نشانههای ظهور امام مهدی
برای ظهور امام مهدی(ع) نشانهها و علائمی در احادیث، بیان شده است که آگاهی از آنها برای شناخت حقانیت مدّعی مهدویت، ضروری است. تحلیل و شناخت علائم معتبر، نیازمند برررسی دقیق آنهاست. در این نوشتار، به تببین نکات مهمی درباره این نشانهها خواهیم پرداخت.
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نشانههای ظهور (پرسش) قابل دسترسی هستند.
معنای علامت
تعبیر "نشانه" یا در عربی، "علامت" و جمع آن، "علائم" [۱] و در منابع قدیمی، "آیه" و جمع آن "آیات"[۲]، با اضافه به ظهور، دربارۀ اتفاقاتی در مقدمۀ ظهور، مهدی(ع) به کار رفته است.
کلمه علامت یا آیه به معنای نشانه و چیزی است که بر مطلبی راهنمایی و دلالت کند[۳]و موجب شناخت آن شود.
واژۀ علامت، تنها یک بار به صورت جمع، با تعبیر "علامات" در قرآن به کار رفته است﴿﴿ وَأَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ﴾﴾[۴] که میتوان مراد از آن را هر گونه علامت وضعی یا طبیعی و حتّی زبانها و اشارات دانست، که در روزی زمین برای راهیابی مورد استفاده قرار میگیرد.
آنچه با بحث نشانههای ظهور تناسب دارد، آیۀ ۲۴۸ سورۀ بقره است که میفرماید: پیامبر بنی اسرائیل به آنان گفت که نشانۀ پادشاهی طالوت، صدوق مقدّس موسی(ع) است. [۵] همچنین آیات ۴۱ سورۀ آل عمران [۶] و ۱۰ سورۀ مریم که خداوند نشانهای برای باردار شدن همسر زکریا(ع) قرار داد و آن، از دست دادن قدرت تکلّم با مردم بود. [۷]
کارکرد نشانههای ظهور
شناخت نشانههای ظهور، از آن جهت دارای اهمیت است که کارکردها و فواید مختلفی را برای مؤمنان در بر دارد. به جهت همین کارکردهاست که اهل بیت(ع) به تبییم علائم باری شیعیان اهمیت دادهاند و شناخت این نشانهها را برای آنان لازم دانستهاند. مهمترین کارکردهای شناخت این نشانههای عبارتاند از:
شناخت حق
ظهور امام مهدی(ع) و آغاز انقلاب مهدوی، ناگهانی و یکباره است. شناخت این قیام و تمیز دادن آن از واقعههای مشابه، امری مهم و در خور توجه است؛ زیرا آیندۀ فردی و اجتماعی مؤمنان، با آن گره خورده است. انکار این جریان، ممکن است به انکار معرفت امام حق منجر شود که بدفرجامی آدمی را در پی دارد.
روشن است که اطمینان بخشی به مؤمنان دربارۀ حقیقت قیام و انقلاب مهدوی، به لوازم م مقدماتی نیازمند است. تبیین علائم ظهور و معرفی آن به شیعیان بویژه متدینان و فرهیختگان یکی از این مقدّمات و لوازم است که سبب آگاهی و بصیرت آنان در شناخت حقانیت مهدی خواهد شد.
شناسایی مدعیان باطل
در طول تاریخ برای گروهی از افرادی که در پی منافع شخصی و گروهی بودهاند استفاده از مقدسات، امری رایج بوده است. این افراد با سوء نیت و گروهی نیز با نیت اصلاح وضعیت نابسامان موجود در دورۀ خود، از عنوان قیام و انقلاب امام مهدی(ع) سوء استفاده کرده و به ناحق، ادّعای مهدویت خویش را مطرح کردهاند.
اگر چه حقیقت این افراد برای عالمان و فرهیختگان مشخص بوده و هست، ولی امکان فریب خوردن بسیاری از افراد سادهدل نیز با توجّه به روح زلال و صاف آنها، وجود دارد.
بیان علائم ظهور در کلمات ائمه اطهار(ع) و جمعآوری آن در متون روایی، یکی از راههایی است که امکان شناسایی مهدی واقعی را از مدّعیان دروغین و غیر اصیل، فراهم میکند. برپایۀ تحقیقات انجام شده، شمار فراوانی مهدی دروغین در طول تاریخ بیش از هزار سالۀ غیبت شناسایی شدهاند [۸] که هیچ یک همراه با علائم معرفی شده از ناحیۀ پیامبر(ص) و امامان(ع) نبوده است. از این رو، این علائم به شناخت مدّعیان دروغین و ناراستیِ ادعای آنان، کمک کرده است.
