خاتم النبی
واژهشناسی لغوی
جایگاه واژه خاتم در سیره نبوی
- علاوه بر استفاده مشهور این لغت درباره پیامبر (ص) با عنوان خاتم النبیین (آخرین پیامبر)، که در قرآن کریم به آن اشاره شده﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۳]، کاربردهای دیگری نیز در سیره ایشان دارد که به طور عمده در شمایل النبی (ص) به آن پرداخته میشود. در ذیل به دو معنای دیگر خاتم که مد نظر است اشاره میشود[۴]:
خاتم به معنای "مهر نبوت"
- در گزارشهای تاریخی آمده است: بین دو شانه پیامبر (ص) یک برآمدگی به اندازه کف دست وجود داشت که بر آن موی رسته بود. از این برآمدگی که برخی هم آن را مشاهده کردهاند به مهر نبوت تعبیر شده است [۵][۶].
خاتم به معنای "انگشتری"
- در روایات آمده است: پیامبر اکرم (ص) انگشترهای متعددی داشتند که از نگینها و نوشتههای گوناگون روی آنها استفاده میکردند؛ مانند: انگشتر نقره با نگینی مدوّر، انگشتر فیروزه و عقیق یمن. ایشان انگشتر را به دست راست میکردند و نگین آن را سمت داخل دست قرار میدادند[۷].
- « مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ»، «بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ »، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» و «صَدَقَ اللَّه» عبارتهایی است که طبق روایات، روی انگشترهای ایشان حک شده بود.
- همچنین ایشان نهی فرموده بودند که دیگران چنین نقشی را بر انگشتر خود حک کنند[۸][۹].
استفاده از نگین انگشتری به عنوان مهر حکومتی
- پیش از توضیح این مطلب باید یادآور شد که در گذشته، صاحبان مقام و منصب، علاوه بر استفاده از انگشتر به عنوان زینت، نوشتهای را روی آن حک و برای مهر زدن نوشتههای رسمی از آن استفاده میکردند.
- در روایات تاریخی آمده است: پیامبر (ص) پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، برای دعوت پادشاهان سایر کشورها به اسلام، تصمیم به نامهنگاری گرفتند که به ایشان اطلاع دادند پادشاهان عجم، نامههای بدون مهر را نمیپذیرند؛ به همین دلیل، ایشان برای تهیه مهر، فرمان دادند انگشتری از جنس نقره تهیه و عبارت « مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ» را روی آن حک کنند. (گفته میشود حضرت، آن را به انگشت نمیکردند)[۱۰].
- همچنین آمده است انگشتری که به عنوان مهر حکومتی استفاده میشد پس از رحلت رسول اکرم (ص) در اختیار خلفا بود و در زمان عثمان به چاه اریس افتاد و دیگر پیدا نشد. ایشان تنها از همان انگشتری و عبارت روی آن به عنوان مهر حکومتی استفاده میکردند[۱۱][۱۲].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳-۱۶۴؛ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ شریعتجو، منیره، خاتم النبی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ شریعتجو، منیره، خاتم النبی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۲، ص۱۷۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ۱۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۰۸؛ ابوعیسی ترمزی، الشمائل المحمدیه، ص۲۸.
- ↑ شریعتجو، منیره، خاتم النبی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۷، ص۵۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۶.
- ↑ ابوعیسی ترمزی، الشمائل المحمدیه، ص۶۹-۷۶؛ سید جعفر مرتضی، نقش خواتیم النبی (ص) و الائمه (ع)، ص۱۲-۱۳.
- ↑ شریعتجو، منیره، خاتم النبی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ احمد میانجی، مکاتیب رسول (ص)، ج۱، ص۱۸۵؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۷، ص۳۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۲؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۷، ص۳۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۸۳.
- ↑ شریعتجو، منیره، خاتم النبی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸.