پیامبر
این جستار یک نوشتار آزمایشی است. مطالب اصلی دانشنامه در این باره، هنوز نهایی نشده است. |
پیامبر یا نبی انسانی است که از سوی خداوند برای هدایت مردم مأمور اصلاح معاش و معاد آنان می شود.
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل پیامبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
- نبی یا از "نبأ" به معنای خبر است [۱] یا از "نَباوه" به معنای ارتفاع و شرافت. [۲] در صورت اول معنای نبی خبردهنده یا خبر داده شده یا خبردار است و در صورت دوم به معنای رفیع و بلند مرتبه میباشد، و نبوت به معنای رفعت و بلند مرتبگی است. [۳] بنابراین، نبی کسی است که خداوند به او خبر داده، یا کسی است که از جانب خداوند خبر میدهد [۴] و شریفتر و بلند مرتبهتر از سایر انسانهاست [۵]. رسول به معنای مُرسَل است. ارسال یعنی روانه کردن و فرستان ، و مُرسَل به کسی گویند که وی را برای امری روانه میسازند. [۶] این امر، میتواند رساندن پیام یا انجام کارِ دیگری باشد. [۷] رسول را در زبان فارسی به "فرستاده" ترجمه میکنیم، یکی دیگر از واژههای فارسی برای معنای رسول، پیامبر است؛ پیامبر کسی است که حامل و رساننده پیام میباشد. در واژه پیامبر، صرفاً به رساندن پیام توجه شده، و مأموریت دیگری برای رسول وجود ندارد. از این جهت، واژه پیامبر به معنای لغوی نبوت نیز نزدیکی دارد. اما در اصطلاح، رسول کسی است که از جانب خداوند برانگیخته شده و به سوی دیگران فرستاده میشود تا پیام الهی را به آنها رسانده و دستورات خدا را برای دیگران فرستاده میشود تا پیام الهی را به آنها رسانده و دستورات خدا را برای مردم اجرا نماید. از این رو، در معنای اصطلاحی رسالت، نه تنها پیامآوری بلکه تعلیم، تربیت و مدیریت نیز وجود دارد [۸].
- بنابر یک احتمال، "نبی" از ریشه "نبأ"، به معنای کسی است که دیگران را اخبار کند. احتمال دوم آن است که آن است که ریشه "نبی"، "نَبوَة" به معنای ارتفاع مقام باشد. براساس احتمال سوم، "نبی" به معنای "راه" است، یعنی، پیامبران، راهنمای هدایت بشری به سوی خداوندند [۹].
- رسول نیز مشتق از "ر س ل" و به معنای مأمور رساندن پیام به دیگری است [۱۰].
- واژه نبوت معنای دیگری نیز دارد و آن "صوت خفی" است؛ چون خبری که به انبیا میرسد، دیگران نمیشنیدند. نبوت در معنای اصطلاحی، مقام و منزلتی است که به برخی از انسانهایی داده میشود که به جهت رفعت مرتبه از سوی خداوند سبحان، برای هدایت انسانها مبعوث گردیدهاند. اصطلاح رسول و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با آرامش، گرفته شده و در اصطلاح قرآنی، به هر کسی اطلاق میشود که از طرف خداوند برای ابلاغ پیام به آدمیان یا مأموریت دیگری ارسال شده است [۱۱].
نسبت میان نبی و رسول
- کلام قرآن، در ظاهر بر نوعی تفاوت میان دو واژه نبی و رسول دلالت میکند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ...﴾﴾ [۱۲] هیچ رسول و نبیای را پیش از تو نفرستادیم جز آن که... . همراهی این دو واژگان در یک آیه، از تفاوت میان دو مقام نبوت و رسالت حکایت میکند. در روایت معصومین: نیز به این تفاوت اشاره شده است: "عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّه (ص) وَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّه: كَمِ النَّبِيُّونَ قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ قُلْتُ كَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ جَمّاً غَفِيراً". [۱۳] جناب ابوذر نقل میکند که نزد رسول خدا (ص) رفتم و پرسیدم: ای رسول خدا، انبیا چند نفرند؟ فرمود: صد و بیست و چهار هزار نفر. عرض کردم: از میان ایشان، چه تعدادی مرسَل میباشند؟ فرمود: سیصد و سیزده نفر جماعتی زیاد. براین اساس، باید دید نسبت میان دو واژه نبی و رسول و تفاوت آنها با یکدیگر چیست؟ این موضوع را از چند منظر به شرح زیر میتوان پی گرفت:
- رسالت مقامی است برتر از نبوت، که بعد از مقام نبوت، از جانب خداوند متعال برای یکی از بندگان ویژه الهی حاصل میشود. در این راستا، حضرت باقر (ع)، حصول این مقام در حضرت ابراهیم (ع) را چنین توصیف مینمایند: "إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولاً" [۱۴]. همانا خداوند، قبل از آن که حضرت ابراهیم را در منصب نبوت قرار دهد، وی را در مقام بندگی پذیرفت، و قبل از آن که او را در مقام رسالت قرار دهد، وی را در مقام نبوت قرار داد. بنابراین، اگر مقام رسالت در یکی از برگزیدگان الهی محقّق شود، برتر از مقام نبوّت در همان فرد خواهد بود.
