نکث در فقه سیاسی
مقدمه
بیعتشکنی، پیمانشکنی[۱]، تخلف از عهد و نقض عهد[۲]. اصل آن به معنای نقض چیزی[۳] یا اهمال با خلافکاری[۴].
﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۵].
پس از عصر تنزیل، ناکثین به دستهای از مسلمانان اطلاق میشد که نقض بیعت با امیرالمؤمنین علی (ع) کردند و آتش جنگ جمل را برافروختند.
وفای به عهد و تعهد به آن، از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی محسوب میشود و در مقابل آن، نکث بیعت و تخلف از عهد، از ضدارزشهای فرهنگ قرآنی است: ﴿فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ﴾[۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۸۲۵.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۲۲.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۷۵.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۳۲.
- ↑ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند» سوره فتح، آیه ۱۰.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۵۰۲.