امرؤالقیس بن عابس کندی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

او امرؤ القیس بن عابس بن منذر بن امرئ القیس کندی، شاعر[۱] و از تیره بنو معاویة بن کنده بود[۲]. ابن حزم[۳] از او با عبارت "كان الرجل الصالح"؛ یاد می‌کند. ابن حجر[۴] نام وی را در قسم اول (صحابه) آورده است.

محدثان و شرح حال نگاران، حدیثی باسند صحیح از وی نقل می‌کنند که میان او و مردی از حضرموت به نام ربیعة بن عیدان[۵] بر سر زمینی در جاهلیت، نزاعی رخ داده بود. آن دو نزد رسول خدا (ص) رفتند. پیامبر به مرد حضرمی فرمود: باید بینه و شاهد اقامه کند، وگرنه امرؤ القیس باید قسم بخورد. رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس سوگند دروغ بخورد که حق برادر مؤمنش را بگیرد، خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که بسیار غضبناک است». سپس رسول خدا (ص) این آیه را تلاوت فرمود: إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا[۶]. امرؤالقیس گفت: ای رسول خدا (ص)! چه چیزی بر آن کسی است که می‌داند محق است و سوگند نمی‌خورد و از حق خویش می‌گذرد؟ پیامبر فرمود: بهشت سپس او گفت: من شما را گواه می‌گیرم که از حق خویش گذشتم[۷].

او در جریان ارتداد، بر دین اسلام ثابت قدم بود[۸] و قومش را به ثبات در اسلام فراخواند و وفاداری خویش و خاندانش را در اشعاری به آگاهی ابوبکر و همه مسلمانان رساند:

فَلَيْسَ مُجَاوِراً بَيْتِي بُيُوتاًبِمَا قَالَ النَّبِيُّ مُكَذّبينا[۹]

او با اشعث بن قیس که مرتد شده بود، برخوردی داشته است[۱۰] و در فتح نجیر در یمن که مرتدان را محاصره کرده بودند، شرکت کرد. از جمع مرتدان، عمویش از حصار خارج شد. امرؤ القیس به سوی او رفت تا وی را بکشد. عمویش گفت: وای بر تو! می‌خواهی مرا بکشی؟ من عموی تو هستم! امرؤ القیس گفت: "أَنتَ عَمّي، وَالله عَزَّوَجَلَّ رَبّي"[۱۱].

نُجیر نام دژی از دژهای بلند حضرموت بود که اهالی آنجا با اشعث بن قیس مرتد شدند و در سال دوازده پس از محاصره، شکست خوردند[۱۲]. امرؤ القیس در فتوحات شرکت داشت و از فرماندهان جنگ یرموک بود[۱۳]. او بعدها ساکن کوفه شد[۱۴][۱۵]

منابع

پانویس

  1. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۹۴.
  2. ابن حزم، ص۴۲۹.
  3. ابن حزم، ص۴۲۸.
  4. ابن حجر، ج۱، ص۴۶۲.
  5. برای ضبط کلمه بدان با غیدان ر. ک: نووی، ج۲، ص۱۶۱.
  6. «آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز می‌فروشند» سوره آل عمران، آیه ۷۷.
  7. احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۹۲ و ۳۱۸؛ مسلم، ج۱، ص۸۸؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۹۴ و ۱۹۵؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۶۳.
  8. ابن حزم، ص۴۲۹.
  9. ابن حجر، ج۱، ص۲۶۳.
  10. ابن حجر، ج۱، ص۲۶۳.
  11. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۹۴.
  12. ابن سعد، ج۳، ص۵۹۸؛ یاقوت حموی، ج۲، ص۲۷۱ و ج۵، ص۲۷۲ و ۲۷۴.
  13. ابن حجر، ج۱، ص۲۶۳.
  14. ذهبی، ج۱، ص۲۸.
  15. حیدری آقایی، محمود، مقاله «امرؤالقیس بن عابس کندی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۲۵.