شمار نشانههای ظهور
شمارش و بیان همۀ علائم ظهور، به دلیل اختلاف نظری که دربارۀ تعداد و عناوین آنها وجود دارد، آسان نیست. به علاوه، کمتر کسی است که فهرست کاملی از علائم ارائه کرده باشد. از این معدود افراد میتوان شیخ مفید را نام برد که در کتاب ارشاد به تعداد قابل توجهی از این علائم اشاره میکند و اربلی در کشف الغمّة، همان فهرست را آورده است. مؤلف أعیان الشیعة، ذیل نام امام دوازدهم، نسبت به دیگران تفصیل بیشتری داده و هفتاد نشانه را با ذکر نمونههایی از احادیث آورده است [۹]. در کتاب مأتان و خمسون علامة، ۲۵۰ نشانه برای ظهور ذکر دشده است. از عالمان اهل سنّت، مقدسی شافعی در عقد الدرر، فصلی از کتابش را به مجموع نشانهها اختصاص داده و حدود چهل مورد را ذکر میکند. این ارقام و عناوین در طول زمان افزایش یافته و گزارشهایی از منابع غیر معتبر و راویانی ضعیف و مجهول به آن اضافه شده است. کتابهایی مانند إلزام الناصب، بیان الائمّة، نوائب الدهور، معجم الملاحم و الفتن و یأتی علی الناس زمان ... با جمعآوری اخبار صحیح و سقیم به ترویج این اخبار دامن زدهاند.
هر چه زمان پیش رفته و حوادثی مهم روی داده، مواردی از نشانهها بر آن رویداد، تطبیق شده و اضافاتی نیز در آنها صورت گرفته است. مثلاً تا قرن هفتم از نشانههایی که بر ظلم و ستم ناشی از حملۀ مغول (۶۱۶ – ۶۵۶ ق) [۱۰] تطبیق شود، کمتر سخن گفتهاند؛ اما مؤلف عقد الدارر که کتابش را در سال ۶۸۵ ق به پایان رسانده[۱۱] با تفصیل بیشتری دربارۀ خروج کافری که از مشرق میآید و حکومت بنی عباسی را سرنگون میکند و از خصوصیات مغولان بدون ذکر نام آنان و حملات مکرر آنان به عنوان نشانههای ظهور سخن گفته است. شبیه این مطلب را دربارۀ دیگر حوادث مهم تاریخی نیز مشاهده میکنیم.
فهرست اجمالی نشانههای ظهور
در این جا فهرستی را که شیخ مفید در کتاب الإرشاد آورده، به همان ترتیب ذکر میکنیم؛ علامتهایی که در میراث حدیثی و تاریخی سدۀ چهارم هجری وجود داشته و عالم و فرهیخته و نقّادی همچون شیخ مفید، آنها را جمعآوری و گزارش کرده است:
- اختلاف بنی عبّاس در حکومت.
- گرفتن خوشید در نیمه ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر آن بر خلاف معمول.
- فرو رفتن زمینی در مغرب و فرو رفتن زمینی در مشرق.
- راکد ماندن (عدم حرکت) خورشید از ظهر تا عصر.
- طلوع خورشید از مغرب.
- بریده شدن سر مردی هاشمی بین رکن و مقام.
- خرابیِ دیوارهای مسجد کوفه.
- آمدن پرچمهای سیاه از سمت خراسان.
- ظهور مغربی در مصر و تسلّط او بر شامات.
- استقرار ترکان در جزیره (بین دجله و فرات).
- فرود آمدن رومیان در رمله.
- طلوع ستارهای در مشرق که مانند ماه نور میدهد و سپس هلالی شکل میشود.
- آشکار شدن سرخی در آسمان.
- آتشی که به طور عمودی در مشرق ظاهر میشود و سه یا هفت روز در آسمان میماند.
- آزادی عرب و تسلّط بر شهرها و خارج شدن از حاکمیت عجمها.
- کشته شدن فرمانروای مصر به دست مصریان.
- خرابیِ شام و ظهور پرچمهای سه گانه در آن.
- ورود پرچمهای قیس و عرب به مصر و پرچمهای کنده به خراسان.
- ورود لشکری از سمت مغرب تا آستانۀ حیره.
- آمدن پرچمهای سیاه از مشرق همانند آن.
- شکاف در رودخانۀ فرات و جاری شدن آب در کوچههای کوفه.
- خروج شصت دروغگوی مدّعی نبوت.
- خروج دوازده نفر از فرزندان ابوطالب که ادّعای امامت دارند.
- سوزاندن یکی از بزرگان بنی عبّاس بین جلولاء و خانقین.
- ساخته شدن پلی در بغداد نزدیکی کرخ.
- بادی سیاه و زلزلهای در بغداد.
- ترسی که همۀ مردم عراق را فرا میگیرد.
- مرگی وحشتناک در عراق.
- مرگ و میر و قطحی.
- هجوم ملخها.
- کمیِ محصول.
- نزاع دو گروه از عجم و خونریزی فراوان میان آنان.
- خارج شدن بندگان از اطاعت صاحبان خود و کشتن آنان.
- تبدیل شدن گروهی از بدعت گزاران به بوزینه و خوک.
- تسلّط بندگان بر شهرهای بزرگ.
- آشکار شدن صورت و دستی از آسمان.
- برگشت برخی مردگان به دنیا.
- بارانهای پیاپی.
آنچه را که شیخ مفید بیان کرده، نمیتوان قطعی دانست و با وجود مقام و عظمتی که این عالم بزرگ شیعه دارد، به نظر میرسد دورانی که این مطالب و اخبار در آن بیان میشده و شهرت داشته، در نقل آنها حتّی برای این عالم کمنظیر امامیه، تأثیرگذار بوده است. ایشان گفته است که این موارد را در کتب قبل از خود جمع کرده و در نهایت، با نوشتن عبارت "والله أعلم"، تردید خود را نسبت به برخی از علائم، بیان کرده است [۱۲].
