ابراهیم بن فضل در تراجم و رجال

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابراهیم بن فضل است. "ابراهیم بن فضل" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابراهیم بن فضل[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب تهذیب الأحکام دیده می‌شود: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا زَنَى الْمَجْنُونُ أَوِ الْمَعْتُوهُ جُلِدَ الْحَدَّ وَ إِنْ كَانَ مُحْصَناً رُجِمَ. قُلْتُ وَ مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الْمَجْنُونِ وَ الْمَجْنُونَةِ وَ الْمَعْتُوهِ وَ الْمَعْتُوهَةِ فَقَالَ الْمَرْأَةُ إِنَّمَا تُؤْتَى وَ الرَّجُلُ يَأْتِي وَ إِنَّمَا يَأْتِي إِذَا عَقَلَ كَيْفَ يَأْتِي اللَّذَّةَ وَ إِنَّ الْمَرْأَةَ إِنَّمَا تُسْتَكْرَهُ وَ يُفْعَلُ بِهَا وَ هِيَ لَا تَعْقِلُ مَا يُفْعَلُ بِهَا»[۲].[۳]

شرح حال راوی

در کتب رجالی قدما مانند رجال برقی، رجال کشی، رجال نجاشی، فهرست شیخ طوسی و رجال ابن غضائری نام این راوی ذکر نشده؛ ولی شیخ طوسی در کتاب رجال خود، ابراهیم بن فضل را دو بار در اصحاب امام صادق(ع) ذکر کرده: یکی با نام «ابراهیم بن الفضل هاشمی مدنی»، أسند عنه و دیگری با عنوان «ابراهیم بن فضل مدنی»، ابواسحاق[۴].

از تعدد این دو عنوان و ذکر جداگانه هر کدام در رجال شیخ طوسی، فهمیده می‌شود که این دو راوی مستقل هستند، چنان که رجالیان به آن تصریح کردند[۵]؛ ولی بعضی اتحاد این دو عنوان را به صورت یک احتمال ضعیف مطرح کردند[۶]، درحالی که قرینه و شاهدی بر این ادعا اقامه نکردند؛ لکن این بحث در میان رجالیان مطرح شده که عنوان ابراهیم بن فضل که در اسناد شماری از روایات قرار گرفته، به کدام یک انصراف دارد؟ آیا به «ابراهیم بن الفضل هاشمی مدنی» یا «ابراهیم بن فضل مدنی»، ابواسحاق.

محقق اردبیلی، علامه مامقانی و آیت الله خویی تصریح کردند که مقصود از ابراهیم بن فضل در اسناد روایات، ابراهیم بن فضل هاشمی مدنی است[۷]؛ ولی علامه شوشتری در آن تشکیک کرده: أنها کلها بلفظ ابراهیم بن الفضل فمن أین إرداة الهاشمی هذا بها؟ و لعله ابراهیم بن الفضل المدنی أبواسحاق الذی عده الشیخ أیضاً فی أصحاب الصادق(ع) بعد هذا بلا فصل[۸].[۹]

تحقیق

تردید و تشکیک علامه شوشتری درست نیست، چون اولاً در بعضی اسناد که به صورت حیلوله (تحویل) است، به هر دو نام تصریح شده؛ مانند: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْفَضْلِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ...»[۱۰].

چنان که مشاهده می‌شود حدیث مذکور، از سه طریق نقل گردیده و سه سند دارد. در سند یکم "ابراهیم الفضل عن ابان بن تغلب"؛ اما در دو سند دیگر "ابراهیم بن الفضل الهاشمی عن ابان بن تغلب" ذکر شده است، بنابراین در هر سندی که ابراهیم بن فضل از ابان بن تغلب روایت کند (از جمله روایت تفسیر کنز الدقائق)، مراد از آن ابراهیم بن فضل هاشمی است.

