پیامبر در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

پیامبران به منزله دستگاه گیرنده‌ای هستند که در پیکره بشریت کار گذاشته شده است. پیامبران افراد برگزیده‌ای هستند که صلاحیّت دریافت این نوع آگاهی را از جهان غیب دارند. این صلاحیت را خدا می‌داند و بس. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۱].[۲]. به کسی می‌گویند “پیامبر”، که به او از جانب خدا وحی بشود. هر کدام از انحاء وحی، یعنی از جانب خداوند مطالبی به او القاء شود، به وسیله رؤیا یا هر وسیله دیگری از باطن روح و قلبش به او دستور بدهند که برو مردم را ارشاد کن، مثلاً بگویند شریعت ابراهیم این است، برو مردم را تعلیم بده و یاد بده که به دین ابراهیم عمل کنند[۳]. پیامبر، پیام خدا را به خلق خدا ابلاغ می‌کند و نیروهای آنها را بیدار می‌نماید و سامان می‌بخشد و به سوی خداوند و آنچه رضای خداوند است، یعنی صلح و صفا و اصلاح‌طلبی و بی‌آزاری و آزادی از غیر خدا و راستی و درستی و محبّت و عدالت و سایر اخلاق حسنه، دعوت می‌کند و بشریّت را از زنجیر اطاعت هوای نفس و اطاعت انواع بت‌ها و طاغوت‌ها رهایی می‌بخشد[۴].

پیامبران با همه جنبه‌های خارق‌العاده‌ای که دارند از قبیل معجزه، عصمت از گناه، عصمت از اشتباه، رهبری بی‌نظیر، سازندگی بی‌نظیر، درگیری بی‌نظیر با شرک‌ها، خرافه‌ها و ستمگری‌ها، از جنس بشرند؛ یعنی همه لوازم بشریت را دارند. مانند دیگران می‌خورند، می‌خوابند، راه می‌روند، تولید مثل می‌کنند و بالاخره می‌میرند؛ همه نیازهایی که لازمه بشریّت است در آنها هست. پیامبران مانند دیگران مکلف و موظّفند و تکالیفی که به وسیله آنها به مردم دیگر ابلاغ می‌شود، شامل خود آنها هم هست؛ حرام و حلال‌ها درباره آنها هم هست و احیاناً برخی تکالیف شدیدتر متوجه آنها می‌شود، آن چنان‌که بر رسول اکرم تجهّد یعنی بیداری آخر شب و نافله شب واجب بود. پیامبران هرگز خود را از تکالیف استثناء نمی‌کنند. آنها مانند دیگران و بیش از دیگران از خدا می‌ترسند، بیش از دیگران خداوند را عبادت می‌کنند، نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، جهاد می‌کنند، زکات می‌دهند، به خلق خدا احسان می‌کنند، برای زندگی خود و دیگران تلاش می‌کنند و در زندگی انگل برای دیگران نمی‌شوند[۵]. انسان‌هایی که وحی الهی را در ضمیر خود دریافت کرده و به انسان‌های دیگر ابلاغ کرده‌اند[۶].[۷]

فلسفۀ ارسال پیامبران

بنابر آیات قرآن کریم، فلسفۀ ارسال پیامبران، تلاوت آیات الهی و تزکیۀ انسان و تعلیم کتاب و حکمت است. خداوند پیامبران خویش را پیاپی فرستاده است تا مردم را به فطرت خویش باز‌گردانند و پیمان فطری آنان را به خاطر‌‌شان آورند و با تبلیغ و تبیین حقایق، حجت را بر آنان تمام کنند برخی پیامبران، افزون بر اینکه پیام‌‌آور الهی‌اند، امامت مردم را نیز بر عهده دارند و باید رهبری سیاسی، اجتماعی و قضائی جامعه را بر گردن گیرند تا جامعه از این طریق به سوی کمال پیش ‌‌رود و از ناهنجاری‌‌ها و کژ‌‌روی‌‌‌‌ها دور‌‌ماند و بدین جهت از میان بندگان صالح و اولیای کامل برگزیده می‌‌شدند و به زبان مردم خویش سخن می‌‌گفتند و میان آنان زندگی می‌کردند[۸].

