ارکان‌ الارض

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارکان‌ الارض (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

از دیگر تعابیری که می‌تواند در شناخت چیستی امامت تأثیرگذار باشد، تعبیر «أَرْكَان الْأَرْضِ» است؛ البته گاه این مفهوم به شکل «أَرْكَان الْبِلَادِ» نیز به کار رفته است. واژه "ارکان" جمع "رکن" است و خلیل فراهیدی رکن را به معنای نقطه یا ناحیه‌ای قوی و مستحکم از کوه یا خانه دانسته است[۱]. دیگر ارباب لغت این معنا را تعمیم داده و بر این باورند که رکن هر چیزی، به معنای بخش قوی و مستحکم آن است که به آن تکیه می‌شود[۲]؛ از این‌رو، می‌توان تعبیر ارکان الارض را کنایه از آن چیزی دانست که ستون زمین و مایه پا برجایی آن است و در صورت نبود آن، زمین استواری خود را از دست می‌دهد و فرو می‌افتد. به لحاظ موقعیت این مفهوم در میان احادیث، می‌توان مدعی شد که دستِ کم در پنج روایت، این مفهوم بر امامان(ع) اطلاق شده است؛ افزون بر آن، این تعبیر در برخی زیارت‌نامه‌های مسند نیز به چشم می‌خورد[۳]. همچنین امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره، از ائمه اطهار(ع) با عنوان «أَرْكَان الْبِلَادِ» یاد کرده‌اند[۴].

«أَرْكَان الْأَرْضِ» «أَرْكَان الْبِلَادِ» ضمن آن‌که به نظر می‌رسد این مفهوم برای اولین بار در دوران امام باقر(ع) به کار رفته است، این روایات را در ضمن بیان ویژگی‌های «أَرْكَان الْأَرْضِ» نقل خواهیم کرد[۵].

منابع

  1. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان

پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۳۵۴.
  2. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۴۳۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۱۸۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۳۶۵.
  3. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۵۳-۵۴؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۷.
  4. شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۶۱۰، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع) ج۲، ص۲۷۳؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۵.
  5. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۷۸.