حضرت مریم (س) یکی از زنان برگزیده جهان و برخوردار از کرامات و موهبت‌های الهی است. اندیشمندان مسیحی و مسلمان، مقام والای او را ستوده و مناقب فراوانی برای وی یادآور شده‌اند. قرآن کریم نیز همواره از آن حضرت به نیکی یاد کرده و بر طهارت و پاکی او مهر تأیید زده است.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

اثبات عصمت حضرت مریم

قرآن کریم

از برخی آیات قرآن کریم می‌توان عصمت حضرت مریم (س) را به دست آورد:

آیه اصطفاء

﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۱۱].

این آیه سه ویژگی اصلی برای مردم بر می‌شمارد: هم‌سخنی با فرشتگان، برتری بر زنان عالم، و طهارت و پاکی. در زمینه هر کدام از این ویژگی‌ها، سخنان فراوانی گفته شده است.

برخی از مفسرین، ویژگی اول؛ یعنی، سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س) را دلیل بر پیامبر بودن ایشان شمرده‌اند[۱۲]. ویژگی دوم نیز، مورد تفسیرهای گوناگونی واقع شده است. از جمله آنکه برخی، با بهره‌گیری از پاره‌ای روایات، حضرت مریم را سرور تمامی زنان جهان، از آغاز تا انجام، دانسته‌اند. امّا بعضی دیگر از مفسّران اهل سنت، همانند آلوسی، این دیدگاه را مورد نقادی قرار داده، با اقامه شواهد گوناگونی، چنین نتیجه می‌گیرند که فاطمه زهرا (س) سرور تمامی زنان جهان است. اینان حتی بین پیامبر بودن مریم و برتری فاطمه (س) بر او، منافاتی نمی‌بینند[۱۳].

آنچه با بحث کنونی ما رابطه مستقیم دارد، ویژگی سوم است. در زمینه اینکه خداوند، مریم (س) را از چه چیزهایی پاک گردانیده، وجوه گوناگونی بیان شده است؛ از جمله: ناپاکی‌های زنانه، اخلاق ناشایست، کفر و معصیت، تماس با مردان و تهمت‌های یهودیان[۱۴]. به عقیده برخی از مفسران، سزاوارتر آن است که آیه را دارای معنای عامّ شمرده، حضرت مریم را از تمامی پلیدی‌های حسّی، معنوی و قلبی پاک بدانیم[۱۵]. مرحوم علامه طباطبایی نیز دلالت آیه بر عصمت مریم را با سیاق آیات، سازگارتر می‌دانند[۱۶].[۱۷]

آیه ۵۰ سوره مومنون

قرآن کریم در آیه‌ای دیگر حضرت مریم را در کنار فرزند معصومش، حضرت عیسی(ع)، به عنوان دو آیه الهی بر مردم معرّفی می‌کند و می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ[۱۸].[۱۹]. حال با توجه به آنکه حضرت عیسی (ع) در شمار انبیای الهی و بلکه از جمله انبیای اولوالعزم است که شکی در معصوم بودنشان نیست، لذا می‌توان از کنار هم قرار دادن حضرت مریم (س) با حضرت عیسی(ع) و نام بردن از آن دو به عنوان نشانه‌های خدا، به عصمت حضرت مریم(س) نیز دست یافت.

گستره عصمت حضرت مریم

برخی مفسران شیعه و سنی، با استناد به آیه «﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۲۰]، وجوه مختلفی را در تفسیر عبارت ﴿طَهَّرَكِ بیان کرده‌ و بدین وسیله گستره عصمت حضرت مریم را مشخص نموده‌اند. اما اغلب آنها تطهیر از گناهان را نیز یکی از آن وجوه شمرده‌اند[۲۱] و برخی دیگر از مفسران نیز، به تبیین تطهیر مریم (س) از گناهان، از راه اطلاق عبارت یاد شده یا از طریق سیاق آیه به منزله تفسیر درست این عبارت پرداخته‌اند[۲۲].[۲۳]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  12. روح المعانی، ج۳، ص۱۳۶.
  13. روح المعانی، ج۳، ص۱۳۷.
  14. تفسیر فخر رازی، ج۲، ص۶۷۰؛ مجمع البیان، ج۱-۲، ص۷۴۵-۷۴۶؛ الکشاف، ج۱، ص۳۶۲.
  15. روح المعانی، ج۳، ص۱۳۷.
  16. المیزان، ج۳، ص۲۰۵.
  17. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۷۱.
  18. «و پسر مریم و مادرش را نشانه‌ای گرداندیم و آن دو را در پناه پشته‌ای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
  19. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۶۶.
  20. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  21. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۴۶؛ محمد بن حسن شیبانی، نهج البیان، ج۲، ص۳۰؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۷۴؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۳۸؛ عبدالکریم خطیب، التفسیر القرآنی للقرآن، ج۲، ص۴۴۵؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۱، ص۲۸۲؛ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۲، ص۱۴۹؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۱، ص۲۸۱؛ احمد بن ابی اسعد رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، ج۲، ص۱۱۶.
  22. مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۲۷۵؛ محمد صادقی تهرانی، البلاغ، ج۱، ص۵۵؛ سید علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۲، ص۷۶؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۴، ص۱۹۴؛ سیدمحمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن الی الأذهان، ج۱، ص۳۳۹؛ سیده نصرت امین اصفهانی، مخرن العرفان، ج۳، ص۱۰۸؛ سیدعلی عبدالاعلی موسوی سبزواری، مواهب الرحمان، ج۵، ص۲۸۱؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۸۹؛ احمد بن محمد بن عجیبه، البحر المدید، تحقیق حسن عباس زکی، ج۱، ص۳۵۱؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۵۱؛ محمد ثناء الله مظهری، تفسیر المظهری، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۳، ص۲۲۴؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۳، ص۲۲۴؛ سیدمحمد طنطاوی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۰۲؛ حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ج۲، ص۱۵۹.
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۷۸.