نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۰ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رسالت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
رسالت، اسم مصدر[۱]، ثلاثی مزید باب افعال[۲]، از ریشه "ر - س - ل" و به معنای پیام، کتاب[۳]، پیغمبری[۴]، مأموریت و فرستادگی[۵] و جمع آن، رسائل[۶] و رسالات[۷] است. اصل واحد در تمام کاربستها و مشتقات آن، برانگیختن[۸] و فرستادن چیزی را میرساند؛ بدینسان که حامل پیغامی باشد[۹] رسالت در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستیها و بیماریهای روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است[۱۰]رسول نیز از ماده "ر - س - ل" به معنای رساله "نامه" و مُرسَل "فرستاده شده"[۱۱] و در اصطلاح دینی، پیامآور و فرستاده برای تبلیغ احکام[۱۲] و مطالبی است که به او وحی شده است[۱۳]. فرستاده، در متون دینی، گاهی رسول نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به رسول تعبیر میگردد؛ چنانچه رسول با قیدِ "از جانب خدا" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر میشود[۱۴]. رسول، جز خواسته خدا را نمیخواهد و جز اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد[۱۵][۱۶]
در مورد تفاوت رسالت و نبوت آرا گوناگون است[۱۷]: عدهای تفاوت آن دو را در چگونگی وحی میدانند. در رسالت، وحی را تنها جبرئیل میآورد؛ ولی در نبوتوحی از راه ملک، الهام قلبی یا رؤیای صادقه انجام میشود[۱۸] برخی نیز رسول و نبی را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که رسول، مبعوث و مأمور تبلیغ؛ ولی نبی تنها برانگیخته است؛ خواه به تبلیغ امر شده یا نشده باشد[۱۹] اثبات حقانیت ادعای رسالت از راه معجزه، بشارت پیامبران پیشین[۲۰]، بررسی محتوای دعوت و گردآوری قرائن شدنی است.[۲۱][۲۲]
بعثت رسول، از جنبههای مختلف در قرآن کریم یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، ایمان به رسالت پیامبران الهی، مخالفان پیامبران، جهان شمولی رسالت برخی پیامبران، راههای اثبات رسالت، وحی و منشأ رسالت[۲۳].
رسول به معنای مُرسَل است. ارسال یعنی روانه کردن و فرستان ، و مُرسَل به کسی گویند که وی را برای امری روانه میسازند[۲۴] این امر، میتواند رساندن پیام یا انجام کارِ دیگری باشد[۲۵] رسول را در زبان فارسی به "فرستاده" ترجمه میکنیم.
اصطلاح رسول و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با آرامش، گرفته شده و در اصطلاح قرآنی، به هر کسی اطلاق میشود که از طرف خداوند برای ابلاغ پیام به آدمیان یا مأموریت دیگری ارسال شده است [۲۶].
اما در اصطلاح، رسول کسی است که از جانب خداوند برانگیخته شده و به سوی دیگران فرستاده میشود تا پیام الهی را به آنها رسانده و دستورات خدا را برای دیگران فرستاده میشود تا پیام الهی را به آنها رسانده و دستورات خدا را برای مردم اجرا نماید. از این رو، در معنای اصطلاحی رسالت، نه تنها پیامآوری بلکه تعلیم، تربیت و مدیریت نیز وجود دارد[۲۷].
رسول نیز مشتق از "ر س ل" و به معنای مأمور رساندن پیام به دیگری است [۲۸].
اصطلاح رسول و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با آرامش، گرفته شده و در اصطلاح قرآنی، به هر کسی اطلاق میشود که از طرف خداوند برای ابلاغ پیام به آدمیان یا مأموریت دیگری ارسال شده است [۲۹].
