بنی‌ثقیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
ثقیف در فتح سرزمین‌های [[شام]]، نقش چندانی نداشت و در فتوح [[مصر]] نیز، تنها به مشارکتی محدود بسنده کرده بود. پس از [[فتح مصر]]، [[جمعیت]] [[ثقیف]] در کنار [[قریش]]، [[انصار]]، [[خزاعه]]، [[اسلم]] و شماری دیگر از [[قبایل]] سکن در آن، مجموعاً به عنوان «[[اهل]] الرایة» شناخته می‌شدند.<ref> قلقشندی، صبح‌ الاعشی‌، ج۳، ص۳۲۷؛ برای خطة اهل الرایة، نک‌: مقریزی، الخطط، ج۲، ص۸۷ و نیز محدوده خطه ثقیف ر. ک. ابن عبد الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref> آنان در فتوحات انجام گرفته در دوران [[امویان]] نیز پر رنگ حاضر شدند چندان که فتح سند را به [[سال ۹۲ هجری]] به [[جوانی]] از این [[قبیله]] به نام [[محمد بن‌ قاسم‌ ثقفی]] نسبت داده‌اند. [[حُرّ بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ عبدالله بن‌ عثمان‌ ثقفی‌]] نیز از دیگر امیران‌ و بزرگان [[بنی ثقیف]] بود که نامش در شمار فاتحان‌ معروف‌ اندلس‌ در پایان‌ قرن‌ اول‌ ذکر شده است.<ref> ابن‌حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌ ۲۶۶ـ ۲۶۸؛ ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۹؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله ثقیف، علی پورصفر قصابی نژاد، ج۱، ص۴۲۶۳.</ref>
ثقیف در فتح سرزمین‌های [[شام]]، نقش چندانی نداشت و در فتوح [[مصر]] نیز، تنها به مشارکتی محدود بسنده کرده بود. پس از [[فتح مصر]]، [[جمعیت]] [[ثقیف]] در کنار [[قریش]]، [[انصار]]، [[خزاعه]]، [[اسلم]] و شماری دیگر از [[قبایل]] سکن در آن، مجموعاً به عنوان «[[اهل]] الرایة» شناخته می‌شدند.<ref> قلقشندی، صبح‌ الاعشی‌، ج۳، ص۳۲۷؛ برای خطة اهل الرایة، نک‌: مقریزی، الخطط، ج۲، ص۸۷ و نیز محدوده خطه ثقیف ر. ک. ابن عبد الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref> آنان در فتوحات انجام گرفته در دوران [[امویان]] نیز پر رنگ حاضر شدند چندان که فتح سند را به [[سال ۹۲ هجری]] به [[جوانی]] از این [[قبیله]] به نام [[محمد بن‌ قاسم‌ ثقفی]] نسبت داده‌اند. [[حُرّ بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ عبدالله بن‌ عثمان‌ ثقفی‌]] نیز از دیگر امیران‌ و بزرگان [[بنی ثقیف]] بود که نامش در شمار فاتحان‌ معروف‌ اندلس‌ در پایان‌ قرن‌ اول‌ ذکر شده است.<ref> ابن‌حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌ ۲۶۶ـ ۲۶۸؛ ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج‌ ۲، ص‌ ۳۶۹؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله ثقیف، علی پورصفر قصابی نژاد، ج۱، ص۴۲۶۳.</ref>


== بنی ثقیف و [[حکومت علی]]{{ع}} ==
== [[بنی ثقیف]] و [[حکومت علی]]{{ع}} ==
به [[روزگار]] [[حکومت امام علی]]{{ع}}، تأکید [[امام]] بر برابرانگاری قبایل و امتیازات آنان، و فعال شدن قبایل به حاشیه [[رانده شده]]، به‌خصوص [[ربیعه]] و [[قبایل یمنی]]، [[ثقیف]] را از موقعیت پیشین تنزل داد و زمینۀ مخالفت‌های ثقیف با آن [[حضرت]] را فراهم آورد. به‌طبع، رابطۀ ثقیف با [[بنی عبدشمس]] و پیشینۀ [[دشمنی]] با [[بنی هاشم]] در طیفی از خاندانهای ریاستی آن قبیله در دورۀ پیش از [[اسلام]] نیز می‌توانست بر این تحریکات بیفزاید. در [[جنگ جمل]]، ثقیف در جمع [[ناکثین]] و همراه با [[سپاه طلحه و زبیر]] بود<ref> دینوری، الاخبار الطوال‌، ص۱۴۷؛ اسکافی، المعیار و الموازنه، ص۶۲.