- وظیفهای که به عهده رسولان الهی گذارده شده است، نسبت به وظیفه انبیای الهی از گستردگی بیشتری برخوردار است. لذا تمامی وظایف نبی برای رسول الهی منظور میگردد، اما بعضی از وظایف رسولان خدا، ویژه ایشان است و دیگر انبیای الهی را در بر نمیگیرد. [۱۵] البته انبیا نیز از نظر قلمرو وظایف و مسئولیتها متفاوت هستند. وظیفه بعضی از انبیای الهی، به شخص خود نبی محدود میشود؛ یعنی از جانب خداوند حقایقی به نبی وحی میشود و وی نسبت به آنها، عهدهدار تکالیفی در حوزه شخصی خویش خواهد بود. اما مسئولیت بعضی دیگر از انبیای الهی، به خبرداری و تکالیف شخصی محدود نشده، بلکه خبر رسانی و امر به انجام فرامین الهی را نیز شامل میشود.
- شخصی از امام باقر (ع) میپرسد: آیا عیسی بن مریم زمانی که در گهواره سخن گفت حجّت خداوند بر اهل زمانش بود؟ امام (ع) فرمود: "كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَلٍ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ حِينَ قَالَ ﴿﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا... ﴾﴾ وَ كَانَ نَبِيّاً حُجَّةً عَلَى مَنْ سَمِعَ كَلَامَهُ فِي تِلْكَ الْحَالِ ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ... فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى (ع) سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ... " حضرت عیسی در آن زمان نبی و حجت خدا بود اما رسول نبود. آیا نشنیدهای این سخن او را که گفت من بنده خدا هستم و به من کتاب داد و مرا پیامبر گردانید... و او پیامبر و حجت بود برای کسانی که صدای او را در آن حال شنیدند، سپس ساکت شد و سخن نگفت... پس هنگامی که عیسی (ع) به هفت سالگی رسید به نبوت و رسالت سخن گفت. ﴿﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ...﴾﴾ [۱۶] اگر رسول و نبی بر مصادیق واحدی دلالت کنند، تکرار موجود در آیه بیفایده خواهد بود. از پارهای روایات معلوم میشود که "نبی" به لحاظ مصداق اعم از "رسول" است و برخی روایات فرق رسول و نبی را به گونه دیگری بیان کردهاند [۱۷].
- امام باقر فرمود: نبی کسی است که در خواب، [ فرشته وحی را] میبیند و صدای او را میشنود اما فرشته را [در بیداری] نمیبیند و رسول کسی است که صدای فرشته را میشنود و او را در خواب میبیند و به صورت آشکار [یعنی در بیداری هم] ملک وحی را مشاهده میکند [۱۸].
- برخی معتقدند که نبی، مأمور به تبلیغ نیست، در حالی که بنابر معنای لغوی نبی و ظواهر آیات تمام انبیا، مأمور به تبلیغ بودهاند. نبی و رسول، هر دو، فرستاده خداوند و دارای پیامی از جانب اویند، با این تفاوت که رسول برتر از نبی است چون علاوه بر پیام آمدی، خصیصه اتمام حجت را نیز دارد [۱۹].
- حق مطلب آن است که میان نبی و رسول تفاوت معنایی وجود دارد، یعنی نبی و رسولِ بشری، در دریافت وحی الهی و ابلاغ آن به مردم شریکند و در نوع شهود فرشتگان و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند. براساس برخی ادله، رسول بشری و نبی، نسبت تباینی و بنابر برخی دیگر، نسبت عموم و خصوص مطلق دارند. شاید جمع این دو دسته دلیل، این باشد که نبی و رسول بشری در مقام ترابط با ملائکه، نسبت تباینی دارند و به اعتبار مشارکت در دریافت و ابلاغ خبر، مشترکند و به لحاظ وظایف و تکالیف اجتماعی، نسبت عموم و خصوص مطلق دارند. رسول علاوه بر ابلاغ پیام الهی، مأموریت مهم اجتماعی در تحقق عدل و قسط دارد: ﴿﴿وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ...﴾﴾ پیامبرانی که از جانب خداوند، قوانین و دستورالعملها را به مردم ابلاغ میکنند، نبوت تشریعی دارند و پیامبرانی که از طریق وحی الهی و اظهار معجزه، مردم را به شریعت پیامبر قبلی دعوت میکنند دارای مقام نبوت تبلیغیاند [۲۰].
