←نگاهی به تاریخ جاهلی بنی ثقیف
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
در حال حاضر نیز، بقایای قبیله ثقیف، مشتمل بر دهها طایفه کوچک و بزرگ، هنوز در طائف و اطراف آن بهسر میبرند و کوه [[حجاز]] در میان مکه و طائف، یکی از مراکز اصلی سکونت آنان است.<ref> کحّاله، معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۱۴۷ـ ۱۴۸.</ref> این قبیله شامل هفت بطن: طویرق (حضری و [[بدوی]])، بطن النمور، بطن ثماله، بطن [[بنی سالم]]، بطن [[عوف]]، بطن سفیان، بطن [[قریش]]، بطن [[هذیل]] و ثقیف الیمن است<ref> کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۱۴۷ـ ۱۴۸؛ فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref> که اختلاط قبیلهای حتی در نامهای آن دیده میشود. در شهر [[طائف]]، [[نسب]] امروز [[مردم]] شهر، به دو تبار اصلی [[عتیبه]] و ثقیف باز میگردد.<ref> کحاله، جغرافیة جزیرة العرب، ص۱۹۹؛ ابن خمیس، المجاز بین الیمامة و الحجاز، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref> | در حال حاضر نیز، بقایای قبیله ثقیف، مشتمل بر دهها طایفه کوچک و بزرگ، هنوز در طائف و اطراف آن بهسر میبرند و کوه [[حجاز]] در میان مکه و طائف، یکی از مراکز اصلی سکونت آنان است.<ref> کحّاله، معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۱۴۷ـ ۱۴۸.</ref> این قبیله شامل هفت بطن: طویرق (حضری و [[بدوی]])، بطن النمور، بطن ثماله، بطن [[بنی سالم]]، بطن [[عوف]]، بطن سفیان، بطن [[قریش]]، بطن [[هذیل]] و ثقیف الیمن است<ref> کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۱۴۷ـ ۱۴۸؛ فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ص۱۴۲-۱۴۳.</ref> که اختلاط قبیلهای حتی در نامهای آن دیده میشود. در شهر [[طائف]]، [[نسب]] امروز [[مردم]] شهر، به دو تبار اصلی [[عتیبه]] و ثقیف باز میگردد.<ref> کحاله، جغرافیة جزیرة العرب، ص۱۹۹؛ ابن خمیس، المجاز بین الیمامة و الحجاز، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref> | ||
== | == پیشینه در تاریخ جاهلی == | ||
در اوایل سدۀ پنجم میلادی، [[ثقیف]] هنوز خاندانی با جمعیتاندک بود. قسی از [[زینب]] دختر [[عامر]] بن ظرب سه فرزند پسر داشت: یکی به نام جشم که تنها یک پسر به نام حطیط از او برجای ماند؛ دیگری [[عوف]] بود که از او دو پسر به نامهای سعد و غیرة برجای بود؛ و فرزند سومی که گویا چندان سازگاری با برادرانش و حتی با [[خاندان]] مادریاش [[عدوان]] نداشت و فرزندانش به [[ازد]] شنوئه پیوستند.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶-۲۶۷.</ref> کلبی از پسر چهارم ثقیف به نام ناضره نیز نام میبرد که مادرش [[امیمه]] -دختر دیگر عامر بن ظرب- بود، اما گویا پشتی از او برجای نمانده است.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶-۲۶۷.</ref> در [[نسل]] [[نوادگان]] [[ثقیف]]، تک فرزند بودن جشم از یک سو و جدایی [[فرزندان]] عوف در [[مادر]] از سوی دیگر موجب شده بود تا هستۀ مقتدری در خاندان شکل نگیرد. از این رو، آنان در جهت رفع نقصان جمعیتی و نیز پشتوانه قبیلگی خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیرهها و [[قبایل]] ساکن در [[مکه]] و پیرامون آن همچون [[قریش]] و [[هوازن]]، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. بر این اساس، حطیط از [[بنی مالک]] بن [[کنانه]] [[همسر]] گزید و فرزندش مالک -که نیای بنی مالک بود-، همسر از قبیلۀ [[فهم]] از [[فروع]] [[قیس عیلان]] گرفت.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۰.</ref> عوف همسرانی از [[قبیله]] بنیهُذیل و تیره هوازنی بنینصر بن [[معاویه]] برگزید. فرزندش سعد، با مکرمه بنت کعب از [[قبیلۀ خزاعه]] وصلت کرد.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۳۴۱-۳۴۲.