ثانیاً ابراهیم بن فضل مدنی، ابو اسحاق از راویان عامه است و در کتب روایی شیعه، حدیثی از وی نقل نشده، بلکه نامش در کتب رجالی و روایی اهل سنت آمده است[۱۱].[۱۲]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات راوی اطلاعی در دست نیست؛ لکن شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع) به شمار آورده[۱۳] و در اسناد روایات هم از آن حضرت حدیث نقل کرده است[۱۴].

آیت الله بروجردی، ابراهیم بن فضل را در طبقه پنجم قرار داده است[۱۵].[۱۶]

استادان و شاگردان راوی

ابراهیم بن فضل از افرادی مانند ابان بن تغلب[۱۷]، جعفر بن یحیی[۱۸] و عمر بن یزید[۱۹] روایت کرده و اشخاصی نظیر عمرو بن عثمان[۲۰]، علی بن حکم[۲۱]، اسماعیل بن مهران و محمد بن اسلم[۲۲]، عبدالله بن علی بن عامر[۲۳]، محمد بن سلیمان صنعانی[۲۴]، ابن ابی عمیر[۲۵] و جعفر بن بشیر[۲۶] از ایشان نقل حدیث کرده‌اند.[۲۷]

جایگاه حدیثی راوی

ابراهیم بن فضل، مدح یا ذمی در کتب رجال نشده؛ تنها شیخ طوسی تعبیر أسند عنه را درباره‌اش به کار برده[۲۸] و جعفر بن بشیر که نجاشی درباره‌اش نوشته: روی عن الثقات و رووا عنه[۲۹] از وی حدیث نقل کرده است.

بر این اساس، بعضی نظر مساعد نشان داده و به وثاقت ابراهیم بن فضل رأی دادند و روایت وی را صحیح یا حسن دانسته‌اند؛ مانند مجلسی اول[۳۰]، مجلسی دوم[۳۱]، وحید بهبهانی[۳۲] و خوانساری[۳۳] و در مقابل، بعضی از فقهای دیگر، مانند آیت الله خویی[۳۴] و آیت الله گلپایگانی[۳۵] چون توثیق و مدحی درباره ابراهیم بن فضل نرسیده، روایاتش را تضعیف کرده و دو دلیل یادشده را برای اثبات وثاقت کافی ندانسته‌اند.[۳۶]

تحقیق

در کتب رجالی هیچ به توثیق و یا مدح ابراهیم بن فضل اشاره‌ای نشده؛ لکن با توجه به چند نکته می‌‌توان وثاقت یا دست‌کم مدح وی را اثبات، و به احادیث او اعتبار بخشید.

۱. شیخ طوسی، در کتاب رجال خود از شماری راویان با تعبیر أسند عنه یاد کرده، از این رو این بحث در میان رجالیان مطرح شده که اولاً مقصود شیخ از این عبارت چیست و ثانیاً آیا بر توثیق یا مدح راوی دلالت می‌کند یا خیر.

اقوال و دیدگاه‌های متعددی در این زمینه هست[۳۷] که یکی از محققان در مقاله‌ای بلند، به یادکرد و بررسی آنها پرداخته و در پایان چنین نتیجه گرفته است: أن وصف الرجل بذلک یدل فی البدایة علی أن الرجل عامی المذهب لا یعترف بأن الإمام یسند إلیه الحدیث، بل إنما یعتبر من کلام الإمام ما کان مرفوعاً منه إلی النبی(ص) لکن إذا دلت القرائن الخارجیة علی أن الراوی الموصوف به شیعی المذهب فهو دلیل علی أن هذا الراوی کان نبیهاً جداً، و أراد أن یجمع ما رواه الأئمة(ع) مسنداً إلی جدهم للاحتجاج بذلک علی الآخرین الذین لا یعتقدون بإمامتهم، فیکون الوصف دالا علی جلالة و فضل. فالوصف - علی کل حال - لا یدل علی قدح یؤدی إلی الضعف أو مدح یؤدی إلی الثقة، بل هو دلیل علی منهجیة خاصة فی روایة الحدیث[۳۸].

