مقدمه

از حصین بن ابو القیس اوسی اطلاعات چندانی در منابع تاریخی در دست نیست. بیشتر گزارش‌ها درباره او به تصمیم ازدواج وی با همسر پدرش باز می‌گردد. پدرش ابوقَیس بن اَسْلَت وائلی از رهبران و شاعران بزرگ اوسی و از طایفه بنی وائل بود[۱] که در نبردهای اوس و خزرج بارها رهبری نبرد را به عهده داشت و در اختلافات خونی او با طایفه خزرجی بنی‌مازن بن نجار، ضمن رهبری بنی وائل، با طایفه بنی مازن جنگید،[۲] چنان‌که در نبرد یوم‌البقیع نیز رهبر اوس بود و نبردشان را ضد خزرج هدایت کرد.[۳] وی در نخستین جنگ فجار، رهبری اوس را در اختیار داشت.[۴] کیشه (یا کبشه) دختر معن [۵] و ام‌عبید دختر صخر [۶] را (در برخی منابع تفسیری به اشتباه دختر ضمره آمده است) همسران او نام برده‌اند؛ وی با یکی از زنان قریش نیز ازدواج کرده بود، از همین‌رو مدتی در مکه اقامت داشت.[۷]

هرچند از واکنش او در برابر فعالیت‌های پیامبر (ص) در مکه، اطلاعی در دست نیست و برپایه گزارش‌ها نخستین ملاقات وی با آن حضرت پس از هجرت بوده است، بعید است که دیدارش با پیامبر (ص) در یثرب نخستین ملاقات او باشد. ابوقیس اسلام نیاورد، در نتیجه اسلام آوردن طوایف گروه اَوس مَنات که سپس به اوس‌الله شهرت یافتند، ۵ سال به تأخیر افتاد؛[۸] چنانچه شرایط بر آنان دشوار نشده بود، احتمال تأخیر بیش از آن هم می‌رفت. او پس از دعوت نبوی در یثرب به مکه بازگشت و تا فتح مکه در سال ۸ هجری آنجا ماند.[۹] زمان وفات وی کاملاً روشن نیست و باید پس از سال ۸ هجری روی داده باشد.

با مرگ ابوقیس، یکی از فرزندانش که در مدینه زندگی می‌کرد، براساس عرف جامعه، جامه‌ای را به نشانه تملک همسر پدر خود بر وی انداخت. نام این فرزند را به تفاوت حِصن،[۱۰] محصن [۱۱] و حصین [۱۲] گفته‌اند. مفسرانی چون مقاتل، عکرمه و ابن جریج که نامی از او نمی‌دانستند، به این عبارت که "یکی از فرزندان وی چنین کرده است" بسنده کرده؛ یا با توجه به نام ابوقیس اسم او را قیس خوانده‌اند.[۱۳] در منابع تاریخی از دو تن از فرزندان ابوقیس با نام‌های مِحصَن و عامر یاد شده است؛[۱۴] ولی در منابع نسبی از میان فرزندان او تنها به قیس و عقبه اشاره کرده‌اند.[۱۵] اعتبار منابع نسبی در این زمینه، کنیه ابوقیس بن اسلت و شباهت نوشتاری قیس و حصن، محتمل می‌سازند که نام‌های دیگر در استنساخ تغییر کرده باشند.

تملک همسر پدر و به ارث بردن یا ازدواج با او، برای پسر بزرگ‌تر اهمیتی اقتصادی و مالی داشت، زیرا در صورتی ‌که زن پدر به ارث نمی‌رسید، می‌توانست با دریافت مهریه با دیگری ازدواج کند؛ ولی زمانی که به ارث می‌رسید، بی‌مهریه همسر پسر شوهر خود می‌شد. اگر پسر به ازدواج با او مایل نبود، دو حالت می‌توانست روی دهد:

  1. زن ناچار شود برای رهایی، مهریه‌ای یا اموالی را که از متوفا گرفته بود، به پسر او بازگرداند.
  2. پسر می‌توانست با دریافت مهریه از فرد دیگری، زن پدر خود را به ازدواج او درآورد.[۱۶]

پسر ابوقیس، نه با همسر پدرش ازدواج کرد و نه بدو نفقه بخشید و نه اجازه داد با کس دیگری ازدواج کند، تا اینکه وی شکایت خود را نزد پیامبر (ص) برد و حضرت از او خواست منتظر وحی بماند؛ آن‌گاه آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا[۱۷] فرود آمد و به ارث بردن زنان را ممنوع اعلام کرد و از مؤمنان خواست تا به اموالشان طمع نکنند و بدین جهت آنها را زیر فشار قرار ندهند[۱۸]. در شأن نزول آیه ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا[۱۹] خدا مؤمنان را از آمیزش با همسران پدرانشان نهی کرده و آن را زشت شمرده است. مفسران در تفسیر این آیه نیز از پسر ابوقیس بن اسلت یاد کرده و نزول این آیه را به تصمیم ازدواج او با همسر پدرش ربط داده[۲۰]؛ همچنین از افراد دیگری نام برده‌اند که چنین کرده بودند.[۲۱] این در حالی است که براساس آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا[۲۲] و روایت مشهور پیش گفته، وی با همسر پدرش ازدواج نکرد، بلکه او را زیر فشار گذاشت، تا بخشی از دارایی‌اش را تملک کند.

به نظر، هر دو شأن نزول بیان شده بی‌اعتبارند و این آیات، احکام کلی فقهی را بیان می‌کنند و درباره فرد خاصی نیستند؛ به ویژه که ابوقیس بن اسلت تا واپسین سال‌های زندگانی پیامبر (ص) زنده بود و این رویدادها باید پس از نزول این آیات رخ داده باشند، زیرا سوره نساء در میانه دوره مدنی نازل شده، در حالی که ابوقیس در اواخر دوره مدنی از دنیا رفته است، از این رو این گزارش‌ها را باید از روی جری و تطبیق دانست.[۲۳]

منابع

پانویس

  1. الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۱؛ جمهرة النسب، ج ۲، ص ۴۰۴.
  2. الکامل، ج ۱، ص ۶۶۵.
  3. الکامل، ج ۱، ص ۶۷۴.
  4. الکامل، ج ۱، ص ۶۷۶.
  5. الاصابه، ج ۷، ص ۲۷۹.
  6. الاصابه، ج ۸، ص ۴۳۲.
  7. السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۱۸۲.
  8. رک: السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۹۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۶۷۶.
  9. الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۳۴.
  10. اسباب النزول، ص ۹۸؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۴۰۸.
  11. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۳۴؛ المحبر، ص ۳۲۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۶.
  12. مجمع‌البیان، ج ۳، ۵۱؛ روض‌الجنان، ج ۵، ص ۳۰۰.
  13. جامع‌البیان، ج ۴، ص ۴۰۵ - ۴۰۶؛ اسباب النزول، ص ۹۸؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۴۰۸.
  14. الطبقات، ج ۴، ص ۳۸۳.
  15. جمهرة النسب، ج۲، ص ۴۰۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۵.
  16. التبیان، ج ۳، ص ۱۴۹؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۴۰۸.
  17. «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.
  18. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۴۶؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۴۰۸.
  19. «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آورده‌اند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.
  20. اسباب النزول، ص ۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۰۳ - ۱۰۴.
  21. جامع البیان، ج ۴، ص ۴۲۰ - ۴۲۱.
  22. «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.
  23. اسماعیلی، مهران، مقاله «حصین بن ابی القیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.