قبیله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قبیله (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

به جماعتی از مردم که اصلی واحد و پدری واحد داشته باشند قبیله می‌‌گویند که از جمع چند عشیره شکل می‌‌گرفت. ارکان تشکیل دهندۀ این دولت عبارت بود از شیخ قبیله، کسانی که پیوند خونی و نسبی با افراد قبیله دارند، بندگان و موالیان و بردگان آزاد شده.

معنی قبیله

  • در اصطلاح به جماعتی از مردم که اصلی واحد و پدری واحد داشته باشند قبیله می‌‌گویند[۱]. قبیله در نزد مردم عرب مانند دولتی کوچک به شمار می‌‌رفت که تمام ملزومات یک دولت به غیر از زمین ثابت را دارا بود[۲].
  • طریقۀ شکل‌گیری قبیله به این صورت است، از مجموع چند خانواده، یک طایفه و از جمع چند طایفه یک عشیره و از جمع چند عشیره، یک قبیله، ایجاد می‌‌شد[۳].[۴]

تقسیم‌بندی جامعه عرب در زمان جاهلی

  • اهل صحرا، قبیله را اجتماعی بزرگ می‌‌دانند به طوری که قائلند اجتماعی بزرگ‌تر از قبیله در صحرا وجود ندارد. قبیله دارای فروع و شاخه‌هایی است که این شاخه‌ها از لحاظ وسعت و رتبه در مرحلۀ پایین‌تر از قبیله قرار دارند، البته نسب‌شناسان معتقدند در زمان عرب جاهلی اجتماعاتی وجود داشت که به لحاظ مراتب از درجۀ بالاتری نسبت به قبیله برخوردار بود مثل شعب، جذم و جمهور[۵].
  • در تقسیم‌بندی جامعۀ کهن عرب، بسیاری از عالمان نسب شناس معتقدند جامعه عرب، در شش طبقه تقسیم‌بندی می‌‌شود:
  1. شعب: طبقۀ اول و بزرگتر از طبقات شش‌گانۀ جامعه است؛ زیرا که در شعب (یعنی ملت) تمام گروه‌ها گرد هم آمده‌اند.
  2. قبیله: این کلمه از این لحاظ اصطلاح شده است که خانواده‌ها را در کنار هم جای داده و آنان را نگه می‌‌دارد.
  3. عماره: جمع آن عمارات و عمائر است؛ زیرا به آبادی و ساخت و ساز می‌پردازد.
  4. بطن: جمع آن بطون است که عمق و اساس جامعه را نشان می‌دهد.
  5. فخذ: جمع آن افخاذ است که آخرین طبقۀ اجتماعی است.
  6. فصیله: جمع آن فصائل است و گروه‌هایی کوچک را شامل می‌شود مانند اقوام و خویشان هم‌نسب[۶].[۷]

مدیریت قبیله

  • مدیریت هر قبیله، توسط شیخ قبیله انجام می‌‌گیرد که این شیخ را با القابی همچون رئیس، امیر و سیّد نیز می‌‌شناسند. شیخ قبیله به صفاتی همچون شجاعت، صداقت و عدالت متصف است. همچنین حکمت و ثروت، اضافه بر اصالت قبیلگی‌اش‌، لازمۀ ریاست محسوب می‌‌شود. از جمله وظایفی که شیخ قبیله موظف به انجام آن است بی طرفی در دادرسی و برخورد یکسان با افراد قبیله است[۸].[۹]
  • شیخ قبیله در برابر امور قضایی، جنگی و سایر اموری که به حیات اجتماعی قبیله بستگی دارد، با شورای قبیله، متشکل از سران عشیره‌ها، مشورت می‌‌کند[۱۰].[۱۱]

اعضای قبیله در عصر جاهلی

  • اعضای قبیله در عصر جاهلی به سه بخش تقسیم می‌‌شد:
  1. اعضای اصلی که پیوند خونی و نسبی میان آنها وجود داشت و ستون و بنیان قبیله را تشکیل می‌‌داد.
  2. بندگان، که برده‌های حمل شده از سرزمین‌های بیگانه، به ویژه حبشه بودند.
  3. موالیان یا بردگان آزاد شده که خُلعاء را نیز در بر می‌گرفت. خلعاء، کسانی بودند که به علت جرم و جنایت از سایر قبایل رانده شده بودند[۱۲].

عوامل وحدت در نظام قبیلگی

  1. زمانی که مردی با زنی از قبیله دیگر ازدواج کند.
  2. زمانی که مردی نسب خود را از قبیله‌ای به قبیله دیگر، انتقال دهد.
  3. هنگامی که عبدی از عرب یا شخصی غیر عرب، با ازدواج با زنی از یکی از قبایل، پس از مدّتی به آن قبیله منسوب شود[۱۳].

ویژگی‌های افراد قبیله

  1. مشورت بین اعضای قبیله و شیخ قبیله.
  2. ایجاد وحدت و تعامل بین قبایل.
  3. مقاوم شدن در برابر سختی‌ها به سبب زندگی سخت، در محیط صحرانشینی.
  4. حمایت افراد قبیله از یکدیگر در برابر حوادث تلخ و خطرناک[۱۴].[۱۵]

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.
  2. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۱.
  3. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۱۵.
  4. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۹-۳۶۰.
  5. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۱.
  6. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۰۱.
  7. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  8. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۱۵۱؛ رشید، الجمیلی، تاریخ العرب فی الجاهلیه و عصر الدعوة الاسلامیه، ص۴۹.
  9. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  10. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۱۵.
  11. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲،
  12. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۲.
  13. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.
  14. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۱۵.
  15. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، نظام قبیلگی در عصر بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۱-۳۶۲.