</ref> و در [[جنگ صفین]]، ثقفیان بر [[ضد]] حضرت [[متحد]] بودند، تا آنجا که یکی از موافقان حضرت در شعری، آرزوی پاشیدن [[اتحاد]] ثقیف را داشته است. <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۲۵.</ref> طیفی از ثقفیان که در [[عراق]] [[زندگی]] می‌کردند، در مناسبت‌هایی آن [[حضرت]] را [[آزار]] می‌دادند.<ref> مثلاً نک‌: راوندی، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۱، ص‌۲۳۰؛ ابن طاووس، الیقین‌، ص417.</ref> همین رویکرد بود که موجب می‌شد حضرتْ، [[ثقیف]] را به عنوان قومی [[فریب‌کار]] که به هیچ عهدی [[پایبندی]] ندارد، [[نقد]] کند.<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص‌۸۰.</ref> به طبع، این موضعگیری مربوط به عموم ثقیف نبود و برخی از [[رجال]] [[قبیله]] با آن حضرت [[همکاری]] صمیمانه داشتند؛ تا آنجا که می‌دانیم برخی از [[کارگزاران]] حضرت –از جمله [[سعد بن مسعود ثقفی]] [[فرماندار]] استان زوابی<ref> زوابی جمع زاب به معنی نهر آب، نام چهار نهر آب در منطقه بالا و پایین بغداد بود که در آن افرادی زندگی می‌‌کردند.(یاقوت حموی، معجم البلدان،ج3، ص174) کارگزار و فرماندار این منطقه سعد بن مسعود ثقفی بود. (نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص11.)</ref> و [[مدائن]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص158؛ مجلسی، بحارالانوار، ج32، ص357.</ref>- از ثقیف بودند.<ref> مثلاً نک‌: کلینی، الکافی، ج۳، ص‌۵۴۰؛ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص‌۲۴؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۹، ص‌۲۰۵.</ref>- <ref> دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج4، ص1627.</ref>
به [[روزگار]] [[حکومت امام علی]]{{ع}}، تأکید [[امام]] بر برابرانگاری [[قبایل]] و امتیازات آنان، و فعال شدن قبایل به حاشیه [[رانده شده]]، به‌خصوص [[ربیعه]] و [[قبایل یمنی]]، [[ثقیف]] را از موقعیت پیشین تنزل داد و زمینۀ مخالفت‌های ثقیف با آن [[حضرت]] را فراهم آورد. به‌طبع، رابطۀ ثقیف با [[بنی عبدشمس]] و پیشینۀ [[دشمنی]] با [[بنی هاشم]] در طیفی از خاندانهای ریاستی آن [[قبیله]] در دورۀ پیش از [[اسلام]] نیز می‌توانست بر این تحریکات بیفزاید. در [[جنگ جمل]]، [[ثقیف]] در جمع [[ناکثین]] و همراه با [[سپاه طلحه و زبیر]] بود<ref> دینوری، الاخبار الطوال‌، ص۱۴۷؛ اسکافی، المعیار و الموازنه، ص۶۲.</ref> و در [[جنگ صفین]]، [[ثقفیان]] بر [[ضد]] حضرت [[متحد]] بودند، تا آنجا که یکی از موافقان حضرت در شعری، آرزوی پاشیدن [[اتحاد]] ثقیف را داشته است. <ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۵۲۵.</ref> طیفی از ثقفیان که در [[عراق]] [[زندگی]] می‌کردند، در مناسبت‌هایی آن حضرت را [[آزار]] می‌دادند.<ref> مثلاً نک‌: راوندی، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۱، ص‌۲۳۰؛ ابن طاووس، الیقین‌، ص۴۱۷.</ref> همین رویکرد بود که موجب می‌شد حضرتْ، ثقیف را به عنوان قومی [[فریب‌کار]] که به هیچ عهدی [[پایبندی]] ندارد، [[نقد]] کند.<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص‌۸۰.