ارزش

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارزش (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • ارزش، فعل، عمل یا اندیشه آدمی است که به مصداق دین و فرهنگ موجود در بستر جامعه، امری مقبول و ارزشمند تلقی می‌شود. اعمال آدمی در فرهنگ‌های گوناگون بازخوردهای مختلف دارد که مطابق با بستر فرهنگی غالب، عملی ارزشی یا ضدارزشی است. امام علی (ع) در بیانی کلی، ملاک ارزش و ضدارزش را فرهنگ اسلام بدین‌گونه بیان می‌فرماید: "چقدر تفاوت است بین دو کار: کاری که لذّت آن به‌ پایان رسد ولی آثار تلخ آن برجای مانَد و کاری که رنج و زحمت آن تمام شود ولی اجر آن ماندگار باشد[۱]. بدیهی است عمل اوّل، عملی است که گسترده آن دنیای محدود را دربرمی‌گیرد و نتیجه آن کوتاه است و امکان دارد پیامد آن به شقاوت اخروی بینجامد، اما عمل دوّم، کاری است که برای آخرت انجام می‌شود. بدیهی است که میان این دو تفاوت زیادی است.[۲] در نتیجه اعمال، رفتار و افکار آدمی اثری ماندگار در زندگی دنیوی و اخروی او دارد که ملاک ارزش یا ضد ارزش بودن آن در بازتاب عمل است.
  • امام علی (ع) در نهج البلاغه بر ارزش‌هایی چند تأکید ورزیده است که عبارت‌اند از[۳]:
  1. ارزش یاد خدا: یاد خدا مایه روشنیِ دل‌هاست. یاد خدا گوش جان را شنوایی می‌بخشد، به چشم‌ها بینایی می‌دهد و دل‌ها را پس از عناد و لجاجت، نرم و پذیرا می‌کند[۴][۵]
  2. ارزش فراگیری قرآن: قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار، بهار دل‌ها، شفای سینه‌ها و سودمندترین داستان‌ها در آن است[۶][۷]
  3. ارزش خداترسی: ترس از خداوند از جمله ارزش‌هایی است که آدمی به آن مزیّن می‌شود. نزد امام آدمی در برابر پروردگار خویش همواره باید پرده حرمت را حفظ کند و بر آن پایدار باشد[۸]. حفظ پرده حرمت نشان‌دهنده رعایت آداب دین و واجبات و محرمات است که آدمی به‌واسطه آن به عذاب الهی گرفتار نخواهد شد[۹]
  4. ارزش تقوا:
  5. ارزش ایمان: ایمان و یقین استوار در دل از ارزش‌هایی است که مورد توجه امام است، چنان‌که فرمود: خوابِ در حال یقین بهتر از نمازِ در حال شک است[۱۰][۱۱]
  6. ارزش پشتکار: ارزش آدمی به تلاش و پشتکار اوست. از این‌رو امام (ع) کار کوچکی را که با پشتکار و مداومت همراه است، ارزشمندتر از کار بزرگی می‌داند که با خستگی آدم بی‌سرانجام باقی می‌ماند[۱۲]. دوام بر کار اندک باعث ملکه شدن طاعت و خیر برای نفس می‌شود و به‌صورت خوی و خصلت درمی‌آید. پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرماید: "دین اسلام دینی ژرف است، با مدارا وارد آن شو، زیرا برای خسته نه پایی برای رفتن و نه پشتی سالم می‌ماند." و در کلامی دیگر با اشاره به پایان تیرگی شب و آغاز سپیده‌دم، با کنایه بر مفهوم پشتکار و امید و نقش سازنده آن در زندگی انسان‌ها تأکید ورزیده است:نه، به خداوندی سوگند که به توانایی او، شبی سیاه را روزی سپید در پی داشت، به پایان بردیم، که چنین و چنان خواهد شد[۱۳][۱۴].
  7. ارزش بردباری: بر بردباری آن‌قدر تأکید دارد که مردم را در تکلّف به بردباری فرامی‌خواند تا در اثر نزدیکی به این خصلت، آن را فراگیرند[۱۵]، زیرا مقدمه فراگیری کمالات اخلاقی، حالت‌های اکتسابی از راه آموزش است و آدمی از این طریق می‌تواند خصوصیتی ویژه را در خود ایجاد کند[۱۶].
