نبوت پیامبر خاتم

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۹:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

دلایل نبوت حضرت رسول (ص)

  • پیامبر گرامی اسلام(ص)، به‌ صورت جهانی به مردم دنیا، دعوت خود را عرضه نمود: ﴿﴿ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ[۱]. رسالت رسول الله، جامع و دربردارنده معارف پیامبران و کامل‌تر از آنهاست: ﴿﴿ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ [۲][۳].

دلیل نخست: واکاوی شخصیت پیامبر(ص)

  • نگرش منصفانه به صدق و ایمان و اخلاص پیامبر(ص)، همچنین امانت‌داری، پاکی و طهارت روح، از دنیاطلبی و فریب‌کاری، به اعتقاد راسخ به نبوت خویش، پایداری و ازخودگذشتگی در راه رسالت الهی، هرگونه ترید در صدق پیامبر(ص) در دعوی خویش را می‌زداید[۴].

دلیل دوم: بشارت‌های پیامبران پیشین

  • اولاً: در همان بخش اندکی از متون یهودیان و مسیحیان که اصالت خود را حفظ کرده‌اند، تعابیری وجود دارد که متضمن بشارت به نبوت پیامبر اکرم است. یکی از صریح‌ترین بشارت‌ها، بشارت به ظهور فارقلیط است که به معنای "شخص ستوده شده" (احمد یا محمود) می‌باشد[۵].
  • در باب چهل و دوم از کتاب اشعیا به نکاتی اشاره شده است مثل اینکه: "شریعت او زود منتشر می‌شود... احکام مخصوص دارد... که اقصای عالم می‌رود..." در فرازی از این کتاب آمده: "بیابان و شهرهایش و قریه‌های مسکون قیدار" که قیدار فرزند حضرت اسماعیل و جد خاتم الانبیا، شهرهای مسکون قیدار، مکه و مدینه و طائف و جاهایی است که اعراب فرزندان اسماعیل ساکن بودند. مراد از بیابان، عربستان است وگرنه معنا ندارد که بگویند: "بیابان و شهرهایش" اما "عربستان و شهرهایش" ممکن است گفت...
  • و لفظ "سالع" که در این فقرات آمده، باید گفت که "سِلَع" (به کسر سین و فتح لام) یثرب، یعنی مدینه منوره است. و در جایی می‌گوید: ... اما این قوم یغما شده تمامی ایشان در مغازه‌ها در دامنه و در حبس خآنها مخفی‌اند، یغما شدند و رها ننده نیست، غارت شدند... که منظور از قوم یغما شده، بنی‌اسرائیل‌اند و مقصود از این پیامبر موعود، آن مسیح نیست که بنی‌اسرائیل منتظر او هستند، زیرا به عقیده آنها، مسیح برای عزت دادن به بنی‌اسرائیل می‌آید و این آیات دلیل بر ذلت ایشان است. حضرت مسیح که به آمدن فارقلیط بشارت داد، این لغت در اصل و لغت یونانی "پرکلیتوس" است یعنی کسی که نام او بر سر زبآنها باشد و همه‌کس او را ستایش کند و حتی معنای تفضیلی که در "احمد" است (ستوده‌تر) و در "محمد" نیست، از کلمه "پرکلیتوس" یونانی نیز فهمیده می‌شود. در انجیل یوحنا: اگر من نروم آن فارقلیط تسلی‌دهنده نخواهد آمد، ... اما چون روح راستی بیاید، او شما را به‌ تمامی ارشاد خواهد کرد، زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه می‌شنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد و او مرا جلال خواهد داد. زیرا او آنچه را از آنِ من است، خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد[۶].
  • ثانیاً: پیامبر اکرم در اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج می‌ورزند به متون مقدس اهل کتاب، و علمای یهود و نصاری، در مقابل این ادعا، کاری جز سکوت انجام ندادند؛ قرآن در این زمینه می‌فرماید:﴿﴿ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۷]

دلیل سوم: برهان از طریق گروندگان

  • گاه شخصیت برخی از پیروان یک پیامبر از ویژگی‌های برخوردار است که هرگونه تردید در صدق دعوی نبوت را از بین می‌برد مثل امیرمؤمنان که سه عنصر اساسی در شخصیت حضرت، ایمان ایشان را حجتی قاطع قرار می‌دهد:
  1. اوج نهایی علم، فطانت و دین‌شناسی
  2. نهایت امانت، صدق، اخلاص
  3. قاطعیت و عدم سازش‌کاری در پذیرش حق[۸].

