شمایل پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

شمایل و سجایای اخلاقی رسول خدا

عبدالله بن عمران، از قول مردی از انصار چنین نقل می‌کند که او از علی(ع) در مسجد کوفه درباره ویژگی‌های بدنی رسول خدا(ص) پرسید، آن حضرت فرمود: "رسول خدا(ص) سپید چهره و رنگ رخسارش گلفام، چشمانش سیاه و درشت[۱]، موهایش صاف و نرم و ریش آن حضرت انبوه، گونه‌هایش کم‌گوشت و استخوانی و گردنش چون جام سیمین بود. زلف داشت. از زیر گلو تا زیر نافش، مویی چون نی رسته بود و هنگام راه رفتن، اندکی به جلو متمایل می‌شد، همچون کسی که از سرازیری‌ها فرود می‌آید. هنگام برخاستن، چابک و سریع بود. هر گاه به سویی بر می‌گشت، با تمام بدن خود بر می‌گشت. دانه‌های عرق بر چهره‌اش چون مروارید بود"[۲]. آن حضرت سبیل خود را کوتاه می‌کرد[۳]. موهای سرش نه صاف و نه پیچیده [۴]، و تا لاله‌های گوشش آویخته بود. صورتش چون خورشید و ماه گرد بود [۵]. بازوهایی سفید و مژگانی بلند[۶]، انگشتانی قوی[۷] و دست و پایی ورزیده داشت[۸] و در حمله، سخت متهور و دلیر بود[۹]. هند بن ابی‌هاله گوید: رسول خدا(ص) دارای فخامت بود و رویش چون شب ماه چهارده می‌درخشید. قامتش رسا، سرش بزرگ و... باریکی کف پایش خالی و کم گوشت بود. هنگامی که راه می‌رفت، با وقار حرکت می‌کرد و گام‌ها را گشاده برمی‌داشت[۱۰].

در جریان هجرت آن حضرت به یثرب، ام معبد مشخصات ظاهری و شمایل رسول خدا(ص) را برای همسرش ابومعبد چنین وصف کرد: مردی دیدم با ظاهری سخت آراسته، چهره‌ای درخشان و اخلاقی بسیار پسندیده، نه بیماری داشت و نه اندامش بی‌تناسب بود. چهره‌اش سخت گیرا و زیبا بود. چشمانی سیاه همراه با مژه‌هایی بلند داشت. صدایش رسا، گردنش افراخته و ریشش انبوه و نسبتاً بلند و ابروانش پیوسته بود. هرگاه سکوت می‌کرد، وقاری خاص داشت و چون لب به سخن می‌گشود، بزرگ منشی و علو مرتبه‌اش آشکار می‌گردید. از دور سخت بامهابت و شکوهمند می‌نمود و از نزدیک، خوش محضر و شیرین گفتار. کلامش مختصر و پسندیده بود؛ نه کم و نه بیش گویی سخن او چون رشته‌های گهر بود که پراکنده شود. متونه وسط القامه بود؛ نه بلند بود و نه کوتاه به چشم می‌آمد. شاخه‌ای بود که اگر میان دو شاخه دیگر قرار می‌گرفت، از هر سه برازنده‌تر می‌نمود. دوستانی داشت که سخت شیفته‌اش بودند. چون او سخن می‌گفت، آنها سکوت می‌کردند و گوش فرا می‌دادند و چون فرمان می‌داد، به اجرای آن مبادرت می‌کردند. فرمانش روان بود و به جان آن را می‌خریدند. نه اخمو بود و نه ستم‌گر؛ درود خدا بر او باد! ابو معبد گفت: سوگند به خدا که او همان پیامبر قریش است[۱۱]. سپس ابو معبد به دنبال این توصیف آرزو کرد که اگر رسول خدا(ص) را دریابد، در شمار پاران ایشان درآید[۱۲].[۱۳]

  1. و مانند این بود که سرمه کشیده؛ بلاذری، ج۲، ص۱۹.
  2. ابن سعد، ج۱، ص۳۹۰ ترجمه دامغانی؛ همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ ابن هشام، ج۲، ص۴۲.
  3. ابن سعد، ج۱، ص۳۲۲.
  4. طبری، ج۳، ص۲۳.
  5. ابن سعد، ج۱، ص۳۱۹.
  6. ابن سعد، ج۱، ص۳۱۸.
  7. ابن سعد، ج۱، ص۳۲۱.
  8. ابن سعد، ج۱، ص۳۱۵.
  9. ابن سعد، ج۱، ص۴۱۹.
  10. کوفی، ص۱۸؛ ترمذی، ص۱۹؛ طبرانی، کبیر، ج۲۲، ص۱۵۵.
  11. بیهقی، دلائل، ج۱، ص۱۴۳؛ ر.ک: طبری، ج۱۱، ص۵۷۸؛ مقریزی، ج۵، ص۲۰۵.
  12. ابن سعد، ج۱، ص۱۷۸؛ برای آگاهی بیشتر از اوصاف ظاهری رسول خدا(ص) و، ر.ک: یعقوبی، ج۲، ص۱۱۶.
  13. محمدی، رمضان، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۱-۴۲.