بر اساس این تحقیق و با توجه به شیعی بودن ابراهیم بن فضل که از مضامین روایات وی استظهار می‌شود، تعبیر أسند عنه که شیخ طوسی درباره‌اش به کار برده، بر جلالت و فضل او دلالت دارد، که اگر مفید توثیق نباشد، دست‌کم مدح را می‌فهماند.

۲. روایت ابن ابی عمیر از ایشان است، که شیخ طوسی درباره‌اش می‌نویسد: و کان من أوثق الناس عند الخاصة و العامة، و أنسکهم نسکاً، و أورعهم و أعبدهم[۳۹]؛ نیز می‌نگارد: ... ما یرویه محمد بن أبی عمیر، و... من الثقات الذین عرفوا بأنهم لا یروون و لا یرسلون إلا عمن یوثق به[۴۰].

٣. روایت جعفر بن بشیر از ایشان است[۴۱]، که نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: "جعفر بن بشیر ابومحمد البجلی الوشاء من زهاد أصحابنا و عبادهم و نساکهم و کان ثقة... کان أبو العباس بن نوح یقول: کان یلقب فتحة العلم[۴۲]، روی عن الثقات و رووا عنه[۴۳].[۴۴]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۵۶، ش۱۷۲۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۷۸، ش۱۱۰؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۹؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۴؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۸۹، ش۶۳؛ طرائف المقال، ج۱، ص۳۹۸، ش۳۱۴۶؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۲۴۸، ش۴۵۱؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۹۸، ش۳۱۳؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۲۵۸، ش۱۶۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۸۴، ش۳۹۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۴۴، ش۲۳۳ و ۲۳۵.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۲۴۲ به گزارش از تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۹، ح۵۶.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۴.
  4. رجال الطوسی، ص۱۵۶، ش۱۷۲۱ – ۱۷۲۲.
  5. ر.ک: جامع الرواة، ج۱، ص۲۹؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۲۴۸، ش۴۵۰ - ۴۵۱؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۲۵۸، ش۱۶۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۴۴، ش۲۳۳ -۲۳۵.
  6. ر.ک: طرائف المقال، ج۱، ص۳۹۸، ش۳۱۴۵ - ۳۱۴۶؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۴.
  7. ر.ک: جامع الرواة، ج۱، ص۲۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۴۴ (ش ۲۳۳) و ۲۴۵ (ش۲۳۵)؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۲۴۹، ش۴۵۱.
  8. قاموس الرجال، ج۱، ص۲۵۸، ش۱۶۷.
  9. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۴-۴۳۶.
  10. الکافی، ج۵، ص۴۵۸، ح۲؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۶۸، ح۱۱۵۳.
  11. إبراهیم بن الفضل المدنی یکنی أبا إسحاق المخزومی؛... ضعیف الحدیث لا یکتب حدیثه...؛ (الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۲۳۰، ش۶۴)؛ ثم رأیت فی ترجمة إبراهیم بن الفضل المدنی أحد الضعفاء من مناکیره.... (فتح الباری، ج۱۰، ص۴۸۶)؛ نیز ر.ک: عمدة القاری، ج۲۰، ص۲۵۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۶۵، ش۲۲۴.
  12. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۶-۴۳۷.
  13. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۵۶، ش۱۷۲۱.
  14. «... عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِذَا سَبَّبَ اللَّهُ لِلْعَبْدِ الرِّزْقَ فِي أَرْضٍ جَعَلَ لَهُ فِيهَا حَاجَةً»؛ (المحاسن، ج۲، ص۳۴۵، ح۳).
  15. ر.ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۳۱.
