ابویاسر نضری
مقدمه
از جزئیات زندگی او اطلاعی در دست نیست. نخستین سخنی که از وی در اختیار است، به زمان هجرت پیامبر به مدینه بازمیگردد. صفیه، همسر پیامبر و دختر حیی بن اخطب میگوید: چون رسول خدا به مدینه هجرت کرد و در قبا (دیار بنی عمرو بن عوف) فرود آمد، پدر و عمویم صبحگاه به دیدن او رفته، تا غروب در آنجا ماندند و وقتی بازگشتند، سخت اندوهگین بودند. شنیدم که عمویم درباره رسول خدا به پدرم میگفت: آیا او را میشناسی؟ او همان پیامبر موعود است؟ گفت: به خدا آری. عمویم گفت: احساس درونیات درباره او چیست؟ گفت: به خدا سوگند دشمنی با او تا زندهام.[۱] از این گفتوگو، هم موقعیت ابویاسر در جامعه بنینضیر و هم تکاپوی او در پی کشف جایگاه پیامبر(ص) روشن میشود؛ به هر روی، ابویاسر از کسانی است که وقتی گرایش مردم مدینه به رسول خدا را دید، برخلاف پیمانْ نامه رسمی و عمومی که طبق آن به حمایت از پیامبر و دوری از دشمنانش متعهد شده بود، با پرسشهای واهی و غلط انداز، بهکارشکنی پرداخت[۲] و بدینگونه، دشمنی و ستیز خویش را با حضرت نشان داد.
ابویاسر نیز چون برادرش، از اینکه خداوند پیامبر را از میان عرب برگزیده، به شدت حسادت میکرد و برای بازگرداندن مردم از اسلام، تمام توان خویش را بهکار میبست.[۳] علت دشمنی وی و هم فکرانش آن بود که با پذیرش عمومی اسلام، منافعشان به خطر میافتاد.[۴] فرجام ابویاسر نیز در تاریخ روشن نیست.[۵].
ابویاسر در شأن نزول
منابع
پانویس
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۵۱۹.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۷۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۵۴۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۵، ص۲۸.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابویاسر نَضَری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.