دلیل چهارم: گواهی قراین و شواهد

  1. شخصیت اخلاقی پیامبر: رسول خدا چه پیش از بعثت و چه پس از آن از سجایای اخلاقی والایی برخوردار بوده است. همگان او را به "محمد امین" می‌شناختند. اگر کوچک‌ترین نقطه‌ ضعفی در زندگانی محمد(ص) وجود می‌داشت، مشرکان از آن بهره کامل می‌جستند...
  2. محیط ظهور اسلام: محمد(ص) در جامعه‌ای ظهور یافت که اکثریت آن در منجلاب فساد و گمراهی غوطه‌ور بودند، در چنین جامعه عقب‌مانده‌ای، پیامبر اسلام، عالی‌ترین معارف اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و... را عرضه نمود.
  3. پیروان محمد(ص): بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخی مانند علی بن ابی طالب(ع)، سلمان فارسی، ابوذر به ایشان گرویدند و در راه پیشرفت اهداف او از جان خود نیز می‌گذشتند.
  4. روش‌های اجرایی: پیامبر برخلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیاطلب، هیچ‌گاه برای رسیدن به هدف، از ابزار غیر مشروع بهره نبرد. یکی از شواهد، ماجرای مرگ ابراهیم، فرزند پیامبر اکرم است که مورد استفاده سوء قرار نگرفت.
  5. ثبات قدم و پایداری: از نشانه‌های مردان الهی آن است که در راه تحقق اهداف و آرمان‌های خود، از جان و مال و فرزند، به‌راحتی می‌گذرند. مانند: ثبات قدم رسول خدا در مکه و استقامت ایشان در شعب ابوطالب و...
  6. تعالیم: خردپسندی و هماهنگی تعالیم اسلام در زمینه خداشناسی، انسان‌شناسی و جهان‌شناسی، دعوت به ارزش‌های اخلاقی و نیز عدالت محوری و جامعیت قوانین اجتماعی و اقتصادی و... همگی از الهی بودن رسالت پیامبر خبر می‌دهند[۹].

دلیل پنجم: برهان اعجاز

  • معجزه، خارق عادتی است که مربوط به دعوی پیامبر باشد و خداوند برای تصدیق او آن را ظاهر سازد. از پیامبر بیش از هزار معجزه نقل شده آن‌هم در حضور جمع و مستند، به‌گونه‌ای که احتمال جعل و کذب در آنها راه ندارد، در حالی که ناقلان معجزات حضرت عیسی، چهار نفر هستند که تاریخ زندگی آنها روشن نیست و کمتر از ۳۰ معجزه نقل کرده‌اند[۱۰].
  • این معجزات را می‌توان در دو دسته جای داد:
  1. معجزه جاوید: قرآن
  2. معجزات غیر جاویدان، شامل: اخبار غیبی پیامبر – رخدادهای شگفت‌انگیز در رابطه با ایشان – اعجازهای عملی – استجابت دعا[۱۱].

معجزه قرآن کریم

  • مهم‌ترین معجزه پیامبر اسلام، قرآن کریم است که باید جاودانه باشد تا انسان‌های قرون بعدی بتوانند حقانیت پیامبر و دین اسلام را درک کنند[۱۲].
  • هرچند بر اساس روایات و اسناد تاریخی، از پیامبر مکرم اسلام، معجزات فراوانی به ظهور رسیده است که درجای خود درباره آنها مطالبی خواهد آمد، اما معجزه جاودانه پیامبر اسلام قرآن کریم است. در این بخش ابتدا ادعای اعجاز قرآن و وجود اعجاز این کتاب آسمانی موردبحث قرار می‌گیرد.
  • قرآن کریم سند جاودانه درستی ادعای پیامبری پیامبر مکرم اسلام است. این کتاب آسمانی برتر از سایر معجزات انبیا است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانگی و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی کرده است و تاکنون همه از آوردن نمونه‌ای عاجز مانده‌اند. این دعوت به مبارزه و به‌ اصطلاح "تحدی" در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله:﴿﴿ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا [۱۳][۱۴].
  1. و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۷.
  2. و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ سوره مائده، آیه:۴۸.
  3. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص:۱۶۷.
  4. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص:۱۶۹.
  5. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص:۱۱۶ - ۱۱۷.
  6. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص:۱۷۰ - ۱۷۵.
  7. کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند؛ سوره بقره، آیه:۱۴۶.
  8. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۱۷۹.
  9. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص:۱۱۸ - ۱۲۱.
  10. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص:۱۸۰.
  11. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص:۸۸.
  12. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
  13. بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمی‌توانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.
  14. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.