نشانه‌های نزدیک بودن ظهور چیستند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الگو:پرسش غیرنهایی

نشانه‌های نزدیک بودن ظهور چیستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

نشانه‌های نزدیک بودن ظهور چیستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

محمد جواد خراسانی
آیت‌‌الله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در این‌باره گفته است:
  • «شدت فتنه و فساد و اختلاف و ظلم و جور: اجمالا به‌طور کلی می‌توان گفت که: از بزرگ‌ترین نشانه‌ها و مهم‌ترین علامات قرب و نزدیکی، شدت همان فسادهایی است که در وقایع دوران غیبت گذشت، از فسادهای دینی و اجتماعی و مملکتی و تربیتی و اخلاقی، یعنی هرچه این امور شدت پیدا کند ظهور نزدیک‌تر شود، زیراکه او براندازنده همین امور است و قیام او برای برداشتن همین فسادها است و تا عالم پر از جور و فساد نشود که دیگر چاره‌پذیر نباشد و قابل اصلاح نباشد، قیامی نخواهد بود.
پس هرچه دامنه فساد وسعت پیدا کند و بی‌دینی زیادتر گردد و ظلم و جور و تعدی و فواحش و فجایع عمومی‌تر شود و عالم‌گیر گردد، امیدواری بیش‌تر و به فرج نزدیک‌تر خواهد بود. پس مؤمنین اگرچه از دیدن این امور و مشاهده این احوال سخت دلگیرند، اما از جهت دیگر باید دلگیر نباشند که زودتر به آرزوی دیرینه نائل خواهند شد. انشاء الله‌
به این احادیث توجه کنید که پایه بلا و فتنه را تا چه حدی بالا برده‌اند، پیامبر (ص) فرمود: "بلای این امت به‌نحوی باشد که پناهگاهی نباشد که به وی پناه برند"[۱]. و حضرت باقر (ع) فرمود: "چنان باشید که مانند بزهای ترسان که نه قدرت دفاع از خود دارند و نه پناهگاهی دارند، به‌نحوی که قصاب دست بر هرکدام که خواهد می‌گذارد"[۲].
و حضرت صادق (ع) فرمود: "تا این‌که اکثر مردم بگویند: خدا را به آل محمد احتیاجی نیست!"[۳]
و هم‌چنین امیر المؤمنین (ع) از پیامبر (ص) که فرمود: "چنان زمین پر از جور و ظلم شود که نتواند کسی بگوید الله، مگر مخفیانه"[۴] (شاید این مختص بعضی اوقات یا بعضی امکنه باشد و یا مقصود این است که ظلم را ببیند و قدرت نداشته باشد که از ظلم ناله و داد کند و الله بگوید و این اظهر است).
و خود آن حضرت (ع) در توقیع مبارک فرمود: "ظهور نخواهد بود مگر بعد از طول مدت و قساوت دل‌ها و پرشدن زمین از جور"[۵]
و حضرت باقر (ع) فرمود: "به طوری باشد که آرزوکننده در صبح و شام آرزوی مرگ کند از عظم (- بزرگی) آن‌چه می‌بینند، از در افتادن مردم به یکدیگر و خوردن بعضی، بعضی را"[۶]. (یعنی مستأصل و نابود کردن).
در کتاب "ملاحم و فتن" سید بن طاووس از پیامبر (ص) فرمود: "زود است رو آورد بر شما فتنه کور و کر که عقول مردان در وی معوج شود، تا این‌که دور باشد که مرد عاقلی ببینی، چنان عقول مردم برود که گویا مردم بهائم هستند و تا این‌که هیچ فردی از مردم پناهی از آن فتنه نیابد و هیچ فردی قدرت آن نداشته باشد که بگوید مه مه (چرا چرا، یا بس است بس است) فتنه از ناحیه‌ای بلند نشود مگر این‌که در ناحیه دیگر فرود آید، هر کس خود را گمان کند که بر چیزی هست (یعنی هرکس خود را عاقل و باایمان و عقیده صحیح بگمارد) و حال این‌که بر چیزی نیست و در آن هنگام تمنی مرگ می‌کند و به قبرستان می‌آید، پس خود را مانند چارپایان بر قبر می‌اندازد و به خاک می‌غلطد و به صاحب قبر می‌گوید:‌ای کاش من به جای تو می‌بودم و می‌گوید: نجات یافتی، نجات یافتی، کاش من به جای تو می‌بودم، تا این‌که هیچ خانه‌ای نماند مگر این‌که فتنه داخل او شود و هیچ مسلمانی نماند مگر این‌که به او آسیبی زند، تا این‌که مردی از عترت من خروج کند"[۷]
  • بنای قصر عتیق و بنای عمارت‌ها در اطراف مسجد کوفه‌: حضرت صادق (ع) به مفضل فرمود: "چون مهدی (ع) ظاهر شود، قصر عتیق (دار الاماره) و خانه‌های جبابره را که اطراف مسجد کوفه است خراب کند، ملعون است کسی که او را بنا کند"[۸].