</ref> به طبع، این موضعگیری مربوط به عموم ثقیف نبود و برخی از [[رجال]] قبیله با آن حضرت [[همکاری]] صمیمانه داشتند؛ تا آنجا که می‌دانیم برخی از [[کارگزاران]] حضرت –از جمله [[سعد بن مسعود ثقفی]] [[فرماندار]] استان زوابی<ref> زوابی جمع زاب به معنی نهر آب، نام چهار نهر آب در منطقه بالا و پایین بغداد بود که در آن افرادی زندگی می‌‌کردند.(یاقوت حموی، معجم البلدان،ج۳، ص۱۷۴) کارگزار و فرماندار این منطقه سعد بن مسعود ثقفی بود. (نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۱.)</ref> و [[مدائن]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۵۷.</ref>- از ثقیف بودند.<ref> مثلاً نک‌: کلینی، الکافی، ج۳، ص‌۵۴۰؛ ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص‌۲۴؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۹، ص‌۲۰۵؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref>


تعاملات [[بنی ثقیف]] و [[حکومت بنی امیه]]
== تعاملات [[بنی ثقیف]] و [[حکومت بنی امیه]] ==
ثقفیان با توجه به [[روابط]] و هم‌پیمانی دیرینه شان با بنی‌عبدشمس، از ارکان مهم [[حکومت بنی‌امیه]] به شمار می‌آمدند. آنان به [[روزگار]] [[عثمان]] بیش از هر [[زمان]] دیگر به [[دستگاه خلافت]] نزدیک شدند و از نزدیک‌ترین حامیان آن گشتند و حتی یکی از رجال آنان به نام [[مغیرة بن اخنس]] در جریان محاصرۀ عثمان کشته شد.<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.</ref> اینان پس از استقرار [[دولت]] [[بنی امیه]]، با [[تصدی]] مسؤولیت‌های مهم، به ویژه [[حکومت]] ولایاتی چون عراق که می‌توانست همواره برای [[امویان]] خطرآفرین باشد، [[توانایی]] خود را در [[حفظ]] و [[تحکیم]] پایه‌های [[حکومت امویان]] و [[مبارزه]] با [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و [[بنی‌هاشم]] و [[دوستداران]] آنان به کار بستند. [[مغیرة بن شعبه]] (د ۵۰ ق/ ۶۷۰ م) از جمله این افراد بود که تا پایان [[عمر]] خویش، در [[حکومت معاویه]] نقشی فعال داشت.<ref> ابن اثیر، الکامل، ج3، ص413؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج1، ص187.</ref> وی در ایام [[حکومت علی]]{{ع}}، در [[حمایت]] از [[معاویه]]، از هیچ عملی برای [[مبارزه]] با آن [[حضرت]] فرو‌گذار نکرد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص252؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج4، ص69.</ref> از دیگر [[رجال]] متنفذ ثقیف می‌‌توان به نام [[حجاج بن یوسف ثقفی]] (د ۹۵ق/ ۷۱۴م) و [[یوسف بن عمر]] ثقفی (د ۱۲۷ق/ ۷۴۵م) اشاره کرد. حتی [[زیاد بن ابیه]] -عامل معاویه بر [[عراق]]-، و کسی که معاویه مدعی [[برادری]] با او بود، نیز، از حیث فِراشی که در آن [[تولد]] یافته بود، منتسب به قبیلۀ ثقیف بود. <ref> ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۹؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۱۹؛ کشی، معرفة الرجال‌، ج۱، ص‌۲۵۵.</ref> حجاج‌بن‌ یوسف‌ ثقفی‌ (متوفی‌ 95) سهم‌ عظیمی‌ در تثبیت‌ و استحکام‌ خلافت‌ امویان‌ داشت‌. وی با آغاز دوران [[حکومت مروانیان]]، به [[سال 72 هجری]] در سن 30 سالگی [[مأمور]] [[سرکوب]] [[قیام]] [[عبدالله بن زبیر]] در [[حجاز]] گردید. [[حجاج]] در [[ذی‌حجه]] این سال، با [[محاصره ابن زبیر]] در [[مسجدالحرام]]، و در پی به منجنیق بستن [[کعبه]] و ویرانی آن، پس از شش ماه و هفده [[روز]]، به [[حکومت]] زبیریان در [[سال 73 هجری]] خاتمه داد و سپس [[حاکم مکه]] و [[مدینه]] شد.