پیشینه رسالت
تاریخ ادیان، شاهد ارسال پیدرپی پیامبران در جوامع مختلف بوده است: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لّا يُؤْمِنُونَ﴾[۳۰]، هرچند درشمار پیامبران اختلاف است. در روایت مشهوری از رسول خدا(ص) خطاب به ابوذر عدد پیامبران الهی، ۱۲۴ هزار تن و از این میان، شمار رسولان الهی ۳۱۳ نفر است. نخستین پیامبر الهی، حضرت آدم(ع) بوده است[۳۱] مهمتر از عدد پیامبران، حکمتهای تعدد پیامبران است: حفظ آموزههای اصیل دینی از خطر تحریف و فراموشی[۳۲]؛ ناپدید شدن کتابهای آسمانی[۳۳]؛ اختلاف مقتضیات و نیازهای زمانه و مصالح با وجود ثبات آموزههای اساسی مشترک در میان همه ادیان، که سبب تغییر در احکام و آموزههای جزئیتر بر اساس آن نیازها میشود[۳۴]؛ رشد و تکامل تدریجی فهم و استعداد بشر.[۳۵][۳۶]
رسالت و مباحث آن از زمانهای بسیار دور محور بحث بوده است و از آنجا که تفکر حسی و مادیگرایی قدمتی به درازای تاریخ دارد و دعوت پیامبران الهی موافق با این طرز تفکر نبوده، همیشه موضعگیری در برابر دعوت ایشان از دشواریهای پیشروی رسولان الهی بوده و امکان ارتباط انسانهایی به عنوان پیامبر با غیب و آنسوی طبیعت، ضرورت بعثت پیامبران و عدم کفایت عقل بشر برای دستیابی به سعادت[۳۷]، حقیقت رسالت و چگونگی شناسایی ادعای رسالت راستین از دروغین، از مباحثی بوده که از آغاز، ذهن بشر را به خود سرگرم داشته است. در مباحث کلامی آیین یهود، اعتقاد به رسالت عدهای از بندگان خاص خدا، از باورهای ایشان یاد شده[۳۸] و قرآن کریم نیز به پارهای از این مباحث پرداخته است[۳۹]
مباحث ویژه رسالت، بار نخست در زمان خلفای عباسی یاد شده و آنان برای مقابله با مرجعیت علمی و دینی امامانشیعه به مباحث نظریِ استوار بر عقل بشری اهتمام ویژهای داشتند. نجار رازی در کتاب اثبات الرسل[۴۰] و هشام بن عمرو فوطی و جاحظ[۴۱] از نخستین کسانی بودهاند که به بحث در زمینه حقیقت رسالت و عصمت پیامبران پرداخته و کتابهایی در این زمینه تألیف کردهاند[۴۲] در شرح مواقف از راههای اثبات رسالت بحث و از آن پس، مباحثی از این دست، اصلیترین مطالب کتابهای متکلمان و محدثان بودهاند. در این میان، فلاسفه مسلمان از فارابی[۴۳] و شیخ الرئیس[۴۴] گرفته تا شیخ اشراق[۴۵] و ملاصدرا[۴۶] از جنبه عقلی، و عرفا[۴۷] از جنبه عرفانی به بررسی و تبیین این بحث پرداختهاند[۴۸]
ضرورت رسالت
ضرورت فرستادن پیامبران، از مهمترین مباحثی است که از دیرباز مورد توجه بوده و دانشمندان برای تبیین آن از جنبه برون دینی و نظری، مباحثی با رویکردهای گوناگون ارائه کردهاند؛ مانند نگاه کلامی و مستند به حکمت الهی، رویکرد انسانشناسانه با توجه به محدودیت توان عقل[۴۹]، دید عرفانی با لحاظ تکامل و تحصیل غایت آفرینش[۵۰]، رویکرد روان شناسانه اگزیستانسیالیسم به اعتبار تحلیل نیازها و اضطرابهای روانی انسان[۵۱] و نگاه اجتماعی فیلسوفان با توجه به نظریه حکومت کاملترین انسان[۵۲][۵۳]
بهترین تبیین برون دینی برای رسالت و ضرورت، که مورد تأیید متون دینی نیز هست، رویکرد کلامی است. بر اساس این نگاه، از آنجا که هدف آفرینش، رسیدن انسان، این خلیفه خدا، به کمال و سعادت از راه افعال اختیاری است، انتخاب آگاهانه او، افزون بر فراهم آوردن زمینههای بیرونی و وجود میل درونی، نیازمند برنامهای دقیق و فراگیر است و حکمت الهی خدا ابزار لازم برای تحصیل چنین شناختی را در اختیار بشر بگذارد. از سوی دیگر، شناختهای متعارف حسی و عقلی، برای شناسایی این راه و برنامه کافی نیستند: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً﴾[۵۴] بلکه نیاز به راه دیگری است، تا غرض آفرینش انسان عملی گردد[۵۵] و این راه، ارتباط با غیب و وحی است؛ اما از آنجا که هرکس برای ارتباط با جهان ماوراء طبیعت توانایی و شایستگی ندارد: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ ﴾[۵۶] باید انسانهایی باشند که مخاطب خدا شده و خدا از طریق آنها، حقایق جهان و برنامه سعادت و زندگی را برایشان روشن کند[۵۷]: ﴿وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء﴾[۵۸][۵۹]
