اسحاق بن یسار مدنی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

اسحاق بن یسار مدنی[۱] در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر العیاشی آمده است:

«إِسْحَاقَ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ إِلَى يُوسُفَ وَ هُوَ فِي السِّجْنِ- يَا ابْنَ يَعْقُوبَ مَا أَسْكَنَكَ مَعَ الْخَطَّائِينَ قَالَ جُرْمِي قَالَ فَاعْتَرَفَ بِجُرْمِهِ فَأُخْرِجَ- فَاعْتَرَفَ بِمَجْلِسِهِ مِنْهَا مَجْلِسَ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِهِ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

نام اسحاق بن یسار در کتب رجالی و در اسناد دیگر روایات ذکر نشده، بدان جهت اطلاعی از حال وی، استادان و شاگردانش و جایگاه حدیثی‌اش به دست نیامده، پس از راویان مجهول یا مهمل شمرده می‌گردد.

بعضی از رجالیان، عنوان مذکور را متحد با اسحاق بن یسار المدنی[۴] دانستند که برقی و شیخ طوسی او را از اصحاب امام سجاد و امام باقر(ع) شمرده‌اند[۵].[۶]

مذهب راوی

گرچه دلیل روشنی بر مذهب راوی وجود ندارد، از متن روایت مذکور که به توسل حضرت یوسف(ع) به محمد و آل محمد(ص) برای خلاصی از زندان دلالت دارد[۷]، شاید بتوان تشیع او را استفاده کرد.[۸]


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹۰، ش۱۴۵.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۲۹۸ به نقل از تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۹۸، ح۸۸.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۰.
  4. إسحاق بن یسار المدنی: عده الشیخ من أصحاب السجاد و الباقر - صلوات الله علیهما - و هو والد محمد بن إسحاق صاحب الواقدی و صاحب السیرة. أقول: و روی العیاشی، ج۲، ص۱۹۸ عنه، عن الصادق(ع) توسل یوسف بمحمد و آل محمد - صلوات الله علیهم-؛ (مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹۰، ش۱۴۵).
  5. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۰۹ (ش ۱۰۶۵) و ۱۲۵ (ش ۱۲۵۷)؛ رجال البرقی، ص۱۰.
  6. عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری ج۳ (کتاب)|رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۰-۵۷۱.
  7. ادامه حدیث که در تفسیر کنز الدقائق نقل نشده این است: «فَقَالَ لَهُ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ يَا كَبِيرَ كُلِّ كَبِيرٍ يَا مَنْ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا وَزِيرَ يَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِيرِ يَا عِصْمَةَ الْمُضْطَرِّ الضَّرِيرِ يَا قَاصِمَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ يَا مُغْنِيَ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ يَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْكَسِيرِ يَا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأَسِيرِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تَجْعَلَ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ تَرْزُقَنِي مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لَا أَحْتَسِبُ قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحَ دَعَاهُ الْمَلِكُ فَخَلَّى سَبِيلَهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ  وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ »؛ (تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۹۸، ح۸۸).
  8. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص۵۷۱.