آمیختگیِ نشانههای ظهور با برخی مفاهیم دیگر
برخی عنوانها و مفاهیم به جهت شباهتها و اشتراکهایی در کنار علائم ظهور، پُرکاربرد هستند. از این رو باید آنها هم مفهومیابی و شناسایی شوند و به این ترتیب، حسابشان از علائم ظهور، مجزّا شود. این مفاهیم پُرکاربرد، عبارتاند از:
ملاحم
این کلمه، جمع ملحمه و از مادۀ لحم گرفته شده است که معنای اصلی آن، تداخل و درهم بودن است و در لغت به معنای جنگ است. دلیل نامگذاری جنگ به ملحمه را دو نکته گفتهاند: یکی این که در جنگ، جنگجویان در هم میآمیزند و درگیر میشوند و دیگر این که کشتههای جنگ همچون گوشت افتاده بر روی زمین هستند [۱۳].
فتن
جمع کلمۀ فتنهه را فتن گفتهاند که به معنای ابتلا و امتحان میآید. خلیل گفته است که فتنه، همان سوزاندن با آتش است [۱۴].
مراد شیعیان از دو عنوان ملاحم و فتن، احادیثی است که پیش بینی وقایع آینده را پس از حضور ظاهری امامان، در بر دارند؛ وقایعی که فتنه و آتش را در پی دارند و موجب وقوع جنگهای آینده و خونریزیها میشوند.
این وقایع، الزاماً ارتباطی به مسئله ظهور ندارند و از علائم ظهور شمرده نمیشوند، اگر چه در برههای از تاریخ، این وقایع با ظهور امام عصر(ع) ارتباط وثیق مییابد. لذا مفهوم علائم ظهور را با ملاحم و فتن، مترادف دانست. پیشآمدهای فراوانی که دربارۀ حکومتهای معاصر ائمه(ع) از امویان و عبّاسیان و یا والیان منطقهای و امثال اینها اتفاق میافتد، صرفاً پیشگوییِ این اتفاقات در همان زمانهاست. این گونه موارد، فتنههایی است که قبل از ظهور ایشان اتفاق میافتند؛ اما نکتۀ مهم این است که در بسیاری از این نقلها اصلاً به مسئلۀ امام مهدی(ع) و علامت ظهور او اشارهای هم نشده است.
اشراط الساعه
اشراط جمع "شَرَط" به معنای علامت [۱۵]و "الساعه" یکی از نامهای قیامت است. این ترکیب، تنها یکبار در قرآن به کار رفته [۱۶] و مقصود از آن، نشانههای قیامت است. یکی از مطالبی که با موضوع علائم ظهور ارتباط نزدیک دارد، احادیثی است که دربارۀ نشانههای قیامت سخن میگویند. در بسیاری از منابع روایی اهل سنت و برخی جوامع حدیثیِ شیعه، نشانههای ظهورمهدی(ع) با علامتهای نزدیک شدن و برپایی قیامت آمیخته و برخی نشانههایی که به عنوان علائم ظهور مشهورند، نشانۀ قیامت دانسته شدهاند. حتی گاهی اصل ظهور مهدی را از نشانههای قیامت یاد کردهاند. به طور کلّی، صاحبان جوامع حدیثی اهل سنت، بابی با عنوان "اشراط الساعه" گشودهاند و در دورههای متأخر، کتابهای مستقلی با همین عنوان، عرضه شده است.
آمیختگی اشراط الساعه و علائم ظهور
در این جا به آمیختگی مواردی از این علامتها در منابع دو فرقه میپردازیم:
نزول عیسی(ع) و ظهور دجال که به عنوان نشانۀ ظهور مهدی(ع) شهرت دارند، در غالب منابع اهل سنت، نشانۀ قیامت معرفی میشوند. [۱۷].
شیخ مفید، طلوع خورشید از مغرب، فرو رفتن زمینی در مشرق و مغرب را ذیل نشانههای ظهور آورده؛ [۱۸] ولی این سه، در احادیث اهل سنّت، از نشانههای قیامت به شمار میروند [۱۹]. همچنین در موضوع نشانههای ظهور، از ترکان و رومیان سخن به میان آمده که در منابع اهل سنّت، به عنوان نشانههای قیامت یاد میشود [۲۰].
مطالعه احادیث علائم ظهور و در کنار آن، احادیث اشراط الساعه، به خوبی نشانگر شباهت آن دو دستۀ اخبار به یکدیگر است. علّت این امر را در چند مطلب میتوان جستجو کرد: یکی این که در برخی از احادیث، کلمۀ "الساعه" به ظهور مهدی(ع) تأویل شده [۲۱] و راه استفادۀ احادیث، اشراط الساعه برای نشانههای ظهور، باز شده است. یکی از نویسندگان معاصر، احادیث اشراط الساعه را در باب علائم ظهور آورده و سپس مینویسد: "از آن جا که در برخی از روایات، الساعه به ظهور حضرت تأویل شده، روایات اشراط الساعه را به نشانههای ظهور تفسیر کردیم"[۲۲].
دوم، تعبیراتی که در برخی احادیث وارد شده، این تصوّر را ایجاد کرده که زمان ظهور مهدی، نزدیک زمان برپایی قیامت است. به نظر میرسد احادیثی با این مضمون که: "اگر یک روز از دنیا باقی نمانده باشد، مهدی خواهد آمد" یا "قیامت برپا نمیشود مگر این که مردی از اهل بیت من قیام میکند"، [۲۳] زمینهای برای آمیختن نشانههای ظهور با اشراط الساعه شده باشد. در صورتی که مراد از این احادیث، تأکید بر قیام مهدی و قطعی بودن آن است، نه این که این حرکت، نزدیک به قیامت یا آخرین روزهای جهان رخ میدهد.
سوم، ارتباط امام مهدی(ع) با پایان تاریخ است. آدمیان با هر دین و آیینی، معتقدند که پایان درخشان تاریخ، همراه با ظهور منجی عدالتگستر است و پایان قیام هم قیامت است. به نظر میرسد که این ذهنیتها باعث شده باشد برخی راویان یا محدثان نیز در نقل معنا تسامح کرده و به خاطر مرادف دانستن اشراط الساعه با علائم ظهور، آن دو را به جای یکدیگر به کار برده باشند. چهارمین علّت، نزدیک بودن الفاظ قیام و قیامت و قائم با همدیگر و هممعنا بودن آنهاست. مثلاً نعمانی، روایتی از امیر مؤمنان(ع) آورده که با عبارت « لَا تَقُومُ الْقِيَامَةُ حَتَّى تَظْهَرَ الْحُمْرَةُ» آغاز میشود [۲۴]. یعنی قیامت به پا نمیشود مگر آن که نشانههایی از جمله سرخی در آسمان محقّق شود؛ امّا مرحوم مجلسی، همین حدیث را با عبارت «لَا يَقُومُ الْقَائِمُ حَتَّى» آورده است.[۲۵] این گونه تشابه و تصحیفات میتواند دلیلی دیگر بر خلط علائم ظهور، با نشانههای قیامت باشد.
اقسام نشانههای ظهور
برای نشانههای ظهور، تقسیمهای گوناگونی ذکر کردهاند. از مهمترین آنها، تقسیم به علامت متّصل "نزدیک" و منفصل "دور"، همچنین تقسیم به حتمی و غیر حتمی است. تقسیمات دیگری مانند علائم طبیعی و غیرطبیعی، عادی و خارق العاده، کلّی یا جزئی، عام و خاص، مجمل و کنایی، مقید یا مشروط، قطعی یا مشکوک، در کتابهایی از نشانههای ظهور سخن گفتهاند، به چشم میخورد.
بررسیها نشان میدهد که از این همه تقسیمبندیها، فقط یک مورد آن در احادیث وجود دارد و آن حتمی بودن و غیر حتمی بودن است که از آن دو به محتوم و موقوف هم تعبیر میشود.
نشانههای حتمی و غیر حتمی
در حدیثی از امام صادق(ع) چهار نشانه ذکر شده و آنها را محتوم دانسته است[۲۶]. در دو حدیث دیگر، ایشان چندین نشانه ذکر کرده در هر کدام، کلمۀ "محتوم" را تکرار فرموده است [۲۷]. البته نشانههای غیر حتمی، تصریح نشده، ولی میتوان غیر از این موارد را جزء غیر حتمیها دانست.
نشانههای حتمی
گفته شد که مهمترین تقسیم علائم، مربوط به حتمی یا غیرحتمی بودن آنهاست. احادیثی وجود دارد که تعدادی از رویدادها را به عنوان نشانۀ حتمی ظهور قلمداد کرده و از آنها نام میبرد. گویا تعبیر از حتمی بودن برخی علائم، برای اولین بار در احادیث امام باقر(ع) بیاد شده است. از سوی دیگر، تا آن جا که جستجو شده، حتمی یا غیر حتمی بودن نشانهها در منابع اهل سنت یافت نشد.
نشانههایی که در احادیث از حتمی بودن آنها خبر داده شده، فراوان نیستند. این موارد، عبارتاند از: ندای آسمانی، خروج سفیانی، خسف بیداء و کشته شدن نفس زکیه الغیبة، [۲۸]. در بعضی احادیث، از طلوع خورشید از مغرب، آشکار شدن دستی در آسمان، ظهور یمانی و اختلاف بنی عبّاس هم به عنوان امری یاد شده است. دو نمونه از این روایات چنین است: عن ابی عبدالله(ع) انه قال: «النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْيَمَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ وَ فَزْعَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ وَ تُخْرِج الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا»[۲۹]. و «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: قُلْنَا لَهُ: السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقَالَ: نَعَمْ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْقَائِمُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خَسْفُ الْبَيْدَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ كَفٌّ تَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ وَ أَيَّ شَيْءٍ يَكُونُ النِّدَاءُ فَقَالَ: مُنَادٍ يُنَادِي بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ (ع)»[۳۰].
