تکبیر در معارف و سیره نبوی

تکبیر در جنگ

یکی از ویژگی‌های جنگ‌های پیامبر، جایگزین کردن نام‌های الهی به جای واژه‌های مرسوم عرب دوران جاهلیت بود. رجزهایی که معرفی کننده افراد بود، به رجزهایی بدل شده بود که رنگ و بوی دینی داشت و فرد را نیز معرفی می‌کرد. نسبت دادن هر کاری به خدا، جزو فرهنگ‌های دینی است که پیامبر آن را در جنگ‌ها اجرا می‌کرد. مسلمانان در جنگ احد از مشرکان بسیار آسیب دیدند و منتظر بازگشت آنها بودند. سعد بن ابی‌وقاص مأمور شد حرکات دشمنان را زیر نظر بگیرد و گزارش کند. او وقتی از بازگشت دشمنان یقین پیدا کرد، خوش حال شد و نزد پیامبر آمد و با شادمانی خبر بازگشت آنان را داد. پیامبر به او گفت: «آرام صحبت کن! جنگ، خدعه و فکر است. آیا برای بازگشت کافران باید چنین شادمان شد؟ ایشان را خدا برگرداند»[۱]. پیامبر نظیر این جمله را درباره بازگشت جمعی از کفار در غزوه خندق فرمود[۲]. پیامبر، پیروزی را به خدا نسبت می‌داد.

هنگامی که عرب‌ها در جنگ حمله می‌کردند یا بر دشمن پیروز می‌شدند، هلهله می‌کردند یا نعره می‌زدند و شعرهای پست و بی‌ارزش می‌خواندند. پیامبر به جای سخنان بیهوده، «اللَّهُ أَكْبَرُ» را جایگزین کرد. مسلمانان هنگام پیروزی و کشتن کافران و تاختن سوی دشمن، «اللَّهُ أَكْبَرُ» می‌گفتند. وقتی در جنگ احد، یکی از سرداران اسلام به هماوردخواهی ابوعامر، از لشکر کفار پاسخ داد و او را به دوزخ فرستاد، پیامبر خشنود شد و تکبیر گفت. مسلمانان نیز تکبیر گفتند و هم‌زمان به مشرکان حمله کردند[۳]. در جنگ خندق، نبرد [[امام علی(ع) با عمرو بن عبدود، به دلیل گرد و خاک ناپیدا بود و دو سپاه، جنگ تن به تن آنان را نمی‌دید، ولی وقتی صدای تکبیر امام علی(ع) شنیده شد، پیامبر دانست که عمرو به دست علی بن ابی طالب(ع) کشته شده است[۴] و مسلمانان با تکبیر پیامبر، «اللَّهُ أَكْبَرُ» گفتند.

همچنین گفته‌اند پیش از این جنگ در محدوده‌ای که سلمان فارسی مشغول کندن خندق بود، سنگی بزرگ قرار داشت که پیامبر برای کندن آن، کلنگ به دست گرفت. آن حضرت با هر ضربه‌ای، «اللَّهُ أَكْبَرُ» می‌گفت و مسلمانان نیز ندای تکبیر سر می‌دادند[۵]. این‌گونه تکبیر گفتن، در همه جنگ‌ها مرسوم شد و دیگر صدای هلهله و فریادهای بی‌معنا، از عرب‌های مسلمان شنیده نشد.

رسول خدا(ص) همیشه به یاد خدا بود و برای اینکه مسلمانان را هم به این کار وا دارد، از عبارت‌هایی بهره می‌برد که یادآور نام خدا بود. هرگاه می‌خواست لشکر را صدا کند، می‌فرمود: «يَا خَيْلَ اللَّهِ»[۶]. به فرماندهان خود گفته بود هرگاه خواستید رمزی برای نام شب یا جنگ‌ها برگزینید، از نام خدا بهره ببرید[۷]. خود حضرت نیز چنین می‌کرد. برای نمونه، یکی از رمزهای جنگ بدر، واژه «أَحَدٌ أَحَدٌ»[۸] بود.

پیامبر، یاری مشرکان را برای جنگ با دیگر مشرکان نمی‌پذیرفت[۹]. شاید بتوان این ایده را برگرفته از روحیه خدامحوری آن حضرت دانست[۱۰].

منابع

پانویس

  1. مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر، صص ۲۱۵ و ۲۱۶.
  2. مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر، ص۳۵۰.
  3. الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۸.
  4. سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۳۷۸.
  5. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۸۹.
  6. مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر، ص۳۵۰.
  7. میزان الحکمه، ج۶، ص۲۷۷۴، ح۹۴۴۹.
  8. ابن کثیر، السیره النبویه، ج۲، ص۴۱۶.
  9. در جنگ احد، گروهی از مشرکان هم‌پیمان با عبداللّه بن ابی، برای یاری مسلمانان بر مشرکان قریش، در لشکرگاه پیامبر شیخان حاضر شدند، ولی حضرت یاری آنها را نپذیرفت. (نک: الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶)
  10. غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۶۳.