حسین بن بشار واسطی
مقدمه
او غلامی بود که از امام موسی بن جعفر (ع) و امام رضا (ع) روایت میکرد و یعقوب بن یزید از حسین بن بشار روایت میکند[۱]. چون امام کاظم (ع) به شهادت رسیدند، او به سوی امام رضا (ع) رفت در حالیکه فکر نمیکرد امام کاظم (ع) در گذشته باشد و به امامت امام رضا (ع) نیز معتقد نبود. او قصد داشت سؤالی از امام رضا (ع) بنماید. وقتی به حضرت رسید که او در الصوی بود. پس اجازه خواست و شد. امام (ع) به وی خوشآمد گفتند و او را نزدیک خودطلبیدند سپس به او فرمودند: «ای حسین! اگر میخواهی خدا تو را بدون حجاب ببیند و تو خدا را بدون حجاب ببینی، پس اهل بیت محمد (ص) را دوست بدار و کسی که امور مسلمین را در آن ضمن در دست گرفته است». حسین با عجله گفت: «آیا من میتوانم به خدای عز و جل نگاه کنم؟» امام (ع) جواب دادند: «بلی». امام (ع) به سوی او برگشتند و فرمودند: «نمیخواستم اجازه بدهم وارد شوی؛ زیرا اوضاع خیلی بحرانی است، و این به خاطر مراقبت شدید جاسوسان دولت عباسی بود و من کار تو را میدانستم. و افزودند: آیا امر خودت را خوب میدانی؟»
حسین گفت: «بلی». بعد از آن حسین بن بشار مطمئن شد که امام کاظم (ع) به شهادت رسیدهاند و امام رضا (ع) امام بعد از ایشان است[۲].[۳]
منابع
پانویس
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۴ و ۲۰۵؛ اصول کافی، ج۵، کتاب نکاح، ح۳۰.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۲ تا ۲۰۴.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص۲۴۳.