بحث:مقاومت در لغت
مقدمه
واژه مقاومت بر گرفته از فعل ثلاثی مجرد "قَامَ" به معنای به پا خاستن و برخاستن و نیز پایدار ماندن است. این واژه بر وزن مفاعله و به معنای با کسی با هم برخاستن و یا باهم از جا بلند شدن و با کسی ضدیت کردن و نیز ایستادگی و پایداری کردن است. در فرهنگهای لغت عربی چهار کاربرد برای این واژه آورده شده است:
- قاوم اعداء بلاده: ناضل ضدهم عارضهم بالقوة: بر ضد آنان مبارزه کرد.
- ظل يقاوم المرض: يصارع المرض، يواجهه: در برابر بیماری مقاومت و ایستادگی کرد.
- قاومه في المصارعة: غالبه: بر او چیره شد.
- قاومه في حاجة: قاوم معه فيها[۱].
بنابراین معنای غالب در واژه مقاومت، ایستادگی و مقاومت کردن در برابر چیزی است که توازن و تعادل را بر هم زده، خواه این عامل درونی باشد مانند امیال نفسانی یا بیرونی، مانند بیماری یا تجاوز و اشغالگری[۲].
- ↑ عبدالغنی أبوالعزم، المعجم الغنی، ماده قام (برگرفته از پایگاه اطلاعاتی www.lexicons.ajeeb.com؛ آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ماده قام.
- ↑ میرقادری، سید فضلالله، کیانی، حسین، بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن