شعر و امام علی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


مقدمه

  • افزون بر این که نهج البلاغه نثری آهنگین و شعرگونه دارد و مشحون از فصاحت و بلاغت است و دقایق و لطایف و ظرایف آن یکسره حکایت از ذوق ادبی امام (ع) دارد، اشعاری هم به آن حضرت منسوب است که میل آن امام همام را به شعر و شاعری نشان می‌دهد؛ اگرچه بسیاری از عالمان و ادبیان، به حق، نامِ امام را در شمار شاعران نمی‌آورند و او را در صف شاعران نمی‌نشانند و تنها به ذوق شاعرانه آن حضرت اشاراتی دارند و اشعاری از او نقل کرده‌اند.
  • ابن عبدربه در کتاب العقد الفرید می‌نویسد: "شاعران پیامبر الگو:ص سه کس بوده‌اند: حسان ثابت، کعب مالک، عبدالله رواحه." سپس از سعد مسیّب آرد که گفته است: "ابوبکر شاعر بود، عمر شاعر بود و علی شاعرترین سه تن بود." آن‌گاه چکامه‌ای از امام می‌آورد.
  • بسیاری از پیشینیان، از جمله ابن قتیبه، طبری، مسکویه (مشکویه رازی)، سید رضی، ابوالفرج اصفهانی، راغب اصفهانی، شیخ مفید، شیخ طوسی، زمخشری، طبرسی، سیوطی، علامه مجلسی و بسیاری دیگر، سروده‌هایی را از امام نقل کرده‌اند. جامع‌ترین و قدیمی‌ترین دیوان منسوب به امام انوار العقول نام دارد. مصحّح دیوان ضمن معرفی دیوان‌هایی که در فهرست‌ها به نام امام علی(ع) شهرت یافته و بالغ بر سی دیوان است، درباره انوار العقول می‌نویسد: انوار العقول فی اشعار وصیّ الرسول (ص) دیوانی است از شعرهای منسوب به امام که در آن، شعرها به‌ترتیب الفبای قافیه‌ها گردآوری شده‌اند. این [دومین] گردآوری قطب الدین کیدری، شارح نهج البلاغه است...
  • کیدری در سرآغاز دیوان گوید که نخست آن دست از سروده‌های امام را که در ادب و پند و اندرز بود گرد کرده و آن را الحدیقة الأنیفة نام نهاده است. سپس همه اشعار امام را در این کتاب گردآورده و بر آن نام انوار العقول نهاده است... .کیدری هم‌چنین تصریح می‌کند مدعی نیست شعرهایی که در این دیوان می‌آورد به قطع و یقین از نظم و انشای امام باشد، زیرا داوری قاطع در مورد آن ناممکن است، بلکه در آن به گمان حاصل از نقل راویان بسنده کرده است. کیدری نیز مدعی نیست که همه اشعار امام را گرد آورده، زیرا ممکن است آنچه بدان دست‌یافته از آنچه بدان نرسیده کمتر باشد؛ و این همان نکته‌ای است که بعضی از علما و ادبا بر آن تکیه کرده‌اند و اشعار منقول از آن حضرت را به دیده تردید نگریسته‌اند، تا آن‌جا که جاحظ با قطعیت گفته است: "علی (ع) جز رجز شعر نسروده است."

توجه امام (ع) در نهج البلاغه به شعر نیز محل تأمل است. حضرت در نهج البلاغه نوزده بیت و مصراع از شاعران عرب از جمله از درید بن صمّه هوزانی، عباس بن مرادس سلمی، ابوجندب هذلی، أعشی، ابوذؤیب هذلی و امرؤالقیس نقل کرده که نشان از تسلط و تمایل حضرت به شعر عرب دارد و آنچه شگفتی خواننده را برمی‌انگیزد استفاده بسیار ادبیانه و بجای حضرت از این اشعار است... نقل اشعار نقل انفعالی نیست، بلکه نقلی آگاهانه و فعال است که در آن، شعر را از تملک صاحب آن درآورده است.

  • افزون بر این، دو بیت در کتاب شریف نهج البلاغه ذیل کلمه قصار ۱۹۰ آمده است که به قرائن ادبی و استواری و جزالت کلام، آن را به حضرت نسبت داده‌اند و شریف رضی قبل از نقل آن‌ها می‌نویسد ورُوِيَ لَهُ شعرٌ في هذا المعني و سپس دو بیت زیر را نقل می‌کند.

