دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۱۶
، ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲وظیفهٔ شمارهٔ ۳
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۳) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]] | ||
| موضوع فرعی | | موضوع فرعی = [[دلیل]] [[قرآنی]] [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} چیست؟ | ||
| تصویر | | تصویر = 7626626262.jpg | ||
| اندازه تصویر | | اندازه تصویر = 200px | ||
| نمایه وابسته | | نمایه وابسته = [[ضرورت و دلایل اثبات علم غیب معصوم (نمایه)|ضرورت و دلایل اثبات علم غیب معصوم]] | ||
| مدخل اصلی | | مدخل اصلی = [[علم غیب]] | ||
| موضوعات وابسته | | موضوعات وابسته = | ||
| پاسخدهنده | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخدهندگان | | پاسخدهندگان = [[سید حسن مصطفوی]] و [[احمد مروی]]؛ [[سید حبیب بخاراییزاده|بخاراییزاده]]؛ [[منصف علی مطهری]]؛ [[محمد تقی دیاری بیدگلی]]، [[حسین قاسمی]] و خانم [[عصمت نیری]]؛ [[قاسم علی شیخزاده|شیخزاده]]؛ [[گلافشان پارسانسب]]؛ [[پرسمان (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه پرسمان]]؛ [[اسلام کوئست (وبگاه)|پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست]] | ||
}} | }} | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
در [[قرآن کریم]] آیاتی وجود دارد که نشان میدهد علاوه بر امکان [[علم غیب]] برای [[معصومین]] وقوع آن نیز جامة عمل پوشیده که به نمونههای آن اشاره میگردد: | در [[قرآن کریم]] آیاتی وجود دارد که نشان میدهد علاوه بر امکان [[علم غیب]] برای [[معصومین]] وقوع آن نیز جامة عمل پوشیده که به نمونههای آن اشاره میگردد: | ||
#[[تعلیم اسماء]] به [[آدم]] که به اعتراف بسیاری از [[مفسران]] از [[علوم غیبی]] است. | # [[تعلیم اسماء]] به [[آدم]] که به اعتراف بسیاری از [[مفسران]] از [[علوم غیبی]] است. | ||
#[[آیات]] و [[روایات]] گواهی [[معصومین]] بر اعمال [[انسان]] که بدلیل غیرعادی بودن میتواند داخل در بحث ما باشد بخصوص اینکه لازمة گواهیدادن [[علم]] به اعمال است. | # [[آیات]] و [[روایات]] گواهی [[معصومین]] بر اعمال [[انسان]] که بدلیل غیرعادی بودن میتواند داخل در بحث ما باشد بخصوص اینکه لازمة گواهیدادن [[علم]] به اعمال است. | ||
#روایاتی داریم مبنی بر اینکه [[امام علی|علی]]{{ع}} مانند [[حضرت آدم]]{{ع}} [[علم به اسماء]] دارد و [[ائمه]]{{عم}} [[گواهان]] بر مردماند و اعمال [[مردم]] را میبینند و بوسیلة [[ستون نوری]] اعمال [[مردم]] را میبینند اعمال [[مردم]] هر [[پنجشنبه]] بر آنان عرضه میگردد. | #روایاتی داریم مبنی بر اینکه [[امام علی|علی]]{{ع}} مانند [[حضرت آدم]]{{ع}} [[علم به اسماء]] دارد و [[ائمه]]{{عم}} [[گواهان]] بر مردماند و اعمال [[مردم]] را میبینند و بوسیلة [[ستون نوری]] اعمال [[مردم]] را میبینند اعمال [[مردم]] هر [[پنجشنبه]] بر آنان عرضه میگردد. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
اینک متن برخی از [[روایات]] و گفتارهای [[دانشمندان]]: | اینک متن برخی از [[روایات]] و گفتارهای [[دانشمندان]]: | ||
# بعد از پایان [[جنگ جمل]]، [[علی]]{{ع}} در [[بصره]] خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از [[یاران]] آن [[حضرت]] با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا [[خدا]] است که ذاتاً از همه چیز [[آگاه]] است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون [[تعلیم]] [[الهی]] نیست بلکه به وسیله [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من [[تعلیم]] شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص ۸۳ - ۸۵ و ج۳، ص ۱۳۸ - ۱۴۱.