در مقابل، عدهای گمان کردهاند که در شناخت خدا و دریافت پیام آسمانی، نیازی به پیامبران و بعثت ایشان نیست و انسان با اتکا به عقل میتواند راه سعادت و خداشناسی را شناخته و بپیماید؛ مانند براهمه[۶۰]، صابئین و تناسخیه[۶۱] در تاریخ کهن و دئیستها در سدههای اخیر.[۶۲] استدلال آنان این است که پیام پیامبران، یا موافق حکم عقل است که با بودن عقل دیگر نیازی به پیامبر و پیام او نیست؛ یا مخالف حکم عقل است که عقل از قبول آن خودداری میکند[۶۳]، در حالیکه عقل انسان در سنجش آموزههای وحیانی، یا موافق یا ناتوان از درک درست آنها و ساکت و بینظر است. در مواردی که عقل بشر به صورت مستقل از درک یا تفاصیل آنها درمانده است[۶۴] - مانند شناخت خصوصیات و جزئیات مبدأ و معاد، صفات خدا، راه درست زندگی کردن[۶۵] و تشخیص مصالح و مفاسد - نیز مواردی که عقل درباره آنها هیچگونه نظری ندارد - نظیر چگونگی عبادت خدا و نزدیکی به وی[۶۶] - وحی الهی یگانه منبع شناخت است، هرچند نباید آن آموزه با مسلّمات عقلی در تضاد باشند. در مواردی نیز که عقل موافق آموزههای وحیانی است، ارائه آنها از طریق وحی، مایه تأکید بیشتر و اعتماد دینداران بدان میگردد[۶۷][۶۸].
حکمت و اهداف رسالت
از حکمتهای بعثت پیامبران، اتمام حجت خدا با بندگان است: ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴾[۶۹] که راه هرگونه عذر و بهانه انسان را میبندد: ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى﴾[۷۰] و اگر حس و عقل بشر به تنهایی توان شناخت راه سعادت را داشتند، انسانها نمیتوانستند به عدم ارسال پیامبران الهی احتجاج کنند[۷۱][۷۲]
رهایی بندگان از بندگیِ جز خدا که مورد تأکید روایات[۷۳] است، از دیگر حکمتهای بعثت رسولان الهی و از مقومات رسالت[۷۴] آنان است: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۷۵]؛ ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۷۶]؛ همچنین عدالت اجتماعی و برپایی قسط و داد[۷۷]؛ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۷۸]؛ ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ﴾[۷۹]، داوری میان مردم و رفع اختلافات: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾[۸۰]، رفاه و توسعه زندگی دنیایی، ایجاد امنیت و تنظیم معاش و اقتصاد مردم[۸۱]، اقامه قسط و عدل، تعلیم و تربیت: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۸۲]، نجات از تاریکی جهالت و شناخت راه حق: ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقَى﴾[۸۳]، تبلیغ دین خدا، بشارت و انذار: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾[۸۴]، تعلیم حکمت و تزکیه مردم﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۸۵] از دیگر حکمتها و اهداف رسالت پیامبران الهیاند، بنابراین محال است در پیام پیامبر(ص) آموزهای بوی شرک دهد؛ یا وی به کمک ستمگر بشتابد و ستم و بیعدالتی را تأیید یا در برابر شرکها، جهالتها، خرافات و ستمگریها سکوت کند و با آنها نستیزد[۸۶]﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۸۷][۸۸]
به همین جهت، یکی از راههای شناختن پیامبران الهی از مدعیان دروغین، بررسی محتوای دعوت آنها از زاویه انسانساز بودن و فرهنگ و تمدنآفرین بودن آن است. پیامبران که در سیر به سوی خدا، به کمال معنوی خود رسیدهاند، خود را مکلف میبینند با بازگشت به سوی بندگان خدا جریان تاریخ را هدایت کنند و جهان را به سمت کمال مطلوبش راهنما باشند، بنابراین رهبری جامعه و خلق و به حرکت در آوردن انسانها در جهت رضای خدا و صلاح بشر، لازمِ جداییناپذیر پیامبری است[۸۹][۹۰].