فإن كُنت بِالشُّوري مَلَكتَ أُمورَهُم *** فَكَيفَ بهذا و المشيرونَ غُيَّبُ وَ إِنْ كُنْتَ بِالْقُرْبَى حَجَجْتَ خَصِيْمَهُم *** فَغَيْرُكَ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ وَأَقْرَبُ[۱]

  • علاوه بر این دو بیت، ابیات بی‌نام و نشان دیگری در نهج البلاغه نقل شده است که بعید نیست شاعرِ بعضی از آن ابیات که گویندگان آن‌ها تاکنون مشخص نشده، شخص امام (ع) باشد.
  • ادله دیگری علاوه بر دیوان امام (ع) و ابیاتی که آن حضرت از خود و دیگران در نهج البلاغه آورده است، می‌توان برای طبع شاعرانه و ذوق ادیبانه امام (ع) اقامه کرد که از آن جمله است:
  1. استفاده از آرایه‌های ادبی و نکات بلاغی در نهج البلاغه، تا آن‌جا که به‌سبب غلبه این وجه ادبی، سیدرضی نامِ منتخبات خود از خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات علی بن ابی‌طالب را نهج البلاغه (راه سخن رسا گفتن) نامیده و انصافاً "در میان هزاران نام که مصنّفان، مؤلفان و مترجمان حوزه مسلمانی بر کتاب خود نهاده‌اند، هیچ نامی چون نهج البلاغه با محتوای کتاب منطبق نیست." این معنا به‌قدری مشهور است که بزرگان ادبای عرب، مانند جاحظ (م: ۲۵۵ ق) امام ادب عرب، ابن نباته عبدالرحیم بن محمد اسماعیل (م ۳۷۴ ق)، ادیب و خطیب مشهور عرب در عهد سیف الدوله و ابواسحاق صابی (م ۳۸۰) به برجستگی‌های آن اذعان و به ناتوانی خود اعتراف کرده‌اند. باری، کلام شعرگونه آن حضرت در نهج البلاغه و غرر الحکم، توانمندی امام (ع) در سرودن شعر و تمایل ایشان به شعر و شاعری را تأیید می‌کند.
  2. داوری درباره شعر دیگران؛ نقل است که از ایشان درباره اشعرِ شعرای عرب نظر خواستند و امام پاسخ داد: شعرا همه در یک میدان از عرصه‌های شعر و ادب نتاخته‌اند تا برنده و سرآمد آن‌ها معلوم شود، بلکه هر یک در یک نوع از شعر استاد بوده‌اند، یکی فخریه خوب سروده و دیگری در توصیف بیابان و شتر ماهر بوده و .... ولی اگر به ناچار بخواهیم یکی را انتخاب کنیم، ملک ضلّیل خواهد بود و مراد از "ملک ضلّیل" امرؤالقیس است. از داوری حضرت جند نکته قابل تأمل است: نخست آن‌که حضرت به یک نکته مهم ادبی اشاره می‌کند و آن تخصصی بودن شعر است. این بدان معناست که اظهارنظر کلی درباره شعرا که هر یک به نوعی از شعر علاقه‌مندند و سبکی خاص دارند، کاری علمی به‌شمار نمی‌رود و باید در هر شاخه و نوع و سبکی، شاعر برتر و بهتر را جست‌وجو کرد. نکته دیگر در نقد و داوری، نادیده گرفتن پیشینه‌های ذهنی و پیش‌داوری است که مانع از قضاوت عادلانه می‌شود. حضرت با توجه به اشرافی که به اوضاع و احوال امرؤالقیس داشته او را اشعر شعرای عرب خوانده است و این، نشان از آن دارد که در نزد حضرت پیشینه و شخصیت شاعر، ملاک داوری نیست و تنها به جنبه‌های شعری و هنری شاعر توجه کرده است.
  3. استقبال و اقتباس مقرون به تواضع و فروتنی ادبای بزرگ تازی‌گوی و پارسی‌سرای از بیانات آن حضرت از نظر لفظی و محتوایی، دلالت بر جنبه‌های علمی و هنری نهج البلاغه دارد. جاحظ، ابن مقفّع، ابن نباته، بدیع الزمان همدانی، ابوبکر خوارزمی، صاحب بن عباد، ابوالفتح بستی و... از قدما و شیخ محمد عبده، محمد حسین نایل المرصفی، شیخ ناصیف یازجی و زکی مبارک از متأخرین ادبای عرب و شاعران بلندپایه پارسی‌گوی مانند فردوسی، سنایی، ناصرخسرو، مولوی، سعدی، حافظ و هم‌چنین نصرالله منشی، سعدالدین وراوینی و نظامی عروضی سمرقندی از جمله این ادیبان هستند. و ده‌ها شاعر و نویسنده گذشته و معاصر تنها معدودی از نویسندگان و شاعران بی‌شماری هستند که لفظ و معنای آثار خود را مدیون و مرهون امام علی بن ابی‌طالب (ع) می‌دانند[۲].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اگر با شورا کار آنان را به‌دست گرفتی، چه شورایی بود که رأی دهندگان در آن‌جا نبودند؛ و اگر از راه خویشاوندی بر مدّعیان حجّت آوردی، دیگران از تو به پیامبر نزدیک‌تر و سزاوارتر بودند.
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 501- 504.