درجات انبیا و رسل
انبیا و رسولان الهی از نظر مرتبه و مقامی که نزد خداوند متعال دارند متفاوت میباشند. قرآن کریم، این حقیقت را در آیات زیر به صراحت بیان میکند: ﴿﴿وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً﴾﴾ [۲۱] در حقیقت، بعضی از انبیا را بر بعضی برتری بخشیدیم، و به داوود زبور دادیم. در روایات معصومین (ع) نیز نسبت به مقام والای بعضی از انبیای الهی و برتری رسول خدا (ص) در میان ایشان، گزارشهای فراوانی مشاهده میشود. حضرت رضا (ع) درباره پنج پیامبر بزرگ الهی، یعنی: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد، چنین میفرمایند: "هُمْ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل (ع)" [۲۲] ایشان، برترین انبیا و رسولان الهی میباشند. البته سایر پیامبران الهی نیز در یک مرتبه قرار ندارند، بلکه از جهات گوناگون با یکدیگر در مقام و مسئولیت، تفاوتهایی دارند.
ضرورت وجود پیامبر
- از آنجا که هر یک از ما به معارف فرا عادی دسترسی نداریم، نتیجه میگیریم وجود پیامآورانی به عنوان واسطه، امری ضروری است. آیا ما هرگاه اراده کنیم، میتوانیم برای فهم معارف فرا عقلی به منبع الهی مراجعه کنیم؟ خیر. لذا براساس حکمت الهی، باید رسولانی مبعوث شوند تا راه صحیح و کامل سعادت را در اختیار انسان قرار دهند [۲۳].
- لازمه حکمت الهی، وجود راهی فرا عادی برای هدایت بشر به سعادت است و همچنین لازم است تا افرادی معصوم، این راه را در اختیار دیگران قرار دهند و در صورت لزوم، مجری احکام الهی باشد لذا وجود نشانهای محکم برای اثبات ادعای پیامبری ضرورت دارد. سؤال این است: آیا برای ما نیز پیامبری از سوی خدای متعال فرستاده شده یا اینکه خدای حکیم برنامهای برای هدایت ویژه بشر امروز در نظر نگرفته است؟ تنها ادعای پیامبری کسی قابل پذیرش است که با از اعجاز برخوردار باشد و یا از طریق معرفی پیامبران پیشین و یا از هر طریق دیگری که اطمینانبخش باشد. تنها طریق مطلوب برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام، اعجاز است زیرا ایشان پیامبر خاتم هستند. باید نخست، صدق ادعای پیامبر اسلام اثبات شود. آن هم از طریق معجزهای که جاودانه باشد [۲۴].
از جمله این ضرورت ها:
- ضرورت وحیانی؛
- ضرورت کلامی؛
- ضرورت فلسفی؛
- ضرورت عرفانی.
اهداف بعثت پیامبران
اهداف پیامبران در نگاه حدیث
شأن تعلیمی پیامبران از زبان امام رضا (ع): "لَمْ يَكُنْ بُدٌّ مِنْ رَسُولٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُمْ ... يَقِفُهُمْ عَلَى مَا يَكُونُ بِهِ إِحْرَازُ مَنَافِعِهِمْ وَ دَفْعُ مَضَارِّهِم...". امیرمؤمنان علی (ع)، به اهداف دیگر بعثت پیامبران الهی اشاره فرموده: "فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول" [۲۵]. و در کافی شریف، پنج حدیث درباره لزوم بعثت انبیا و حجتهای الهی آمده است [۲۶].
فواید و برکات نبوت
خواجه نصیرالدین طوسی، ۹ وجه از وجوه حسن بعثت را در کتاب تجرید الاعتقاد ذکر کرده است:
- عقل، در حوزه مسائلی که خود بر درک آن تواناست، از سوی وحی تأیید و تقویت میشود و در حوزهای که راهی به آن ندارد، معارف لازم به انسان ارائه گردد.
- آدمی، همواره احتمال میدهد که فعل او مورد رضایت مولایش نباشد، با ارسال پیامبران، این ترس رخت بر میبندد [۲۷].