احتمال بدا در نشانهها
بدا، یکی از اعتقادات شیعه است بدان معنا که خداوند، تغییراتی را در برخی امور ایجاد میکند که تصوّر ما بر قطعی بودن آنهاست. در واقع، تغییری در علم الهی به وجود نمیآید؛ بلکه تغییر در اطلاع ما از آنچه قبلاً خبر داده شده، ایجاد میشود. پس بدا، به معنای آشکار شدن بعد از خفاست.
در موضوع علائم ظهور، احادیث داریم که میگویند ممکن است حتّی دربارۀ مهمترین نشانهها هم بدا پیش آید. ابوهاشم جعفری، یار دیرین چندین امام آخر میگوید: «كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد»[۳۱].
این حدیث با آنچه در قرآن آمده است که: ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾[۳۲] سازگار و موافق است؛ چه آن که حکم محو و اثبات برای همۀ حوادثی که زمان بردارند، عمومیت دارد و این حوادث، عبارت اند از: همۀ آنچه در آسمانها و زمین و ما بین آنها هست [۳۳].
مهمترین نشانههای ظهور
گفتیم که شمار علائم ظهور ذکر شده در احادیث معتبر، غیر معتبر، آثار صحابه و تابعان و متون تاریخ، فراوان است. اختلاط این علائم با اشراط الساعة فتن و ملاحم نیز سبب ابهام بیشتر آنها شده است. در این مجموعه، تنها علائم ظهوری که در احادیث بدانها اشاره شده، مورد توجّه است و اولویتبندی و اهمیت آنها نیز بر اساس تأکید احادیث و کثرت این علائم، صورت گرفته است. مهمترین این نشانهها، عبارتاند از: ندای آسمانی، خروج دجال، خروج سفیانی، کشته شدن نفس زکیه، خسف در منطقۀ بیدا، خروج یمانی، خروج خراسانی و خروج حسنی. البته این اهمیت و شهرت، به معنای صحّت همۀ آنها نیست، چنان که خروج خراسانی، نشانهای است که اگر چه در دورۀ معاصر، شهرت یافته و زبانزد خاص و عام شده و به عنوان نشانهای قطعی برای ظهور تلقی میشود، با این حال، احادیث چندانی برای آن موجود نیست. در این جا به بررسی این چند علامت خواهیم پرداخت:
تطبیق نشانههای ظهور
در طول تاریخ تشیع، همیشه شاهد ظلمها و ستمهای ناروا بر شیعیان بودهایم. این امر، باعث شد که شیعیان به انتظار فرج و گشایش بیندیشند و با این امید زندگی کنند. به صورت طبیعی در هر بُرههای که بارقۀ امیدی برای شیعیان دیده شد که به این امید که وقت گشایش حقیقی در زندگیشان فرا رسیده است، به یاد امام مهدی(ع) و ظهور او افتادهاند. این امر، هم به روحیات افراد مرتبط است و هم این که گاه وضعیت اجتماعی، زمینه را برای این تطبیقها فراهم میکند. امیدواریِ حاصل از روی کار آمدن برخی دولتها در طول تاریخ که موجب امید اجتماعی شده است، احتمال اتصال آن دولت را به ظهور مهدی(ع) پدید آورده است.
این تطبیقها غالباً از سوی حدیثپژوهان اتفاق افتاده است. ایشان از سویی با احادیث علائم ظهور آشنایی دارند و از سوی دیگر، نسبت به وضعیت اجتماعی موجود نیز بیتفاوت نیستند. به این جهت کوشیدهاند که برای پیام احادیث، مصداق خارجی و عینی ارائه کنند. اما مطالعۀ تاریخ اسلام و کنار آن، مروری بر احادیث نشانههای ظهور، به خوبی نشان میدهد که بسیاری از آنچه به نام نشانۀ ظهور مهدی مشهور شده، در طول تاریخ نیز مطابق یا مشابه آن رخ داده است. از این رو، تطبیق قطعی بسیاری از علائم بر وقایع پیش آمده به هر جهت که باشد، بسیار دشوار است.
نکته بسیار مهم در تطبیق علامتهای ظهور آن است که نمیتوان به صرف احتمال مطابقت یک واقعۀ خارجی با یکی از علائم ظهور، به پیش بینی وقت ظهور یا قیامِ متّصل بدان پرداخت.
البته کنار هم قرار گرفتن شماری از نشانهها بویژه آنهایی که در احادیث معتبر آمدهاند و محتوم توصیف شدهاند، موجب اطمینان به نزدیک بودن ظهور میگردد. اشتباه اصلی در تطبیقهای نادرست پیشین آن بوده است که تنها با دیدن یک واقعۀ خارجی و بدون توجّه به دیگر علائم، آن را علامت ظهور شمرده و نزدیکی ظهور را پیش بینی کردهاند.
حتی گاه با این که هیچ یک از علامتهای حتمی و مشهور پدید نیامدهاند، تنها پیشرفتی علمی و صنعتی همچون تلگراف که گونهای اطلاع رسانی از دور است بر علامت ظهور تطبیق شده و زمان ظهور، نزدیک دانسته شده است. ناصواب بودن تمامی تطبیقهای پیشین علائم ظهور، این نکتۀ مهم را به ما یادآوری میکند که دقت و احتیاط فراوان در این زمینه، فوق العاده مهم و ضروری است.