</ref>؛ [[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم|امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از [[مردم]] [[عقیده]] دارند که شما [[علم غیب]] دارید. [[حضرت]] در پاسخ او فرمود: …نه به [[خدا]] [[سوگند]] آنچه ما میدانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن [[حضرت]] آموختهایم. | # بعد از پایان [[جنگ جمل]]، [[علی]]{{ع}} در [[بصره]] خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از [[یاران]] آن [[حضرت]] با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا [[خدا]] است که ذاتاً از همه چیز [[آگاه]] است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون [[تعلیم]] [[الهی]] نیست بلکه به وسیله [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من [[تعلیم]] شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص ۸۳ - ۸۵ و ج۳، ص ۱۳۸ - ۱۴۱.</ref>؛ [[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم|امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از [[مردم]] [[عقیده]] دارند که شما [[علم غیب]] دارید. [[حضرت]] در پاسخ او فرمود: …نه به [[خدا]] [[سوگند]] آنچه ما میدانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن [[حضرت]] آموختهایم. | ||
#[[شیخ]] بزرگوار [[شیخ مفید|محمد بن محمد بن نعمان مفید]] مینویسد: کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت [[عالم به غیب]] دانست که [[علم]] او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و [[علم]] هیچ کس جز [[خداوند]] بزرگ ذاتی نیست و از این رو [[شیعه]] [[معتقد]] است که نباید درباره [[امامان]] به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که [[علم]] آنان مستفاد از [[امام]] قبل و از [[پیامبر]]{{صل}} و سرانجام به [[تعلیم]] [[الهی]] است؛<ref>اوائل المقالات، ص۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۲۶/۱۰.</ref>. | # [[شیخ]] بزرگوار [[شیخ مفید|محمد بن محمد بن نعمان مفید]] مینویسد: کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت [[عالم به غیب]] دانست که [[علم]] او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و [[علم]] هیچ کس جز [[خداوند]] بزرگ ذاتی نیست و از این رو [[شیعه]] [[معتقد]] است که نباید درباره [[امامان]] به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که [[علم]] آنان مستفاد از [[امام]] قبل و از [[پیامبر]]{{صل}} و سرانجام به [[تعلیم]] [[الهی]] است؛<ref>اوائل المقالات، ص۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص۲۶/۱۰.</ref>. | ||
# [[مفسر]] عالیقدر [[جهان اسلام]] مرحوم [[شیخ طبرسی]] مینویسد: به [[عقیده شیعه]] کسی را میتوان با جمله [[عالم به غیب]] توصیف کرد که همه غیبها را بداند و [[علم]] او ذاتی باشد و هیچ کس جز [[خدا]] این چنین نیست و اما [[خبرهای غیبی]] فراوانی که [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] از [[علی]]{{ع}} و سایر [[امامان]] [[نقل]] کردهاند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و [[رسول خدا]] نیز از [[خداوند]] آموخته است<ref>مجمع البیان، ج۳، ص ۲۶۱ و ج۵، ص ۲۰۵.</ref> | # [[مفسر]] عالیقدر [[جهان اسلام]] مرحوم [[شیخ طبرسی]] مینویسد: به [[عقیده شیعه]] کسی را میتوان با جمله [[عالم به غیب]] توصیف کرد که همه غیبها را بداند و [[علم]] او ذاتی باشد و هیچ کس جز [[خدا]] این چنین نیست و اما [[خبرهای غیبی]] فراوانی که [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] از [[علی]]{{ع}} و سایر [[امامان]] [[نقل]] کردهاند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و [[رسول خدا]] نیز از [[خداوند]] آموخته است<ref>مجمع البیان، ج۳، ص ۲۶۱ و ج۵، ص ۲۰۵.</ref> | ||
#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] مینویسد: [[پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند]] اما نه به این معنی که [[علم]] آنان ذاتی باشد بلکه [[خداوند]]، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است، و [[عقیده]] به این که [[علم]] آنان ذاتی است و با [[علم]] [[خدا]] تفاوتی ندارد مستلزم [[شرک]] میباشد<ref>متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.</ref> | # [[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] مینویسد: [[پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند]] اما نه به این معنی که [[علم]] آنان ذاتی باشد بلکه [[خداوند]]، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است، و [[عقیده]] به این که [[علم]] آنان ذاتی است و با [[علم]] [[خدا]] تفاوتی ندارد مستلزم [[شرک]] میباشد<ref>متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.</ref> | ||