مخفی نیست که مدت‌ها بود که دار الاماره خراب و اطراف مسجد مخروبه بود، این حقیر که مدت ده سال در نجف اشرف مشرف بودم جز مسجد کوفه بنایی نبود و از دیوار مسجد کوفه تا نجف بیابان و تا نزدیک شط نیز قسمتی بیابان بود و قسمتی باغستان متصل به قصبه‌ای که در اطراف به نام کوفه جدید معروف بود و هیچ اثری از آثار دار الاماره نبود ولی در سال ۱۳۸۱ که مشرف شدم دیدم خیابان از کوفه تا نجف کشیده شده و اطراف مسجد خانه‌های بسیار و عمارت‌های دولتی احداث شده و در پشت مسجد دار الأماره را حفر کرده بودند، سرداب‌های او ظاهر بود، پس امید است انشاء الله این بناها از آثار قریبه باشد.
  • بنای جسر کوفه‌: امیر المؤمنین (ع) فرمود: "سفیانی لشکری به سوی کوفه می‌فرستد، پس امیری از بغداد با پنج هزار به محاربه او حرکت می‌کند و بر جسر کوفه جنگ واقع شود، تا این‌که هفتاد هزار از طرفین بر جسر کوفه کشته گردند به طوری که از خون آن‌ها آب فرات رنگین و از جسدهاشان که در آب افتد، آب متعفن شود که سه روز مردم از آب فرات خودداری کنند"[۹].
این حقیر نیز در همان سال ۱۳۸۱ دیدم جسر آهنی ثابت پهنی کشیده بودند که پیش از آن نبود، بلکه جسر چوبی مختصری برای عبور بود و او را هم برای عبور کشتی‌ها و طراده‌ها قطع می‌کردند، چون آن جسر عظیم را مشاهده کردم تصدیق کردم که مراد این جسر است که گنجایش جنگ بر روی وی و کشته شدن هفتاد هزار را دارد، و در "الزام الناصب" از حدیث سلمان گفت: ""و یوشک أن یبنی جسرها و یبنی جنبیها"" "نزدیک است که جسر کوفه بنا شود و در دو طرف شط خانه‌ها ساخته شود"[۱۰].
  • خندق برای کوفه و کشف هیکل و تعطیل مساجد چهل روز: امیر المؤمنین (ع) فرمود: "علاماتی است: اول آن‌ها حصاربندی کوفه است به خندق و رصد و خراب کردن زاویه‌ها است در کوچه‌های کوفه و تعطیل مسجدها چهل شبانه روز و کشف هیکل (مجسمه) و به اهتزاز درآمدن سه بیرق در اطراف مسجد اکبر (مسجد کوفه)"[۱۱]. اما خراب کردن زاویه‌ها را که من خود مشاهده کردم در اثر خیابانی که از کوفه تا نجف کشیده‌اند واقع شده. و اما کشف هیکل بعید نیست به همین زودی واقع شود زیراکه نزدیک مسجد، میدانی ساخته‌اند و بعید نیست که چنان‌چه متعارف روز است که در هر میدانی مجسمه‌ای می‌سازند در آن‌جا نیز بسازند و مقصود از کشف او ظاهر ساختن او است بعد از اتمامش.
و اما رصد پس شاید مراد، سیم‌های خاردار باشد به طوری که متعارف روز است، پس مراد این باشد که اطراف کوفه را سیم‌های خاردار بکشند، چنان‌که الآن هم بعضی مواضع آن را کشیده‌اند.