ویژگی‌های پیامبران

دریافت وحی، علم غیب[۹] و عصمت[۱۰] از مهم‌ترین ویژگی‌‌های آنهاست و همچنین به والاترین صفات‌ انسانی و اخلاقی همانند: شجاعت، سیاست، ذکاوت، حکمت، شکیبایی و زیرکی متصف‌‌اند، صفاتی که لازمۀ رهبری انسان‌‌‌ها‌‌ست و هیچ انسانی در این عرصه به پای پیامبران نمی‌‌‌رسد[۱۱] و رهبری چنین شخصی که به خزانۀ علم غیب الهی متصل‌ و از گناه و خطا و سهو و نسیان در امان است از بزرگ‌‌ترین نعمت‌‌های الهی برای جامعۀ انسانی است[۱۲].

راه اثبات پیامبران

پیامبران برای اثبات حقانیت مدعای خویش در صورت نیاز از وسایلی متعدد بهره می‌‌بردند از جمله: معجزه، بشارت پیامبران پیشین و خُلق و خوی و شخصیت والای آنان و پیامبر اسلام(ص) از هر سه وسیله برخوردار بوده است. قرآن کریم از پاره‌‌ای معجزات پیامبران یاد کرده است همانند: عصایی که تبدیل به اژدها می‌‌شود[۱۳]؛ پیشگویی؛ زنده کردن مردگان؛ شفای بیماران[۱۴].[۱۵]

پیامبر اسلام(ص) حقانیت پیامبران پیش از خویش را تصدیق کرده است و بر مسلمانان نیز واجب است آنان را تصدیق کنند بنابراین انکار پیامبران، کفر و فسق و زندقه محسوب می‌‌شود و ایمان به کتاب‌‌های آنان نیز واجب است؛ اما نه کتاب‌‌هایی که تحریف شده و هم اکنون در دست مسیحیان و یهودیان است[۱۶].[۱۷]

انواع پیامبران

در برخی روایات پیامبران بر چهار دسته تقسیم شده‌اند:

  1. کسانی که احکام الهی بر آنان فرود می‌‌آید تا خود بدان عمل کنند و وظیفۀ ابلاغ ندارند.
  2. کسانی که در خواب فرشته وحی را می‌‌بینند و صدایش را می‌‌شنوند، اما در بیداری تنها صدای او را می‌‌شنوند.
  3. پیامبرانی که هم فرشته را در خواب می‌‌بینند و هم در بیداری و مأمورند وحی الهی را بر گروهی از مردم ابلاغ کنند. این پیامبران بر گروهی از مردم ـ اندک یا بسیار ـ مبعوث می‌‌شوند؛ چنانکه قرآن کریم دربارۀ یونس(ع) می‌فرماید: «ما او را بر صد هزار نفر یا بیش‌‌تر برانگیختیم»[۱۸].
  4. پیامبران اولوالعزم که در خواب و بیداری فرشتۀ وحی را می‌‌بینند و پیشوای مردم و صاحب شریعت‌‌اند. حضرت ابراهیم(ع) از این پیامبران بود، او نخست به مقام پیامبری رسید و پس از آزمایش الهی، امام و پیشوای مردمان نیز شد. این پیامبران را "پیامبران تشریعی" نیز می‌‌گویند و دیگر پیامبران در حقیقت پیامبران تبلیغی‌‌اند و مروج شریعت آن پیامبران اند[۱۹].

امام رضا(ع) می‌فرمایند: «هر نبی بعد از حضرت نوح(ع) تا حضرت ابراهیم بر شریعت و روش حضرت نوح و تابع کتاب وی بوده و هر نبی در زمان حضرت ابراهیم(ع) و بعد از ایشان تا حضرت موسی بر شریعت و روش وی بود و هر نبی در زمان حضرت ابراهیم و تابع کتاب وی بود. و هر نبی در زمان حضرت موسی و بعد از وی تا حضرت عیسی(ع) بر شریعت و روش موسی و تابع کتاب وی بود. هر نبی در زمان حضرت عیسی و بعد از وی تا حضرت محمد(ص) بر شریعت و روش حضرت عیسی و تابع کتاب وی بود». به عنوان‌ مثال، حضرت هود بر قوم عاد و حضرت صالح بر قوم ثمود مبعوث گردیدند و از ترویج کنندگان شریعت حضرت نوح به شمار می‌آیند. حضرت لوط بر قوم خود و حضرت شعیب بر اصحاب مدین مبعوث شد و از انبیای تبلیغی حضرت ابراهیم هستند. حضرت یونس نیز از انبیای تبلیغی حضرت موسی(ع) محسوب می‌شود.

