ایوب بن سلیمان فزاری
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
ایوب بن سلیمان الفزاری[۱]، تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از تفسیر فرات الکوفی ذکر شده است:
«قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ نَصْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ سُلَيْمَانَ اَلْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سِمْطٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: لَمَّا نَزَلَتِ اَلْآيَةُ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى [۲] قَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ لِكُلِّ دِينٍ أَصْلاً وَ دِعَامَةً وَ فَرْعاً وَ بُنْيَاناً وَ إِنَّ أَصْلَ اَلدِّينِ وَ دِعَامَتَهُ قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ إِنَّ فَرْعَهُ وَ بُنْيَانَهُ مَحَبَّتُكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ فِيمَا وَافَقَ اَلْحَقَّ وَ دَعَا إِلَيْهِ»[۳].[۴]
شرح حال راوی
ایوب بن سلیمان الفزاری در کتابهای رجالی شیعه و سنّی عنوان نشده و در اسناد روایات، تنها در سند دو روایت ذکر گردیده است؛ یکی در سند روایت مورد بحث که در تفسیر فرات الکوفی نقل شده و کتابهای دیگر نیز آن را از این تفسیر نقل کردهاند و دیگری در سند روایت کامل الزیارات با عنوان ایوب بن سلیمان بن ایوب الفزاری[۵].
در تهذیب الکمال در ترجمه علی بن الحزور الغنوی الکوفی از راوی با عنوان أیوب بن سلیمان الفزاری الحناط یاد شده است[۶].[۷]
طبقه راوی
تاریخ ولادت و وفات راوی دانسته نیست؛ ولی حسین بن نصر بن مزاحم از وی روایت کرده، چنان که از پدرش نصر بن مزاحم نیز روایت کرده است، بنابراین میتوان استظهار کرد که ایوب بن سلیمان الفزاری با نصر بن مزاحم هم طبقه است که در سال ۲۱۲ هجری قمری وفات کرده است[۸].
آیتالله بروجردی، حسین بن نصر بن مزاحم را در طبقه ششم راویان قرار داده است[۹]، در نتیجه استادش یعنی ایوب بن سلیمان الفزاری در طبقه پنجم قرار خواهد گرفت.[۱۰]
استادان و شاگردان راوی
ایوب بن سلیمان الفزاری از کسانی همچون أیوب بن علی بن الحسین بن سمط و علی بن الحزور روایت کرده است که از اساتید حدیثی وی به شمار میروند و راویانی همچون الحسین بن نصر بن مزاحم و سلمة از وی روایت کردهاند که از شاگردان حدیثی وی شمرده میشوند[۱۱].[۱۲]
مذهب راوی
مذهب و گرایش فکری و اعتقادی راوی مشخص نیست؛ ولی دو روایت نقل کرده که مضمون و محتوایشان نشان میدهد که از محبان و ارادتمندان اهل بیت(ع) بوده است؛ یکی روایت یادشده، و دیگری روایتی است که در کامل الزیارات نقل شده است:
«حَدَّثَنِي حَكِيمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ سَلَمَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَيُّوبُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ أَيُّوبَ اَلْفَزَارِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَزَوَّرِ قَالَ سَمِعْتُ لَيْلَى وَ هِيَ تَقُولُ: سَمِعْتُ نَوْحَ اَلْجِنِّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هِيَ تَقُولُ:»
يَا عَيْنُ جُودِي بِالدُّمُوعِ فَإِنَّمَا | يَبْكِي اَلْحَزِينُ بِحُرْقَةٍ وَ تَفَجُّعٍ | |
يَا عَيْنُ أَلْهَاكِ اَلرُّقَادُ بِطِيْبِهِ | مِنْ ذِكْرِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَوَجُّعٍ | |
بَاتَتْ ثَلاَثاً بِالصَّعِيدِ جُسُومُهُمْ | بَيْنَ اَلْوُحُوشِ وَ كُلُّهُمْ فِي مَصْرَعٍ[۱۳].[۱۴] |
جایگاه حدیثی راوی
ایوب بن سلیمان الفزاری از راویان مُهمل شمرده میشود؛ زیرا جرح و تعدیلی دربارهاش انجام نگرفته؛ ولی در سند روایت کامل الزیارات قرار گرفته، پس میتوان حسن حال وی را استظهار کرد. افزون بر این، مضمون دو روایتش در روایات معتبر دیگر و با طرق متعدد نقل شدهاند.[۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ الفزاری: بفتح الفاء و الزای و الراء فی آخرها بعد الألف، هذه النسبة إلی فزارة، و هی قبیلة (فزارة بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان، من قیس عیلان). (ر.ک: الأنساب سمعانی)، ج۴، ص۳۸۰؛ ر.ک: تنقیح المقال، ج۱۱، ص۳۶۹، ش۲۸۲۵).
- ↑ بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۱۳ به گزارش از تفسیر فرات الکوفی، ج۱، ص۳۹۷، ح۵۲۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 406.
- ↑ ر.ک: کامل الزیارات، ص۹۵، ح۵.
- ↑ ر.ک: تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۳۶۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 407.
- ↑ ر.ک: معجم المؤلفین (عمر کحاله)، ج۱۳، ص۹۲.
- ↑ ر.ک: طبقات رجال التهذیب، ص۳۳۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 407.
- ↑ ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۱۳؛ کامل الزیارات، ص۹۵، ح۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 408.
- ↑ کامل الزیارات، ص۹۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 408-409.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 409.