موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

«انتصاف» در لغت به معنای طلب دادخواهی و گرفتن انتقام از ظالم به صورت عادلانه است [۱]، در اصطلاح کلام عبارت است از این که خداوند حق ستمدیده را از ستمگر گرفته و به او باز می‌‌گرداند [۲].

بحث انتصاف در کلام اسلامی شاخه‌ای ازبحث مربوط به اعواض است، از نظر متکلمان عدلیه عوض در برابر آلام و ناگواری‌هایی که بر فردی وارد می‌‌شود و استحقاق آن را ندارد، واجب است، هرگاه الم و ناگواری فعل خداوند باشد، عوض بر خداوند واجب است، و هرگاه فعل غیر خداوند (انسان و حیوان) باشد، بر غیر خداوند واجب خواهد بود، و در این صورت آنچه به خداوند مربوط می‌‌شود گرفتن حق متألم (مظلوم) از فاعل الم (ظالم) است که انتصاف نام دارد.

متکلمان عدلیه ـ امامیه و معتزله ـ در اصل وجوب انتصاف اتفاق نظر دارند، ولی در نحوه وجوب و برخی نکات دیگر مربوط به آن اختلاف دارند.

برخی وجوب انتصاف را عقلی و عده‌ای نقلی دانسته‌اند و برخی دیگر هر دو وجه را گفته‌اند [۳].

کسانی که انتصاف را واجب عقلی دانسته‌اند این طور استدلال کرده‌اند که انتقام نگرفتن از ظالم و عدم استیفای حق مظلوم از جانب خداوند با وجود قدرت بر آن، موجب از میان رفتن حق مظلوم می‌‌شود و چنین کاری عقلاً مذموم است بنابراین عقل به وجوب انتصاف بر خداوندحکم می‌‌کند [۴] خداوند مدبر بندگان خویش است و از این جهت همانند پدر نسبت به فرزندان خود می‌‌باشد، همان گونه که دفاع از فرزند و گرفتن حق او از ظالم بر پدر واجب است، دفاع از مظلومان و گرفتن حقوق آنان از ستمگران نیز بر خداوند واجب است [۵].

دلیل نقلی وجوب انتصاف یکی این است که قرآن کریم تصریح کرده است که خداوند در میان بندگان خود قضاوت خواهد کرد، یعنی داد مظلوم را از ظالم خواهد ستاند و دیگری این که مسلمانان خداوند را به صفت طالب توصیف می‌‌کنند یعنی کسی که حق یکی را از دیگری طلب می‌‌کند [۶]. امیرالمؤمنین ((ع) فرموده است: خداوند ستم بندگان بر یکدیگر را نمی‌بخشد و روز قیامت حق مظلوم را از ظالم باز می‌‌ستاند و هیچ مظلمه ای بدون رسیدگی باقی نخواهد ماند [۷]، در حدیث دیگری فرموده است: خداوند در روز قیامت خطاب به بندگان خود می‌‌گوید: امروز روزی است که در میان شما به عدالت و از روی انصاف داوری می‌‌کنم و به کسی ظلم نمی‌شود. امروز هر چه به ظلم ازکسی گرفته شده از ظالم گرفته و به صاحبش باز می‌‌گردانم [۸]. این مطلب از پیامبر گرامی(ص) و دیگر امامان اهل بیت(ع) روایت شده است [۹].

دیدگاه مشهور متکلمان عدلیه این است که اگر ظالم در حال ظلم توان پرداخت بدل ـ مقداری که حق مظلوم را جبران نماید ـ به مظلوم را نداشته باشد خداوند جلو او را می‌‌گیرد و اجازه نمی‌دهد تا بر مظلوم ستم نماید؛ زیرا انتصاف در صورتی معنا دارد که ظالم چیزی نقداً داشته باشد یا از کسی طلب داشته باشد تا خداوند حق مظلوم از ظالم گرفته و به مظلوم بدهد. [۱۰].

