عاد در علوم قرآنی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عاد است. "عاد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

قوم هود(ع) از اقوام عرب و متعلق به ماقبل تاریخند و از آنها در تاریخ نامی به میان نیامده و در تورات به آنها اشاره‌ای نشده و فقط قرآن مقداری از حالات آنها را ضمن آیات نقل کرده است. آنها در سرزمین احقاف در جنوب جزیرة‌العرب در قسمت‌های "الربع‌الخالی" می‌زیستند که در گذشته آباد بود؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ [۱]. پیامبر آنها هود(ع) بود؛ ولی پیامبران دیگری هم داشتند ﴿كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ[۲]. آنها مردمانی بت‌پرست بودند ﴿قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ[۳] قیامت را نیز انکار می‌کردند ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ[۴] در سرزمین حاصل‌خیز و سرسبز و پرآب می‌زیستند و مردمانی قوی‌ هیکل و مرفه بودند ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۵]. ثروت بسیار و عمرهای طولانی و نیروهای زیاد، بیشترشان را به غفلت و بی‌خبری و سرانجام ظلم و طغیان کشانده بود؛ تا آنجا که -به گفته قرآن- کسی را نیرومندتر از خود نمی‌دانستند. فاصله طبقاتی میان آنان شدید بود، به زیردستان خود بسیار ستم می‌کردند و راه گردن‌کشی و استکبار را پیشه خود کرده بودند و بدتر از همه کارهایشان، بت‌پرستی بود.

خداوند حضرت هود(ع) را از میان آنان و برای ارشاد آنها برانگیخت؛ اما مردم ضمن اصرار بر بت‌پرستی می‌گفتند: "برای ما فرقی نمی‌کند ما را پند دهی یا پند ندهی؛ این کار رفتار گذشتگان است". و به آزار و تمسخر پیغمبر خدا پرداختند، تا این که عذاب الهی آنها را هلاک کرد.

قرآن کریم درباره چگونگی هلاکت قوم هود (عاد) می‌فرماید: ﴿ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ [۶]

در آیات مختلف قرآن کریم، بادی که سبب هلاکت قوم هود شد به این اوصاف معرفی شده است: عقیم (باد نازا)؛ صرصر (باد سرد یا شدید)؛ عاتیه (باد سرکش و طاغی﴿رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (بادی که عذاب دردناک همراه داشت) ﴿فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ[۷].[۸]

جستارهای وابسته

منابع

  1. فرهنگ‌نامه علوم قرآنی

پانویس

  1. «و از برادر (قوم) عاد (هود) یاد کن آنگاه که قومش را در آن ریگزار بیم داد» سوره احقاف، آیه ۲۱.
  2. «(قوم) عاد پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۲۳.
  3. «گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاورده‌ای و ما با سخن تو از خدایانمان دست نمی‌کشیم و ما به تو ایمان نمی‌آوریم» سوره هود، آیه ۵۳.
  4. «قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴.
  5. «پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را می‌گیرند و می‌گویند: به زودی (توبه می‌کنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را می‌گیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموخته‌اند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری می‌ورزند بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
  6. «و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند. آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۶-۸.
  7. «آنگاه، چون آن (عذاب) را مانند ابری سایه‌گستر دیدند که رو به درّه‌های آنان دارد گفتند: این ابری است که برای ما باران‌زاست؛ (نه)، بلکه همان است که آن را به شتاب می‌خواستید، (تند) بادی است که در آن عذابی دردناک است» سوره احقاف، آیه ۲۴.
  8. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۸۷۸.