در این میان، احتمال جعل و تحریف لفظی و معنوی را به انگیزههای مختلف هم نمیتوان از نظر دور داشت، لذا دقت در احادیث علائم ظهور و شناخت دقیق آنها در بازشناسی ادّعاهای دروغین از ادّعای واقعی، بسیار مهم و نقش آفرین است.
گروههایی از شیعیان در دورههایی، با امید به گشایش و فرج در کارشاش و گاه با اغراض خاصی، به تطبیق علائم ظهور بر وقایع اقدام کردهاند. برای نمونه میتوان از تطبیقهای زیر که شهرت تاریخی دارند نام برد.
- مهمتر و مؤثرتر از همۀ این گروهها اسماعیلیه و حکومت آنان یعنی فاطمیان مصر است که گوی سبقت را از همگان ربوده و تطبیق نشانۀ طلوع خورشید از مغرب که در صفحات پیشین بدان اشاره کردیم از این جمله است. قاضی نعمان مغربی که از داعیان اسماعیلی است، نمونههای دیگری از نشانهها را بر فاطمیان و مهدی آنان تطبیق کرده است[۳۴].
- برخی معتقد بودند که نفس زکیه که کشته شدن او را یکی از نشانههای ظهور دانستهاند همان محمّد بن عبدالله بن حسن مثنی است که در ابتدای حکومت عباسیان قیام کرد و در مدینه به شهادت رسید. استدلالهایی را هم برای اثبات این مطلب آوردهاند که در اثبات این مطلب، کافی نیست[۳۵].
- نمونۀ دیگر تطبیقهای علّامه مجلسی در بحار الأنوار است. وی ضمن بیان احادیث نشانههای ظهور، آنها را توضیح داده و گاه تطبیق کرده است. برای مثال در حدیثی از عمار یاسر چنین نقل شده است:«یأتی هلاک ملکهم من حیث بدا»[۳۶]. گویا مرحوم مجلسی ضمیر "هم" در "ملکهم" را به عباسیان برگردانده و نوشته است: "من حیث بدا"؛ یعنی از سوی خراسان؛ چون هلاکو از آن جا وارد شد، همان گونه که شروع حکومتشان از خراسان و به دست ابومسلم بود، که البته در حدیث، به عباسیان تصریح نشده است [۳۷]. یا در جایی دیگری از الغیبة نعمانی [۳۸] حدیثی آورده که در آن آمده است:«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَان... وَ قَامَ مِنَّا قَائِمٌ بِجِيلَان... وَ قَتَلَ الْكَبْش...»[۳۹] سپس میگوید: قیام کننده در خراسان، هلاکو خان یا چنگیزخان است و قیام کننده در گیلان، شاه اسماعیل و شاید از کبش، شاه عبّاس اوّل باشد [۴۰]. همچنین در جای دیگر، حدیثی را بر دولت صفویه تطبیق کرده و میگوید: بعید نیست که این حکومت، متّصل به دولت قائم شود[۴۱].
- در دورۀ مشروطه، یکی از واعظان مشهور با نام شیخ عباسعلی فرزند علی محمّد گورتانی (۱۲۸۷ - ۱۳۶۰ ق) با لقب معین الواعظین و تخلّص ذاکر، شناخته شده است. وی مینویسد: "وقت ظهور را خدا میداند... و لیکن علائمی از برای ظهور آن حضرت از ائمّه رسیده که پارهای از اخبار به طور رمز و اشاره زمان قریب به ظهور را میرساند".
سپس مطالبی از نور الأنوار مرندی و ناظم الإسلام کرمانی نقل میکند و مینویسد: دیگر از علائم ظهور، احداث تلگراف، بی سیم است که در ممالک دور با یکدیگر حرف میزنند. دیگر از علائم، ایجاد دستگاهی است که عکس و صورت را نقل دهد، یعنی شخص از شهری میتواند دیگری را در شهر دیگر ببیند. دیگر هیجان مردم فقیر و رنج کشان است. دیگر فتح بلاد آلمان است. دیگر چنان چه در بحار است، قطع علم از نجف و ظهورش در قم است. یکی دیگر از علائم، قطع شدن پول ایران است از نجف و کربلا که اهل ایران به عراق پول نمیفرستند و یا آن که پول ایران از رواج میافتد.
- یکی از معاصران، احتمال داده که نفس زکیه بر شهید آیة الله سید محمد باقر صدر تطبیق شود[۴۲]. این نشانه، از نمونههایی است که زیدیه از آن سوء استفاده و بر محمّد بن عبدالله تطبیق کردهاند؛ چون وی در آن زمان به نفْس زکیّه شهرت داشت[۴۳].
- پس از وقوع انقلاب اسلامی نیز عالمان بسیاری به صورت شفاهی یا کتبی، احتمال تطبیق احادیث را بر انقلاب اسلامی ایران مطرح کردهاند. اینان در این آرزو هستند که قیام انقلاب اسلامی به قیام مهدی(ع) متّصل شود و زمینهساز ظهور ایشان گردد. این احتمال بر پایۀ دقت در متون احادیث و شواهد موجود مطرح شده است. از مهمترین احادیثی که با این تطبیق سازگاری بیشتری دارد، دو حدیث مهم است: اولی، حدیثی از مصادر اهل سنّت به نقل از پیامبر(ص) است که فرمود:«يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»[۴۴]. حدیث دیگر، گزارش نعمانی دربارۀ پیشگامان ظهور است. نعمانی متعهّد شده، احادیثی را نقل کند که به صحّت آنها اطمینان دارد. لذا از نظر سندی، برخی آن را معتبر شمردهاند. متن حدیث این گونه است:«كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ»[۴۵].
با توجه به ظاهر حدیث، تطبیق آن بر این وقایع محتمل است: قیام ملّت ایران در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ش، قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، اظهار توبه رژیم گذشته و تسلیم خواستههای مردم در آخرین لحظات، سرنگونی رژیم سابق تنها خواستۀ مردم، پیروزی قیام ملّت ایران علیه رژیم شاهنشاهی، تحقق جمهوری اسلامی، تداوم جمهوری اسلامی تا انقلاب جهانی مهدی(ع)، درگیریها برای استقرار انقلاب، جهاد فی سبیل الله، کشتههای آن شهیدند، پیروزی انقلاب اسلامی در نزدیکی ظهور مهدی(ع) تحقق مییابد. [۴۶]
مسئله آماده سازی زمینه برای ظهور مهدی(ع) که در این احادیث اشاده شده است به معنای علامت ظهور نیست؛ بلکه نوعی پیشگویی معجزگون است از سوی امام باقر(ع) نسبت به حوادث آینده ارائه شده است. اما به هر حال، اظهار نظر قطعی دربارۀ تطبیق علائم ظهور، در صورتی که موجب نوعی تعیین وقت ظهور شود، امکانپذیر و مجاز نیست. در این موارد، تنها برداشتهایی از احادیث امکان پذیر است که به صورت احتمالی و به استناد برداشت شخصی افراد، قابل تطبیق بر وقایع خارجی است.
جستارهای وابسته
- امام مهدی (ع)
- موعودباوری
- فارقلیط
- پارکلیت
- ماشیح
- سوشیانس
- سوشینت
- هوشیدر
- هوشیدرماه
- میتریا
- آرماگدون
- ظهور امام مهدی (ع)
- خروج منبعث سوم
- جیش الغضب
- دیدگاه کلی قرآن درباره پایان تاریخ
- نشانهها و رخدادهای مهم آخر الزمان
- بحران معنویت
- وقوع اختلافها و درگیریهای بسیار
- وقوع مصائب
- ظهور منجی بزرگ بشر
- نزول عیسی (ع)
- خروج جنبندهای از زمین
- هجوم یأجوج و مأجوج
- صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان
- حکومت امام زمان (ع)
- فتنههای شیطان در زمان ظهور امام مهدی (ع)
- بی ارزش شدن خون مردم
- تدریجی بودن نشانههای ظهور امام مهدی (ع)
- گسسته شدن پیوند خویشاوندی
- شکسته شدن حرمت انسان
- جدا شدن مردم بر اثر بلا و گرفتاری
- رویارویی امام مهدی (ع) با جاهلان
- ترس و اضطراب همگانی
- سختی پیش از ظهور امام مهدی (ع)
منابع
پانویس
- ↑ کلمۀ علائم، عربی نیست و در فارسی به عنوان جمع علامت به کار میرود (ر.ک: لغتنامه دهخدا: ذیل "علامت"، فرهنگ عمید: ذیل «علائم»).
- ↑ در کتاب الغیبة نعمانی: ص۲۶۱. در دو حدیث، کلمۀ آیه ذکر شده است. در الغیبۀ طوسی: ص۴۴۴ کلمۀ آیه چندین بار در یک حدیث به کار رفته و در کتاب الفتن ابن حماد: ص۱۵۰، ۱۵۱ و ۱۵۳ در کلام صحابه.
- ↑ (لغتنامه دهخدا)
- ↑ و کوههایی پابرجا را در زمین در افکند تا شما را نجنباند و رودها و راههایی را پدید آورد باشد که رهیاب گردید و نشانههایی را برای مردم نهاد و آنان با ستاره راهیابی میکنند؛ سوره نحل، آیه ۱۵ و ۱۶.
- ↑ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
- ↑ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا
- ↑ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا.
- ↑ ر.ک: ج۴ ص۷ (بخش چهارم / فصل چهارم / مدعیان دروغین).
- ↑ أعیان الشیعة: ج۲ ص ۷۱ – ۸۱.
- ↑ البته حملۀ مغولان پس از سقوط بعداد در سال ۶۵۶ ق نیز ادامه یافت.
- ↑ عقد الدرر: ص۳۴۹.
- ↑ الإرشاد: ج۲ ص۳۶۸ -۳۷۰.
- ↑ ر.ک: معجم مقاییس اللغة: ج۵ ص۲۳۸، لسان العرب: ج۱۲ ص۵۳۵.
- ↑ کتاب العین: ج۸ ص۱۲۷.