تقسیمات مختلف دیگری نیز برای پیامبران وجود دارد مانند: پیامبران تشریعی و تبلیغی؛ پیامبران اولوالعزم و غیر اولوالعزم؛ پیامبران رسول و غیر رسول؛ پیامبران امام و غیر امام؛ پیامبران صاحب کتاب و غیر صاحب کتاب؛ پیامبران صاحب ولایت تکوینی و غیر صاحب ولایت تکوینی[۲۰].

اقسام پیامبران

پیامبران تبلیغی

پیامبرانی هستند که از خود شریعت و قوانینی نداشته‌اند. بلکه مأمور تبلیغ و ترویج شریعت و قوانینی بوده‌اند که در آن زمان وجود داشته است. اکثریت پیامبران از این گروه می‌باشند؛ مثلاً هود، صالح، لوط، اسحاق، اسماعیل، یعقوب، یوسف، یوشع، شعیب، هارون، زکریا و یحیی از این دسته‌اند[۲۱]. پیامبران تبلیغی کارشان تعلیم و تبلیغ و ارشاد مردم به تعلیمات پیامبران صاحب شریعت بوده است[۲۲].

پیامبران تشریعی

پیامبران تشریعی که عددشان بسیار اندک است صاحب قانون و شریعت بوده‌اند[۲۳].[۲۴]

نبوت و اقسام آن

در زبان قرآن و به تبع آن متون روایی برای اظهار نبوت دو واژگان «نبی» و «رسول» به کار رفته است. سؤالی که مطرح است این است که آیا دو واژگان فوق معادل و مترادف‌اند[۲۵]؟ یا اینکه متفاوت و هر کدام معنای خاصی را دربر دارد؟ دیدگاه معروف و شایع بین متکلمان اشاعره و امامیه تغایرانگاری است. به این معنی که واژه «نبی» تنها بر اخبار از عالم غیب توسط پیامبر دلالت می‌کند، اما اینکه آیا علاوه بر اخبار از عالم غیب و تبلیغ و ترویج پیام الهی، حامل شریعت است یا نه؟ اصطلاح «نبی» بر آن دلالت ندارد، اما اصطلاح «رسول» از این جهت معنای عامی دارد، به این نحو که «رسول» علاوه بر اخبار از عالم غیب خود مؤسس یا مبلغ شریعت است که با ظهور وی حجت الهی تمام می‌شود و در صورت مخالفت و انکار مردم کیفر دنیوی یا اخروی مترتب خواهد شد. دومین تفاوت رسول با نبی در چگونگی وحی است. متکلمان خاطرنشان کرده‌اند که مرتبه نبی پایین‌تر از مرتبه رسول است؛ لذا وحی بر نبی ممکن است از طریق رؤیا الهام قلبی یا فرشته غیر از جبرئیل انجام گیرد[۲۶]. شیخ مفید: وَ اتَّفَقَتِ الإِمَامِيَّةُ عَلَى أَنَّ كُلَّ رَسُولٍ نَبِيٌّ، وَ لَيْسَ كُلُّ نَبِيٍّ فَهُوَ رَسُولٌ. وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَفَظَةُ الرُّسُلِ وَ خُلَفَاؤُهُمْ فِي المَقَامِ[۲۷].

علامه طباطبایی: مَعْنَى الرَّسُولِ حَامِلُ الرِّسَالَةِ، وَ مَعْنَى النَّبِيِّ حَامِلُ النَّبَأِ… فَالنَّبِيُّ هُوَ الَّذِي يُبَيِّنُ لِلنَّاسِ صَلَاحَ مَعَاشِهِمْ وَ مَعَادِهِمْ مِنْ أُصُولِ الدِّينِ وَ فُرُوعِهِ، وَ الرَّسُولُ هُوَ حَامِلُ الرِّسَالَةِ خَاصَّةً مُشْتَمِلَةً عَلَى إِتْمَامِ حُجَّةٍ، يَسْتَتْبِعُ مُخَالَفَتَهُ هَلَاكَهُ أَوْ عَذَابًا أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ[۲۸]. ایشان با بیان این دیدگاه که شأن نبی تنها اخبار از غیب است و ممکن است که مأموریت تبلیغ هم نداشته باشد، آن را با آیه زیر ناسازگار می‌داند: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۲۹]. آیه فوق در مقام مدح و تعظیم حضرت موسی است. اگر معنای نبی تنها اخبار از غیب بدون تبلیغ باشد، لازم می‌آید که توصیف و تمجید حضرت موسی از صفت خاص «رسول» شروع و با صفت عام «نبی» پایان یابد که آن با هدف آیه (تمجید حضرت موسی) و وصف «مخلصاً» مناسبت ندارد[۳۰].