و اما خندق: پیش از این به فاصله یک کیلومتر از مسجد خندقی بود و الآن تا حدودی که خیابان از وسط او عبور کرده پر کرده‌اند، پس شاید همان خندق را بار دیگر احیاء خواهند کرد یا خندق دیگر احداث خواهد شد.
و در جنگ عمومی پیش که عراق در تصرف دولت عثمانی بود اطراف نجف را سیم‌بندی کرده بودند و چهل روز محاصره بوده و نمازها هم تعطیل بود، پس ممکن است همان باشد و ممکن است غیر آن واقع شود. و اما سه بیرق: پس معلوم نیست که صاحبانش کیست، الا این‌که آن حضرت فرمود: "آن سه بیرق شبیهند به هدایت ولیکن قاتل و مقتول در آتش است".
  • بغداد بار دیگر پایتخت شود با تشکیل دار الشوری‌: "در ملاحم و فتن" سید بن طاووس از امیر المؤمنین (ع) فرمود: ""و تعود دار الملک الی الزوراء و تصیر الأمور شوری من غلب علی شی‌ء فعله، فعند ذلک خروج السفیانی"". دار الملک به بغداد برگردد (و این اشاره به این است که مدتی از وی قطع خواهد شد چنان‌که شده بود) و امور به شوری موکول می‌شود. هرکس بر هرچه غالب شود انجام دهد، پس در آن وقت است خروج سفیانی"[۱۲].
  • جسر بغداد و کشته شدن بسیاری بر وی‌: در "ملاحم و فتن" از امیر المؤمنین (ع) در علامت بلای سوم بغداد فرمود: ""اذا عقد الجسر بأرضها و طلعت النجوم ذات الذوانب من المشرق، هنالک یقتل علی جسرها کتائب"". هرگاه جسر در زمین بغداد بسته شود و ستارگان دنباله‌دار از مشرق طلوع کند، در آن‌وقت کتیبه‌هایی از لشکر بر جسر او کشته شود"[۱۳].
پس اگر مراد از عقد جسر، کشیدن جسر باشد امری است واقع‌شده و گذشته، چنان که پیش گفته شد و گویا رضی الدین برادر علامه حلی همین معنا را فهمیده که در کتاب عدد گفته: ""و مد الجسر مما یلی الکرخ"" کشیدن جسر از ناحیه کرخ و او را در حساب گذشته‌ها و واقع‌شده‌ها ذکر کرده، ولی شیخ مفید در "ارشاد" به همان عقد تعبیر کرده و فرموده ""عقد الجسر مما یلی الکرخ""[۱۴]. و اگر به معنی بنای جسر باشد پس این امر به‌تازگی واقع شده در زمان ما، جسر ثابت و محکم ساخته‌اند، و شاید رضی الدین و امثال او که به معنی کشیدن معنی کرده‌اند، نظر به این بوده که تصور نمی‌کرده‌اند که بشود جسر ثابتی بنا کنند.
  • ظهور آتشی در ثویه کوفه تا کناسه بنی اسد: حضرت صادق (ع) در این آیه: ﴿﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ[۱۵] فرمود: "تأویل او خواهد آمد: عذابی است یعنی آتشی است که واقع خواهد شد در ثویه کوفه تا منتهی شود به کناسه بنی اسد، تا این‌که عبور کند به محله ثقیف، هیچ وتری را (آن‌که بر گردن او خونی است) برای آل محمد باقی نگذارد، مگر این‌که بسوزاند او را و این قبل از خروج‌ قائم (ع) است"[۱۶].
مؤلف گوید: ثویه موضعی بوده در کوفه معروف و هم‌چنین کناسه، ولی آن کوفه اصلی فعلا اثری از وی نمانده و این محل‌ها هم معروف نیست، فقط منظور از ذکر این واقعه آن است که اگر آتشی در کوفه احیانا ظاهر شود؛ بدانند که این همان است که اخبار شده.
  • جفا و تعدی‌های بنی هاشم‌: حضرت صادق (ع) به أبان بن تغلب فرمود: "هرگاه رایت حق ظاهر شود لعنت کند او را اهل شرق و غرب. سپس فرمود: آیا می‌دانی برای چه؟ عرض کرد: نه. فرمود: به جهت آن‌چه که مردم پیش از خروج او از اهل بیت او می‌بینند". و مثل این به منصور بن حازم فرمود[۱۷].