- ↑ لغتنامه دهخدا
- ↑ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا؛سوره محمد، آیه ۱۸.
- ↑ ر.ک: مسند ابن حنبل: ج۴ ص۶، الفتن: ص۳۵۶.
- ↑ الإرشاد: ج۲ ص۳۶۸.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۶.
- ↑ ر.ک: الارشاد: ج۲ ص۳۶۸، مقایسه کنید با الفتن: ص۴۶۱.
- ↑ معجم أحادیث المهدی: ج۵ ص۳۹۵ و ۴۰۵ و ۴۱۱.
- ↑ چشم اندازی به حکومت مهدی: ص۲۹. نیز، ر.ک: ص۱۵.
- ↑ الغیبة، طوسی: ص۱۸۰ – ۱۸۲، التشریف بالمنن: ص۴۰۰، معجم أحادیث المهدی: ج۱ ص۵۷۵، منتخب الأثر: ص۱۱ و ۱۹۲.
- ↑ الغیبة، نعمانی: ص۱۴۹.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۲۶. در پاورقی الغیبة نعمانی هم به نسخهای که مانند بحار الأنوار است، اشاره شده است.
- ↑ الغیبة، نعمانی: ص۲۷۲ ح۲۶ باب۱۴.
- ↑ الغیبة،نعمانی: ص۲۶۲ و ۲۶۵ ح۱۱ و ۱۵ باب ۱۴.
- ↑ طوسی: ص۴۳۵، کمال الدین: ص۶۸۰.
- ↑ ندای آسمانی، از امور حتمی است و خروج سفیانی، حتمی است و خروج یمانی هم حتمی است و کشته شدن نفس زکیه نیز حتمی است، و پدیدار شدن کفدستی از آسمان نیز حتمی است و نیز آیۀ هراسناک و سهمگین ماه رمضان "که خوابیده را بیدار میکند و بیدار را میترساند" و دخترکان را از پس پرده بیرون میکشد؛ الغیبة، نعمانی: ص۲۶۲.
- ↑ به آن حضرت عرض کردیم: خروج سفیانی از حتمیّات است؟ فرمود: آری و کشته شدن نفس زکیه نیز از حتمیّات است و [ظهور] قائم نیز از حتمیّات است و فرو رفتن صحرا نیز از حتمیات است و کف دستی که از آسمان ظاهر میشود از حتمیّات است و آوای آسمانی نیز از حتمیات است عرض کردم: این آوا و ندا چیست؟ فرمود: آوا دهندهای که به نام قائم و به نام پدرش آواز خواهد داد؛ الغیبة، نعمانی: ص۲۶۵؛ کمال الدین: ص۶۸۰.
- ↑ نزد امام جواد(ع) از سفیانی و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: آیا ممکن است در امر حتمی، بدا پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: میترسم دربارۀ قائم هم بدا حاصل شود. فرمود: نه! قائم، وعدۀ الهی است و در آن، تخلّف نمیشود؛ الغیبة النعماني: ص ۳۰۲ ح ۱۰.
- ↑ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۸ و ۳۹.
- ↑ المیزان: ج۱۱ ص۳۷۹.
- ↑ شرح الأخبار: ج۳ ص۳۵۹ و ۳۶۸.
- ↑ تاریخ الغیبة الکبری: ص۶۰۸.
- ↑ نابودیِ حکومت آنان از جایی که آغاز شده، خواهد بود؛الغیبة، طوسی: ص۴۶۳ ح۴۷۹.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۰۸ ح۴۵.
- ↑ الغیبة، نعمانی: ص۲۷۵ ح۵۵.
- ↑ هنگامی که قائم در خراسان قیام کند... و قائمی از ما در گیلان قیام کند... و سرکرده کشته شود... .
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۳۶ ح۱۰۴.
- ↑ بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۴۳.
- ↑ عصر الظهور: ص۱۶۵.
- ↑ مقاتل الطالبین: ص۲۰۷ و ۲۱۰ – ۲۱۳.
- ↑ مردمی از شرق، قیام می کنند و برای حکومت مهدی، زمینه را آماده می کنند؛ بحار الأنوار (ط - بيروت): ج۵۱، ص ۷.
- ↑ گویی میبینیم گروهی را که در شرق در پی گرفتن حق، قیام میکنند؛ امّا آن را به ایشان نمیدهند. دوباره آن را میطلبند؛ ولی به آنها داده نمیشود. پس چون این وضعیت را میبینند، شمشیرهایشان را بر گردن خود مینهند. آنچه را خواسته بودند، به ایشان میدهند، اما دیگر آن را نمیپذیرند تا این که قیام میکنند و آن را جز به صاحبتان نمیسپرند. کشتگان آنها شهیدند. هان! من اگر آن زمان را درک میکردم. خود را برای صاحب این امر، خود را نگاه میداشتم؛الغيبة للنعماني: ص ۲۷۳، ح ۵۰.
- ↑ رهبری در اسلام: ص۱۷۹ و ۱۸۰. تا صفحۀ ۱۸۳ (این کتاب به شرح نکات فقه الحدیثی مربوط به استخراج هر یک از وقایع از احادیث پرداخته شده است).
پیوند به بیرون