- عقل، از درک حسن و قبح گروهی از افعال ناتوان است و نیازمند به وحی دارد.
- عقل بهتنهایی نمیتواند از سود یا زیان بسیاری از امور "مانند خوراکی و دارو" آگاه شود.
- رفع نیاز بشر به قوانین اصلاحکننده روابط اجتماعی
- شکوفایی استعدادهای علمی
- آموزش صنایع و فنون
- تعلیم حکمت عملی "اخلاق و سیاست"
- تعلیم واجبات و محرمات شرعی [۲۸].
وجه اول و پنجم و هشتم پس از تکمیل و بازسازی بهصورت دلایلی بر ضرورت بعثت پیامبران ارائه شدهاند. و وجه چهارم و هفتم از فواید و اهداف اصلی و ذاتی بعثت پیامبران نیستند. بخشی از مهمترین فواید بعثت پیامبران:
- ارائه عمیقترین اندیشهها در باب شناخت آفریدگار
- ارائه معارفی ژرف درباره حقیقت انسان
- عرضه آموزههای بلند درباره جهان هستی
- ارائه تعالیم حیاتبخش اخلاقی
- تشریح قوانین و احکام فردی و اجتماعی
- تحقق الگوهای عینی کمال انسانی
- بسط عدالت اجتماعی [۲۹].
ضرورت کلامی بعثت
معتزله نظر کردن در معجزه را واجب عقلی میدانند زیرا قول مدعی معجزه محتمل الصدق است و بر تقدیر صدق و عدم اتباع، ضرر عاید میگردد. قاعده لطف: دو معنا بر لطف:
- لطف محصل، فعلی است که در صورت وقوع آن، انسان مکلف، با اختیار خویش، تکلیفش را انجام میدهد.
- لطف مقرب، فعلی است که در صورت وقوع برای شخص مکلف، زمینه مساعدی برای اطاعت از خداوند فراهم میآید.
اشاعره، بر اساس انکار حسن و قبح عقلی، به وجوب لطف اعتقاد ندارند، اما متکلمان امامیه و معتزله اینچنین استدلال میکنند [۳۰]: بعثت انبیا، به جهت بیان زشتی و زیبایی افعال و احوال قیامت، احسانی است که بندگان را، با حفظ اختیار، به طاعت خدا نزدیک و از معصیت او دور میسازد، پس عقلاً بر خداوند واجب است. لطف، صفت فعلیه خداوند متعال است که انگیزهای در مکلفان ایجاد میکند که یا به تحقق "لطف محصل" و یا به تقرب "لطف مقرب" تکلیف میانجامد. شرایط وجوب لطف این است که اولاً: قدرت بر انجام دادن تکلیف، وابسته به آن لطف نباشد و ثانیاً: لطف، مکلف را به مرز اجبار و سلب اختیار نکشاند. پس بعثت پیامبران برای بیان احکامی که تأکید بر احکام عقلی است، لطف محسوب میشود ولی برای بیان احکامی که عقل بهصورت مستقل توان درک آنها را ندارد، مصداق لطف به شمار نمیآید و بعثت پیامبران از باب حکمت الهی، ضرورت پیدا میکند [۳۱].
برهان حکمت
متکلمان امامیه و معتزله و ماتریدیه برای اثبات بعثت پیامبران از برهان حکمت بهره بردهاند: یعنی نبوت، هم حَسَن است و هم واجب در حکمت است؛ زیرا مقصود و غایت حقتعالی از آفرینش انسانها، دریافت مصلحت بوده است هم در احوال معاش و هم در احوال معاد که بیان این حقایق و اعمال نیز از طریق پیامبر الهی میسر است. حاصل اینکه:
- هدف آفرینش انسان، تکامل اختیاری است.
- تکامل اختیاری، درگرو افعال اختیاری است.
- شناختهای عقلی و حسی برای تشخیص راه کمال کافی نیست.
- پس خداوند میبایست راه دیگری برای رساندن انسان به کمال نشان دهد. این "باید"، دستور عقل به خدا نیست بلکه کشف ضرورت بین علت و معلول است [۳۲].
کارکردهای نبوت (فواید بعثت)
- در مواردی، شرع به یاری عقل میشتابد مانند اثبات وجود و صفات الهی.
- عقل در مواردی به شریعت نیازمند است مانند معرفی طبقات بهشت و جهنم.
- در صورتی که اعمال انسانها با بایدها و نبایدهای شرعی انطباق یابد، بعثت، منشأ زوال خوف است در بندگان.
