آشنایی اجمالی

وی از بزرگان قبیله اوس در جاهلیت[۱] و از زیرکان و شاعران عرب بود که به شعر او تمثل می‌شد[۲]. نیز گویند ابن عباس در تفسیر برخی لغات قرآن به سخن او تکیه می‌کرد[۳].

بنا بر گزارش طبرسی[۴] و ابن عساکر[۵]، وی هنگام آمدن «تبع» پادشاه یمن به یثرب، به نمایندگی از دو قبیله اوس و خزرج در مقابل یهود ساکن در آن شهر سخن گفت. مالک بن انس[۶] از عروة بن زبیر نقل کرده است که مردی از انصار که به او أحیحة بن جلاح گفته می‌‌شد عمویی کوچک‌تر از خود داشت که تحت سرپرستی دایی‌هایش بود. أحیحة بن جلاح وی را کُشت. دایی‌های او مدعی شدند آنها وارث دیه مقتول و اموال برجامانده از او هستند؛ زیرا قاتل بهره‌ای از ارث ندارد. ابن حجر پس از نقل این گزارش، یادآور شده که من بر نسب أحیحة بن جلاح در أنساب انصار، آگاهی نیافتم. به گمان برخی از صحابه‌نویسان، احیحة بن جلاح بن حریش از بزرگان اوس است که پیش از ازدواج هاشم بن عبدمناف، با سامی دختر عمرو بن زید نجاری خزرجی[۷] یا پس از او این زن را به همسری انتخاب کرد که ثمره آن عمرو بن احیحه بود. براساس این گزارش، عبدالمطلب بن هاشم جد رسول خدا (ص) برادر ناتنی عمرو است [۸].

برخی منابع روایی و رجالی، عمرو را از راویان حدیث پیامبر برشمرده‌اند[۹]. اما ابن عبدالبر و دیگران [۱۰] به شدت آن را انکار کرده یا بعید دانسته‌اند[۱۱].

همانگونه که گذشت، وی برادر مادری عبدالمطلب و حتی بنا بر اقوالی از او بزرگ‌تر بوده است[۱۲]. نتیجه آنکه وقتی صحابی بودن فرزند احیحه بعید باشد، صحابی بودن خود احیحه به طریق اولی پذیرفته نیست. نام یکی دیگر از پسران او را محمد ذکر کرده‌اند. گویند پیش از رسول خدا (ص)، در میان عرب جز این شخص، کسی بدین نام خوانده نشده بود[۱۳]. ابن حجر[۱۴] گوید: تنی چند از ذریه احیحه چون منذر بن محمد بن عقبة بن جلاح، و عیاض بن عمرو بن بلال بن بلیل بن أحیحه در غزوات پیامبر حضور داشته‌اند، ولی سخنی از صحابی بودن پدرشان نیامده است. تردیدی نیست که احیحه شاعر مشهور در جاهلیت درگذشته است. همچنین به نظر ابن حجر، گویا دو فرد با نام احیحه وجود داشته و احتمال می‌رود فرد کوچکتر، نواده احیحة بزرگتر و همنام با او باشد. از نسل أحیحه کسانی در کوفه می‌زیستند که می‌‌توان به عبدالرحمان بن ابی لیلی از اشراف کوفه و محمد بن عبدالرحمان، قاضی آن شهر اشاره کرد[۱۵][۱۶]

منابع

پانویس

  1. ابن درید، ص۴۴۱.
  2. ابن عساکر، ج۳۴، ص۲۹۴؛ ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۷.
  3. طبری، ج۱۵، ص۴۴۴؛ ابن جوزی، ج۲، ص۱۶۴؛ قرطبی، ج۱، ص۴۲۵.
  4. طبرسی، ج۱۰، ص۴۴۲.
  5. ابن عساکر، ج۱۱، ص۱۱۵.
  6. مالک بن انس، ج۲، ص۸۶۸.
  7. ابن هشام، ج۱، ص۸۹؛ ابن سعد، ج۱، ص۷۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۱۸۹-۱۸۸.
  8. ابن حبیب، ص۴۵۶؛ ابن اثیر، ج۴، ص۸۳ و ۳۱۰.
  9. شافعی، ج۵، ص۱۸۶؛ طبرانی، ج۴، ص۹۰؛ ابن ابی‌حاتم، ج۶، ص۲۲۰.
  10. ابن عبدالبر، ج۳، ص۲۴۷.
  11. ابن اثیر، ج۴، ص۸۳ و ۳۱۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۰.
  12. ابن هشام، ج۱، ص۸۹؛ ابن سعد، ج۱، ص۷۹.
  13. ابن اثیر، ج۴، ص۳۱۰؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۶، ص۴۰۵.
  14. الاصابه، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰.
  15. ثقفی، ج۱، ص۴؛ ابن درید، ص۴۴۱؛ ابن الندیم، ص۲۵۶.
  16. سامانی، سید محمود، مقاله «احیحة بن امیة بن خلف جمحی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۸-۱۹.