امور دیگری نیز در حکمت ارسال پیامبران یاد شدهاند؛ مانند احیای فطریات و تذکر مستقلات عقلی و زدایش ابهامات پیش روی عقل[۹۱] برای شناخت خدا و شناسایی و تحلیل اوصاف کمال الهی که جز با ارسال پیامبران[۹۲] انجام نمیپذیرند[۹۳].
رسالت و وحییابی
پیامبران الهی از راه وحی به مبدأ هستی وصل میشوند. وحی در لغت به معنای اشاره سریع[۹۴]، سرعت[۹۵] و القای پنهانی مطلبی به دیگران است[۹۶] در اصطلاح دینی، رویدادی است که در آن، خدا حقایقی را برای انسانی بیان میکند که برتر از قلمرو عقل او قرار دارد[۹۷] قرآن کریم، افزون بر دیگر وحیها، از وحی تشریعی یاد میکند[۹۸] که از سنخ معرفت[۹۹] و همان کلام خداست که به وساطت فرشته الهی یا مستقیماً خودش بر پیامبران الهی نازل میکند و شاخصه پیامبری است[۱۰۰].
بیشتر موارد کاربرد قرآنی وحی و مشتقات آن، درباره وحی تشریعی است: ﴿كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۰۱] که در نوشتههای برخی از فلاسفه دین[۱۰۲] مهمترین مدل وحی است و بر گفت و شنود استوار[۱۰۳] و ویژگیهایی دارد[۱۰۴]: تعلیم از سوی معلمی غیر بشری: ﴿عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى﴾[۱۰۵]؛ توجه پیامبر به بیرونی بودن منشأ الهام﴿فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴾[۱۰۶]؛ ابلاغ آن در بیشتر موارد از طریق فرشته وحی﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ ﴾[۱۰۷][۱۰۸].
این وحی، چند قسم است: گاهی بیهیچ واسطهای میان خدا و رسولش و زمانی فرشته وحی - جبرئیل - واسطه است و هنگامی وحی از ورای حجاب انجام میگیرد[۱۰۹]﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۱۱۰][۱۱۱].