- درک هر چیز منافع و مضر که تجربه ناپذیرند و یا به زمان طولانی نیاز دارند.
- درک افعال پسندیده و ناپسندیده.
- حفظ نوع انسانی در اثر برقراری نظم اجتماعی و سنتهای الهی.
- تکمیل امور اخلاقی و عنوان انسانها.
- آموزش صنعت و فنونی که بر مردم پوشیده است.
- تعلیم اخلاق و سیاستهای اجتماعی.
- اطلاع یافتن از ثواب و عقاب اخروی .
- عقول آدمی گرفتار اضدادی چون شهوت، نفرت، وهم و... است که گاهی انسان را به امور منافی با عقل دعوت میکنند و فقط پیامبر خارجی میتواند مانع و زاجر این قوا باشد.
- برخی از صفات الهی، از ناحیه عقل راهی به کشف آنها نیست، مانند کلام و سمع و بصر الهی.
پس ترک ایجاد نبی و ارسال رسول، موجب اهمال نوع انسان باشد و اهمال، مؤدی به هلاک نوع شود و نقض غرض لازم آید [۳۳].
دلیل نیازمندی
اگر قبول کنیم که زندگی بشر با مردنش در این دنیا پایان نمیپذیرد و نشئه دیگری وجود دارد، بدون شک علم و عقل بشر برای تحقیق در مسائل آخرت و تشخیص منافع و مضراتش کافی نیست. حتی اصل وجود چنین جهانی نه صددرصد قابلاثبات است و نه صددرصد قابل نفی. لذا نیاز به انبیا در مسائل اخروی جای بحثی ندارد. اما علاوه بر این، قرآن، مسئله زندگی دنیا را هم ازنظر هدف انبیا مطرح میکند: ﴿﴿...لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط﴾﴾ و در جاهای دیگر آن هدف دیگر "شناخت خداوند" را هم ذکر میکند. پس قرآن، وجود پیامبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری میداند. ازنظر علمی و مطالعات اجتماعی همچنین ضرورتی هست. بشر بهحکم غریزه اجبار ندارد که زندگیاش اجتماعی باشد برخلاف حیوانهای اجتماعی که از طرف خود خلقت و طبیعت، مسخر و مجبورند که اجتماعی زندگی کنند، یعنی لزومی نیست وظیفهاش را با تعلیم و تربیت یاد بگیرد بلکه راه خودش را اجباراً میداند [۳۴]. اما این نقص در بشر هست و به او این غریزه داده نشده است. آن وقت بشر به موجب همین اختیار، امکان تخلف از وظیفه، همیشه برایش هست و دنبال هدفهای خودش میرود و نه دنبال مصلحت اجتماع، برخلاف حیوان اجتماعی. بشر نیاز دارد به یک هدایت و رهبری که او را بهسوی مصالح اجتماعیاش هدایت و رهبری کند و نیازمند است به یک قوه حاکم بر وجودش که او را به دنبال مصالح اجتماعی بفرستد که همان ایمان باشد. اگر حکومت دین و انبیا نبود، بشر خودش را خورده بود یعنی همین الآنهم بشر تربیتهای انسانیای که دارد، از بقایای همان تعلیمات دینی و طنابهای آسمانی است چون خیلی تفاوت است میان افراد بشر، عدهای گوسفند و عدهای گرگاند [۳۵].
ضرورت فلسفی بعثت پیامبران
انسان بهعنوان موجودی اجتماعی، به زیست جمعی تمایل دارد و به دلیل حب ذات درست دارد که همه امور بر وفق خواست او باشد، لذا برای جلوگیری از فساد و برقراری نظام اجتماعی، لازم است خواستهای فردی اعضای جامعه مدیریت شود. چنین قانون شایستهای، شرایطی دارد:
- شناخت کامل قانونگذار انسان و استعدادهایش.
- عدم دخالت منافع شخصی یا گروهی قانونگذار در قانون.
- ضمانت اجرایی بالای قوانین "ایمان".
