اصول اربعمائه در فقه اسلامی
مقدمه
اصول جمع اصل و اصل در اصطلاح علم حدیث به معنای هر یک از مجموعههای آغازین احادیث است که راویان سدههای نخستین مستقیماً از نگاشتن روایتهایی که میشنیدند، پدید میآوردند. این اصول، منبع و مصدر کتابهای حدیثی بعدی گردید[۱] و ملاک صحّت حدیث نزد محدّثان نسلهای بعد، وجود آن حدیث در یکی از این اصول بود.
محتوای این مجموعهها که به اصول اربعمائه مشهورند، پاسخهایی بوده است که امامان معصوم(ع) به پرسشهایی در زمینههای گوناگون احکام، سنن، مواعظ، ادعیه و تفسیر میدادهاند. گردآوری این اصول، از زمان حضرت علی(ع) تا زمان امام حسن عسکری(ع) به وسیله اصحاب آنان انجام شده است؛ هرچند بیشتر آنان از اصحاب امام صادق(ع) بودهاند. برخی برآنند که اصول اربعمائه را چهارصد شخصیت معروف از اصحاب امام صادق(ع) ـ که بالغ بر چهار هزار نفر بودهاند ـ نگاشتهاند. لیکن با نگاهی به برخی کتب رجالی، مانند فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی مشخص میشود که در میان صاحبان اصول، شاگردان دیگر امامان(ع) نیز دیده میشوند.[۲]
نقل کردهاند که عادت صاحبان اصول این بوده که هرگاه حدیثی از امام(ع) میشنیدند از بیم فراموشی، به ضبط آن در اصول خویش مبادرت میکردند.[۳] مؤیّد این مطلب روایتی است که ابن طاووس در «مُهَج الدّعوات» نقل کرده است که «گروهی از اصحاب امام کاظم(ع) با قلم و کاغذ در محضر ایشان حاضر میشدند و چون امام سخنی میفرمود یا درباره واقعهای نظر میداد، آن را مینگاشتند».[۴]
اعتبار اصول
به تصریح برخی، اصول نگاشته شده در زمان امامان(ع)، بیش از چهارصد اصل بوده است، لیکن از میان آنها اصولی که امامیّه بر اعتبار و صحّت آنها و نیز عمل بدانها اتّفاق داشتهاند چهارصد اصل بوده است.[۵]
کتاب و اصل
در آثار امامیّه، مقابل اصل، کتاب و مُصَنَّف است. برای مثال، گاه در کتب رجالی در وصف راوی گفته میشود: "لَهُ کِتابٌ وَ لَهُ أصلٌ"(برای او کتابی و اصلی است). در تفاوت کتاب با اصل چند قول است، از جمله:
۱. راوی در اصل، احادیثی را که از معصوم(ع) یا راوی ایشان شنیده، گردآوری کرده است؛ امّا احادیث معتبر موجود در کتاب و مصنَّف، غالباً از اصل گرفته شده است.[۶]
۲. اصل، مجموعه معتبری است که احادیث آن از کتاب دیگری گرفته نشده است.[۷]
۳. اصل، مجموعهای است که احادیث آن بدون واسطه از معصوم(ع) گرفته شده، ولی احادیث کتاب از اصل اخذ شده است.[۸]
سرنوشت اصول
از ویژگیهای اصول ـ چنانکه شیخ آقا بزرگ تهرانی بدان تصریح کرده ـ ترتیب نداشتن احادیث آنها بوده است؛ زیرا چنانکه گفته شد، بیشتر اصول در محضر امامان(ع) و در پاسخ پرسشهای گوناگونِ مطرح شده، نگاشته میشد. این کاستی موجب شد تا با رواج یافتن کتب حدیثیِ دارای ترتیب و تبویب، به تدریج از رونق اصول کاسته شود و با راه یافتن احادیثشان به مجموعههایی همچون کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار، عملاً این مجموعهها به عنوان جایگزین اصول اربعمائه شناخته شوند.
بیشتر اصول تا زمان محمد بن ادریس حلّی به صورت اوّلیه خود باقی بودهاند. وی در پایان سرائر، احادیثی از آنها را تحت عنوان مستطرفات سرائر نقل کرده است.[۹]
این پرسش در علم درایه مطرح است که آیا عنوان صاحب اصل بودن که در کتب رجالی آمده، دلیل مدح او است تا در نتیجه حکم به وثاقت صاحبان اصول شود یا نه؟ برخی به این پرسش، پاسخ مثبت و برخی پاسخ منفی دادهاند. البته صاحب اصل بودن دلیل صحّت مذهب و عقیده وی نیست؛ چنانکه برخی از اینان، واقفی یا فطحی مذهب و از مکتب اهل بیت(ع) منحرف بودهاند[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص۲۱۸
- ↑ المعتبر، ج ۱، ص۲۶؛ ذکری الشیعة، ج ۱، ص۵۸ ـ ۵۹
- ↑ الرواشحالسماویة، ص۱۶۰
- ↑ الذریعة، ج ۲، ص۱۲۷
- ↑ ذکری الشیعة، ج ۱، ص۵۸ ـ ۵۹؛ الحدائق الناضرة، ج ۱، ص۱۷ ـ ۲۱
- ↑ مقباس الهدایة، ج ۳، ص۲۷
- ↑ الفوائد الرجالیة، ج ۲، ص۳۶۷؛ مقباس الهدایة، ج ۳، ص۲۶
- ↑ مقباس الهدایة، ج ۳، ص۲۶
- ↑ الذریعة، ج ۲، ص۱۳۴
- ↑ الذریعة، ج ۲، ص۱۳۴
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۵۶۷ -۵۶۷.