</ref> [[عمرو بن سعد]] بن عوف نیز با [[فاطمه]] بنت [[بلال]] از تیرۀ ثمالۀ ازد [[ازدواج]] کرد.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۱.</ref> این شیوه در نسلهای پسین ثقیف ادامه یافت. [[ازدواج]] مردانی از بنیعوف همچون [[ابوالصلت]] بن [[ربیعه]] با [[رقیّه]] دختر عبدشمس بن [[عبدمناف]]،<ref>. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۹.</ref> [[مسعود]] بن [[عامر]] بن معتب با سُبیعه دیگر دختر عبدشمس<ref>. ابن حبیب، المنمق، ص۱۷۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.</ref> و ابومُرّه ثقفی با [[میمونه]] دختر [[ابوسفیان بن حرب]]<ref>. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۷۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۶.</ref> از آن جمله است. چنین مینماید که [[قرابت]] [[فرهنگی]] [[ثقیف]] با [[طوایف]] [[قیس عیلان]] نیز از همین دوره آغاز شده باشد؛ قرابتی که از جانب [[بنی عوف]] بیشتر بهسوی بنـی [[سلیم]]، و از جانب [[بنی مالک]] بیشتر به سوی [[فهم]] بود. این پیوستگیهای برون خاندانی هر چند نقصان جمعیتی اولیه ثقیف را رفع نمود و بر جایگاه و [[منزلت اجتماعی]] شان در [[عرب]] افزود اما باعث بروز مشکلی دیگر بود و آن، افزایش فواصل موجود میان شاخههای مختلف ثقیف بود. | در اوایل سدۀ پنجم میلادی، [[ثقیف]] هنوز خاندانی با جمعیتاندک بود. قسی از [[زینب]] دختر [[عامر]] بن ظرب سه فرزند پسر داشت: یکی به نام جشم که تنها یک پسر به نام حطیط از او برجای ماند؛ دیگری [[عوف]] بود که از او دو پسر به نامهای سعد و غیرة برجای بود؛ و فرزند سومی که گویا چندان سازگاری با برادرانش و حتی با [[خاندان]] مادریاش [[عدوان]] نداشت و فرزندانش به [[ازد]] شنوئه پیوستند.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶-۲۶۷.</ref> کلبی از پسر چهارم ثقیف به نام ناضره نیز نام میبرد که مادرش [[امیمه]] -دختر دیگر عامر بن ظرب- بود، اما گویا پشتی از او برجای نمانده است.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶-۲۶۷.</ref> در [[نسل]] [[نوادگان]] [[ثقیف]]، تک فرزند بودن جشم از یک سو و جدایی [[فرزندان]] عوف در [[مادر]] از سوی دیگر موجب شده بود تا هستۀ مقتدری در خاندان شکل نگیرد. از این رو، آنان در جهت رفع نقصان جمعیتی و نیز پشتوانه قبیلگی خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیرهها و [[قبایل]] ساکن در [[مکه]] و پیرامون آن همچون [[قریش]] و [[هوازن]]، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. بر این اساس، حطیط از [[بنی مالک]] بن [[کنانه]] [[همسر]] گزید و فرزندش مالک -که نیای بنی مالک بود-، همسر از قبیلۀ [[فهم]] از [[فروع]] [[قیس عیلان]] گرفت.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۰.</ref> عوف همسرانی از [[قبیله]] بنیهُذیل و تیره هوازنی بنینصر بن [[معاویه]] برگزید. فرزندش سعد، با مکرمه بنت کعب از [[قبیلۀ خزاعه]] وصلت کرد.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۳۴۱-۳۴۲.</ref> [[عمرو بن سعد]] بن عوف نیز با [[فاطمه]] بنت [[بلال]] از تیرۀ ثمالۀ ازد [[ازدواج]] کرد.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۱.</ref> این شیوه در نسلهای پسین ثقیف ادامه یافت. [[ازدواج]] مردانی از بنیعوف همچون [[ابوالصلت]] بن [[ربیعه]] با [[رقیّه]] دختر عبدشمس بن [[عبدمناف]]،<ref>. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۹.</ref> [[مسعود]] بن [[عامر]] بن معتب با سُبیعه دیگر دختر عبدشمس<ref>. ابن حبیب، المنمق، ص۱۷۵؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.</ref> و ابومُرّه ثقفی با [[میمونه]] دختر [[ابوسفیان بن حرب]]<ref>. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۷۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۶.</ref> از آن جمله است. چنین مینماید که [[قرابت]] [[فرهنگی]] [[ثقیف]] با [[طوایف]] [[قیس عیلان]] نیز از همین دوره آغاز شده باشد؛ قرابتی که از جانب [[بنی عوف]] بیشتر بهسوی بنـی [[سلیم]]، و از جانب [[بنی مالک]] بیشتر به سوی [[فهم]] بود. این پیوستگیهای برون خاندانی هر چند نقصان جمعیتی اولیه ثقیف را رفع نمود و بر جایگاه و [[منزلت اجتماعی]] شان در [[عرب]] افزود اما باعث بروز مشکلی دیگر بود و آن، افزایش فواصل موجود میان شاخههای مختلف ثقیف بود. | ||