پس از این حدیث ظاهر می‌شود که قبل از آن حضرت بنی هاشم جور و تعدیاتی خواهند داشت که مردم از ایشان به تنگ آمده باشند که چون رایت حق را هم ببینند بر آنان قیاس کنند. اما در کدام کشور؟ ظاهر این است که در همه‌جا است.
  • ظهور یأس و نومیدی‌: حضرت رسول (ص) فرمود: "قیام او در هنگام تغیر بلاد و ضعیف شدن عباد و یأس از فرج خواهد بود"[۱۸]. و حضرت باقر (ع) فرمود: "خروج او در وقتی خواهد بود که مردم مأیوس و ناامید باشند"[۱۹].
  • سال‌های فریبنده‌: امیر المؤمنین (ع) فرمود: ""بین یدی القائم سنین خداعة"" پیشاپیش قیام قائم سال‌هایی است فریبنده. پس فرمود: "در آن سال‌ها راستگو تکذیب شود و دروغگو تصدیق و شخص مکار مقرب گردد و رویبضه (مردمان پست غیر قابل اعتناء) در امر مردم دخالت کنند و سخنرانی کنند"[۲۰]. پس وجه فریبندگیش معلوم شد، یعنی اشخاص ضعیف الایمان چون چنین ببینند نتوانند تحمل و استقامت بورزند، یا اسباب تشکیک ایشان شود و یا فریب وضع زمان را خورند و از دروغگویان و مکاران و بی‌اعتباران تقلید و تبعیت کنند.
  • نوع مردم شریر باشند: حضرت باقر (ع) فرمود: ""و لا یکون الا علی رأس شرار الناس"" "ظهور نخواهد بود مگر بر سر مردمان شریر، پس هرچه شرارت مردم بیش و مردم شریر بیش‌تر گردند به ظهور نزدیک‌تر خواهد بود"[۲۱]. مردم شریر در هر دوره‌ای بوده و لهذا به هر کتابی که مراجعه می‌کنی می‌بینی صاحب آن کتاب از اهل زمان خود شکایت کرده، اما‌ای کاش آن اشخاص که از صدر اول تا حدود نیم قرن پیش بودند، در این زمان ما می‌بودند تا ببینند اشرار یعنی چه؟ و تا تصدیق کنند که تاکنون معنی حدیث مصداق پیدا نکرده بوده، پناه می‌بریم به خدا از شر اهل این زمان که از هیچ چیز پروا ندارند و شرارت در همه طبقات ساری شده و آن‌هایی هم که اهل ایمان و ظاهر الصلاح شمرده می‌شوند، چون موقعش برسد دست کمی از اشرار ندارند!
  • شدت اختلاف در شیعه و تبری از یکدیگر: در وقایع خاصه راجع به شیعه گذشت از امیر المؤمنین (ع) و حضرت مجتبی (ع) که فرمودند: "وقتی که شیعه مختلف شوند و به هم درافتند و از یکدیگر تبری کنند و یکدیگر را لعن کنند و آب دهن بر روی یکدیگر افکنند!" راوی گفت: هیچ خیری در آن زمان نیست. فرمودند: "همه خیر در آن زمان است که قائم قیام کند و همه این‌ها را بردارد"[۲۲].
امیر المؤمنین (ع) علاوه کرده فرمود: "پس هفتاد نفر را که بر خدا و رسول دروغ می‌گفتند پیش کشد و گردنشان را بزند، پس خداوند همه را بر یک امر جمع کند"[۲۳]. از این معلوم می‌شود که وجه اختلاف و تبری همان دروغگویانی هستند که تشکیل حزب و مسلک و مرام داده و مردم را به خود جمع و از وحدت متفرق می‌سازند.
  • سال‌های پراختلاف و سرعت زوال حکومت‌ها: حضرت صادق (ع) فرمود: "پس در آن زمان سال‌های پراختلاف رو خواهد کرد، حکومت به سرعت منقضی خواهد شد، بسا شود که اول روز شخصی به حکومت رسد و آخر روز او کشتن و پاره شدن باشد"[۲۴].
امیر المؤمنین (ع) فرمود: "پس در هنگام سال، ماه گردد و ماه هفته و هفته مانند روز و روز مانند ساعت"[۲۵].
