وحدت
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل وحدت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
وحدت به این معنا است که عارف میرسد به مقامی که غیر از خدا چیزی نمیبیند و به قول سعدی: رسد آدمی به جائی که بجز خدا نبیند، و یا واقعاً جز خدا چیزی وجود ندارد. اینکه عارف میرسد به مقامی که غیر از خدا چیزی نمیبیند غیر از این مسأله است که جز او وجود ندارد[۱].[۲]
وحدت بالعمل
یعنی اینکه دو شیء که کثرت حقیقی دارند در یک صفت با یکدیگر اشتراک داشته باشند و از این جهت بگویند ما واحد هستیم، ما دو تا یکی هستیم[۳].[۴]
وحدت بالعرض
وحدت بالعرض [یا وحدت مجازی] این است که یک شیء با شیء دیگر واقعاً وحدت ندارند اما در یک چیز اشتراک دارند. در این مورد میگویند که اگر اشتراک در کیف باشد میشود “مشابهت” و اگر دو جنس باشد میشود “مجانست”، و اگر در نوع باشد میشود “واحد بالنوع”[۵].[۶]
وحدت جبهه
معنی وحدت جبهه این است که احزاب و دستهجات مختلف در عین اختلاف در مسلک و ایدئولوژی و راه و روش، به واسطه مشترکاتی که میان آنها هست در مقابل دشمن مشترک در یک صف جبههبندی کنند. و بدیهی است که صف واحد در برابر دشمن تشکیل دادن با اصرار در دفاع از مسلک خود و انتقاد از مسلکهای برادر و دعوت سایر برادران هم جبهه به مسلک خود به هیچ وجه منافات ندارد[۷].[۸]
وحدت حزبی
وحدت حزبی ایجاب میکند که افراد از نظر فکر و ایدئولوژی و راه و روش و بالاخره همه خصوصیات فکری به استثناء مسائل شخصی یک رنگ و یک جهت باشند[۹].[۱۰]
وحدت حقه حقیقه
اگر واحد عین وحدت باشد خود بر دو قسم است: یا به معنای این است که واحد مفهومش عین مفهوم وحدت است، یا حقیقتش عین حقیقت وحدت میباشد، که این را اصطلاحاً “وحدت حقه حقیقه” میگویند[۱۱].[۱۲]
وحدت حقیقت
مسأله وحدت حقیقت به این معناست که حقیقت یک چیز است، اما اینکه این مسأله را بشکافیم که آن حقیقت چیست، آیا آن حقیقت از سنخ وجود است به آن معنا که ما وجود را از ماهیت تفکیک میکنیم و یا از سنخ ماهیت است، اینها دیگر هیچکدام مطرح نیست. مسأله این است که حقیقت یک چیز است و غیر از آن یک چیز، هر چه انسان آن را میبیند به منزله جلوهها و تجلیهای آن حقیقتاند[۱۳].[۱۴]
وحدت در عین کثرت
مراجعه به نظریه وحدت در عین کثرت[۱۵]. و نظریه وحدت در عین کثرت.[۱۶]
وحدت در کثرت
نفس در مرتبه صورت معقوله، با آن صورت متحد است، به عبارت دیگر، هر صورت معقوله مرتبهای از مراتب نفس است که گسترش یافته و خود عاقل خویشتن است، متاخران اسلامی این را “وحدت در کثرت” اصطلاح کردهاند[۱۷].[۱۸]
وحدت عددی
وحدت عددی یعنی وحدت چیزی که فرض تکرّر وجود در او ممکن است[۱۹].[۲۰]
وحدت موجود
غالباً وحدت موجود را به نام وحدت وجود مینامند. وحدت موجود، یعنی اینکه این موجودات نوعی وحدت دارند که این “نوعی وحدت” با اصالت ماهیت هم سازگار است، یعنی میتوان گفت این ماهیات به نوعی وحدت دارند[۲۱]. وحدت وجود به این معنی که حقیقت وجود قابل کثرت تباینی نیست و اختلافی را که میپذیرد تشکیکی و مراتبی است یا مربوط است به شدت و ضعف و کمال و نقص وجود و یا مربوط است به امتدادات و اتصالات که نوعی تشابک وجود و عدم است، و به هر حال کثرتی که در وجود متصور است کثرتی است که توأم با وحدت است و از نظری عین وحدت است (وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت)[۲۲]. در اصطلاح امروز دنیا هر مکتبی را که قائل به نوعی وحدت حقیقت بوده است، یعنی گفته است که حقیقت یک چیز بیشتر نیست، وحدت وجود نامیده میشود[۲۳].[۲۴]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۴۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۷، ص۴۸۱.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۷، ص۴۸۳.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۳.
- ↑ امامت و رهبری، ص۱۹.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۳.
- ↑ امامت و رهبری، ص۱۹.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۴۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۷، ص۴۶۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۴۴.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۴.
- ↑ مجموعه آثار، ج۶، ص۵۰۶ و ۵۱۸.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۴.
- ↑ مقالات فلسفی (۱)، ص۱۹۲.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۴.
- ↑ سیری در نهجالبلاغه، ص۶۰.
- ↑ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۸۴۴.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ مجموعه آثار، ج۶، ص۹۸۸.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۴۵.