مقصود از انتظار فرج چیست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الگو:پرسش غیرنهایی

مقصود از انتظار فرج چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

مقصود از انتظار فرج چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
پژوهشگران «مرکز تخصصی مهدویت» در پاسخ به این پرسش در کتاب «آفتاب مهر» آورده‌اند:
«فرج، یعنی نصرت، پیروزی و گشایش. مقصود از فرج، نصرت و پیروزی حکومت عدل علوی بر حکومت‌های کفر و شرک و بی‌داد است؛ بنابراین، انتظار فرج، یعنی انتظار تحقق یافتن این آرمان بزرگ و جهانی.
  • منتظر حقیقی، کسی است که به حقیقت خواهان تشکیل چنین حکومتی باشد. این خواسته، آن گاه جدی و راست است که شخص منتظر، عامل به عدل و گریزان از ستم و تباهی باشد و گرنه انتظار فرج، در حد یک ادعا و شعار بی‌محتوا باقی خواهد بود؛ از این رو، در روایات آمده است که انتظار فرج، خود، فرج است؛ زیرا کسی که حقیقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسیس حکومت عدل گستر او است، زندگی خود را بر پایه عدل و داد استوار می‌سازد. او، انسانی است که حضور و غیبت امام، در نحوه رفتار و سیر و سلوکش تفاوتی ایجاد نمی‌کند و پیش از تشکیل حکومت عدل او، چنین حکومتی را در زندگی خود پایدار ساخته است.
  • انتظار فرج، یعنی:
  1. معرفت امام و عادل و پیشوای فضیلت؛
  2. عشق به عدالت و ارزش‌های انسانی؛
  3. امید به آینده‌ای روشن و نوید بخش؛
  4. تلاش برای برقراری حکومتی عدل پیشه و عدل گستر؛
  5. داشتن روحیه تعهد و مسؤولیت‌پذیری.
  • این نوع انتظار فرج است که بهترین اعمال و بهترین عبادت است و چنین منتظری، مقامی‌ عالی دارد و هرگاه در زمان غیبت از دنیا برود، به منزله کسی است که پس از ظهور حضرت حجت(ع) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد می‌کند.[۱]»[۲].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۵.
  2. آفتاب مهر، ج۱، ص ۸۲ - ۸۳.