این دو حدیث در سابق هم گذشت و مقصود از حدیث امیر المؤمنین (ع) یا همان مضمون حدیث اول است و یا مراد این است که وضع قوانین و نقض آن‌ها و سرعت اجراء قوانین و مرام‌های پرفساد به‌طوری است که چیزی که باید در یک سال انجام گیرد، در یک ماه واقع شود و آن‌چه باید در یک ماه باشد در یک هفته و هم‌چنین روز و ساعت.
  • خوف و جوع و نقص ثمرات‌: این آیه کریمه بدان اشارت فرموده: ﴿﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ[۲۶] "هرآینه شما را مبتلا خواهیم ساخت البته به چیزی از خوف و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و میوه‌ها و مژده بده صابرین را".
در روایات از حضرت باقر و صادق (ع) تفسیر شده خوف به سبب جنگ و اختلاف دولت‌ها و گرسنگی به سبب قحطی و کمی باران، و نقصان اموال به کسب و تجارات، و نقصان نفوس به کثرت کشتارها، و نقصان میوه‌ها به فساد آن‌ها بر درختان و کمی برکت در زراعت‌ها[۲۷]. اما روایات در تحدید وقت آن مختلف است، ولی آن‌چه از مجموع استفاده می‌شود آن است که این امر دو مرتبه تکرر یابد: یکی: در اواخر دولت بنی العباس و آن گذشته و تواریخ از قحط در شام و مصر و عراق و قتل نفوس و کمی ثمرات به تفصیل حاکی است. دیگر: در اوان نزدیک به ظهور، از اخباری که دال بر قسمت دوم است این است: حضرت صادق (ع) فرمود: "در جلو قائم ناچار است که سالی باشد که مردم مبتلا به جوع و خوف شدید از قتل شوند و نقصان مال و نفوس و ثمرات نیز ببینند". و فرمود: "این در کتاب خداست‌ ﴿﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ.
و حضرت باقر (ع) فرمود: "مژده بده صابرین را در آن هنگام به تعجیل خروج قائم (ع)"[۲۸].
  • سه سال خشکی و کمی باران‌: در "الزام الناصب" از "دمعة الساکبة" از اسماء بنت یزید از پیامبر (ص) نقل کرده که فرمود: "پیش از دجال سه سال خواهد بود: سال اول ثلث باران خود را امساک خواهد کرد. سال دوم دو ثلث و سال سوم تمام باران را امساک خواهد کرد. تا این‌که هیچ حیوانی از بهائم نماند مگر این‌که هلاک شود"[۲۹]. این حدیث اگرچه از جهت اصل خشکی و قحطی موافق با تفسیر آیه پیش است؛ اما از جهت کیفیت و خصوصیت سه سال، و خشکی تا این حد، چون حدیث از موثقات نیست چندان اطمینانی به تحقیق این خصوصیت نیست، پس اگر موافق نشد مستند به ضعف راوی است نه کذب خبر، به‌علاوه این امور از حتمیات نیست.
  • اختلاف و خوف و تزلزل و اضطراب مردم در اثر آن‌: پیامبر (ص) فرمود: "مهدی (ع) خروج خواهد کرد در هنگام اختلاف و تزلزل شدید ایشان"[۳۰]. حضرت باقر (ع) فرمود: "قیام نکند مگر بر خوف شدید و زلازل (زلزله‌ها یا تزلزل و اضطراب) و فتنه و بلایی که به مردم برسد و اختلاف شدید در بین مردم و پراکندگی در دینشان و تغیر احوالشان، تا این‌که آرزوکننده در صبح و شام آرزوی مرگ کند از بزرگی آن‌چه در مردم مشاهده می‌کند، از افتادن به جان یکدیگر و خوردن بعضی، بعضی را"[۳۱].
  • هرج و مرج‌: پیامبر (ص) فرمود: "از علامات مهدی این است: هرگاه در دنیا هرج و مرج شود و فتنه‌ها پشت سر یکدیگر ظاهر شود و راه‌ها قطع گردد و بعضی، بعضی را غارت کنند، پس نه کبیر رحم بر صغیر و نه صغیر از کبیر توقیر کند، در آن هنگام خداوند، مهدی ما را برانگیزاند، نهمین از صلب حسین (ع) تا بگشاید حصارهای گمراهی و دل‌های بسته شده را، او در آخر زمان قیام کند چنان‌که من در اول زمان قیام کردم، پس پرکند زمین را از عدل، چنان‌که پر شده است از جور"[۳۲]. و در "ملاحم و فتن" از پیامبر (ص) [روایت‌] فرمود: "در جلو ساعت، هرج است".