ویژگیهای پیامبران
پیامبران الهی، چون دارای ولایت تشریعیاند و اطاعت از ایشان، بیهیچ قید و شرطی واجب است[۱۱۲]، کلام آنان حجیت دارد و پشتوانه صحت سخنان و پیامهایشان، شخصیت حقوقی آنهاست؛ نه دلیلی که به دست میدهند.[۱۱۳][۱۱۴]
با توجه به اینکه همه پیامبران، فرستادگان و پیامآوران الهیاند، مؤمنان مکلف هستند که به همگی آنان احترام بگذارند و به کتابهای آسمانی ایشان ایمان داشته باشند: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾[۱۱۵][۱۱۶]
اعجاز: معجزه، رویدادی خارق عادت است؛ نه نقض کننده قوانین مسلّم عقلی، مانند امتناع نقیضین؛ اما در این مسئله اختلاف هست که ناقض قوانین طبیعت یا خارق امور عادی باشد[۱۱۸]؛ نیز معجزه، باید همراه با ادعای پیامبری باشد، بنابراین کراماتی را که به دست اولیاء خدا انجام میگیرند، نمیتوان معجزه نامید؛ همچنین معجزه، باید مطابق با ادعای شخص مدعی پیامبری باشد[۱۱۹]؛ البته دلالت معجزه بر صدق ادعای شخص، وابسته به اثبات حسن و قبح عقلی است و معجزه هنگامی دلیل بر صدق مدعی رسالت است که امکان انجام دادن آن به دست مدعی دروغین، عقلاً بر خدا قبیح باشد، وگرنه منکران حسن و قبح عقلی، راهی برای تمییز میان پیامبر صادق و مدعی دروغین ندارند.[۱۲۰]قرآن کریم، احتمال دروغ بستن پیامبر بر خدا را با شدیدترین تعابیر انکار[۱۲۱] و مجازات شدیدی را برای دروغ بستن به خدا بیان میکند: ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ﴾[۱۲۲][۱۲۳]
عصمت: در اصطلاح کلامی، عصمت، ملکه راسخی در نفس است که صاحبش را با توانمندی بر انجام دادن معاصی از ارتکاب آنها منع میکند[۱۲۴] این ملکه، مرتبه بالایی از پارسایی است که صاحبش را از فکر معصیت نیز باز میدارد[۱۲۵] این مصونیت سبب پیدایی حدّ اعلای قابلیت اعتماد برای پیامبران میشود[۱۲۶]. عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی. در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان[۱۲۷]، مستند به دلیل عقلی است، زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض میگردد[۱۲۸]قرآن کریم نیز بر وجود محافظانی از پیش رو و از پشت سر برای رسولان الهی جهت رساندن پیام خدا به مردم تأکید دارد: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾[۱۲۹][۱۳۰]
اخلاص در دعوت: خلوص و قاطعیت، از لوازم پیامبریاند[۱۳۱] پیامبران همواره به خدا متکی بوده و رسالت خداییشان را از یاد نمیبرند، ازاینرو هیچگاه از یاد او غافل نمیگردند و هیچ هدفی جز خواسته خدا برای هدایت بشر ندارند و در قبال کوششهایشان در راه ابلاغ دین، هیچ پاداشی از مردم نمیخواهند: ﴿ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۳۲][۱۳۳].
واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران
هنگامی که پیامبران الهی برانگیخته میشدند و مردم را به پرستش خدای یگانه و اطاعت از فرامین او و پرهیز از شرک و بتپرستی و هرگونه کارهای ناپسند و زشت دعوت میکردند، همگی با انکار و مخالفت مردم روبهرو میشدند[۱۳۴]﴿أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾[۱۳۵][۱۳۶].
در این میان، فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش بودند، سرسختانه به انکار رسالت رسولان میپرداختند﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ﴾[۱۳۷] و افزون بر خود، جامعه را نیز از پذیرفتن راه حق برحذر میداشتند: ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا ﴾[۱۳۸]، ازاینرو جز اندکی که از ستم گسترده جامعه به ستوه آمده و از محرومان بودند، بیشتر کسان دیگر به دعوت پیامبران ایمان نمیآوردند و بر این پایه، یکی از اشکالات منکران دعوت پیامبران این بوده است که جز برخی فقیران پست، کسی دنبالهرو آنان نیست[۱۳۹]﴿فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ﴾[۱۴۰][۱۴۱]
مخالفان برای جلوگیری از پیشرفت دعوت ایشان با شیوههای گوناگونی به مقابله برمیخاستند: نخست تحقیر و استهزا میکردند[۱۴۲] تا با کوبیدن و ترور شخصیت پیامبران الهی، تودههای مردم را به آنان بیاعتنا کنند: ﴿وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ﴾[۱۴۳] و افترا و نسبتهای ناروا، گام بعدی بوده است، چنانکه پیامبران الهی را سفیه و مجنون: ﴿قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴾[۱۴۴] و بر گمراهی: ﴿قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۱۴۵] و در برابر ارائه معجزه، پیامبران را افسونگر: ﴿كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾[۱۴۶] یا شاعری مجنون: ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ﴾[۱۴۷] و پیامهایشان را افسانه میخواندند: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ﴾[۱۴۸] یا محتوای دعوت ایشان را برخاسته از تعالیم انسانهای دیگر میدانستند؛ نه از خدا: ﴿ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ﴾[۱۴۹][۱۵۰].
هنگامی که رسولان الهی با آنان گفتوگو یا آنها را موعظه میکردند و از پیامدهای کفر و بتپرستی برحذر میداشتند، به هر وسیلهای از شنیدن دعوت پیامبران امتناع میکردند: ﴿وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا﴾[۱۵۱]؛ یا با استناد به روش و منش پیشینیان از دعوت پیامبران سرباز زده: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ﴾[۱۵۲]؛ همچنین مردم را از شنیدن سخنان پیامبران و پیروی ایشان باز میداشتند: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ﴾[۱۵۳][۱۵۴].
هنگامی که معجزات پیامبران ظاهر شده و توطئههای آنان را بیاثر میکردند، مخالفان، راه بهانهجویی را در پیش میگرفتند؛ برخی از رایجترین بهانههای آنان چنین بود: چرا باید از بشری مثل خود پیروی کنیم: ﴿ووَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً ﴾[۱۵۵]؛ چرا رسولان الهی از فرشتگان یا از بزرگان و ثروتمندان جامعه نیستند: ﴿وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ﴾[۱۵۶]؛ چرا پیامبر باغهای گسترده و بزرگ و تمکن مالی ندارد؛ یا برای ما از آسمان خدا و ملائکه را نمیآورد: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً ﴾[۱۵۷] گاهی نیز شرط ایمان آوردنشان این بود که خدا مستقیماً با آنان سخن گفته و به آنان وحی کند: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ ﴾[۱۵۸][۱۵۹]
پس از این مراحل، آنان به تطمیع پرداخته و با هزینه کردن اموال هنگفت، مردم را از پیروی رسولان الهی باز میداشتند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾[۱۶۰] و آنگاه پیامبران الهی و پیروانشان را به شکنجه: ﴿قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۶۱]، تبعید از شهر: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ ﴾[۱۶۲]، سنگسار کردن: ﴿قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ﴾[۱۶۳] و کشتن: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ﴾[۱۶۴] تهدید کرده و وقتی که باز هم صبر و استقامت پیامبران و پیروان راستین آنان را میدیدند: ﴿وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ﴾[۱۶۵] تصمیم میگرفتند تهدیدات خود را عملی کنند و به اعمال خشونتآمیز دست بزنند، ازاینرو بسیاری از پیامبران الهی را به قتل رساندند. انگیزههای مخالفت با دعوت ایشان، اموری چند بوده است؛ مانند گرایش به بیبند و باری و پیروی از هواهای نفسانی: ﴿لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ﴾[۱۶۶]، خودخواهی و خودبزرگبینی اشراف و نخبگان و ثروتمندان: ﴿قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۱۶۷]، روحیه برتریجویی: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ﴾[۱۶۸]؛ ستم: ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۶۹]، تعصب و پایبندی به سنتهای پیشینیان: ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴾[۱۷۰]، ارزشهای غلط رایج در جوامع که پیامبران به مقابله با آنها برمیخاستند: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ﴾[۱۷۱]، حفظ منابع اقتصادی و موقعیتهای اجتماعی: ﴿قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ﴾[۱۷۲]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾[۱۷۳] و فشار حاکمان و زورگویان ﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ﴾[۱۷۴][۱۷۵]
نادانی گسترده توده مردم نیز از موانع دعوت پیامبران در پهنای تاریخ بوده است[۱۷۶].
↑ سپس پیامبران خویش را پیدرپی فرستادیم، هر گاه که پیامبری برای امتی آمد او را دروغگو شمردند آنگاه آنان را در پی یکدیگر (به هلاکت) آوردیم و (با نابود کردنشان) آنها را (موضوع) افسانهها گرداندیم پس بر گروهی که ایمان نمیآورند نفرین باد!؛ سوره مؤمنون، آیه:۴۴.
