مقدمه

واژه حفی صفت مشبهه از ماده «ح ف و» است. این ماده دارای معانی متعددی است. ابن فارس بر آن است که ماده حف و، در سه معنای مستقل به کار می‌رود: منع و بازداشت، اصرار و پیگیری در پرسش و بدون کفش راه رفتن، معنای دوم گسترش پیدا می‌نماید و سفارش فراوان و دانش و اکرام فراگیر را نیز دربر میگیرد[۱]. اسماعیل جوهری مصدرهای «حِفوَة»، «حِفیَة» و «حِفاوَة» را به معنای پابرهنه راه رفتن و مصدر «حَفاوة» را به معنای پیگیری در پرسش و درخواست و همچنین مبالغه در اکرام و لطف می‌داند[۲]. به نظر راغب اصفهانی معنای اصلی ماده حف و، راه رفتن بدون کفش و راه بردن حیوان بدون نعل است و از آنجا که پابرهنه راه رفتن به گونه‌ای اصرار در راه رفتن می‌انجامد؛ این ماده در معانی اصرار در پرسش، درخواست و شناخت نیز به کار می‌رود[۳]. زمخشری معنای اصلی ماده حف و را اصرار و الحاح (پیگیری) می‌داند. به نظر وی، اصرار در پرسش و درخواست و نتیجه این دو، دانش، اکرام و لطف فراگیر و کندن یا تراشیدن موی صورت، از معانی فرعی این ماده است [۴]. در معنای "حَفِيَ بِهِ" عبدالملک اصمعی گوید: آن گاه که فردی در جهت برطرف ساختن نیازهای کسی برخیزد و جایگاه وی را نیکو دارد، گویند: "حَفِيَ فلان بفلان"[۵].

گاه یک واژه بر مجموعه‌ای از معانی یا ترکیب چند حالت دلالت دارد، همان‌گونه که واژه شح بر حرص همراه با بخل دلالت دارد، حفی نیز به کسی گفته می‌شود که به حال آدمی آگاه باشد، به او نیکی کند، گرامی‌اش بدارد، همواره به او عنایت داشته باشد و یاریش کند. اگر نام (یا صفت) حفی را به معنای عالم یا رحیم بدانیم از صفات ذاتی خداوند خواهد بود و اگر به معنای نیکوکار بدانیم از صفات فعلی به شمار خواهد آمد. واژه‌های برگرفته از ماده «ح ف و» سه بار در قرآن آمده است. در یکی از این موارد، واژه حفی درباره خداوند به کار رفته است: ﴿قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا[۶].

واژه حفی در سخنان معصوم نیز به معنای آگاه، مهربان و نیکوکار آمده است. امام علی (ع) در توصیف مؤمن می‌فرماید: «حَفِيٌّ بِأَهْلِ الْمَسْكَنَةِ»[۷]، «به تهیدستان آگاه و مهربان و نیکوکار است». امام حسین (ع) در دعای عرفه به خداوند چنین عرض می‌کند: «أَمْ كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ الْحَفِيُّ بِي»، «چگونه ناامید شوم، حال آنکه تو نسبت به من آگاه و نیکوکاری»[۸] و امام سجاد (ع) نیز خداوند را چنین میخواند: «اللَّهُمَّ قَدْ تَعْلَمُ مَا يُصْلِحُنِي مِنْ أَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَكُنْ بِحَوَائِجِي حَفِيّاً»[۹]، «خداوندا، بی‌گمان آنچه را که کار دنیا و آخرت مرا اصلاح کند، می‌دانی؛ پس نیازهای مرا به نیکی برآور». نام حفی در برخی روایات، از نود و نه نام نیکوی خداوند (اسماء حسنی) شمرده شده است[۱۰].

مفسران قرآن، واژه حفی را درباره خداوند به معانی رحیم (مهربان)، عالم (دانا)، لطیف (لطف کننده)، معتنی (اهمیت دهنده)، مُکرِم (گرامی دارنده)، معین (یاور) و بار (نیکوکار) دانسته‌اند. علامه طباطبایی در معنای این واژه می‌نویسد: حفی به معنای آن کس است که نیازهای ریز و درشت را پیگیری می‌کند و یک یک آنها را به نیکی برطرف می‌کند[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۶۶.
  2. الصحاح، ج۱، ص۱۳۹.
  3. مفردات، ص۲۴۵- ۲۴۶.
  4. الکشاف، ج۲، ص۳۱۹.
  5. لسان العرب، ج۱۴، ص۱۸۶.
  6. «گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است» سوره مریم، آیه ۴۷.
  7. الکافی، ج۲، ص۲۲۹.
  8. بحارالانوار، ج۹۵، ص۲۲۵.
  9. صحیفه سجادیه، دعای ۲۲.
  10. بحارالانوار، ج۴، ص۱۸۶.
  11. المیزان، ج۱۴، ص۳۱.
  12. سلطانی، محمد، مقاله «حفی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۶۳۹.