<ref> خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص167-168؛ یعقوبی، البلدان، ص261؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج7، ص116-118.</ref> وی به [[سال 75 هجری]] عهده دار حکومت عراق<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج7، ص151؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج10، ص265.</ref> گردید و در [[سال 78 هجری]] علاوه بر حکومت عراق، حکومت مناطقی گسترده ای چون [[خراسان]] و سیستان نیز به او سپرده شد.<ref> ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج3، ص59.</ref> تا این که در [[سال 95 هجری]] در سن 53 سالگی<ref> یعقوبی، البلدان، ص261-264؛ ابن حبان، الثقات، ج2، ص317؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج12، ص198.</ref> در حالی که هزاران تن در زندان‌های او [[محبوس]] بودند و بیش از این تعداد نیز بر اثر اقدامات او کشته شده بودند،<ref> یعقوبی، البلدان، ص263؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج6، ص40.</ref> مُرد. <ref> حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواه‌علوی.</ref> [[فرزندان‌]] و اعقاب‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌ ثقفی‌ نیز در ادوار مختلف [[تاریخ]]، از بزرگان‌ دولت‌ اموی‌ در [[حجاز]] و شام‌ و بعدها در اندلس‌بودند. <ref>ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، مقاله ثقیف، علی پورصفر قصابی نژاد، ج1، ص4263.</ref>
ثقفیان با توجه به [[روابط]] و هم‌پیمانی دیرینه شان با بنی‌عبدشمس، از ارکان مهم [[حکومت بنی‌امیه]] به شمار می‌آمدند. آنان به [[روزگار]] [[عثمان]] بیش از هر [[زمان]] دیگر به [[دستگاه خلافت]] نزدیک شدند و از نزدیک‌ترین حامیان آن گشتند و حتی یکی از رجال آنان به نام [[مغیرة بن اخنس]] در جریان محاصرۀ عثمان کشته شد.<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.</ref> اینان پس از استقرار [[دولت]] [[بنی امیه]]، با [[تصدی]] مسؤولیت‌های مهم، به ویژه [[حکومت]] ولایاتی چون عراق که می‌توانست همواره برای [[امویان]] خطرآفرین باشد، [[توانایی]] خود را در [[حفظ]] و [[تحکیم]] پایه‌های [[حکومت امویان]] و [[مبارزه]] با [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و [[بنی‌هاشم]] و [[دوستداران]] آنان به کار بستند. [[مغیرة بن شعبه]] (د ۵۰ ق/ ۶۷۰ م) از جمله این افراد بود که تا پایان [[عمر]] خویش، در [[حکومت معاویه]] نقشی فعال داشت.<ref> ابن اثیر، الکامل، ج3، ص413؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج1، ص187.</ref> وی در ایام [[حکومت علی]]{{ع}}، در [[حمایت]] از [[معاویه]]، از هیچ عملی برای [[مبارزه]] با آن [[حضرت]] فرو‌گذار نکرد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص252؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج4، ص69.</ref> از دیگر [[رجال]] متنفذ ثقیف می‌‌توان به نام [[حجاج بن یوسف ثقفی]] (د ۹۵ق/ ۷۱۴م) و [[یوسف بن عمر]] ثقفی (د ۱۲۷ق/ ۷۴۵م) اشاره کرد. حتی [[زیاد بن ابیه]] -عامل معاویه بر [[عراق]]-، و کسی که معاویه مدعی [[برادری]] با او بود، نیز، از حیث فِراشی که در آن [[تولد]] یافته بود، منتسب به قبیلۀ ثقیف بود. <ref> ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۳۸۹؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۱۹؛ کشی، معرفة الرجال‌، ج۱، ص‌۲۵۵.</ref> حجاج‌بن‌ یوسف‌ ثقفی‌ (متوفی‌ 95) سهم‌ عظیمی‌ در تثبیت‌ و استحکام‌ خلافت‌ امویان‌ داشت‌. وی با آغاز دوران [[حکومت مروانیان]]، به [[سال 72 هجری]] در سن 30 سالگی [[مأمور]] [[سرکوب]] [[قیام]] [[عبدالله بن زبیر]] در [[حجاز]] گردید. [[حجاج]] در [[ذی‌حجه]] این سال، با [[محاصره ابن زبیر]] در [[مسجدالحرام]]، و در پی به منجنیق بستن [[کعبه]] و ویرانی آن، پس از شش ماه و هفده [[روز]]، به [[حکومت]] زبیریان در [[سال 73 هجری]] خاتمه داد و سپس [[حاکم مکه]] و [[مدینه]] شد.<ref> خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص167-168؛ یعقوبی، البلدان، ص261؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج7، ص116-118.</ref> وی به [[سال 75 هجری]] عهده دار حکومت عراق<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج7، ص151؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج10، ص265.</ref> گردید و در [[سال 78 هجری]] علاوه بر حکومت عراق، حکومت مناطقی گسترده ای چون [[خراسان]] و سیستان نیز به او سپرده شد.<ref> ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج3، ص59.</ref> تا این که در [[سال 95 هجری]] در سن 53 سالگی<ref> یعقوبی، البلدان، ص261-264؛ ابن حبان، الثقات، ج2، ص317؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج12، ص198.</ref> در حالی که هزاران تن در زندان‌های او [[محبوس]] بودند و بیش از این تعداد نیز بر اثر اقدامات او کشته شده بودند،<ref> یعقوبی، البلدان، ص263؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج6، ص40.</ref> مُرد. <ref> حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، مقاله ثقیف، سید علی خیرخواه‌علوی.</ref> [[فرزندان‌]] و اعقاب‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌ ثقفی‌ نیز در ادوار مختلف [[تاریخ]]، از بزرگان‌ دولت‌ اموی‌ در [[حجاز]] و شام‌ و بعدها در اندلس‌بودند. <ref>ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، مقاله ثقیف، علی پورصفر قصابی نژاد، ج1، ص4263.</ref>
[[یوسف بن عمر]] ثقفی (د ۱۲۷ق/ ۷۴۵م) هم از دیگر فعالان [[سیاسی]] در ایام [[حکومت امویان]] بود. وی در [[حکومت]] [[هشام بن عبدالملک]](حک: 105-125ق.) به [[سال 106 هجری]] نخست [[حکمران]] [[یمن]] و سپس در [[سال 120 هجری]] به حکومت [[عراق]] [[منصوب]] شد.<ref> خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص240.</ref> او در این ایام، [[قیام زید بن علی]] را [[سرکوب]] کرد و وی را به [[شهادت]] رساند<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص211.</ref> و در [[زمان]] [[حکمرانی]] اش، سخت‌گیری‌هایی را علیه [[دوستداران]] [[اهل بیت]]{{ع}} [[اعمال]] نمود.<ref> دینوری، الاخبار الطوال، ص337.</ref> یوسف در حکومت [[یزید بن ولید]] (حک: 126-127ق.) نیز، [[ولایت]] عراق را برای مدتی کوتاه در دست داشت.<ref> ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج6، ص145.</ref> [[بنی ثقیف]] در [[روزگار]] [[بنی امیه]]، به ویژه در ایام [[امارت]] یوسف بن عمر و [[حجاج]]، [[رجال]] قبیلۀ خود را در عراق برکشیدند و جنگجویان ثقفی نیز، آنچه در توان داشتند، برای [[حمایت]] از این امرا به کار گرفتند.