ابن ام‌مکتوم در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابن ام‌مکتوم است. "ابن ام‌مکتوم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

عبداللّه بن قیس بن زایده ‌بن اصم[۱]، از بنی‌ عامر بن ‌لوی مؤذن پیامبر(ص)

نام مادر او عاتکه، ام مکتوم دختر عبدالله ‌بن عنکشه است.[۲] عبداللّه پسر دایی خدیجه [۳] و از نخستین اسلام آورندگان به شمار می‌رود [۴] که در کودکی نابینا شد. برخی این حدیث قدسی را درباره او دانسته‌اند که خداوند فرمود: هرگاه چیز ارزش‌مندی از بنده‌ام بگیرم، پاداشی جز بهشت برای او نمی‌یابم.[۵] از زندگی وی در مکّه بیش از این اطلاعی در دست نیست.

برپایه روایتی، ابن‌ ام‌مکتوم نخستین صحابی رسول‌خدا بود که با مصعب‌ بن ‌عمیر پیش از هجرت پیامبر(ص) وارد یثرب شد تا مردم آنجا را با قرآن آشنا کند؛[۶] گرچه از واقدی نقل است که اندکی پس از بدر، به مدینه هجرت کرد.[۷] او و بلال در مدینه، اذان‌گوی پیامبر(ص) بودند و هریک پیش‌تر می‌رسید، اذان می‌گفت و دیگری هنگام نماز اقامه می‌گفت.[۸] بر پایه روایتی، حضرت فرمود: در ماه رمضان چون بلال شبان‌گاه ندا می‌دهد، بخورید و بیاشامید تا زمانی که عبداللّه‌ ندا در دهد.[۹]

عبدالله از علاقه‌مندان به پیامبر(ص) بود. در غزوه اُحد، وقتی شایعه قتل پیامبر در مدینه پیچید، وی که به جای حضرت در مدینه نماز می‌گزارد، به‌تندی فراریان را سرزنش کرد واز آنان خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که می‌رسید از حال پیامبر می‌پرسید تا از سلامت حضرت آگاهی یافت؛ آن‌گاه به مدینه بازگشت.[۱۰] برخی از مورّخان عبداللّه‌ را در بسیاری از غزوات و گویا در سیزده جنگ، جانشین رسول خدا(ص) در مدینه دانسته‌اند.[۱۱] بیش از این، یادی از او در تاریخ نیست تااینکه گویا در نبرد قادسیّه شرکت کرد و پرچم سیاهی به دست داشت.[۱۲] برخی گفته‌اند: او در همان نبرد به شهادت رسید؛[۱۳] امّا به نقلی پذیرفتنی‌تر، وی پس از آن به مدینه بازگشت و در آنجا درگذشت [۱۴].[۱۵].

ابن ام مکتوم در شأن نزول

  1. به نظر بعضی از مفسّران، چون آیه ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۶] نازل شد، پیامبر(ص) کاغذ و قلمی خواست تا آن را از طریق کاتبان به همگان ابلاغ کند. ابن ‌ام‌مکتوم به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! آیا برای من که نابینا هستم، رخصتی نیست؟ بدین‌گونه عبارت ﴿غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ نازل شد و آیه به صورت ﴿لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ، درآمد.[۱۷] طبرسی آیه را درباره متخلّفان از جنگ تبوک دانسته که با نزول این قطعه از آیه، عبداللّه‌ ابن امّ مکتوم از آن استثنا شده است.[۱۸]
  2. دیگر جایی که مفسّران از او یاد کرده‌اند، در ذیل آیات ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّى أَن جَاءَهُ الأَعْمَى وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى وَمَا عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَى وَهُوَ يَخْشَى فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى[۱۹] است که گفته‌اند: مقصود از ﴿الأَعْمَى، ابن ‌امّ‌مکتوم است. طبری از سه طریق، (ابن‌عبّاس، عایشه و قتاده) نقل می‌کند که روزی پیامبر در پی اندرز عتبه ‌بن ربیعه، ابوجهل و عباس ‌بن عبدالمطّلب بود که ابن ‌ام‌مکتوم نابینا، به سوی حضرت آمد و بی‌توجّه به گفت‌وگوی پیامبر(ص) خواست تا آیه‌ای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی گرداند و با رنجش از سخن او، به سران روی کرد. چون کار پیامبر تمام شد و به سوی اهل خویش باز می‌گشت، خداوند آیات پیش‌گفته را نازل کرد. از این پس، پیامبر او را گرامی می‌داشت و نیاز وی را برمی‌آورد.[۲۰] این سخن با باور شیعه، هم‌ساز نیست؛ از این‌رو طبرسی پس از ذکر داستان پیشین، از سید مرتضی نقل می‌کند که در ظاهر آیات هیچ دلالتی بر اینکه مخاطب آن، پیامبر باشد وجود ندارد؛[۲۱] بلکه قراینی وجود دارد که مقصود از آن غیر رسول‌خدا(ص) است؛ زیرا عبوسی حتّی در مواجهه با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست؛ چه رسد با مؤمنان. مؤیّد این سخن، آیات قرآن است که فرمود: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۲۲]، ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۲۳] از امام صادق(ع) نیز نقل است که آیه درباره مردی از بنی‌امیه است. علامه طباطبایی[۲۴] و نیز جعفر مرتضی عاملی،[۲۵] به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته‌اند که برآیند آن، نفی ارتباط آنها با رسول‌ خدا است.[۲۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج ۴، ص ۱۵۵.
  2. الطبقات، ج ۴، ص ۱۵۵.
  3. جمهرة انساب‌العرب، ص ۱۷۱.
  4. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۱۹.
  5. الطبقات، ج ۴، ص ۱۵۶.
  6. الطبقات، ج ۴، ص ۱۵۶.
  7. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۱۹.
  8. یعقوبی، ج ۲، ص ۴۲.
  9. الطبقات، ج ۴، ص ۱۵۶.
  10. المغازی، ج ۱، ص ۲۷۷.
  11. تاریخ ابن خیاط، ص ۶۰.
  12. الطبقات، ج ۴، ص ۱۶۰.
  13. سیر اعلام النبلا، ج ۱، ص ۳۶۵؛ الاصابه، ج ۴، ص ۴۹۵.
  14. الطبقات، ج ۴، ص ۱۶۱.
  15. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابن ام مکتوم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
  16. «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
  17. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۱.
  18. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۴۷.
  19. «روی ترش کرد و رخ بگردانید، که آن نابینا نزد وی آمد، و تو چه دانی، بسا او پاکیزگی یابد، یا در یاد گیرد و آن یادکرد، او را سود رساند. اما آنکه بی‌نیازی نشان می‌دهد؛ تو به او می‌پردازی، و اگر پاکی نپذیرد، تو مسئول نیستی. و اما آنکه شتابان نزد تو آمد؛ در حالی که (از خدا) می‌هراسد؛ تو از وی به دیگری می‌پردازی،» سوره عبس، آیه ۱-۱۰.
  20. جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۶۴ و ۶۵؛ کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۳۸۱ و ۳۸۲؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۴۱۶ و ۴۱۷.
  21. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۶۶۴.
  22. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  23. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  24. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۰۳.
  25. الصحیح من سیرة النبی، ج ۳، ص ۱۵۵ به بعد.
  26. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابن ام مکتوم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.