پناهندگی سیاسی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل پناهندگی سیاسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

پناهندگی سیاسی، دادن پناه است به فراریان - به ویژه - فراریان متهم به ارتکاب جرایم سیاسی یا کسانی که در کشورهای دیگر به دلایل سیاسی مورد تعقیب و آزار واقع شده‌اند[۱]. در اسلام نیز هرگاه یکی از اتباع خارجی، تقاضای پناهندگی سیاسی از حاکم اسلامی نماید، تقاضای او پذیرفته و امنیت جانی و مالی او تضمین خواهد شد. هدف اصلی در این کار، ایجاد محیط تفاهم همجواری و جاذبه‌های مسلکی و جمعیتی است[۲]. پیشینۀ پناهندگی در اسلام، به پناه آوردن مهاجرین مسلمان به سرزمین حبشه باز می‌گردد[۳][۴].

منابع

پانویس

  1. فرهنگ علوم سیاسی، ص۵۱۶.
  2. وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶؛ لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ «اگر پناهگاهی یا غارهایی یا نهانگاهی می‌یافتند با شتاب به آن رو می‌آوردند» سوره توبه، آیه ۵۷. ر.ک: دار الامان.
  3. إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۰؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۹؛ سیره حلبی، ج۲، ص۳۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۸.
  4. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۶۲.