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۷.
  17. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۲۴۲.
  18. المحاسن، ج۲، ص۵۲۶، ح۷۵۷.
  19. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۳۹، ح۱۴.
  20. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۲۴۲.
  21. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۳۹، ح۱۴.
  22. الکافی، ج۵، ص۴۵۵، ح۳.
  23. المحاسن، ج۲، ص۵۲۶، ح۷۵۷.
  24. الخصال، ج۲، ص۴۸۹، ح۶۸.
  25. مختصر البصائر، ص۲۱۹، ح۲۳۱.
  26. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۶۵، ح۲۳۸۸.
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۷-۴۳۸.
  28. إبراهیم بن الفضل الهاشمی المدنی أسند عنه؛ (رجال الطوسی، ص۱۵۶، ش۱۷۲۱).
  29. رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴.
  30. روی جعفر بن بشیر فی الصحیح عن إبراهیم بن الفضل الهاشمی الذی أسند عنه و روی عنه الفضلاء و اعتمدوا علیه و إن لم یصرحوا بتوثیقه؛ (روضة المتقین، ج۴، ص۱۸۹).
  31. مجلسی دوم بعد از گزارش حدیثی که در سند آن ابراهیم بن الفضل قرار گرفته می‌نویسد: و یمکن أن یعد حسناً، إذ قیل فی إبراهیم بن الفضل أسند عنه؛ (ملاذ الأخیار، ج۱۲، ص۶۶).
  32. قوله فی إبراهیم بن الفضل: أسند عنه؛ و مع ذلک یروی عنه جعفر بن بشیر کما قیل ففیه اشعار بوثاقته؛ (تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۴).
  33. مرحوم خوانساری بعد از نقل روایتی که در سند آن ابراهیم بن الفضل قرار گرفته می‌نویسد: واستشکل بضعف الروایة من جهة أن فی سندها إبراهیم بن الفضل ولم یرد فیه توثیق ولا مدح و یمکن أن یقال - کما قدمنا - تضعیف الروایة مشکل من جهة أن الراوی إبراهیم بن الفضل الهاشمی کما یظهر من جامع الرواة و قیل: هو حسن و استشعر المحقق الوحید البهبهانی قدس سره فی التعلیقة وثاقته من جهة روایة جعفر بن بشیر عنه؛ جامع المدارک، ج۷، ص۷).
  34. و لکن الروایة ضعیفة، فإن فی سندها إبراهیم بن الفضل، و لم یرد فیه توثیق و لا مدح؛ (مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۱۷۱).
  35. و فیه مضافاً إلی ضعف الروایة (لأن فی سلسلة السند إبراهیم بن الفضل)؛ (الدر المنضود فی أحکام الحدود، ج۱، ص۸۹).
  36. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۸-۴۳۹.
  37. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۹۹ - ۱۰۱؛ ج۱۵، ص۵۲؛ إکلیل المنهج، ص۵۴، ش۱۱؛ الفوائد الحائریه، ص۲۲۵؛ الفوائد الرجالیه (بهبهانی)، ص۳۱؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۱۸۹؛ الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۳، ص۲۸۴ - ۲۸۵؛ منتهی المقال، ج۱، ص۷۱ - ۷۲؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۹۶؛ و....
  38. مجله تراثنا، مؤسسه آل البیت(ع)، ج۳، ص۱۴۲، مقاله المصطلح الرجالی: أسند عنه، سید محمدرضا حسینی.
  39. الفهرست (طوسی)، ص۴۰۴، ش۶۱۸.
  40. عدة الأصول، ج۱، ص۱۵۴.
  41. ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۶۵، ح۲۳۸۸.
  42. درباره ضبط این جمله چند قول است: أ. فقحة العلم، بالفاء و القاف و الحاء بمعنی زهر العلم. ب. نفحة العلم، بالنون و الحاء المهملة بمعنی أن العلم ینفح من فیه؛ من نفح الطین إذا فاح. ج. ققة العلم، بالقاف المضمومة و الفاء المشددة المفتوحة بمعنی الوعاء و کونه وعاء للعلم بکثرة العلم. (ر.ک: تنقیح المقال، ج۱، ص۲۱۴، طبع حجری (تقریرات ثلاثه)، پانوشت ص۱۰۶).
  43. رجال النجاشی، ص۱۱۹، ش۳۰۴.
  44. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۴۳۹-۴۴۱.