَطتَ اِلَیَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنی ما اَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ اِلَیکَ لاَِقتُلَکَ."... (مائده / ۵، ۲۸).[۳۲]
خشونتهای مجاز
در منطق قرآنی، تمسک به خشونت برای تضمین جامعهای سالم و به دور از تجاوز و تعدی مجاز است. از بررسی آیات و روایات، مجازاتهای شرعی به دست میآید که پذیرش آنها از روی ضرورت اجتماعی، تأمین امنیت جانی و به هدف اصلاح و احیای جامعه نه انتقام، انجام میپذیرد،[۳۳] از این رو از قصاص به عامل احیای انسانها و پشتوانهای در جلوگیری از خونریزی یاد شده است: "ولَکُم فِی القِصاصِ حَیوةٌ یـاُولِی الاَلبـبِ لَعَلَّکُم تَتَّقون". (بقره / ۲، ۱۷۹) قصاص * در این آیه معرفه است و حیات، نکره تا دلالت کند که نتیجه قصاص و برکات آن دامنهدارتر و عظیمتر از آن است که با زبان یاد شود.[۳۴] افزون بر این، نقش دادن عاطفه و ملاطفت در اجرای حقوق اجتماعی جایز نیست: "... ولاَتَأخُذکُم بِهِما رَأفَةٌ فی دینِ اللّهِ اِن کُنتُم تُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ."... (نور / ۲۴، ۲) قرآن در رویارویی با دشمنان اسلام و عدالت، به سختگیری بر آنها و اعمال خشونتهای قانونی تأکید میکند: "یـاَیُّهَا النَّبِیُّ جـهِدِ الکُفّارَ والمُنـفِقینَ واغلُظ عَلَیهِم.".. (توبه / ۹، ۷۳) و مؤمنان و صالحان را در برابر کافران، سرسخت و شدید و در میان خود مهربان میخواند: "... اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم."... (فتح / ۴۸، ۲۹) در آیات دیگری به قتال دستور میدهد و خشونت را راهبردی دفاعی در برابر تعرض دشمنان به ساحت عقیدتی مسلمانان قلمداد میکند؛ برای نمونه، پس از نقض پیمان مسلمانان از سوی مشرکان، خدا با فرو فرستادن سوره توبه، مؤمنان را به دوری جستن از مشرکان فرا میخواند و به ایشان مهلت میدهد پس از اتمام ماههای حرام، یا ایمان آوردند؛ یا آماده جنگ * با پیامبر(ص) گردند. این سوره، قتل سران کفر را نتیجه پیمانشکنی و طعنه ایشان به اسلام شمرده؛[۳۵] همچنین به مسلمانانامر میکند با مخالفان مهاجم نظامی بجنگند: "وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم ولا تَعتَدُوا.".. (بقره / ۲، ۱۹۰)[۳۶] و در پیکار و قتال زیادهروی نکرده و از حد نگذرند، بلکه همانگونه که دشمنان با آنها رفتار کردهاند، واکنش نشان دهند: "... فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم."... (بقره / ۲، ۱۹۴) مقابله با فتنه، مورد دیگری است که قرآن به بهرهگیری از خشونت قانونی و در جهت عدالت به آن فرمان میدهد: "واقتُلوهُم حَیثُ ثَقِفتُموهُم واَخرِجوهُم مِن حَیثُ اَخرَجوکُم والفِتنَةُ اَشَدُّ مِنَ القَتلِ". (بقره / ۲، ۱۹۱؛ نیز نک: بقره / ۲، ۱۹۳؛ نساء / ۴، ۹۱؛ انبیاء / ۲۱، ۳۵) فتنه در این آیات به معنای شرک و پرستش بتها و جلوگیری از هدایت دیگران است؛[۳۷] حتی برخی تبعید مسلمانان از مکه را از مصادیق فتنه دانستهاند که آثار آن میتواند بدتر از قتل باشد.[۳۸] این آیه میپذیرد که قتل و اعمال خشونت بد است؛ اما کاربست راهبردی از آن را برای رسیدن به هدفی بالاتر بایسته میداند. اعمال خشونت در برابر پیکارجویان با خدا و رسول او و فساد کنندگان روی زمین، در دسته دیگری از آیات نیز لازم و مشروع شمرده شده است: "اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـفٍ اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ."... (مائده / ۵، ۳۳)[۳۹].[۴۰]
ریشه یابی و درمان خشونتطلبی
در ریشهیابی علل دست یازی به خشونت، سه عامل درونزاد، فرهنگ جمعی و اوضاع لحظهای پیش آمده یاد میشوند.[۴۱] در بررسی آیات قرآنی، چشمپوشی از خشونتهای مجاز که عامل شرعی وحقوقی دارند، نگاه به دوعامل نخست دیده میشود. قرآن دستیازی به خشونت را برخاسته از هوای نفس میداند که در ذات هر کسی هست. در داستان هابیل و قابیل، هرچند طبق آیات قرآن، هابیل از توطئه برادرش خبر داشت، ترس از خدا مانع میشود که درباره برادرش رفتار خشن برگزیند؛ ولی برادرش با پیروی از هوای نفس، به قتل او دست مییازد: "فَطَوَّعَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ اَخیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصبَحَ مِنَ الخـسِرین". (مائده / ۵، ۳۰) براساس آیات قرآن، پیروی از هوای نفس، در نتیجه گردنکشی و استکبار و عدم تحمل حق، به تکذیب و رفتارهای خشونتآمیز میانجامد: "... اَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی اَنفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقـًا کَذَّبتُم وفَریقـًا تَقتُلون". (بقره / ۲، ۸۷) دستورهای قرآن، به اهمیت ریشه اجتماعی خشونت و اثر فرهنگ جمعی بر رفتارهای فردی توجه دارد و این مهم را با بهرهگیری از خشونت قانونی پیگیری میکند. (بقره / ۲، ۱۷۹)[۴۲] در این میان، کنار ابزارهای بازدارنده و تنبیهی، به گسترش روحیه دوستی و پاسخ نیک اهتمام میورزد. از این جهت به مؤمنان سفارش میکند که رفتار خشونتآمیز را نیز به نیکی پاسخ دهند و دشمنیهای دیرین را بزدایند: "ولا تَستَوِی الحَسَنَةُ ولاَ السَّیِّئَةُ اِدفَع بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ فَاِذا الَّذی بَینَکَ وبَینَهُ عَدوَةٌ کَاَنَّهُ ولِیٌّ حَمیم". (فصّلت / ۴۱، ۳۴)[۴۳] خدا بندگان را به نیکو سخن گفتن با یکدیگر فرا میخواند تا شیطان که در میان آنها به فتنهگری سرگرم است، مجالی برای گسترش فعالیتهایش به معنای باز شدن راه معاصی نو نیابد.(اسراء / ۱۷، ۵۳)[۴۴].[۴۵]
خشونت در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
منظور آن دسته از برخوردهای تند و تیز و برخلاف کرامت است که خداوند پیامبر را از آن نهی میکند و یا صفاتی را یاد آور میشود که بر مبنای مدارا و تحمل مخالفان است.
- فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۴۶]
- فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ[۴۷] * وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ[۴۸]
- نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ[۴۹]
- فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ[۵۰] * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۵۱]
نکات: در این آیات این مسائل و نکات دینی و تربیتی مطرح شده است:
- پیامبر دارای اخلاقی خوش و به دور از خشونت: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۵۲]
- پیامبر مأمور اجتناب از رفتار خشونت آمیز با یتیمان: فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ[۵۳]
- پیامبر مأمور برحذر بودن از رد درخواست گدایان و راندن خشونت آمیز آنان از خود: وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ[۵۴]
- پیامبر در دعوت خود از روش زور و اجبار استفاده نمیکند و کسی را با تهدید و ارعاب به دین دعوت نمیکند. وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ[۵۵]
- پیامبر چیره گر نیست، تا در دعوت خود همانند زورگویانِ عالم از روشهای غیر انسانی و خشونت آمیز استفاده ببرد. و اگر در جایی چنین برداشت و تلقی شده، یا در قرآن نیامده و یا روش معمول مردم آن زمان بوده و نه تشریع خدا و بیان پیامبر. لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۵۶][۵۷].[۵۸]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج ۱۳، ص ۱۴۰؛ مجمعالبحرین، ج ۱، ص ۶۵۱، "خشن".
- ↑ لغت نامه، ج ۷، ص ۹۸۳۲، "خشونت".
- ↑ لسان العرب، ج ۱۳، ص ۱۴۰.
- ↑ ۲۸. Macmillan Encyclopedia of philosophy, p.۶۷۷.
- ↑ نک: نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۱۰۰.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ مفردات، ص ۶۱۲، "غلظ".
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص ۲۳۲؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۴۹۰، "شدد".
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۶۸۷، "قهر".
- ↑ «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
- ↑ «آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
- ↑ «بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانهای از سوی پروردگارت آوردهایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند» سوره طه، آیه ۴۷.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود میبینی که بخشش و خشنودییی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهرههایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشتهای است که جوانهاش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقههایش راست ایستد، به گونهای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۶؛ کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۳۱.
- ↑ «پس با یتیم تندی مکن!» سوره ضحی، آیه ۹.
- ↑ «و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ تفسیر سورآبادی، ج ۱، ص ۲۶۸؛ روحالبیان، ج ۲، ص ۱۴.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۴۳۳ ـ ۴۳۴.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ البحر المحیط، ج ۴، ص ۴۴۶ ـ ۴۴۷.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۲۹۴ ـ ۲۹۵.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۳۸۵.
- ↑ نک: جامع البیان، ج ۱۴، ص ۱۳۱.
- ↑ جوامعالجامع، ج ۲، ص ۳۳۲.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۱۴.
- ↑ تفسیر سورآبادی، ج ۳، ص ۱۵۲۰.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵۲.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۴۳۳.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۳۷ ـ ۳۸.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۸۷.
- ↑ احکامالقرآن، ج ۱، ص ۱۰۹؛ الامثل، ج ۲، ص ۲۲ ـ ۲۳.
- ↑ الامثل، ج ۲، ص ۲۳.
- ↑ الامثل، ج ۲، ص ۲۳.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ ۲۹. Encyclopedia of Crime and justice, Vol ۴, P. ۱۶۴۹-۱۶۵۴.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۴۳۳.
- ↑ جوامعالجامع، ج ۴، ص ۳۳ ـ ۳۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۵، ص ۷۱؛ کنزالدقائق، ج ۷، ص ۴۲۷.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ "پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو" سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ "پس با یتیم تندی مکن!" سوره ضحی، آیه ۹.
- ↑ "و (مستمند) خواهنده را از خود مران!" سوره ضحی، آیه ۱۰.
- ↑ "ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!" سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ "پس پند بده که تنها تو پند دهندهای" سوره غاشیه، آیه ۲۱.
- ↑ "تو بر آنان چیره نیستی،" سوره غاشیه، آیه ۲۲.
- ↑ "پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو" سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ "پس با یتیم تندی مکن!" سوره ضحی، آیه ۹.
- ↑ "و (مستمند) خواهنده را از خود مران!" سوره ضحی، آیه ۱۰.
- ↑ "ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!" سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ "تو بر آنان چیره نیستی،" سوره غاشیه، آیه ۲۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۸۴.
- ↑ محدث و محمودی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.