ذلتناپذیری در سیره معصوم: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
جز (جایگزینی متن - 'شکوه' به 'شکوه') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
ذلتناپذیری و عزتنفس داشتن، یک [[روحیه]] ذاتی است که [[انسان]] را از [[خضوع]]، [[سازش]] و [[خودباختگی]] در برابر [[ستمگران]] و [[صاحبان زر و زور]] و [[تزویر]] باز میدارد. چنین خصلتی از ویژگیهای ذاتی برای انسانهای غیور و [[الهی]] است. رمز برخورداری از این صفت، [[اطاعتپذیری]] محض از [[خدای متعال]] و عدم [[بندگی]] جز در برابر اوست. چنان که [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} فرمودهاند: اگر خواستار [[عزت]] بدون داشتن [[قوم]] و خویش و یا طالب | ذلتناپذیری و عزتنفس داشتن، یک [[روحیه]] ذاتی است که [[انسان]] را از [[خضوع]]، [[سازش]] و [[خودباختگی]] در برابر [[ستمگران]] و [[صاحبان زر و زور]] و [[تزویر]] باز میدارد. چنین خصلتی از ویژگیهای ذاتی برای انسانهای غیور و [[الهی]] است. رمز برخورداری از این صفت، [[اطاعتپذیری]] محض از [[خدای متعال]] و عدم [[بندگی]] جز در برابر اوست. چنان که [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} فرمودهاند: اگر خواستار [[عزت]] بدون داشتن [[قوم]] و خویش و یا طالب شکوه بدون سلطنتی، از [[ذلت]] [[نافرمانی خدا]]، به سوی عزت [[اطاعت]] او حرکت کن<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۳۹.</ref>. در [[مکتب اسلام]] از هر آنچه که زمینهساز ذلت انسان شود، [[نهی]] شده است. | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} روزی به اصحابش فرمود: با من بر این امر [[بیعت]] کنید که هیچ چیزی از [[مردم]] تقاضا نکنید<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸. امام صادق{{ع}} در روایتی میفرماید: {{متن حدیث|عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ}}؛ عزت مؤمن، بینیازی او از مردم است. (ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (فروع کافی)، ج۵، ص۶۳).</ref>. و یا [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: [[شیعیان]] ما از مردم چیزی را تقاضا نمیکنند، گرچه از [[گرسنگی]] بمیرند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸.</ref>. و یا [[امام سجاد]]{{ع}} میفرمود: [[دوست]] ندارم دارای شتران سرخ مو ([[ثروت]] کلان) باشم ولی در برابر تحصیل آن، لحظهای تن به ذلت دهم<ref>حسین نوری طبرسی، مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، ج۲، ص۴۶۴.</ref>. | [[پیامبر اکرم]]{{صل}} روزی به اصحابش فرمود: با من بر این امر [[بیعت]] کنید که هیچ چیزی از [[مردم]] تقاضا نکنید<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸. امام صادق{{ع}} در روایتی میفرماید: {{متن حدیث|عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ}}؛ عزت مؤمن، بینیازی او از مردم است. (ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (فروع کافی)، ج۵، ص۶۳).</ref>. و یا [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: [[شیعیان]] ما از مردم چیزی را تقاضا نمیکنند، گرچه از [[گرسنگی]] بمیرند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸.</ref>. و یا [[امام سجاد]]{{ع}} میفرمود: [[دوست]] ندارم دارای شتران سرخ مو ([[ثروت]] کلان) باشم ولی در برابر تحصیل آن، لحظهای تن به ذلت دهم<ref>حسین نوری طبرسی، مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، ج۲، ص۴۶۴.</ref>. |
نسخهٔ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۱
مقدمه
ذلتناپذیری و عزتنفس داشتن، یک روحیه ذاتی است که انسان را از خضوع، سازش و خودباختگی در برابر ستمگران و صاحبان زر و زور و تزویر باز میدارد. چنین خصلتی از ویژگیهای ذاتی برای انسانهای غیور و الهی است. رمز برخورداری از این صفت، اطاعتپذیری محض از خدای متعال و عدم بندگی جز در برابر اوست. چنان که امام حسن مجتبی(ع) فرمودهاند: اگر خواستار عزت بدون داشتن قوم و خویش و یا طالب شکوه بدون سلطنتی، از ذلت نافرمانی خدا، به سوی عزت اطاعت او حرکت کن[۱]. در مکتب اسلام از هر آنچه که زمینهساز ذلت انسان شود، نهی شده است.
پیامبر اکرم(ص) روزی به اصحابش فرمود: با من بر این امر بیعت کنید که هیچ چیزی از مردم تقاضا نکنید[۲]. و یا امام صادق(ع) میفرماید: شیعیان ما از مردم چیزی را تقاضا نمیکنند، گرچه از گرسنگی بمیرند[۳]. و یا امام سجاد(ع) میفرمود: دوست ندارم دارای شتران سرخ مو (ثروت کلان) باشم ولی در برابر تحصیل آن، لحظهای تن به ذلت دهم[۴].
واقعه کربلا را میتوان به عنوان یکی از بارزترین جلوههای عزتمندی و ذلتناپذیری معرفی کرد: آن حضرت پس از ردّ بیعت با یزید درباره عزتمندی و ذلتناپذیری بسیار سخن گفت. در جایی فرمود: مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است[۵]. و یا در روز عاشورا فرمود: آگاه باشید این شخص فرومایه (یزید) مرا بین دو راهی مرگ و ذلت قرار داده است. هیهات که ما به ذلت تن دهیم[۶].
پیشوایان معصوم(ع) در حال صلح یا جنگ - بر همین روش عمل میکردند و هیچگاه حتی در بدترین و سختترین شرایط به ذلت تن نمیدادند. در زمانی که امام کاظم(ع) در سختترین شرایط زندان به سر میبرد روزی هارون، وزیرش یحیی بن خالد برمکی را به حضورطلبید و گفت: به زندان برو و موسی بن جعفر(ع) را از غل و زنجیر آزاد کن. سلام مرا به او برسان و بگو اگر از من درخواست عفو نمایی، تو را آزاد میکنم. امام کاظم(ع) در پاسخ یحیی فرمود: من بیش از یک هفته در این دنیا نخواهم ماند... از جانب من به هارون بگو تو به زودی در فردای قیامت در پیشگاه عدل الهی زانو میزنی و در آنجا معلوم میشود که ظالم و ستمگر کیست؟[۷]
به آن بزرگمرد الهی که سالیان طولانی در زندان هارون به سر میبرد، هر از گاهی از این درخواستها میرسید، اما همواره و با کمال صلابت در برابر حاکم ستمگر -هارون- ایستادگی میکرد و مرگ باعزت را در برابر زندگی با ذلت ترجیح میداد.[۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۳۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸. امام صادق(ع) در روایتی میفرماید: «عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ»؛ عزت مؤمن، بینیازی او از مردم است. (ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (فروع کافی)، ج۵، ص۶۳).
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۶، ص۱۵۸.
- ↑ حسین نوری طبرسی، مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، ج۲، ص۴۶۴.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲.
- ↑ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۶، ص۲۳۵.
- ↑ ابوجعفر محمد بن علی ابنشهر آشوب مازندرانی، مناقب آلابیطالب(ع)، ج۴، ص۲۹۰.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۴۴.