<ref> مثلاً نک‌: کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۵۱.</ref>[[رشد]] ثقیف در عراق به گونه‌ای بود که در اواخر سدۀ نخست [[هجری]]، رجالشان همراه با مردانی از [[قریش]] و [[انصار]]، اشراف این [[سرزمین]] را تشکیل می‌‌دادند.<ref> طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۷۴.</ref> در اواخر سدۀ نخست هجری، فاتحان ثقیف، بار دیگر با [[بنی امیه]] [[هم‌داستان]] شدند. رجالی چون محمد بن قاسم ثقفی (د ۹۸ [[هجری]]) جهت فتح سند، به سوی [[هند]] گسیل شدند و موفقیتهایی در امر [[فتوحات]] کسب نمودند.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۶۶، ۱۷۲، جم‌؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص‌۵۳۶-۵۳۷.</ref> در جریان [[فتح اندلس]] نیز، مردانی از این [[قوم]] نقش آفریدند که [[حر]] بن [[عبدالرحمان]] ثقفی (د ح ۱۰۶ق/ ۷۲۴م) –از [[فرماندهان]] بزرگ این فتح- از آن جمله‌اند.<ref> مقری، نفح الطیب، ج۱، ص‌۲۳۵، جم‌؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص‌۴۸۹.</ref>‌  
[[یوسف بن عمر]] ثقفی (د ۱۲۷ق/ ۷۴۵م) هم از دیگر فعالان [[سیاسی]] در ایام [[حکومت امویان]] بود. وی در [[حکومت]] [[هشام بن عبدالملک]](حک: 105-125ق.) به [[سال 106 هجری]] نخست [[حکمران]] [[یمن]] و سپس در [[سال 120 هجری]] به حکومت [[عراق]] [[منصوب]] شد.<ref> خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص240.</ref> او در این ایام، [[قیام زید بن علی]] را [[سرکوب]] کرد و وی را به [[شهادت]] رساند<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص211.</ref> و در [[زمان]] [[حکمرانی]] اش، سخت‌گیری‌هایی را علیه [[دوستداران]] [[اهل بیت]]{{ع}} [[اعمال]] نمود.<ref> دینوری، الاخبار الطوال، ص337.</ref> یوسف در حکومت [[یزید بن ولید]] (حک: 126-127ق.) نیز، [[ولایت]] عراق را برای مدتی کوتاه در دست داشت.<ref> ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج6، ص145.</ref> [[بنی ثقیف]] در [[روزگار]] [[بنی امیه]]، به ویژه در ایام [[امارت]] یوسف بن عمر و [[حجاج]]، [[رجال]] قبیلۀ خود را در عراق برکشیدند و جنگجویان ثقفی نیز، آنچه در توان داشتند، برای [[حمایت]] از این امرا به کار گرفتند.<ref> مثلاً نک‌: کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۵۱.</ref>[[رشد]] ثقیف در عراق به گونه‌ای بود که در اواخر سدۀ نخست [[هجری]]، رجالشان همراه با مردانی از [[قریش]] و [[انصار]]، اشراف این [[سرزمین]] را تشکیل می‌‌دادند.<ref> طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۷۴.</ref> در اواخر سدۀ نخست هجری، فاتحان ثقیف، بار دیگر با [[بنی امیه]] [[هم‌داستان]] شدند. رجالی چون محمد بن قاسم ثقفی (د ۹۸ [[هجری]]) جهت فتح سند، به سوی [[هند]] گسیل شدند و موفقیتهایی در امر [[فتوحات]] کسب نمودند.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۶۶، ۱۷۲، جم‌؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص‌۵۳۶-۵۳۷.</ref> در جریان [[فتح اندلس]] نیز، مردانی از این [[قوم]] نقش آفریدند که [[حر]] بن [[عبدالرحمان]] ثقفی (د ح ۱۰۶ق/ ۷۲۴م) –از [[فرماندهان]] بزرگ این فتح- از آن جمله‌اند.<ref> مقری، نفح الطیب، ج۱، ص‌۲۳۵، جم‌؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص‌۴۸۹.</ref>‌  
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش