خزانه الهی در حدیث

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

از دیگر واژگان و مفاهیمی که امامان پاک (ع) بارها برای معرفی خود، در مقام متصدیان منصب امامت از آن بهره برده‌اند، تعبیر «خُزَّان اللَّهِ» است. این مفهوم، که امامان (ع) بیش از بیست بار برای تبیین چیستی امامت آن را به کار برده‌اند، بیشتر به علم آن بزرگواران (ع) اشاره دارد. این تعبیر به همراه واژگان همسوی با آن، که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، در مجموعه‌ای متواتر از روایات به چشم می‌خورد.

“خزّان” جمع “خازن” است که از ریشه “الخزن” گرفته شده است. این ریشه به معنای “حفظ کردن” است. بنابراین، “خزانه” آن مکانی است که محل نگهداری چیزی است و خازن، کسی است که نگهدارنده چیز است[۱].

به حسب تتبع به عمل آمده، از کاربرد این مفهوم در دوران نبوی و علوی چیزی به دست نیامده است؛ تنها یک روایت صحیح از امام باقر (ع) نقل شده است که ایشان گفتاری را از رسول گرامی اسلام (ص) و ایشان نیز از خداوند متعال نقل می‌کنند که در آن جانشینان پس از حضرت رسول الله (ص) را با عبارت «هُمْ خُزَّانِي عَلَى عِلْمِي» توصیف فرموده‌اند[۲].

بر اساس آثار مکتوب و موجود، به نظر می‌رسد، این مفهوم برای نخستین بار در دوران امام سجاد (ع)، آن هم به گونه‌ای مبهم، به کار رفته است. در روایت معتبر از ایشان نقل شده است: «إِنَّ مِنَّا لَخُزَّانَ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ خُزَّانَهُ فِي أَرْضِهِ وَ لَسْنَا بِخُزَّانٍ عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ»[۳]؛ “همانا از ماست خازنان خدا در آسمان و خازنان او در زمین و ما خازنان بر طلا و نقره نیستیم”.

چنان‌که روشن است، در این روایت، اولاً به اختصاص این مفهوم بر امامان اثنی عشر تصریح نشده است، و ثانیاً تبیین نشده است که ایشان خازن و نگهدارنده چه چیزی هستند.

امام باقر (ع) پس از شهادت امام سجاد (ع) تبیین متعدد و متنوعی از این مفهوم عرضه کردند که بر اساس آن، اختصاص این مفهوم به امامان معصوم (ع) ثابت می‌شود؛ ضمن آن‌که می‌توان به وسیله این روایات ویژگی‌هایی را نیز برای «خُزَّان اللَّهِ» ثابت کرد[۴].

منابع

پانویس

  1. ر. ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۰۹؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۱۳۹؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۳۸۰.
  2. «...فَإِنَّ فِيهِمْ سُنَّتَكَ وَ سُنَّةَ الْأَنْبِيَاءِ مِنْ قَبْلِكَ وَ هُمْ خُزَّانُ عِلْمِي مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَقَدْ أَنْبَأَنِي جَبْرَئِيلُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳ و ۲۰۸.
  3. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۴. مرحوم صفار سند روایت را چنین نقل می‌کند: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع). در این سند، علی بن حکم، ذریح محاربی و ابو حمزه ثمالی از راویان معتبر و موثق‌اند. احمد بن محمد که مرحوم صفار از او روایت را نقل کرده است، عنوانی برای ۱۸۷ راوی است و تشخیص هویت او مشکل است؛ با وجود این، به نظر می‌رسد چون محمد بن حسن صفار قمی، مستقیماً این روایت را از او نقل کرده است، با توجه به اینکه او در انتخاب روایات دقت دارد، احتمال معتبر بودن این روایت بالا باشد.
  4. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۲۱.