#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] مینویسد: منظور از [[علم غیبی]] که جز [[خدا]] نمیداند [[علم غیبی]] است که بدون [[تعلیم]] و [[آموختن]] باشد و [[علم غیب]] بدون [[تعلیم]]، اختصاص به [[خدا]] دارد و جز [[خدا]] هر کس [[آگاهی از غیب]] پیدا کند به [[تعلیم]] [[الهی]] بوده است<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص ۸۴ ۴و ج۳، ص۱۴۰.</ref>. | # [[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] مینویسد: منظور از [[علم غیبی]] که جز [[خدا]] نمیداند [[علم غیبی]] است که بدون [[تعلیم]] و [[آموختن]] باشد و [[علم غیب]] بدون [[تعلیم]]، اختصاص به [[خدا]] دارد و جز [[خدا]] هر کس [[آگاهی از غیب]] پیدا کند به [[تعلیم]] [[الهی]] بوده است<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص ۸۴ ۴و ج۳، ص۱۴۰.</ref>. | ||
#[[ابن ابی الحدید معتزلی]] مینویسد: ما [[انکار]] نمیکنیم که در میان افراد [[بشر]] اشخاصی باشند که از [[غیب]] خبر بدهند اما میگوییم [[آگاهی]] آنان از [[غیب]]، مستند به [[خداوند]] است و [[خداوند]] وسیله [[آگاه]] شدن آنان را از [[غیب]] فراهم میآورد؛<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۴۲۷.</ref>. | # [[ابن ابی الحدید معتزلی]] مینویسد: ما [[انکار]] نمیکنیم که در میان افراد [[بشر]] اشخاصی باشند که از [[غیب]] خبر بدهند اما میگوییم [[آگاهی]] آنان از [[غیب]]، مستند به [[خداوند]] است و [[خداوند]] وسیله [[آگاه]] شدن آنان را از [[غیب]] فراهم میآورد؛<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۴۲۷.</ref>. | ||
#[[فضل بن روزبهان]] همان دانشمند [[سنی]] که در اواخر سده نهم و اوائل دهم میزیسته، با همه تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" مینویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: [[علم غیب]] دارد، آری، خبر دادن از [[غیب]] به [[تعلیم]] [[الهی]] جایز است و راه این [[تعلیم]] یا [[وحی]] است و یا [[الهام]]، البته نزد کسی که [[الهام]] را یکی از راههای [[آگاهی از غیب]] میداند؛<ref>دلائل الصدق مظفر، ص۳۴۳.</ref>. | # [[فضل بن روزبهان]] همان دانشمند [[سنی]] که در اواخر سده نهم و اوائل دهم میزیسته، با همه تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" مینویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: [[علم غیب]] دارد، آری، خبر دادن از [[غیب]] به [[تعلیم]] [[الهی]] جایز است و راه این [[تعلیم]] یا [[وحی]] است و یا [[الهام]]، البته نزد کسی که [[الهام]] را یکی از راههای [[آگاهی از غیب]] میداند؛<ref>دلائل الصدق مظفر، ص۳۴۳.</ref>. | ||
#[[علامه]] مرحوم [[شیخ]] [[محمد حسین مظفر]] مینویسد: [[علم]] [[خدا]] ذاتی است و [[علم]] [[امامان]]{{ع}} به [[تعلیم]] [[الهی]] است و هیچ کس نباید توهم کند که [[علم]] [[امامان]]{{ع}} مانند [[علم]] [[خدا]] است، پس مانعی ندارد که بگوییم [[امامان]] ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به [[تعلیم]] [[الهی]]، از [[غیب]] [[آگاهی]] دارند؛<ref>[[علم الإمام (کتاب)|علم الإمام]]، ص۴۷.</ref>. | # [[علامه]] مرحوم [[شیخ]] [[محمد حسین مظفر]] مینویسد: [[علم]] [[خدا]] ذاتی است و [[علم]] [[امامان]]{{ع}} به [[تعلیم]] [[الهی]] است و هیچ کس نباید توهم کند که [[علم]] [[امامان]]{{ع}} مانند [[علم]] [[خدا]] است، پس مانعی ندارد که بگوییم [[امامان]] ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به [[تعلیم]] [[الهی]]، از [[غیب]] [[آگاهی]] دارند؛<ref>[[علم الإمام (کتاب)|علم الإمام]]، ص۴۷.</ref>. | ||
