استقلال در فقه اسلامی
مقدمه
استقلال دارای دو مفهوم میباشد:
مفهوم نخست: استقلال به این معنا در باب صلات به کار رفته است.
به قول مشهور، استقلال در قیام نماز، به معنای تکیه ندادن بر چیزی در حال اختیار، شرط صحّت نماز است. [۱]
مفهوم دوم: استقلال دولت یا فرد عبارت است از حاکمیّت اراده ملّت یا فرد در شئون مختلف خود، بدون دخالت و نفوذ قدرت بیگانه. استقلال و آزادی وابسته به یکدیگرند. از آن در مسائل مستحدث سخن رفته است.
از نظر اسلام، استقلال دولت و ملّت مسلمان عبارت است از عدم سلطه و حاکمیّت کفّار برمسلمانان. براساس قاعده معروف فقهیِ نفی سبیل ، کافر در عرصههای مختلف زندگی اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... هیچ نوع ولایت و سلطنت بر مسلمان ندارد. بنابر این، قضاوت کافر در حقّ مسلمان نافذ نیست، و کافر نمیتواند از راه خریدن، مصالحه، هدیه و مانند آن، مالک برده مسلمان گردد. [۲]
بر اساس قاعده سلطنت و نیز اصل حرّیت، هر کس بر خود و مال خود سلطنت دارد و دیگری نمیتواند به ستم آن را از وی سلب کند یا او و مالش را تحت سلطه خویش در آورد.[۳]
منابع
پانویس
- ↑ العروة الوثقی، ج ۱، ص۶۳۴
- ↑ العناوین، ج۲، ص۳۵۰ ـ ۳۵۱.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۴۸۱ - ۴۸۲.