ابوسعید بن زید

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

اطلاعات منابع در مورد نام و نسب، تبار و لقب وی همین مقدار است. او را به استناد گزارشی که در آن به دیدن و ادراک رسول خدا(ص) تصریح شده است، صحابی دانسته‌اند. ابن حجر و ابن اثیر این را نادرست می‌دانند که تفصیل آن خواهد آمد. گزارش یاد شده چنین است: ابوسعید می‌گوید: در تشییع جنازه‌ای همراه پیامبر بودیم. هنگامی که جنازه را بر زمین گذاشتند، حضرت فرمود: "آیا این شخص میت به کسی بدهی دارد؟" گفتند: آری، او دو درهم بدهکار است. حضرت فرمود: "خودتان بر او نماز بخوانید". امام علی(ع) عرض کرد: "ای رسول خدا(ص)! من آن دو درهم را به عهده می‌گیرم و آن را ضمانت می‌کنم". پیامبر(ص) بر وی نماز خواند و سپس رو به علی(ع) کرد و فرمود: "خداوند بدهی و دینت را ادا کند، چنانکه دین برادرت را ادا کردی"[۱]. ابوسعید در گزارش دیگری می‌گوید: هرگاه جنازه‌ای را از مقابل رسول خدا(ص) تشییع می‌کردند، حضرت می‌ایستاد[۲]. همچنین می‌گوید: هرگز ندیدیم رسول خدا تشییع جنازه‌ای را ببیند و تا آن را بر زمین نگذاشته‌اند، بنشیند [۳]. این گزارش‌ها را با اندکی اختلاف در تعابیر، افزون بر ابوسعید بن زید، از امام علی(ع)، عثمان، جابر، سهل بن حنیف، قیس بن سعد، انس و ابوسعید خدری روایت کرده‌اند [۴]. در برخی از این گزارش‌ها آمده است که به رسول خدا(ص) گفتند: این جنازه زنی یهودی است. از حضرت دو سه جواب نقل شده است، فرمودند: "ما برای ملانکه قیام می‌کنیم؛ مگر این انسان نیست؛ و مرگ، فزعی هولناک است، پس هرگاه جنازه‌ای دیدید بایستید"[۵]. نیز از او روایتی درباره نعمت‌هایی که خداوند به حضرت موسی(ع) عطا فرمود نقل شده است[۶].

روایت احترام به میت هنگام تشییع آن، در فقه مورد توجه فقها قرار گرفته است و بسیاری، به استحباب قیام هنگام تشییع جنازه قائل هستند و از نظر اجر و پاداش، ثواب ایستادن را، همچون ثواب حمل کردن جنازه دانسته‌اند. برخی نشستن را مکروه دانسته و عده‌ای ایستادن را واجب می‌دانند و می‌گویند: تا زمانی که میت را حمل می‌کنند و بر زمین نگذاشته‌اند، نباید نشست. آنها به روایتی از ابوسعید و ابوهریره استناد کرده‌اند که گذشت[۷].

ابن اثیر[۸] با استناد به گزارش عبدالله پسر احمد بن حنبل در مسند الشامیین و مسند الکوفیین می‌گوید: نام ابوسعید بن زید به عنوان راوی نخست آمده و روایت یاد شده را نقل کرده است و ابونعیم نیز این را تأیید می‌کند، اما طبرانی با همان سند، به نقل از عبدالله بن احمد بن حنبل می‌گوید: این روایت از ابوسعید خدری است و ابوموسی مدینی نیز مؤید آن است، و ابن اثیر این را صحیح می‌داند. ذهبی نیز همین گزارش را بدون اظهار نظر نقل می‌کند[۹]. ابن حجر[۱۰] نظر ابن اثیر که وی را ابوسعید خدری می‌داند، خطا دانسته، می‌گوید: بغوی، همان گزارش ابوسعید بن زید را نقل کرده است و من نیز همان روایت را در مسند از طریق سعید بن زید در مسند از طریق سعید بن زید در مسند بزار پیدا کردم. آنچه موجب توهم و خطا شده، افزودن کلمه ابی به نام سعید بن زید است و البته این اسم است نه کنیه. گفتنی است در معجم الصحابه بغوی[۱۱] از ابوسعید بن زید نشانی یافت نشد و در مسند سعید بن زید نیز این روایت نیامده است. در هر صورت، ابن حجر و ابن اثیر وجود ابوسعید بن زید را در میان صحابه نادرست می‌شمارند. این شخص مورد نظر ما، یا بنا بر قول ابن اثیر[۱۲]، ابوسعید خدری، و یا بر اساس نظر ابن حجر[۱۳]، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل است. احتمالاً سخن ابن حجر صحیح‌تر است که همان سعید بن زید باشد.[۱۴]

منابع

پانویس

  1. علامه حلی، ج۲، ص۸۵.
  2. احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۶۴ و ج۴، ص۳۴۶؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۱۱؛ نسائی، ج۴، ص۴۵؛ هیثمی، ج۳، ص۲۷؛ ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳ و همو، تسجیل المنفعه، ص۴۸۹؛ دارقطنی، ج۴، ص۴۲.
  3. شامی، ۳۶۱ / ۸.
  4. شامی، ج۸، ص۳۶۰-۳۶۱.
  5. شامی، ج۸، ص۳۶۰ و ۳۶۱.
  6. شوکانی، ج۱، ص۸۷.
  7. ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳.
  8. ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.
  9. ذهبی، ج۲، ص۱۷۳.
  10. الاصابه، ج۷، ص۱۵۱.
  11. بغوی، ج۳، ص۶۵-۶۲.
  12. ابن اثیر، ج۵، ص۲۱۱.
  13. ج۷، ص۱۵۱.
  14. حیدری آقایی، محمود، مقاله «ابوسعید بن زید»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۳۷-۳۳۸.