عبدالله بن صلت قمی در معارف و سیره رضوی

آشنایی اجمالی

ابوطالب عبدالله بن صلت قمی یکی از ثقات اهل حدیث و شخصیت‌های بزرگ عصر خود بود، نام او در کتب رجال با تجلیل و احترام ذکر شده و همگان او را توثیق و ستایش کرده‌اند و به فضل و کمال و دانش او اعتماد نموده‌اند، و او را به جلالت قدر و عظمت مقام ستوده‌اند، و به اخبار و روایات و کتب و آثار او عمل کرده‌اند، ابوعبدالله برقی در رجال خود او را از اصحاب امام رضا و جواد(ع) ذکر کرده و گفته او از موالیان تیم الله بن ثعلبه می‌باشد.

شیخ ابوجعفر طوسی در رجال خود در باب اصحاب امام رضا(ع) گوید: ابوطالب عبدالله بن صلت قمی از موالیان تیم الله بن ثعلبه از ثقات اهل حدیث است، ولی در باب اصحاب امام جواد(ع) گوید: او از موالیانربیعه است، و در فهرست گوید: ابوطالب عبدالله بن صلت قمی کتابی تالیف کرده و احمد بن ابی عبدالله برقی صاحب محاسن آن را از وی روایت می‌کند.

نجاشی در رجال خود گفته: عبدالله بن صلت ابوطالب قمی از ثقات می‌باشد و روایات او مورد قبول است، او از امام رضا(ع) روایت می‌کند و کتابی هم در تفسیر دارد که علی بن عبدالله بن صلت از وی روایت می‌کند، علامه حلی نیز او را در بخش اول خلاصه ذکر نموده و بعد از نقل کلام شیخ و نجاشی او را توثیق می‌کند و می‌گوید: روایات او مورد اعتماد می‌باشد و او راوی امام رضا(ع) است.

کشی در رجال خود گفته: محمد بن عبدالجبار نقل می‌کند که ابوطالب قمی گفت: برای امام جواد(ع) ابیاتی فرستادم و در آن ابیات از پدرش یادی کرده بودم، و از آن بزرگوار اجازه خواستم تا درباره او هم چند بیت بگویم. امام(ع) اشعار مرا از کاغذ بریده و در دست خود نگه داشته بود و در بالای نامه من نوشته بود، خوب اشعاری گفتی، خداوند به تو پاداش دهد.

حمدان نهدی گوید: ابوطالب قمی گفت: نامه‌ای برای ابوجعفر(ع) نوشتم و از آن حضرت خواستم اجازه دهند تا در مصیبت پدرش نوحه‌سرایی کنم و اشعاری در مصیبت او بگویم، او در پاسخ من نوشت برای من هم نوحه‌سرایی کن همان گونه که می‌‌توانی برای پدرم نوحه کنی، محمد بن مسعود گوید: ابوطالب قمی سمیر را درک نکردند.

خاندان صلت قمی از خاندان‌های علم و حدیث و فقه می‌باشند، آنها در قرن دوم و سوم و چهارم رجالی عالی مقام داشته‌اند، فرزندان و احفاد آنها همگان از مشاهیر عصر خود بوده‌اند. گروهی از آنها در قم و جماعتی هم در بخارا و جاهای دیگر به مذهب اهل بیت(ع) خدمت کرده‌اند، که شیخ صدوق در مقدمه کمال الدین به این خاندان اشاره‌ای دارد و از دانش و کمال آنها یاد می‌کند.[۱]

منابع

پانویس