گفتند: یا رسول الله! هرج چیست؟ فرمود: کشتن.
گفتند: یا رسول الله! بیش‌تر از آن‌چه الآن کشته می‌شود؟
فرمود: نه این است که شما را کفار می‌کشند ولیکن مرد همسایه خود را می‌کشد و آن دیگر برادر خود را می‌کشند و پسر عموی خود را می‌کشد.
گفتند: یا رسول الله آیا عقل‌های ما با ماست؟ فرمود: عقل‌ها از مردم آن زمان گرفته می‌شود"[۳۳].
  • طاعون ابیض و احمر امیر المؤمنین (ع) فرمود: "در جلو قائم (ع) مرگ سرخ و مرگ سفید خواهد بود"[۳۴].
حضرت باقر (ع) به ابی بصیر فرمود: "ناچار است که پیش از قائم دو طاعون باشد:
طاعون سفید و طاعون سرخ. عرض کرد: طاعون سفید و سرخ چیست؟ فرمود: طاعون سفید مرگ سریع است و طاعون سرخ، شمشیر است"[۳۵].
و حضرت صادق (ع) فرمود: "پیشاپیش قائم دو مرگ است: مرگ سرخ و مرگ سفید، تا این‌که برود از هر هفت نفر پنج نفر، مرگ سرخ شمشیر و مرگ سفید طاعون‌ است"[۳۶]. (طاعون: وباء و هر مرض مهلک مسری است).
ممکن است این حدیث از حضرت صادق (ع) که فرمود: "دو ثلث مردم بروند یا نه عشر مردم بروند"[۳۷] از همین باب باشد ولی ظاهر چنان است که پیش نوشته شد که آن از جهت ارتداد و خروج از دین است.
  • ظهور جذام و بواسیر و مرگ فجأة: از حضرت موسی بن جعفر (ع) از آباء خود از پیامبر (ص) فرمود: "ظهور بواسیر و مرگ فجأة و جذام (خوره) از علامت نزدیکی ساعت است"[۳۸].
علامه مجلسی این حدیث را در باب علائم ظهور نقل کرده و این از جهت آن است که ساعت اعم است از ساعت قیام و ساعت ظهور.
  • دوازده رایت مشتبه بلند شود: حضرت صادق (ع) به مفضل فرمود: "هرآینه دوازده رایت مشتبه بلند شود که معلوم نشود کدام از کدام است. مفضل گریان شد. فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ عرض کرد: چگونه گریه نکنم با این‌که شما می‌فرمایید: دوازده رایت مشتبه بلند خواهد شد که هیچ کدام از دیگری معلوم نشود؟ پس نظر به خورشید افکند که داخل صفه شده بود. فرمود: این خورشید را می‌بینی؟ عرض کرد: بلی. فرمود: به خدا که امر ما از این خورشید ظاهرتر است"[۳۹]. از ظاهر حدیث معلوم می‌شود که این دوازده رایت متصل است به زمان ظهور آن حضرت، ولی ابتدای ظهور آن‌ها معلوم نیست، لذا در حوادث قریبه ذکر شد.
  • فرار کردن یازده نفر از مؤمنین و پناهنده شدن به روم‌ در کتاب "محجة" سید هاشم بحرانی از حضرت صادق (ع) در شماره اصحاب حضرت صاحب (ع) یازده نفر را ذکر فرمود: (ظاهر این است که از ایران هستند) که از اذیت سلطان و اهالی خود به روم فرار کنند و به سلطان روم پناهنده شوند و او آن‌ها را پناه دهد و در محلی از اراضی قسطنطنیه ایشان را جا دهد و آن‌ها در آن‌جا بمانند تا هنگامی که ندای آن حضرت از کعبه بلند شود، پس نایاب شوند و خود را به او برسانند[۴۰]. چون ابتداء فرار ایشان معلوم نیست، جزء حوادث قریبه ذکر شد»[۴۱].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ینابیع المودة، ج ۳، ۲۵۸، ح ۱۱؛ منتخب الاثر، ص ۱۹۷، ح ۱۳.
