تولی در لغت
مقدمه
تولی به معنای به کار کسی پرداختن، کاری را عهدهدار شدن، قبول ولایت، کسی را دوست و سرپرست گرفتن و پیروی کردن است و در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست و در زبان فارسی به معنای محبت و دوستی آمده است. چنانکه مصدر آن "ولایت" نیز به معنای دوستی، یاوری و سرپرستی به کار میرود. بنابراین تولی هم به معنای پذیرش دوستی و کسی را دوست خود قرار دادن است و هم به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن است[۱].[۲]
“تولّی” با واژههای ولی، ولاء، ولایت، مولی و مشابه آنها همریشه است. معنای اصلی این کلمه، همچنانکه راغب در مفرداتالقرآن گفته است این است که: دو چیز آنچنان در کنار هم قرار گیرند که فاصلهای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آنچنان به هم متّصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آنها نباشد ماده “ولی” استعمال میشود؛ مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم میگوییم: زید در صدر مجلس نشسته است ویلیه عمرو و یلی عمرو و بکر، یعنی بلافاصله در کنار زید عمرو نشسته است و در کنار عمرو بدون هیچ فاصلهای بکر نشسته است. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است، اعم از قرب مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت در مورد دوستی و یاری، تصدّی امر، تسلط و معانی دیگر از این قبیل، استعمال شده است، چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.
راغب راجع به کلمه ولی و کلمه مولی میگوید: این دو کلمه نیز به همان معناست، چیزی که هست گاهی مفهوم اسم فاعلی دارند و گاهی مفهوم اسم مفعولی”[۳]. “تولّی” از باب “تفعّل” و به مفهوم “پذیرش ولایت” است[۴].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج ۱۵، مادۀ "ولی"؛ المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، ص۶۷۲ ـ۶۷۳؛ لغتنامۀ دهخدا، ج ۵، ص۶۲۷۲، مادۀ "تولی"؛ التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۴؛ مفردات، ص۸۸۵؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
- ↑ خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، ص۳۳۷ (مقاله ولاءها و ولایتها).
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۴۳۰.