  8. ارزش انسان: امام در کلامی فرمود: آیا آزاده‌ای نیست که این ته‌مانده بی‌ارزش را به اهلش واگذارَد و خود را اسیر دنیا نکند؟ به‌هوش باشید که ارزش شما تنها بهشت است، پس خود را جز بدان مفروشید[۱۷][۱۸].
  9. ارزش خوش‌خلقی: خوش‌خلقی و نیک‌رفتاری با مردم از صفت‌های پسندیده‌ای است که امام بر آن تأکید ورزیده‌اند. امام (ع) در حکمتی خوش‌خویی را از نشانه‌های خردمندی برشمرده و آن را لوازم صید دل‌ها دانسته‌اند[۱۹]. در کلامی دیگر می‌فرماید: "حسن خلق، گونه‌ای نعمت است"[۲۰][۲۱].
  10. ارزش علم و حکمت: امام (ع) برای علم و حکمت و فراگیری دانش ارزش بسیار قائل شده است تا آن‌جا که حکمت را گم‌شده مؤمن می‌داند و فراگیری آن را از سینه منافق نیز جایز و لازم برمی‌شمرد[۲۲][۲۳].
  11. ارزش قناعت: قناعت نزد امام جایگاه ویژه‌ای دارد تا آن‌جا که قناعت را گونه‌ای پادشاهی می‌داند و در تفسیر آیه ۹۷ سوره نمل، مقصود از حیات طیبه را قناعت برمی‌شمارد و می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای پادشاهی است...[۲۴]. از این‌رو قناعت را ثروتی بی‌پایان برمی‌شمرد[۲۵][۲۶].
  12. ارزش نیکوکاری: امام (ع) بر انجام کار نیک تأکید می‌ورزد و مردمان را از کوچک‌شماری کارهای نیک پرهیز می‌دهد، در حالی‌که اندک کار نیک، باز امری بزرگ تلقی می‌شود. از این‌رو سفارش می‌کند که هرگز دیگری را در کار نیک از خود برتر و دارای اولویت نشمارید[۲۷][۲۸].
  13. ارزش‌های انسانی: امام (ع) در بیان کلام خویش به مواردی اشاره کرده‌اند که می‌توان آنها را در زمره ارزش‌های انسانی دانست. از آن جمله است: اسلام آوردن از روی میل و رغبت، هجرت از دیار برای رضا و فرمان‌بری امر خدا، رضامندی از خداوند، جهاد و تلاش در راه خدا[۲۹]، فراگیری کار مفید و انجام درست و بهینه آن[۳۰]، تنها به خدا دلبستگی داشتن، ترس از گناه خویش، جمله "نمی‌دانم" در پاسخ سؤالی که از آن آگاه نیستی، آموختن هر آنچه نمی‌دانی، صبر و شکیبایی[۳۱][۳۲].
  14. ارزش‌های اخلاقی: امام (ع) در نهج البلاغه به ارزش‌های اخلاقی توجه خاص داشته که به برخی از آنها در مداخل دیگر پرداخته شده است[۳۳].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱: «شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُه‏»
  2. توجه به این نکته اهمیت دارد که افعال انسان در دنیا ارتباطی تنگاتنگ با نیت او دارد. اگر نیت آدمی خالصانه و برای خدا باشد، هر عملی آثار نیک اخروی برجای خواهد گذاشت.
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ»
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰: «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ»
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  8. نهج البلاغه، حکمت ٢٤٢: «اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ، وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ»
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  10. نهج البلاغه، حکمت ۹۳: « نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى‏] فِي شَك‏»
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  12. نهج البلاغه، حکمت ٢٧٨: «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»
  13. نهج البلاغه، حکمت ۲۷۷: «لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِ [غُبَّرِ] لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا»
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  15. نهج البلاغه، حکمت ٢٠٧: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ، فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ»
  16. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  17. نهج البلاغه، حکمت، ۴۵۶: « أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  19. نهج البلاغه، حکمت ٦: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»
  20. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹: «وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ‏ نَعِيما»
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  22. نهج البلاغه، حکمت ‌های ۷۶ و ۷۷: «خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ، فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  24. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹: «كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكا»
  25. نهج البلاغه، حکمت ۴۷۵: « الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَد»
  26. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  27. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۴: «افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ؛ وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي، فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ؛ إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا، فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا، كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ»
  28. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 99.
  29. نهج البلاغه، حکمت ۴۱: «يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً»
  30. نهج البلاغه، حکمت ۷۸
  31. نهج البلاغه، حکمت ۷۹: «أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا: لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ؛ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ»
  32. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 99.
  33. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 99.