ابوهاشم معتزلی و ابوالصلاح حلبی می‌‌گویند: شرط انتصاف برخورداری ظالم از اعواض در زمان ظلم نیست؛ لذا اگر ظالم در حین ظلم دستش خالی باشد و بر عهده کسی دیگر هم حقی نداشته باشد لازم نیست خداوند قدرت را از او بگیرد و از ظلم بازش دارد. به شرط این که خداوند ظالم را تا آن موقع زنده نگهدارد که عوضی را مستحق شود تااستیفای حق مظلوم از وی ممکن گردد. [۱۱].

ابوالقاسم کعبی چنین شرطی را لازم ندانسته و گفته است اگر ظالم بدون این که عوضی را مستحق باشد از دنیا برود، خداوند از باب تفضّل حق مظلوم را به وی می‌‌دهد [۱۲] ولی اشکال این قول ـ همانند قول ابوهاشم ـ این است که انتصاف واجب است، وبا تفضّل در طولانی کردن عمر ظالم، یا دادن حق مظلوم، با وجوب انتصاف سازگاری ندارد [۱۳].

بر دیدگاه، مشهور نیز اشکال شده است به این که ما ستمکاران بسیاری را می‌‌شناسیم که از دنیا رفته‌اند بدون این که مستحق اعواض بر خداوند بوده باشد، اگر همچنین استحقاقی داشته‌اند، اندک بوده و متناسب با ستمکاری‌های آنان نبوده است.

در پاسخ گفته شده است اگر مجموع دوران کودکی و دوران بلوغ ستمکاران را در نظر آوریم آنان در معرض آلام بسیاری قرار گرفته ومستحق اعواض بوده‌اند، و از طرفی عوضی که بر خداوند استحقاق داشته‌اند با آنچه به مظلومان بدهکار بوده‌اند، قابل مقایسه نیست؛ زیرا مقدار عوض بر خداوند خیلی زیاد است، ولی مقدار بدهکاری به آنان به مظلومان به اندازه حقی است که از آنان تباه کرده‌اند، بنابراین، در مجموع می‌‌توان گفت که اعواض ظالمان با حقوقی که از مظلومان برعهده آنان است، برابری می‌‌کند، در مورد ستم‌هایی چون کشتن پیامبران و امامان و اولیاء خداوند نیز گفته‌اند این گونه ستم‌ها از نظر انتصاف با کشتن انسان‌های بی‌گناه دیگر تفاوتی ندارد، اگر چه از نظر جرم و جنایت و استحقاق عقوبت با آنها تفاوت عظیمی دارد [۱۴].[۱۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۹، ص۳۳۳، تاج العروس، ج۳، ص۵۶۹
  2. کشف المراد، ص۳۳۵، اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، ص۳۴۹ و اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، ص۲۲۲
  3. کشف المراد، ص۴۵۶، شرح الاصول الخمسه، ص۵۰۵ و قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۲۰
  4. کشف المراد، ص۴۵۶، ارشاد الطالبین، ص۲۸۵ و شرح الاصول الخمسه، ص۵۰۵
  5. کشف المراد، ص۴۵۶
  6. کشف المراد، ص۴۵۶
  7. بحارالانوار، ج۷، ص۲۶۵
  8. روضه کافی، ج۸، ص۱۰۵، حدیث ۷۹
  9. نهج الفصاحه، ج۱، ص۱۰۱، اصول کافی، ج۲، کتاب ایمان و کفر، باب الظلم، و بحارالأنوار، ج ۷۵، باب الظلم وانواعه
  10. کشف المراد، ص۳۳۵ـ۳۳۶، شرح جمل العلم والعمل، ص۱۲۱ـ ۱۲۲، الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص۹۰ـ ۹۱
  11. شرح الاصول الخمسه، ص۵۰۵، کشف المراد، ص۴۵۷، تقریب المعارف، ص۹۲
  12. کشف المراد، ص۴۵۷
  13. الذخیره، ص۲۴۴
  14. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۴۹ـ ۳۵۰
  15. فصیحی، محمد حسین، مقاله «انتصاف»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، صفحه 494.