شرک در کلام اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شرک (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- شرک، نقطه مقابل توحید است. کلمه شرک، از مشارکت است. آیا معنای شرکت این است که لزوماً انسان غیر خدا را با خدا شریک بکند، یعنی در آن واحد دو معبود داشته باشد؟ و اگر احیاناً انسان به کلی خدا را نپرستد و تنها موجودی غیر خدا را پرستش کند، دیگر مشرک نیست؟
- در اصطلاح قرآن، تنها معنای شرک، ثنویت در اعتقاد نیست، بلکه معنای شرک، به جای خدا غیر خدا را نهادن است؛ چون در منطق قرآن همه موجودات خدا را پرستش میکنند. حال اگر کسی غیر خدا را به جای خدا نهاد، در عبودیت برای خدا شریک قائل شده است. گرچه خود او غیر از آن معبود باطل چیز دیگری را نپرستد.
- اعتقاد به قدرت مافوق قوانین عادی طبیعت برای یک موجود، اعم از فرشته یا انسان (مثلاً پیغمبر یا امام)، شرک است؛ اما اعتقاد به قدرت و تأثیر در حد معمول و متعارف شرک نیست. *همچنین اعتقاد به قدرت و تأثیرِ انسان از دنیارفته نیز شرک است. پس، اعتقاد به درک داشتن مرده و سلام کردن به او و تعظیم کردن و احترام کردن او و خواندن و ندا کردن او و درخواست از او شرک است؛ زیرا مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراءالطبیعی برای غیر خداست. همچنین اعتقاد به تأثیرات مرموز و نشناخته برای اشیا، اعتقاد به تأثیر داشتن خاک بخصوص در شفای بیماری و یا تأثیر داشتن مکان مخصوص برای استجابت دعا شرک است؛ زیرا مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراءالطبیعی در یک شیء است.
- هستی به دو بخش تقسیم میشود: طبیعت و ماورای طبیعت. ماورای طبیعت، قلمرو اختصاصی خداوند است و طبیعت قلمرو اختصاصی مخلوق او و یا قلمرو مشترک خدا و مخلوقات است. یک سلسله کارها جنبه ماوراءالطبیعی دارد، از قبیل احیا (زنده کردن) و اماته (میراندن)، روزی دادن و امثال اینها و باقی، کارهای عادی و معمولی است. کارهای فوق معمولی قلمرو اختصاصی خداست و باقی، قلمرو مخلوقات او. این از جنبه توحید نظری.
- اما از جنبه توحید عملی: هر نوع توجه معنوی به غیر خداوند به نحوی که توجهکننده بخواهد نوعی رابطه قلبی و معنوی میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجه خود سازد، به او توسل جوید و از او اجابت بخواهد؛ همه اینها شرک و پرستش غیر خداست؛ چون عبادت جز اینها چیزی نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است[۱].
مراتب و درجات شرک
- شرک ذاتی: اعتقاد به چند مبدئی، "شرک ذاتی" است و نقطه مقابل "توحید ذاتی" است. قرآن آنجا که اقامه برهان میکند (برهان تمانع) و میگوید: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴾[۲]. در برابر این گروه اقامه برهان میکنند . این گونه اعتقاد سبب خروج از چرگه اهل توحید و خروج از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت به کلی طرد میکند. شرک ذاتی، مانند بعضی که به ثنویت یا تثلیث یا چند اصل قدیم ازلی مستقل از یکدیگر قائل بودهاند، جهان را چند پایه و چند قطبی و چند کانونی میدانستهاند.
- شرک صفاتی: شرک صفاتی، یعنی عدم وحدت صفات با ذاتی. به علت دقیق بودن مسئله شرک صفاتی، این مسئله در میان عامه مردم هرگز مطرح نمیشود. برخی اندیشمندان که در این گونه مسائل میاندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به شرک در صفات مبتلا میشوند. اشاعره از متکلمین اسلامی دچار این نوع شرک شدهاند. این نوع شرک، شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.
- شرک در خالقیت: یعنی برخی مخلوقات خدا را با او در خالقیت شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: خداوند مسئول خلقت شرور نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ شرک در خالقیت صورت گرفته است. این گونه شرک که شرک در خالقیت و فاعلیت است، نقطه مقابل توحید افعالی است. اسلام این گونه شرک را نیز غیر قابل گذشت میداند. البته شرک در خالقیت به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، شرک خفی است نه شرک جلی، و موجب خروج کلی از جرگه اهل توحید و حوزه اسلام نیست.
- شرک در پرستش: نقطه مقابل توحید در عبادت است. شرک در پرستش، شرک عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله پرستش، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا ستاره یا خورشید یا درخت یا دریا را میپرستیدهاند. این نوع از شرک فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار جهان یافت میشود[۳][۴].
- در باور بتپرستان، بت "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این بتها خدا باشند. البته عوام آنها چهبسا میان بتها و ارباب فرق نگذاشته، خود بتها را پرستش کنند[۵].
- نقطه مقابل شرک در پرستش، توحید عبادی است. به اصطلاح "توحید عبادی" رجوع شود[۶].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۵.
- ↑ اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۲.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۷.