به اعتقاد اکثر متکلمان رسول برتر از نبی است و وجه برتری آن در دو نکته خلاصه می‌شود. نکته اول اختصاص شریعت به رسول است، نکته دوم وحی رسول از طریق مکاشفه مستقیم الهی یا از طریق جبرئیل، اما وحی نبی از طریق رؤیا یا شنیدن صدای فرشته می‌باشد. طرفداران این دیدگاه مدعای خود را از آیات زیر استفاده و استظهار می‌کنند. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۳۱]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ...[۳۲]؛ ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۳۳].

اجتماع دو واژه رسول و نبی دلیل بر تغایر مفهومی آن دو است، وگرنه زاید و صرف تأکید خواهد بود؛ اما درباره برتری رسول بر نبی باید به معنای آن دو دقت کرد؛ علامه طباطبایی با تمسک به مفهوم لغوی رسول، آن را رسالت تفسیر می‌کند و رسول را نبی‌ای تعریف می‌کند که حامل رسالت باشد، اما نبی صرف خبردهنده از عالم غیب است و در آن به وجود رسالت و شریعت اشاره‌ای نشده است[۳۴]. ایشان علاوه بر معنای لغوی رسول و نبی، آیه‌های زیر را بیانگر مدعای خویش بیان می‌کند: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ[۳۵]؛ ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۳۶]؛ ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۳۷]. توضیح آنکه از آنجا که رسول حامل رسالت و شریعت است و کفر به وی و نافرمانی از شریعتش موجب عقاب و کیفر است، وجود و ترتب کیفر دلیل بر صاحب شریعت بودن پیامبر است، اما نبی چون صرف اخبار از عالم غیب است و فاقد شریعت است، عقابی بر مخالفت وی نیست[۳۸].

تحلیل و بررسی: مدعای فوق (تفسیر و ملازمه «رسول» با «شریعت» و «رسالت»)، با آیه‌های زیر ناسازگار است ﴿كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ[۳۹]. در این آیه مقصود از رسول معادل نبی است یا معنای لغوی آن، یعنی فرستاده الهی است که همان «نبی» است. این آیه با تفسیر رسول بر صاحب شریعت نمی‌خواند. ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ[۴۰]؛ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا[۴۱]. دو آیه فوق برای هر امتی رسولی را اثبات می‌کند که با تفسیر فوق ناسازگار است. ﴿مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ[۴۲]. در این آیه پیش از ظهور حضرت عیسی از «رسل» یاد شده است که مقصود نبی است. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۴۳].

در این آیه حضرت اسماعیل به «رسول» متصف شده، در حالی که وی دارای رسالت و شریعت نبوده است. حاصل آنکه با توصیف «رسول» به برتری از «نبی» اشکال زاید بودن دو وصف مترادف از بین می‌رود و همچنین با عدم التزام به تساوق و تساوی رسول با رسالت، اشکال عدم رسالت بعض پیامبران مانند اسماعیل بر آیات فوق متوجه نمی‌شود و بدین‌سان دلالت آیات در مسئله رسالت و نبوت همخوان با یکدیگر می‌‌شوند. به دیگر سخن، رسول پیغمبری است که یا صاحب شریعت باشد یا رتبه‌ای بالاتر از رتبه نبی داشته باشد که بتواند حافظ شریعت و وحی و تجدد آن باشد. شیخ مفید بر این نکته تصریح دارند و آن را قول امامیه گزارش می‌کند[۴۴].

اولو العزم: در زبان قرآنی و روایی به تعدادی از انبیا «اولوالعزم» اطلاق شده است که دارای مقام خاص هستند، حال این پرسش مطرح می‌شود که آنان چه رتبه‌ای از نبوت دارند، آیا آنان همان «رسولان» و صاحبان رسالت یا مافوق مقام رسول‌اند؟ نگاهی به معنای لغوی «اولوالعزم» تنها ما را به این نکته رهنمون می‌کند که آنان دارای قصد جازم و قاطع و مصمم در نیل به اهداف خودشان هستند و تمام مشکلات را با جان دل پذیرفته و قصد عقب‌گردی نیز ندارند؛ آیه زیر که پیامبر اسلام(ص) را به صبر همچون پیامبران «اولوالعزم» سفارش می‌‌کند، از آن برمی‌آید که آنان دارای مقام والا از نبوت بودند، علاوه بر اینکه در راه هدف خودشان متحمل زحمات و آزار طاقت‌فرسایی شدند که به عنوان اسوه و الگو برای پیامبر اسلام(ص) می‌‌تواند مطرح باشد. ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ[۴۵].

