محمد عبده (پدیدآورنده)
مقدمه
- شیخ محمد عبده از رهبران دینی و منادی وحدت، اصلاح و بازگشت به قرآن کریم، در کشور مصر، قریه شنْسرا، دیده به جهان گشود. خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت و در سن سیزدهسالگی موفق به حفظ قرآن کریم شد. سپس برای فراگیری علوم اسلامی به "جامع احمدی" در شهر طنطلا رفت.
- شیخ محمد عبده در محرم سال ۱۲۸۷ هجری با مصلح بزرگ جهان اسلام، سید جمالالدین اسدآبادی، آشنا و شیفته او شد. سید جمال او را با علوم روز دنیا، آثار علمی اروپا، ریاضیات و فلسفه آشنا کرد و افقی وسیعتر از فراروی او گشود. شیخ محمد عبده از سید جمالالدین اسدآبادی بهعنوان پیر، مرشد و مراد خویش یاد میکند. آن دو گرچه در فکر نجات ملتها از جنگال استعمار بودند، ولی روش آنان با هم تفاوت داشت. سید جمالالدین اسدآبادی به اقدام انقلابی اعتقاد داشت و عبده در این کار قائل به تدریج بود.
- شیخ محمد عبده در ادامه فعالیتهای خود، تحت تأثیر سید جمالالدین اسدآبادی، به انتشار مقالات و نثر روزنامهنگاری روی آورد. او پس از پایان تحصیلات از دانشگاه الازهر، به تعلیم علوم دینی مشغول شد و در کنار سید جمالالدین اسدآبادی به تأسیس الحزب الوطنی همت گماشتند و شیخ محمد عبده نفر دوم حزب شد.مبارزات و روشنگریهای آنان در مصر سرانجام به تبعید سید جمالالدین اسدآبادی و حبس سه ساله عبده (۱۲۹۹ ق) و سپس تبعید وی از مصر انجامید.
- شیخ محمد عبده در این هنگام به بیروت سفر کرد و سپس به پیشنهاد سید جمالالدین اسدآبادی، راهی پاریس شد و در آنجا با هم دست به انتشار مجله العروة الوثقی زدند. مجله العروة الوثقی تأثیری عمیق بر مسلمانان گذاشت و سرانجام پس از هشت ماه انتشار، محکوم به تعطیلی شد. در این هنگام عبده به بیروت بازگشت و به تدریس اشتغال یافت. چندی بعد (۱۳۰۶ ق) به شرط عدم دخالت در امور سیاسی مجوز بازگشت به مصر را دریافت کرد و به قاهره بازگشت. او از آن پس به شغل قضا اشتغال ورزید و پس از چندی مستشار محکمه استیناف و سپس مفتی اعظم مصر شد و تا پایان عمر بر این سمت خویش باقی ماند.
- عبده در دانشگاه الازهر درس تفسیر میگفت و بعدها درسهای او با عنوان تفسیر المنار منتشر شد. از جمله آثار او میتوان به شرح مقامات بدیع الزمان همدانی، تفسیر سوره عصر، رساله توحید، رساله واردات و... اشاره کرد.
- مهمترین اثر شیخ عبده، شرح مختصر و تصحیح نهج البلاغه است. او نخستین مصحح نهج البلاغه در تاریخ اسلام بهشمار میرود. او در مقدمه نسخه تصحیح شدهاش بر نهج البلاغه مینویسد: هنگام مطالعه نهج البلاغه... هر وقت از مطالعه قسمتی به قسمت دیگر میپرداختم، تغییر موضوع را احساس میکردم. گاه خود را در برابر عالمی بزرگ از معانی بلند و موضوعات عالی میدیدم که با جلوههای عبارات آراسته، به نفوس پاک و روشن روی آورده است... گاه مشاهده میکردم که عقلی نورانی که شباهتی به مخلوقات نداشت از این مرکب الهی جدا میشود و خود را با روح انسان پیوند میدهد، سپس او را از پردههای طبیعت جدا میسازد و بهسوی ملکوت اعلی بالا میبرد. بسیار اتفاق میافتاد که میدیدم حکیمی بزرگ زمامداران را مخاطب خویش قرار میدهد و با صدایی رسا کارهای شایسته و نیک را به یاد آنان میآورد.[۱].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 543-544.