دیوان الجند در فقه سیاسی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث دیوان الجند است. "دیوان الجند" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دیوان الجند (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

دیوان الجند، در مدینه توسط عمر - خلیفه دوم - تأسیس شد. این دیوان در ابتدا به “دیوان المسلمین” مشهور بود که اسامی مردان و رجال، در آن نوشته و مواجب آنها مشخّص می‌گردید؛ ولی بعدها اسامی جنگ‌جویان نیز به ترتیب شجاعت و میزان آسیب دیدگی آنان در جنگ، امتیازبندی و در آن به ثبت می‌رسید[۱]. عمر، جنگ‌جویان را بر اساس قبایل درجه‌بندی می‌کرد؛ یعنی اگر جنگ‌جویان از عرب بودند، قبایل را بر حسب اصل و نسب و خویشاوندی به نبی(ص) امتیازبندی می‌نمود. برای مثال “عدنان” که نبوّت در آن شکل گرفت، مقدم بر “قحطان” بود و از عدنان قبیله “مضر” و از مضر قبیله “قریش” و از میان قریش هم “بنی هاشم” مقدم بود. در زمان پیامبر(ص) سپاهیان، مقرری معینی نداشتند و فقط سهم خود را از غنایم جنگی و درآمد خراج، به طور مساوی دریافت می‌کردند[۲]. ابوبکر - خلیفه اول - نیز بر همین رویه عمل می‌کرد. دیوان الجند بعدها به “الدیوان” تغییر نام یافت[۳]. امروزه، رسم بر آن است که کشورهای درگیر جنگ، جهت رسیدگی به امور نظامیان و آسیب دیدگان جنگی، نهادهای مستقلی را به این امر اختصاص می‌دهند[۴].

منابع

پانویس

  1. تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۱۷۰.
  2. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱. ر.ک: انفال و خمس.
  3. تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۱۷۰؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۰۳.
  4. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۰۹.