#[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] [[المیزان]] مینویسد: [[خداوند]] ذاتاً از [[غیب]] [[آگاه]] است و هر کس جز او از [[غیب]] [[آگاه]] باشد به [[تعلیم]] او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاهی]] خود از [[غیب]] را [[انکار]] میکند و میگوید: [[علم غیب]] ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً [[عالم به غیب]] نیستم و هر چه میدانم از جانب [[خدا]] به من آموخته شده است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص ۱۳۱ - ۱۳۲؛ آیتالله [[جعفر سبحانی]]، سیمای فرزانگان ج۲.</ref> | # [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] [[المیزان]] مینویسد: [[خداوند]] ذاتاً از [[غیب]] [[آگاه]] است و هر کس جز او از [[غیب]] [[آگاه]] باشد به [[تعلیم]] او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاهی]] خود از [[غیب]] را [[انکار]] میکند و میگوید: [[علم غیب]] ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً [[عالم به غیب]] نیستم و هر چه میدانم از جانب [[خدا]] به من آموخته شده است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص ۱۳۱ - ۱۳۲؛ آیتالله [[جعفر سبحانی]]، سیمای فرزانگان ج۲.</ref> | ||
::::::[[علم امامان]] نسبت به امور غیبى متکى به [[علم]] و [[اراده]] [[پروردگار]] است. آنجا که [[خدا]] بخواهد آنها مىدانند،<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۷۳.</ref> به تعبیر دیگر، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب به طور ذاتى و استقلالى]] اختصاص به [[خدا]] دارد و غیر از او هیچکس مستقلاً هیچ گونه آگاهى از [[غیب]] ندارد و [[ائمه]]{{عم}} هر چند دارند از [[ناحیه]] خداست. و با [[الطاف]] و [[عنایت]] اوست. و جنبه تبعى دارد. و امّا این که چرا [[علم]] به [[قیامت]] مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّى [[پیامبران]] هم از آن گاه نیستند. چنان که [[خداوند]] فرموده است. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)|إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمیدارد». سوره اعراف، آیه ۱۸۷.</ref> پاسخ این است که، عدم آگاهى از وقوع [[رستاخیز]] به ضمیمه ناگهانى بودن و با توجه به [[عظمت]] ابعاد آن سبب مىشود که هیچگاه [[مردم]] [[قیامت]] را دور ندانند و همواره در [[انتظار]] آن باشند، به این ترتیب خود را براى [[نجات]] در آن آماده سازند، و این عدم آگاهى اثر مثبت و روشنى در [[تربیت نفوس]] و توجه آنها به مسئولیتها و پرهیز از [[گناه]] خواهد داشت،<ref>تفسیر نمونه، ج ۷، ۴۳؛ جهت اطلاع بیشتر درباره علم امامان ر. ک: ۱. تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۱۴۶ به بعد ۲. [[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلى امامت]]، [[ابراهیم امینى]]، ص ۳۲۴ - ۲۳۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>. | ::::::[[علم امامان]] نسبت به امور غیبى متکى به [[علم]] و [[اراده]] [[پروردگار]] است. آنجا که [[خدا]] بخواهد آنها مىدانند،<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۷۳.</ref> به تعبیر دیگر، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب به طور ذاتى و استقلالى]] اختصاص به [[خدا]] دارد و غیر از او هیچکس مستقلاً هیچ گونه آگاهى از [[غیب]] ندارد و [[ائمه]]{{عم}} هر چند دارند از [[ناحیه]] خداست. و با [[الطاف]] و [[عنایت]] اوست. و جنبه تبعى دارد. و امّا این که چرا [[علم]] به [[قیامت]] مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّى [[پیامبران]] هم از آن گاه نیستند. چنان که [[خداوند]] فرموده است. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)|إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمیدارد». سوره اعراف، آیه ۱۸۷.</ref> پاسخ این است که، عدم آگاهى از وقوع [[رستاخیز]] به ضمیمه ناگهانى بودن و با توجه به [[عظمت]] ابعاد آن سبب مىشود که هیچگاه [[مردم]] [[قیامت]] را دور ندانند و همواره در [[انتظار]] آن باشند، به این ترتیب خود را براى [[نجات]] در آن آماده سازند، و این عدم آگاهى اثر مثبت و روشنى در [[تربیت نفوس]] و توجه آنها به مسئولیتها و پرهیز از [[گناه]] خواهد داشت،<ref>تفسیر نمونه، ج ۷، ۴۳؛ جهت اطلاع بیشتر درباره علم امامان ر. ک: ۱. تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۱۴۶ به بعد ۲. [[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلى امامت]]، [[ابراهیم امینى]]، ص ۳۲۴ - ۲۳۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>. | ||
}} | }} |