از اوایل سدۀ پنجم میلادی ثقیف هم از حیث [[جمعیت]] و هم از حیث [[نفوذ]] [[سیاسی]] روی به اهمیت نهاد. ازدواجهای متعدد میان اعضای تیرههای ثقیف با [[قبایل]] دیگر نشان از فعال شدن قبیلۀ ثقیف دارد و به خصوص پیوندی مستحکم میان بنی عوف با [[حارث]] بن فهر را نشان میدهد. در دهههای انتقال از سدۀ پنج به شش میلادی همزمان با کثرت گرفتن جمعیت ثقیف، [[همبستگی]] میان تیرههای آن نیز مورد تأکید رؤسا بود؛ در این دوره مشهورترین و متنفذترین [[رئیس]] ثقیف، حبیب ابن حارث از بنی مالک بود<ref>. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶؛ ابواحمد عسکری، تصحیفات المحدثین، ص۴۴۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷، ص۲۲۱.</ref> که برای تقویت روابطش با بنی عوف، یکی از [[زنان]] بنی [[عمرو بن سعد]] را به زنی گرفت.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۱.</ref> ازدواجهای دیگری میان بنی مالک و بنی [[غاضرة]]<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶، ۳۹۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.</ref> [[روابط]] درونی ثقیف را مستحکمتر کرد؛ همچنین، ازدواجهایی بیرون از [[قبیله]]، از جمله با [[بنی هلال]] بن [[عامر]] و [[قیس عیلان]]<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۱؛ ابن حبیب، المحبر، ص۱۷، ۴۶۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴.</ref> ضامن بهبود روابط آنان با [[قبایل]] پیرامون خود بود و میتوانست از [[وابستگی]] ثقفیان به میزبانان خود، [[عدوان]]، رفتهرفته بکاهد.<ref>. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | از اوایل سدۀ پنجم میلادی ثقیف هم از حیث [[جمعیت]] و هم از حیث [[نفوذ]] [[سیاسی]] روی به اهمیت نهاد. ازدواجهای متعدد میان اعضای تیرههای ثقیف با [[قبایل]] دیگر نشان از فعال شدن قبیلۀ ثقیف دارد و به خصوص پیوندی مستحکم میان بنی عوف با [[حارث]] بن فهر را نشان میدهد. در دهههای انتقال از سدۀ پنج به شش میلادی همزمان با کثرت گرفتن جمعیت ثقیف، [[همبستگی]] میان تیرههای آن نیز مورد تأکید رؤسا بود؛ در این دوره مشهورترین و متنفذترین [[رئیس]] ثقیف، حبیب ابن حارث از بنی مالک بود<ref>. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶؛ ابواحمد عسکری، تصحیفات المحدثین، ص۴۴۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷، ص۲۲۱.</ref> که برای تقویت روابطش با بنی عوف، یکی از [[زنان]] بنی [[عمرو بن سعد]] را به زنی گرفت.<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۱.</ref> ازدواجهای دیگری میان بنی مالک و بنی [[غاضرة]]<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۶، ۳۹۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.</ref> [[روابط]] درونی ثقیف را مستحکمتر کرد؛ همچنین، ازدواجهایی بیرون از [[قبیله]]، از جمله با [[بنی هلال]] بن [[عامر]] و [[قیس عیلان]]<ref>. ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۹۱؛ ابن حبیب، المحبر، ص۱۷، ۴۶۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴.</ref> ضامن بهبود روابط آنان با [[قبایل]] پیرامون خود بود و میتوانست از [[وابستگی]] ثقفیان به میزبانان خود، [[عدوان]]، رفتهرفته بکاهد.<ref>. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> |