  2. غیبت نعمانی، ص ۱۲۸؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۵.
  3. کمال الدین، ج۲، ۳۴۲، ح ۲۲؛ غیبت طوسی، ص ۳۴۰، ح ۲۹۰.
  4. امالی طوسی، ص ۳۸۲ مجلس سیزدهم، ح ۸۲۱؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ۱۱۷، ح ۱۷.
  5. غیبت طوسی، ص ۳۹۵، ح ۳۶۵؛ کمال الدین، ج۲، ۵۱۶، ح ۴۴.
  6. مختصر بصائر الدرجات، ص ۲۱۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۱، ح ۹۶.
  7. التشریف بالمنن، ص ۷۰، ح ۹.
  8. الزام الناصب، ج ۲، ۲۶۰؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ۱۱.
  9. الزام الناصب، ج ۲، ۱۱۹؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ۸۳، ح ۸۶.
  10. الزام الناصب، ج ۲، ۱۵۴.
  11. همان ۲، ۱۱۹؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ۸۳، ح ۸۶.
  12. التشریف المنن، ص ۲۶۶، ح ۳۸۶.
  13. بحارالانوار، ج ۴۱، ۱۷۸، ح ۱۴.
  14. ارشاد مفید، ج ۳۴۶.
  15. معارج، ۱.
  16. الزام الناصب، ج ۲، ۱۲۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۴۳، ح ۱۱۵.
  17. بحارالانوار، ج ۵۲، ۳۶۳، ح ۱۳۵ و ۱۳۶.
  18. منتخب الاثر، ص ۲۰۶، ح ۴۴؛ بحارالانوار، ج ۲۸، ۴۵، ح ۸.
  19. الزام الناصب، ج ۲، ۱۶۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۱، ح ۹۶.
  20. الزام الناصب، ج ۱، ۶۹ و ۲، ۱۱۸؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۴۵، ح ۲۴.
  21. کمال الدین، ج۲، ۳۳۸، ح ۱۰؛ غیبت طوسی، ص ۴۵۷، ح ۴۶۸.
  22. غیبت طوسی، ص ۴۳۷، ح ۴۲۹؛ اصول کافی، ج ۱، ۶۰۱.
  23. بحارالانوار، ج ۵۲، ۱۱۵، ح ۳۴.
  24. کمال الدین، ج۲، ۳۴۸، ح ۳۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۱۱۲، ح ۲۲.
  25. الزام الناصب، ج ۲، ۱۸۴.
  26. بقره، ۱۵۵.
  27. کشف الغمه، ج ۲، ۴۶۲؛ الزام الناصب، ج ۲، ۱۱۲.
  28. اعلام الوری، ج ۲، ۲۸۱ از امام صادق (ع)؛ منتخب الاثر، ص ۵۴۵، ح ۴.
  29. الزام الناصب، ج ۲، ۱۳۴.
  30. غیبت طوسی، ص ۱۷۸، ح ۱۳۶؛ الزام الناصب، ج ۲، ۴۰۵.
  31. الزام الناصب، ج ۲، ۱۶۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۱، ح ۹۶.
  32. بحارالانوار، ج ۳۶، ۳۰۷، ح ۱۴۶.
  33. التشریف بالمنن، ص ۷۱، ح ۱۱.
  34. اعلام الوری، ج ۲، ۲۸۱؛ غیبت طوسی، ص ۴۳۸، ح ۴۳۰.
  35. منتخب الاثر، ص ۵۶۰، ح ۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۱۱۹، ح ۴۸.
  36. منتخب الاثر، ص ۵۴۶، ح ۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۰۷، ح ۴۲.
  37. الزام الناصب، ج ۲، ۱۲۵؛ منتخب الاثر، ص ۵۶۰، ح ۵.
  38. الزام الناصب، ج ۲، ۱۲۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۶۹، ح ۱۵۷.
  39. غیبت طوسی، ص ۳۳۸، ح ۲۸۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۸۱، ح ۹.
  40. المحجة، ص ۳۶؛ التشریف بالمنن، ص ۳۸۲، ح ۵۴۷.
  41. مهدی منتظر، ص۱۶۷-۱۸۰.