پس تنها خداوند متعال شایسته وضع قوانین صالح اجتماعی است [۳۶]. برهان هدایت لزوم ارسال انبیا را اینگونه بیان میدارد:
الف) هر سویی از گستره بیکران خلقت، علاوه بر نظم و سامان، دارای نوعی هدایت و راهنمایی آشکار و پنهان است. به این معنا که خداوند همان موجود هماهنگ و منظم را بهسوی مقصدی روان کرده است. [۳۷] در هر موجودی، نوعی کشش و برنامه وجود دارد که زندگی آن را از مسیر سنگلاخهای عالم طبیعت و ماده –که عرصه تعارض و تزاحم است- به مقصد معلوم هدایت میکند. اساس اعتبار این هدایت عمومی، مبتنی بر برهانی است که از وجود غرض و هدف در خلقت هر موجودی خبر میدهد. زیرا اگر خداوند موجودات را اینچنین هدایت نکند، چیزی جز عبث و لغو نخواهد بود و انسان نیز هم هدایتی درخور خود دارد زیرا در آفرینش او نیز غرضی است:
ب) هدایت هر چیزی مناسب با تجهیزات و استعدادهای وجود اوست. انسان حیوانی است که چون صدف، گوهری گرانقدر در خود جای داده است. انسان از آن جهت که حیوان است، مانند دیگر حیوانات از اهتدای غریزی برای رشد و کمال حیوانی برخوردار است ولی انسان برخلاف حیوانات، اسیر غرایز خود نیست و با قوه اختیار میتواند به غرایز خود سامان دهد. چنین موجودی البته هدایتی درخور خود میطلبد که با اختیار او تناسب داشته باشد. جز وحی، هر راه دیگری برای رسیدن به چنین سعادت ابدی، بیراهه است. البته خداوندی که از آفریدن ابرو و مژه دریغ نورزیده از فرستادن پیامبران که بقای نوع انسان و نیز سعادت ابدی هر فرد درگرو آن است، دریغ نمیکند [۳۸].
تبیین فارابی
مناسبات و معاملات مردم، نیازمند عدل است و عدل وقتی متحقق میشود که قانون و سیاست مدنی وجود داشته باشد؛ ازآنجاکه نبی، صاحب نفس قدسی است، جسم عالم کبیر و قوای طبیعی آن، همه محکوم اوست. لذا به معجزات، تواناست و به جهت اینکه از کدورات عالم طبیعت مبراست، دانای اسرار و مغیبات است و راه سعادت در دنیا و آخرت را به بشر نشان میدهد [۳۹].
تبیین بوعلی سینا
- انسانها در امور زندگانی به دیگران نیازمندند.
- برای تحقق این حاجتها، انسان به اجتماع نیاز دارد.
- اجتماع و تمدن بدون عدالت ممکن نیست.
- برای تحقق عدالت به شریعت نیازمندیم.
- شریعت به آیینگذار نیاز دارد.
- قانونگذار باید دارای ویژگی خاصی باشد تا او را مستحق الطاعه بدانند: پس باید از طرف خداوند، منصوب شود.
- این استحقاق با انجام معجزات کشف میگردد.
- برای ضمانت اجرایی، تحقق ثواب و عقاب لازم است و نیز برای یادآوری همیشگی خداوند، عبادت وضع شده.
- اقتضای عنایت الهی، رفع این نیازها برای مردم است.
- نتیجه آنکه وجود انبیا و شریعت و دین ضرورت دارد.
بر اساس ادله عقلی و نقلی، "الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ" یعنی آخرت اصل و دنیا فرع است اما از تبیین ابن سینا خلاف این فهمیده میشود. از طرف دیگر ضرورت بعثت انبیا در استدلال ابن سینا به ضرورت معاد توقف یافته و اثبات معاد نیاز به ادله نقلی دارد که حجیت این ادله به ضرورت بعثت انبیا متوقف است و این دَور باطل است [۴۰].
تبیین صدرالمتألهین شیرازی
بیان منافع عبادات و اعمال حلال و حرام و مکروه و مباح و مستحب ازجمله دلایل ضرورت بعثت است. سرّ نماز، خشوع بدن و قلب در پیشگاه حضرت پروردگار است... و اما صوم برای مهارم قوه شهوت است. یکی دیگر از دلایل ضرورت بعثت این است که عقل خطاپذیر است و برای ترجیح اعتقادات درست از نادرست به مرجحی غیر از خود نیازمند است و آن هدایت الهی است و عقل در ادراک، به شریعت و طریقت نیاز دارد [۴۱].
