نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۶ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
همچنین گفته شده است که امام رضا (ع)، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. او به هنگام مرگ، بیش از ٢٤٠ سال داشت. او دوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با معجزهامام سجاد (ع) و بار دوم با معجزه امام رضا (ع) بود و اوست که هشت اماممعصوم بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند[۵]. حبابه والبیه میگوید: ... به امیر مؤمنان (ع) عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد. دلیل امامت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: "آن سنگریزه را نزد من بیاور." آن را به حضور حضرت آوردم، علی (ع) با انگشتر خود بر آن مهر زد، بهگونهای که آن مهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: "ای حبابه! هرکس که مدّعی امامت شد و توانست مانند من این سنگ را مهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هرچیز را بخواهد میداند." من پی کار خودم رفتم، تا امیر مؤمنان (ع) از دنیا رفت. آنگاه خدمت امام حسن (ع) آمدم که بر جای علی (ع) نشسته بود و مردم از او سؤال میکردند. چون مرا دید، فرمود: "ای حبابه والبیه!" عرض کردم: بلی سرور من! فرمود: "آنچه همراه داری بیاور". من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. ان بزرگوار مانند علی (ع) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ بهگونهای که جای مهر بر آن نقش بست. سپس به حضور امام حسین (ع) که در مسجد رسول خدا بود آمدم. مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود: "دلیل آنچه تو میخواهی موجود است. آیا نشانه امامت را میخواهی؟" گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: "آنچه با خود داری بیاور"؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست.
پس از امام حسین (ع) خدمت امام سجاد (ع) رسیدم و به قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود و صد و سیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع و سجود بود و به من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد و به اشاره او جوانیام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود "نسبت به آنچه گذشته است، آری و آنچه مانده است نه". یعنی ما به گذشته علم داریم؛اما آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمیداند و یا مصلحت نیست بگویم". آنگاه به من فرمود: "آنچه با خود داری بیاور". من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور امام باقر (ع) آمدم، ان حضرت نیز بر آن سنگ، مهر زد. بعد از او نزد امام صادق (ع) آمدم و آن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سالها به حضور امام کاظم (ع) شرفیاب شدم، ان بزرگوار نیز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا (ع) رسیدم، مهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود[۶][۷].
↑دلائل الإمامة، طبری، ص۴۸۴. البته در این روایت نام بیش از ۹ نفر نیامده است. نیلی نجفی در ذیل این روایت نوشته است: ظاهرا چهار نفر دیگر، آسیة بنت مزاحم، سارة، مریم بنت عمران، و کلثوم بنت عمران، خواهر موسی بن عمران هستند که به دلیل معروفیت، نامشان نیامده است. (سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان، ص۱۱۵).