↑ پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۵.
↑ و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم؛ سوره طه، آیه:۱۳۴.
↑ و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است؛ سوره نحل، آیه: ۳۶.
↑ همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۱۵۷.
↑ ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است؛ سوره حدید، آیه: ۲۵.
↑ و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری میشود و به آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره یونس، آیه:۴۷.
↑ مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.
↑ اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه: ۲.
↑ فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه میگردد و نه در رنج میافتد؛ سوره طه، آیه:۱۲۳.
↑ مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.
↑ بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۶۴.
↑ همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۱۵۷.
↑ آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است؛ سوره نجم، آیه:۵.
↑ پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه:۱۱۴.
↑ که روح الامین آن را فرود آورده است.بر دلت، تا از بیمدهندگان باشی؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳ - ۱۹۴.
↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.
↑ این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه:۲۸۵.
↑ و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست،دست راستش را میگرفتیم،سپس شاهرگش را میبریدیم. آنگاه هیچ یک از شما (آن را) از وی بازدارنده نبود؛ سوره حاقه، آیه: ۴۴ - ۴۷.
↑راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ – ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.
↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶- ۲۸.
↑ آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار میکنیم و بیگمان به آنچه ما را بدان فرا میخوانید در دودلی گمانانگیزی هستیم؛ سوره ابراهیم، آیه: ۹.
↑ پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم؛ سوره هود، آیه:۲۷.
↑ و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند؛ سوره نوح، آیه: ۷.
↑ و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟؛ سوره بقره، آیه:۱۷۰.
↑ و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید؛ سوره فصلت، آیه:۲۶.
↑ و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!؛ سوره اسراء، آیه:۹۴.
↑ و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟؛ سوره زخرف، آیه:۳۱.
↑ و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی.یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری.یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟؛ سوره اسراء، آیه: ۹۰- ۹۳.
↑ و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی.یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری.یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟؛ سوره انعام، آیه: ۱۲۳- ۱۲۴.
↑ بیگمان کافران داراییهای خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا میبخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب میگردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده میشوند؛ سوره انفال، آیه: ۳۶.
↑ گفتند: ما به شما فال بد میزنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره یس، آیه:۱۸.
↑ و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بیگمان ستمگران را نابود خواهیم کرد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۱۳.
↑ گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی؛ سوره هود، آیه:۹۱.
↑ و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه:۲۶.
↑ و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بیگمان بر آزاری که میدهیدمان شکیبایی پیشه میکنیم و توکّلکنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند؛ سوره ابراهیم، آیه: ۱۲.
↑ بیگمان ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و به سوی آنان پیامبرانی فرستادیم؛ هرگاه پیامبری نزد آنان چیزی آورد که دلخواهشان نبود دستهای را دروغگو شمردند و دستهای (دیگر) را کشتند؛ سوره مائده، آیه: ۷۰.
↑ آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم؛ سوره اعراف، آیه:۷۶.
↑ سپس موسی و برادرش هارون را با نشانههای خویش و برهانی آشکار فرستادیم؛به سوی فرعون و سرکردگانش ولی گردنفرازی کردند و قومی برتری جوی بودند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۴۵ - ۴۶.
↑ و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.
↑ هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیسها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتهایم؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۲- ۵۳.
↑ و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه: ۲۶.
↑ گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی؛ سوره هود، آیه:۸۷.
↑ ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره توبه، آیه: ۳۴.
↑ و همه نزد خداوند حضور مییابند آنگاه ناتوانان به سرکشان میگویند: ما پیروان شما بودیم، آیا چیزی از عذاب خداوند را از ما باز میدارید؟ میگویند: اگر خداوند ما را (به رهایی از عذاب) رهنمایی کرده بود ما شما را راهبری میکردیم، برای ما برابر است که بیتابی کنیم یا شکیبایی ورزیم، ما را گریزگاهی نیست؛ سوره ابراهیم، آیه:۲۱.