ضرورت عرفانی بعثت پیامبران
محیی الدین ابن عربی، ضمن پذیرش حسن و قبح و ذاتی بودن آن دو برای اشیاء حسن و قبیح، به توانایی ادراک انسانی برای پارهای از حُسن و قبحها و عدم توانایی ادراک پاره دیگری از حسن و قبحها اعتراف میکند و برای شناخت دسته دوم از حسن و قبحها، شریعت را لازم و ضروری میداند. وی تصریح میکند که اگر انسانی بمیرد حقتعالی از او درباره تکالیف شرعی خواهد پرسید؟؟ بر این اساس، اطاعت و پذیرش عقل از احکام شرعی، لازم و ضروری است. غایت وجود انسان، سیر و سلوک بهسوی خداوند متعال است که چهار مرحله دارد: اول: سیر من الخلق إلی الله به نفی "ما سوی" از خود، بلکه به نفی خود نیز از خود دوم: سیر فی الله به مشاهده ذات احدیت به اعتبار تعینی از تعینات صفات سوم: سیر مع الله، به مشاهده هویت مطلقه با تعینی از تعینات خلقیه گویند چهارم: سیر من الله إلی الخلق به حمل اوامر نواهی الهیه و قوانین شریعت برای هدایت تشنگان عالم امکان. و شک نیست که این اسفار اربعه، مترتب است بعضی بر بعضی و مراد از نبی، مسافر سفر چهارم است [۴۲].
شبهههای ضرورت بعثت پیامبران
- ۱. شبهه نیاز به بعثت: گروهی گفتهاند: اگر دستاوردهای انبیا با عقل موافق است پس بیهوده است و یا مخالف با عقل است که قابلپذیرش نمیباشد.
- پاسخ این است که عقل نسبت به برخی دستورات انبیا نفیاً و اثباتاً ساکت است [۴۳].
- ۲. شبهه نفی ضرورت بعثت: فخر رازی با توجه به استدلال ابن سینا میگوید: هیچ ملازمهای بین احتجاج مردم به شارع و ضرورت وجود شارع نیست، زیرا لازم نیست هر چیز اصلی برای این عالم تحقق و تحصل یابد.
- اگر در پاسخ بگوییم که بین رفع احتجاج مهم و حیاتی انسان و فیض و خیرخواهی و کمالات نامتناهی حقتعالی ضرورت بالقیاس است، صدور کمال، وجوب فلسفی مییابد نه وجوب اخلاقی و اشکال فخر رازی به قاعده لطف و قاعده اصلی نیز رفع میشود [۴۴].
- ۳. شبهه نظامهای غیردینی: ابن خلدون میگوید: در عرض نظام اجتماعی اسلام، نظامهای اجتماعی دیگری است که بدون احتیاج به شریعت توانمندند.
- پاسخ: قانونی سعادت دنیایی بشر را تأمین میکند که به همه ابعاد و جنبههای روحانی و جسمانی، فردی، اجتماعی بشر توجه داشته باشد. ضمانت اجرایی را برای همه مردم تأمین کند. تنظیم و تدوین قوانین دنیایی با این همه ویژگیها به دست انسانهای عادی امکانپذیر نیست لذا بشر هنوز با عقل و احساسات و دهها امر روانی و نفسانی دیگر نتوانسته است در این امور به دیدگاه یگانهای برسد [۴۵].
- ۴. شبهه برهان حکمت الهی: ازآنجاکه ابزارهای عادی معرفت بشری "عقل و حس و تجربه" برای رسیدن به کمال، کافی نیست پس محتاج به وحی میباشیم. اما سؤال این است که از کجا معلوم میشود که هدف خداوند حکیم از خلقت انسان، رساندن او به کمال است.
- پاسخ: خدا، جامع جمیع کمالات است و حکیمی است که حکمتش علاوه بر هدف فاعلی، هدف فعلی هم دارد و مقصود از هدف فعلی برطرف کردن نقص فعل است. زیرا کمال محض، فیاض کمال است نه نقص، پس خداوند حکیم، خواهان کمال مخلوق است. برفرض که هدف خداوند، کمال انسان باشد، آیا کمال و سعادت انسان منحصراً با وحی محقق میشود؟ پاسخ: خدا، ابزارهای عمومی مشخصی همچون حس و عقل و وجدان به انسان داده است، ممکن است دهها ابزار دیگر هم باشد ولی به انسان نداده است. اما ابزارهایی که ما داریم برای هدایت کافی نیست. علاوه بر این انسان، به یک سعادت دنیوی نیازمند است که تأمینکننده سعادت اخروی او باشد و این ابزارهای عادی برای شناخت چنین سعادت جامعی کفایت نمیکند.
اشکال سوم: برفرض تمامیت برهان ضرورت وحی، آیا خداوند برای همه جوامع، پیامبر فرستاده است؟ پاسخ: قرآن، کتاب هدایتگری است نه کتاب تاریخ و نام همه انبیا در آن برده نشده: ﴿﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْك﴾﴾ و در جای دیگر فرموده: ﴿﴿وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ﴾﴾ بهعلاوه، با یک مثال تاریخی نمیتوان برهان عقلی را نقض کرد و تنها دلیل عقلی میتواند به استدلال عقلی آسیب وارد کند.
