عام الحزن
در سال دهم بعثت حضرت ابوطالب (ع) و حضرت خدیجه (س) به فاصله اندکی از هم وفات کردند، این دو از حامیان و مدافعان اصلی پیامبر اکرم (ص) و اسلام بودند و لذا آن حضرت این سال را عام الحزن نامید. هجرت به طائف برای مسلمان کردن قبیله بنی ثقیف و هجرت مسلمانان به حبشه و پیمان عقبه از اتفاقات مهم بعد از عام الحزن است.
مقدمه
"عام الحزن" از سالهای غمانگیز صدر اسلام است. که در پی وفات ابوطالب و خدیجه رسول خدا (ص) از این سال[۱] با عنوان "عام الحزن" یاد کردند. نامگذاری این سال بدین نام، خود، بیش از هر چیز دیگر، بیانگر خدمات شایسته و فداکاریهای بیمانند آن دو بزرگوار در راه دین و حمایت از رسول خدا (ص) است[۲].
سال دهم بعثت، سال اندوه پیامبر (ص)
سال دهم بعثت، سالی سخت و طاقتفرسا برای حضرت رسول (ص) بود. دو ماه[۳] - و به نقلی هشت ماه و بیست و یک روز[۴] - پس از خروج از شعب، رسول خدا (ص) دو تکیه گاه توانمند و راستین[۵] و دو اهرم قدرتمند در پیشبرد اهداف الهی را از دست داد. این حادثه به قدری بر رسول خدا (ص) سخت و ناگوار آمد که ایشان آن سال را سال "غم و اندوه" نامیدند[۶].
در این سال، پیامبر (ص) عمویش ابوطالب که از کودکی عهدهدار سرپرستیاش بود و از حامیان و مدافعان بزرگ رسول خدا (ص) پس از بعثت به شمار میرفت را از دست داد. هنگامی که پیامبر (ص) خبر وفات ابوطالب را دریافت کرد، به شدت دلتنگ و منقلب شد و با شتاب خود را به بالینش رسانید. دست بر پیشانی او میکشید و میفرمود: "عمو جان در خردسالی تربیتم کردی، در یتیمی سرپرستیام کردی و در بزرگی یار و یاورم بودی. خدا از من به تو پاداش خیر عطا فرماید"[۷].
اندکی قبل[۸] یا بعد از مرگ ابوطالب[۹] خدیجه (س) نیز از دنیا رفت. خدیجه (س) از نعمتهای ارزنده و والامقام آفریدگار برای پیامبر (ص) بود که مدت ۲۵ سال با مهربانی و دلسوزی از مشکلات و سختیهایش کاست و به روح و روان رسول خدا (ص)آرامش داد. در تلخترین زمانها همچون فرشتهای او را کمک کرد و در راستای تبلیغ دین مبین اسلام و اعتلای کلمه توحید و در مبارزه سخت و پرمشقت علیه دشمنان یار و یاورش بود. از بذل جان و مال هیچ دریغ نورزید. ایشان، وزیری صادق برای اسلام و مایه تسکین رسول خدا (ص) بود[۱۰]. پیامبر (ص) پیوسته از این بانو - حتی پس از وفاتش (س) - به شایستگی یاد میکرد و در ستایشش میفرمود: "او به من ایمان آورد، زمانی که مردم کافر بودند و تصدیقم کرد، زمانی که مردم تکذیبم میکردند و با مالش یاری میرساند، زمانی که مردم تحریمم کردند و خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنان، نصیبم نکرد"[۱۱].
مؤرخان، سال وقوع این رخداد که سال دهم بعثت و پس از خروج از شعب ابیطالب بوده، اتفاق نظر دارند؛ اما در روز و ماه وفات این دو بزرگوار و نیز فاصله زمانی بین وفات آنها به شدت اختلاف وجود دارد. منابع روایی و تاریخی؛ اول ذیالقعده[۱۲]، نیمه شوال[۱۳] و نیمه اول رمضان[۱۴]، را روز و ماه وفات ابوطالب یاد کردهاند. وفات خدیجه (س) را نیز سه[۱۵]، سی[۱۶]، سی و پنج[۱۷]، پنجاه و پنج روز[۱۸] پس از این تاریخ عنوان کردهاند. همچنین در تقدم و تأخر وفات آنها از یکدیگر نیز اختلاف است. عدهای وفات ابوطالب را مقدم دانستهاند[۱۹] و عدهای نیز وفات حضرت خدیجه (س) را[۲۰].
پس از وفات این دو یار عزیز و شفیق، مصیبتها و محنتهای پی در پی عرصه را بر حضرت (ص)، سخت تنگ کرد. مصیبتها از هر سوی بر حضرت فزونی گرفت[۲۱]. از هند بن ابیهاله اسدی نقل شده: "وقتی ابوطالب از دنیا رفت آن حضرت به شدت مورد اذیت و آزار قریش قرار گرفت تا جایی که فرمود: "ای عمو! چه زود جای خالی تو را احساس کردیم.
صله رحم تو برایت مفید باشد و خداوند به تو جزای خیر عنایت فرماید"[۲۲]. از پیامبر اکرم (ص) نیز در وصف این ایام روایت شده: "قریش از من واهمه داشتند تا آن هنگام که ابوطالب از دنیا رفت"[۲۳][۲۴].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ سال دهم بعثت.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «عام الحزن»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۶.
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
- ↑ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، محمد جواد الحسینی الجلالی، ص۶۹-۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۴۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳؛ ابو الفرج حلیب شافعی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۵۲۱.
- ↑ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
- ↑ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۴.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۵۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۷؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۲۲-۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۵۱۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۴۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ شیخ طوسی، امالی، ص۴۶۳.
- ↑ « مَا زَالَتْ قُرَيْشٌ كَاعَّةً عَنِّي حَتَّى مَاتَ أَبُو طَالِب»؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۷؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «عام الحزن»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۷-۴۹.