آیه فوق اولوالعزم را از طیف رسولان بیان می‌کند و اکثر مفسران[۴۶] حرف «من» در من الرسل را تبعیضیه تفسیر کردند که از آن برمی‌‌آید که اولوالعزم بعضی از رسولان هستند. این قول را دو آیه زیر تقویت می‌کند: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۴۷]. آیه فوق از وجود پیمان و عهدی بین خدا و آدم خبر می‌‌دهد که آدم آن را فراموش کرده که نتیجه آن نفی عزم از او است؛ چراکه انسان صاحب عزم راسخ پیمان خود را فراموش نمی‌کند. آیه زیر نیز از عدم بردباری حضرت یونس خبر می‌دهد: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ[۴۸].

حاصل آنکه ملاک و مقوم «اولوالعزم» تأسیس و به عبارت دقیق‌تر آوردن شریعت از سوی خداوند است که بر یک سری احکام اجتماعی اعم از عبادی، سیاسی، اقتصادی مشتمل است و برای اولین بار توسط حضرت نوح برای انسان‌ها ابلاغ شد؛ اما دارا بودن کتاب آسمانی عاری از احکام اجتماعی ملاک اولوالعزم نمی‌تواند باشد همان‌طوری که بر بعضی از پیامبران مانند آدم، شیث و ادریس کتاب‌های آسمانی نسبت داده شده است و قرآن صریحاً از کتاب داوود به نام زبور یاد می‌کند[۴۹]. آیه دیگر از فرستادن کتاب برای پیامبران خبر می‌دهد: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۵۰].

کتاب‌های آسمانی چنان که علامه طباطبایی فرموده است، نه بر شرایع و احکام اجتماعی، بلکه بر ادعیه، نصایح و مواعظ اعتقادی و اخلاقی مشتمل است[۵۱]. از مطالب پیشین تفاوت «رسول» و «اولوالعزم» نیز روشن می‌شود، رسول مافوق «نبی» و دارای رسالت و مأموریت تبلیغ عمومی آیین الهی یا شریعت پیشین است، تعداد «رسولان» نسبت به «انبیاء» اندک و «۳۱۳» عدد است[۵۲]؛ اما «اولوالعزم» مافوق «رسول» و دارای شریعت الهی است که تعداد آنان بنا به روایات پنج تن است[۵۳].[۵۴]