اشکال چهارم: در زمان بعثت حضرت محمد (ص) پیامبر دیگری نبوده است و چند نسل باید بگذرد تا پیام او به همه جهانیان برسد؛ پس بخش عظیمی از مردم در این مدت از نیل به سعادت محروم میشوند. اگر بعثت ضرورت دارد، این فترت هدایت چه توجیهی دارد؟
پاسخ الف: برهان عقلی با یک مثال و استقراء تاریخی نقض نمیشود مثلاً اگر موجودی شبیه انسان پیدا شد که حیوان ناطق نبود، خدشهای بر برهان "هر انسانی حیوان ناطق است" وارد نمیشود. بدون شک، کشفِ یک نمونه نقض به این استدلال استقرایی آسیب میرساند و به استدلال عقلی.
پاسخ ب: طبق دلایل نقلی – قطعی، خدای سبحان، پیامبران را برای همه اقوام فرستاده است اما گاهی شخص دیگری، مانع هدایت میگردد. اینگونه گمراه، آسیبی به براهین ضرورت پیامبران نمیرساند و اینکه عدهای به خاطر منع دیگران از رسیدن به درجات عالیتر بازماندند، بر اصل برهان آسیبی نمیرساند. دیگر اینکه: برهان نگفته که لحظهبهلحظه باید پیامبری فرستاده شود بلکه دلیل عقلی اثبات میکند که بعثت انبیا ضرورت دارد؛ حال، اگر پیامبر در زمان یا مکان خاصی فرستاده نشد، باید ببینیم چه دلیلی داشته است. از طرفی عالم برزخ، عالم نهایی نیست و در آنجا هم ادامه کمال ممکن است. [نظری: شاهد بر این مطلب میتواند صدقات جاریه و باقیات الصالحات و دعای مؤمنین باشد که از دنیا به روح مؤمن در برزخ میرسد و در کمال و رفع نواقصش مؤثر است] از دعوت پیامبر پیشین و عقل و فطرت بهرهمند بودهاند به همان اندازه، مهتدی و سعادتمند هستند [۴۶].
منابع
- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی؛
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲؛
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲؛
- سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲؛
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی؛
- سعیدی مهر، محمد، همکار، معارف اسلامی ج۲.
جستارهای وابسته
- پیامبر در قرآن؛
- پیامبر در حدیث؛
- پیامبر در کلام اسلامی؛
- پیامبر در حکمت اسلامی؛
- پیامبر در عرفان اسلامی؛
- نبوت در قرآن؛
- نبوت در حدیث؛
- نبوت در کلام اسلامی؛
- نبوت در حکمت اسلامی؛
- نبوت در عرفان اسلامی؛
- نبوت در فلسفه دین؛
- نبوت از دیدگاه بروندینی.
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع نبوت
پانویس
- ↑ کتاب العین، ج۸، ص۳۸۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۱۶۳ و ج۱۵، ص۳۰۲.
- ↑ الفروق اللغویة، ص۵۳، معانی الاخبار، ص۱۱۴.
- ↑ کتاب العین، ج۸، ص۳۸۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۰۵؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۰۲؛ تاج العروس، ج۲۰، ص۲۱۳.
- ↑ مجمع البحرین، ج۵، ص۳۸۴.
- ↑ تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۲۷۲.
- ↑ شرح باب حادی عشر، ص۱۳۹.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، چ۲، ص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص ۵۷.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۲۹.
- ↑ سوره حج، آیه: ۵۲.
- ↑ الخصال، ص ۳۳۳.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۴.
- ↑ سوره حج، آیه: ۵۲.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، چ۲، ص ۱۳.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۷۲.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص ۵۷ و ۵۸.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۳۱-۳۳.
- ↑ سوره اسراء، آیه: ۵۵.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۸۰.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۴.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۴۰ و ۱۴۱.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۲۱.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۵۸.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۵.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۶.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۷ و ۱۸.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۲۳ و ۲۴.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۶۰-۶۲.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۶۳-۶۵.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۶۹ و ۷۰.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۷۰-۷۲.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۷۳ و ۷۴.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۲۷ و ۲۸.
- ↑ ﴿﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾﴾ سوره طه، آیه: ۵.
- ↑ معارف اسلامی، ج۲، ص ۱۹-۲۲.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۷۵ و ۷۶.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۷۸ و ۷۹.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۸۵ و ۸۶.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۸۹ و ۹۱.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۹۲.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۹۲ و ۹۳.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۹۴ و ۹۵.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۹۶-۱۰۱.