منابع

پانویس

  1. «خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  2. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۵۶.
  3. خاتمیت، ص۳۳.
  4. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۳.
  5. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۷.
  6. مجموعه آثار، ج۲، ص۲۱۸.
  7. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۲۱۲.
  8. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ«و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  9. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  10. مفید، عدم سهو النبی، ص۲۹ ـ ۳۰؛ سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء، ص۳۴.
  11. مظفر، محمد رضا، عقائد الامامیه‌، ص۳۴.
  12. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۱۷۳.
  13. ﴿قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ«(موسی) گفت: حتّی اگر چیزی روشنگر برایت آورده باشم؟ (فرعون) گفت: اگر راست می‌گویی آن را بیاور. آنگاه او چوبه‌دستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار و دستش را (از گریبان) بیرون کشید ناگهان برای بینندگان سپید (و تابان) شد» سوره شعراء، آیه ۳۰ ـ ۳۳.
  14. ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ«و به رسالت بر بنى اسرائيلش مى‏ فرستد كه: من با معجزه ‏اى از پروردگارتان نزد شما آمده ‏ام. برايتان از گل چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى‏ دمم، به اذن خدا پرنده ‏اى شود، و كور مادرزاد را و برص ‏گرفته را شفا مى ‏دهم: و به فرمان خدا مرده را زنده مى‏ كنم و به شما مى‏ گويم كه چه خورده ‏ايد و در خانه هاى خود چه ذخيره كرده ‏ايد. اگر از مؤمنان باشيد، اينها براى شما نشانه‏ هاى حقانيت من است». سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  15. عقائد الامامیه‌، مظفر، محمد رضا، ص۳۲.
  16. عقائد الامامیه‌، مظفر، محمد رضا، ص۳۷.
  17. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۱۷۴.
  18. ﴿وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ«و او را به سوی یکصد هزار (نفر) یا بیشتر فرستادیم» سوره صافات، آیه ۱۴۷.
  19. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۱۳۴.
  20. ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ج۱، ص۲۰۵ ـ ۲۰۹.
  21. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۸.
  22. مجموعه آثار، ج۳، ص۱۷۳.
  23. مجموعه آثار، ج۳، ص۱۷۳.
  24. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۲۱۲.
  25. از معاصران شهید مطهری در تقریر ترادف واژگان نبی و رسول می‌نویسد: «همه انبیاء رسول هم هستند... قرآن کریم هم از این جهت هیچ فرقی میان رسول و نبی نگذاشته است» (مرتضی مطهری، خاتمیت، ص۴۴)، در صفحات آینده به تفاوت مختصر دو واژگان فوق اشاره خواهد شد.
  26. از معاصران مرحوم محمدتقی شریعتی عکس دیدگاه فوق را یعنی برتری نبی بر رسول معتقد است (ر.ک: وحی و نبوت، ص۸ - ۱۰).
  27. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۴.
  28. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۴۰.
  29. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  30. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۴۰، گفتنی اینکه تعلیل عدم مناسبت با وصف «مخلصاً» افزوده نگارنده است.
  31. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  32. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند» سوره حج، آیه ۵۲.
  33. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
  34. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۴۰.
  35. «و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود» سوره یونس، آیه ۴۷.
  36. «و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  37. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  38. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۴۰.
  39. «هر گاه که پیامبری برای امتی آمد او را دروغگو شمردند» سوره مؤمنون، آیه ۴۴.
  40. «و هر امّتی را پیامبری است» سوره یونس، آیه ۴۷.
  41. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه ۳۶.
  42. «مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند» سوره مائده، آیه ۷۵.
  43. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
  44. وَ اتَّفَقُوا عَلَى جَوَازِ بَعْثَةِ رَسُولٍ يُجَدِّدُ شَرِيعَةَ مَنْ تَقَدَّمَهُ، وَ إِنْ لَمْ يَسْتَأْنِفْ شَرْعًا، وَ يُؤَكِّدُ نُبُوَّةَ مَنْ سَلَفَ (شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۵).
  45. «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  46. بعضی از مفسران «مِن» را «بیانیه» تفسیر کردند و بر این باورند که «مِن» در صدد تبیین اولوالعزم است و آن همان «رسل» هستند که عبارت‌اند از همه پیامبران، ابن زید و جبائی از این تفسیر حمایت کردند (ر.ک: شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۹۴، ذیل آیه فوق).
  47. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
  48. «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
  49. ﴿لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا «امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، ایمان می‌آورند و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات و مؤمنان به خدا و روز واپسین؛ به آنان زودا که پاداشی سترگ دهیم» سوره نساء، آیه ۱۶۲.
  50. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.
  51. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، صص ۱۸، ۱۴۰ و ۱۶۵؛ مصباح یزدی، راهنما‌شناسی، ص۲۶۴.
  52. علی بن حسام متقی، کنز العمال، ح۳۲۲۷۶ و ۳۲۲۷۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۱؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۴۶؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۲۴۰؛ صاحب قاموس کتاب مقدس درباره پیامبران صاحب کتاب می‌نویسد: «اساس پیغمبرانی که مصنف کتاب بودند، از قرار زیر است: ۱. یونس، ۲. یونیل، ۳. عاموس، ۴. هوشع، ۵. اشعیا، ۶. میکا، ۷. ناموم، ۸.صفیا، ۹. ارمیا، ۱۰. حیقول، ۱۱. دانیال، ۱۲. عوبدیا، ۱۳. حزقیال، ۱۴. حجی، ۱۵. زکریا، ۱۶. ملاکی؛ بر حسب آنچه که یهود می‌گویند علاوه بر شانزده نبی فوق، دو تن نبی و پنج تن حبیه هم بوده است» (قاموس کتاب مقدس، ماده نبی، ص۸۷۳).
  53. محمدباقر مجلسی، بحار، ج۱۱، ص۵۸؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۹؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۴۵ و ج۱۰، ص۲۶۴.
  54. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص ۳۱۷